هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
سلام

1.من میزنم به سینه ی حریفم البته سعی میکنم کاری کنم که غافلگیر بشه و وقتی همه ی اعضای بدنش شل شدن شترق و خب بنده خدا پرت میشه از روی جارو پایین.


2.من دوست داشتم یه چماق بردارم و یه سرخگون رو از پایین زمین به طرف جایگاه تماشاچیانن پرت کنم و بقیه به نوبت سعی کنن اونو بگیرن.


3.ترکیب ایده ال من اینه که مطمئنن تو همه ی مسابقات می بره:

مهاجمین:پومانا اسپراوت-ارنی پرنگ-سدریک دیگوری
مدافعین:گابریل ترومن- الکساندرا ایوانا
جستوجوگر:خودم درضمن کاپیتانم ها!
دروازه بان: هدر


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: روزی در کوچه دیاگون
پیام زده شده در: ۱۷:۳۹ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
عصر بود عصری خلوت اما در داخل کافه ی پاتیل درزدار اینطور نبود. چهارشنبه قطار سریع السیر هاگوارتز حرکت میکرد، امروز سه شنبه بود!

-بدو گب بدو گب دارن می بندن بعد میری مدرسه می بینی اینو نخردی اونو نیاوردی،پس بدو!
-مامان...مامان یه دقیقه واستا بهت برسم.
-اهان پیداش کردم "الیوندرز"
-"الیوندرز" اینجا چی میدن بهمون؟
-چوبدستیتو میدن بهت گب من عاشق این مغازم!
-چوبدستی ؟ اخ جون !چرا زودتر نگفتی مامان بهم اگه چوبدستی نباشه که چه کاریه برم مدرسه ؟
-اوه،سلام یادت نر..
-سلام یادم نمی ره مامان تو تک تک مغازه گفتی بهم!
-حالا!
-بیا بریم توش مامان.
-سروعضم چطوره گ...
عالیه، به ریش مرلین قسم همین جا میخوام روت ورد اجرا کنم مامان بریم دیگه اه!
-ای خدا!
-به به سلام اقای الوندرز!
-اوه،خانم تیت حدس میزدم به زودی ببینمتون!
-سلام اقای الوندرز.
-گابریل تیت ... خوشبختم خانم تیت.
-منم همینطور اقا.
-الان برات یه چوبدستیه عالی میارم.
-ممنون از لطفتون
-اهان! ...بیا ببین چه سریع هم پیدا شد!
-ممنون
-امتحانش کن

زارت.. شترق...پوف

-ام....فکرنکنم ک...
-همینطوره خانم تیت
-ببخشید اقای الوندرز!
-اوه،الیزابت تازه خرابکاری دخترت که خوبه ماله خودت مغازمو داغون کرد،یادته؟
-اوه بله
-مگه چیشده بود مامان؟
-بعدا میگم بهت!
-حتما خیلی داغون کردی مغازه رو مامان.
-هیسسسس
-ههههه ههههه
-بیا دخترم اینو امتحان کن !
...
-واو خودشه اقای الون...
-مبارک باشه خانم تیت!
-ممنون
-ممنون اقای الوندرز
-خواهش میکنم تیت ها !
-هههه ههه چه شوخ طبعن !
-همینطوره انگار.

ساعت 5 بعدازظهر بود و مغازه ها هنوز مملو از والدین و جادواموزان بود.گابریل و مادرش کم کم می خواستند به سمت کتابفروشیه فلوریش و بلاتز بروند.
-مامان این اخرین مغازه است؟
-اوهوم فکرکنم
-هورااااااااا
-اوا! این چه کاریه من تو این موقع که خریدامون داشت تموم میشد گریه میکردم.
-ههههه هههه
-باز شروع کرد
-ههه ههه
-خب بیا بریم کتاباتم بخریم.
-اماده ام !
-ای خدا !
-سلام بر خانم بلاتز
-سلام خانم بلاتز
-باشه چشم کتابش را براتون اماده میزارم ... ام ... اوه،سلام ببخشید مشتری بود.
-عیبی نداره
-خب چه کتابایی می خواهید؟
-کتابای سال اولیا بفرمایید اینم نامه اش!
...
-اه، هرