هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
چیکار:
نقاشی میکرد!

جمله ی کامل:
گابریل تیت،دیشب در دفتر بیدل نقال با لرد سیاه نقاشی میکرد.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹

-وایییییییییی مامان من خیلی استرس دارم!
-چیزی نیست عزیزم،اروم باش تو میتونی!
-خب اگه افتادم تو اسلیترین چی؟
-اونوقت دیگه ماله اون تیمی و باید تلاش کنی بهترین دانش اموز سال شی

دود قطار سریع السیر هاگوارتز فضا رو پر کرده بود...

-اگه تو تیم کوییدیچ قبول نشدم چی؟
-نگران نباش تو استعداد منو داری گب!
-از کجا معلوم؟
-چون منم دم رفتن همین سوال هارو از بابام پرسیدم!
-واقعا؟
-بله!
-چه باحال!
-اوه اوه گب ساعتو نگاه کن!
-وایی الان باید نگران باشم اصلا گروهبندی نشم!
-هههه برو نمکدون!
-خدافظ مامان!
-خدافظ گب!

گابریل با اینکه نگران بود ولی از اینکه مامانش هم همین سوال هارو از پدرش پرسیده بوده،به وجد میومد!
اون خیلی در خودش غرق بود چند بار به چندتا سال سومی بدونه اینک متوجه بشه تنه زد و سه بار هم توی کوپه های ارشدها نشست،تا بالاخره یه کوپه پیدا کرد...

-اخیش،بالاخره یه کوپه پیدا شد! تازه اونم یه کوپه ی خالی.
-من دراین مورد مطمئن نیستم ها!
-اممممم...سلام میشه اینجا بشینم؟
-معلومه کسی نیومده تا حالا این سمت!
-ممنون.

...

-خب اسمت چیه؟ من جاستینم،جاستین فینچ فلچی!
-اوه خوشبختم! من راستش من...گابریل تیت هستم!
-سلام گابریل،میشه گبی صدات کنم؟
-البته همه منو گبی صدا میکنن!
-خب گبی دوست داری تو کدوم گروه بیفتی؟
-میدونی راستش مامانم تو ریونکلاو بوده اما من از اونجا خوشم نمیاد از اسلیترین هم متنفرم!
اما بین گیریفیندور و هافلپاف...خیلی شجاع نیستم میدونی احتمالا تو هافلپاف بیوفتم!
-
-چیشده؟
-خیلی استدلال خوبی اوردی!
-ممنون جاستین
-من دوست دارم تو همون گروهی بیفتم که تو افتادی!
-مرلین داری!
-هی گب به نظرت بهتر نیست لباسامون رو بپوشیم خیلی نزدیک شدیم به هاگوارتز من دارم می بینمش!
-عههه واقعا...پس بهتره رداهامون رو بپوشیم!
-اره

...

-سال اولی ها، سال اولی ها از این طرف...سال اولی ها!
-عههه،جاستین اون غوله کیه؟
-ههههه هههه اون غول نیست اون هاگریده...نگهبان جنگل های هاگوارتز!
-اهان

هوا سرد بود اما گابریل حس میکرد وسط تابستونه دستاش از بخاری هم گرم تر بود،دو چیز تو ذهنش باعث خوشحالیش حالا بود:-مامانم هم عین من همین حسو داشته احتمالا -یه دوست همین الان پیدا کردم.

-گب،گبی...گابریل!
هاااااا...بله؟ چیشده؟رسیدیم؟
-نه !معلومه که نه هنوز سوار قایق هم نشدیم،دیدم یه جا وایستادی و به دستات نگاه میکنی،عینه خنگا!
-اممم...نگران نباش چیزی نشوده خوشحال بودم که دوستی مثل تو پید...
-اهاااااییی، شما دوتا نمی خواین بیاین؟
-امدیم امدیم!

بچه ها سوار قایق هایی قهوه ای رنگ شدند و به گروه های چهار نفره تقسیم شدند؛گابریل و جاستین توی یک قایق به همراه دختری مو بلوند به نام ایزابلا و دختر دیگری به نام هدر شدند.

-هی گب اون دخترا هم انگار باهم رفیقن ها!
-چبیکارشون داری جاستین؟خب دوستن دیگه مثل منو تو!
- او...اونجارو..
-واو! قلعه ی هاگوارتز!
-زیاد تعجب نکنین!
-این قلعه رو هر سال می بینین!

این صدای هدر و ایزابلا بود...

-ولی اولین بار شکوه بیشتری داره،نه ؟
-اره کاملا درست میگه گب!
-هرجور مایلید !

بچه ها بالاخره به خشکی رسیدند،محوطه هاگوارتز پر بود از بچهای سال اولی،اما برای گابریل این به ان معنا نبود که زودتر برسه به در چوبی بزرگ و پر عظمت هاگوارتز...

-بدو گب...بدو دیگه وگرنه نمی رسیم!
-باشه میام!
-والا با این سرعتی که داری وقتی که من سال اخرو تموم کنم تو تازه رسیدی دم سرسرا!
-امدم دیگه!

گابریل با سرعت تمام میدوید از کنار جاستین رد شد از کنار دوتا از بچه های دیگه رد شد حتی از کنار ایزابلا و هدر که نفر های اول صف بودند رد شد تا به سر صف رسید؛صورتش داشت منفجرمیشد تو راه نسیم به صورتش تازیانه میزد ولی حالا خبری از اون نسیم خنک نبود...

-هی هی هی! دختر کوچولو واستا داری خیلی تند میری!
-سلام هاگرید بذار برم عرق سرد روی بشونیم هست دارم منفجر میشم!
-نه نمیشی...عهههه همونجا واستا دیگه!
-باشه هاگرید!

قلبه گابریل داشت از جا درمیومد نمی تونست نفس بکشه،انگار داشت به زور جلوی مرگشو میگرفت...

-اخخخخخخخ،سینه ام...گبی میدونی داشتی مثل سانتور ها میدویدی؟
-خخخخخخخخخخ...خخخخووودت گفتتتتتتییی بدواممم!
-حالت خوبه گب؟
-ااااااا...اااارره...تنگگگگگگیییی ننفف...نفس گرفتمممم!
-والا اونجوری که تو میدویدی منم بودم تنگی نفس میگر...
-سلام به همه ی سال اولی ها!

این صدای پرفسور مگ گونگال بود که رشته ی افکار تمام افراد دم در چوبی هاگوارتز را پاره کرد؛حتی خود هاگرید هم از ججا پروند!

-خب دنبال من بیایید تا به داخل هاگوارتز راهنماییتون کنم!

گابریل،جاستین،هدر،ایزابلا و تمام افراد اونجا غیر از هاگرید به دنبال پرفسور مگ گونگال به راه افتادند...

-خونه شما مانند خانواده ی شما است پس سعی کنین براش امتیاز جمع کنین حالا من شما رو به سرسرای بزرگ راهنمایی میکنم!

سرسرای بزرگ مملو از جادواموزان و معلمین بود...

-هدر!
-هافلپاف!

این صدای کلاه نخ نما شده ای بود که روی سر هدر قرار داشت...

-فینچ فلچی،جاستین!
-موفق باشی جاستین!
-ممنون گب؛امیدوارم با تو توی یک گروه باشم!
...
-هافلپاف!

جاستین هم به هافلپاف رفته بود گابریل داشت از استرس میترکید...

-بروکس،شیلا
-اسلیترین!

ناگهان دل گابریل ریخت"اسلیترین" این کلمه تمام وجودش رو فرا گرفت...

-ترومن،گابریل!
-هافلپاف!

یک گابریل دیگه،گابریل تیت ما گیج و منگ شده بود...

-تیت،گابریل

قلب گابریل به دا درامد دیگه نمی دونست چی بگه،"اگه تو اسلیترین میوفتاد چی؟" اگه با جاستین نمی بود چی؟
گابریل اروم به سمت چهارپایه رفت...

-هومممم...یه تیت!الیزابت تمام ویژگی های ریونکلا رو داشت ولی تو فقط به درد هافلپافی ها میخوری!
-پس میشه بندازیم تو هافلپاف؟
-هافلپاف!

اره همون لحظه ای که منتظرش بود!

پایان.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۰۴ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
کی:
دیشب


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
ارباب لرد هزار سال پیش در خانه ی ریدل ها با یه محفلی تاریخ نویسی میکرد


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
سیریوس بلک و لی لی پاتر

چون قلبشون پر بود از عشق مادر به فرزند و پدرخوانده یا تقریبا همون پدر یه فرزند


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۴ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
با کی؟

یه محفلی


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
سلوممم

اسم:ملینا

فامیل:دیگه چی میخوای بگم بهت؟

جنسیت:دختر(از اسمم معلوم نبود؟)

سن:11(خیلی جوانم!)

اشنایی با هری پاتر: راستش من از هری پاتر ممتنفر بودم ازش میترسیدم به نظرم وحشتناک بود .
بعد یه روز مامانم یه جلدشو برام خرید و دیگه دیوانه ی هری پاتر شدم!

شخصیت مورد علاقه ام:
سیریوس بلک و لی لی پاتر
چون پر از عشق و محبت بوودند!

کتابهایی که خواندم:
هری پاتر (کامل فیلم و کتاب)
تام گیتس(کامل)
خانه درختی(کامل)
جانوران شگفت انگیز(کامل)
بیدل نقال(کامل )
نامعتبر ترین و غیر قابل اطمینان ترین راهنمای هاگوارتز(کامل)
داستان های کوچک هاگوارتز(کامل)
قصه های خوب برای بچه های خوب(کامل)
...


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۲:۰۳ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
چیکار؟
منتظر لیسا تورپین بود

جمله ی کامل:
گابریل ترومن زمان به دنیا امدن دامبلدور تو بخش زنان و زایمان با بیدل نقال منتظر لیسا تورپین بود.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹
گابریل تیتvs پومانا اسپراوت
سوژه: پرحرفی نابجا

-هی...هی گب،گبی صدامو میشنوی؟
-بله،بله میشنوم!
-خب پس چرا جوابمو نمیدی؟
-ببین چند بار باید بگم؟ من باید با مادرم مشورت کنم.
-اوفففف،انگار میخوای جواب خواستگارات رو بدی؛میخوای جواب منو بدی دیگه گبی میای باهم بریم هاگزمید؟
-اه،واقعا کلافم کردی !بذار بهت حقیقت رو بگم من قرار نیست بیام هاگزمید من مسابقه دارم تمام!
-خب بگو همینو دیگه.
- خب گفتم!
-حالا با کی مسابقه داری؟
-ریونکلاو،فکرکنم خودم میدونی شیلا!
-تا حدی دربارش شنیدم ولی الان مطمئن شدم دربارش.
-خب خوبه!
-پس من فعلا برم با گابریل تو کتابخونه قرار دارم!
-کدوم گابریل؟
-دلاکور دیگه!
-باشه منم باهات میام !
-جان؟
-خب چیه میخوام چهارتا کتاب درباره ی کوییدیچ که قرض گرفتم رو پس بدم؛ بعدشم باید سه تا کتاب گیاه شناسی و دوتا کتاب به اسم های"نقش دروازه بانان در کوییدیچ " و " اعتماد به نفس در کوییدیچ" برای رونالد ویزلی بردارم اخه با هری و رونالد سر زمین قرار دارم!
-یا ریش مرلین بدو بیا وگرنه به هیچکدوم از اینا نمی رسی گب
-نگران نباش هری جدول برانامه ریزی ای که هرمیون تو کریسمس بهش هدیه داده رو داد بهم و گفت اگه رون بفهمه خیلی ناراحت میشه چون جدولش هنوز پیش خودش هست!
-هههه هههه بیا بریم دیگه!

...

-بذار ببینم...اهان خب این از اولین کتاب " گیاهان و نقششون در دنیای جادویی" هری قطعا اینو دوست خواهد داشت!
-سلام گب،اوضاع چطوره؟
-سلام ترومن، اوضاع هم خوبه.
-میخوای کمکت کنم؟
-نه ممنون اخرین دفعه ای که کمکم کردی برای هفت مرلینم پس بود!
-
- اهمممممممم!
-اوه، باشه رفتم !
-ای خدا از دست تروم... اخیشش اینم از دومین کتاب"با اصول گیاه شناسی اشنا شوید" حالا باید برم سمت کتاب های کوییدیچ.

...
-سلام گب!
-سلام هری!
-سلام گبی!
-سلام رون!
-کتاب هارو اوردی؟
-بله! دوتا برای تو هری دو تاهم برای تو ویزلی.
-خب بریم تمیرینو شروع کنیم؟
-بله!
-چراکه نه؟

...

-افرین بچه ها! افرین واقعا افرین!
-دستت درد نکنه هری عالی بود تمرین
-اگه شما نبودین اصلا خوب نمیشد گب!
-خب بچه ها من برم حموم دیگه!
-باشه به سلامت !
-گب من دارم میرم تو نمیایی؟
-نه مرسی من میخوام تو این هوای خوب قدم بزنم!
-هرجور راحتی!

گابریل بدون اینکه بدونه کجاست تو محوطه ی هاگوارتز قدم میزد، از جلوی کلبه ی هاگرید رد شد از جلوی جنگل ممنوع رد شد،از کنار دریاچه ی سیاه رد شد،تا بالاخره به در چوبی هاگوارتز رسید! وارد شد و به سمت حموم روانه شد!

-پوففف، الان یه حموم اب گرم حال میده گابریل !
- اره خیلی حال میده !
-مخصوصا اگه با ما بری حموم.
-میرتل نالان؟
-ای خدا میرتل کجا من کجا؟
-پس کی هستی؟
- صابون با طعم نعناع!
-منم جناب لیف هستم !
-اوه، خوشوقتم !
-بیا نترس میخوای بریم حموم دیگه!
-نمی ترسم!
-خب خب گابریل تیت!
-اه بس کن لطفا اینقدر ذهنشو نخون نعناع.
-نمی تونم !
-سعیتو بکن.
-تو و جاستین باهم رابطه ی خوبی دارین!
-اممم...اره خب!
-خیلی خب، خیلی خب پس به جاستین علاقه داری؟
-امم...ببین ما فقط باهم دوستیم!
-مطمئنی؟
-اممم.... اره
-خیلی خب ... پس میگی که با جاستین فقط دوس...
-میشه بس کنی امدم حموم نه دفتر گاراگاهی !
-راست میگه نعناع،همیشه همرو از حموم رفتم میرونی!
-باشه بابا جو نگیر.
-خب من فعلا با اجازه برم لباس بپوشم دوستان خوبم!
-نه واستا باید بهمون دوتا قول بدی!
-دوتا چیه یکیه نعناع؟
-من یه خواهش دیگه هم ازش دارم اخه!
-باشه بگین من عجله دارم.
-اولیش که مهم ترینش هم هست"هیچ وقت،هیچ وقت به کسی درمورد ما نگی وگرنه بدترین راز هات رو به بقیه میگم"
-اممممممممم...قول میدم هیچی نگم!
-دومین شرط البته این شرط منه نه اقای لیف "به جاستین بگو چقدر دوستش داری!"
-اممم...مطمئن نیستم دراین باره!
-جانننننن؟
-حالا سعیم را میکنم،فعلا!
-می گی دیگه گبی؟
-احتمالا (صفر به صفر درصد)

پایان.



























































only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹
سلام

1. من اگر جزوی از سازمان حمایت از گیاهان جادویی بودم،اسمش را میکردم "فراری" چون همیشه سعی میکند فرار کند و فقط وقتی سرگرم باشه اروم میشه.

2.من اونو به تالار اسرار میبردم تا اونجا با باسیلیسک بازی کنه یا از دستش فرار کنه؛و درضمن چون نه زبان انسان بلده نه مار زبانه پس تا وقتی که یک مارزبان پیدا نشه از اون تو درنمی یاد.
(حتی شاید ادب شه که دیگه سعی به فرار کردن نکنه)

3.چون اون بدش میاد که مثل گیاهان دیگر تا اخر عمرش توی یک گلدون به زیسته و میخواد حتی از مهرگیاه ها هم جذابتر باشه و همه حس خاص بودن را بچشن.

4.خب من دقیقا نمی دونم لینی کیه ولی به نظرم یک جانورنما هست. و اگه اونو "فراری"قورت بده قطعا لذت میبره چون فراریی غذای خاصی نداره و فقط غذاش کود اژدها هست و خاک مناسب بنابراین لینی بیشتر باید مواظب باشه کود اژدها نخوره .

5.خب این گیاه دارای دوپا است که این دوپا از ران پاش تا کف پاش با ریشه پوشیده شده است؛
درضمن انها دارای 2 انگشت در دست و پا هستند. انها دارای چثه ای بسیار ریز و فرز هستند و برای همین خیلی سریع میتونند بدوند. سر انها بسیار مشابه سر یک جن خاکی هست و پر از چین و چروک هست و اگر دست سما به هر طریقی بدون دستکش یا با دستکش وارد دهان "فراری" شود
با دندان های کوچک اما تیزش دست شما را به شدت مجروع میکند. انها ابرو ندارند،دارای 3چشم هستند، بینی انها به شکل مربع هست و فقط یک سوراخ برای تنفس دارند برای همین بعد از 30 دقیقه دویدند مکثی کوتاه میکنند و دوباره به راهشان ادامه میدهند.

پایان.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.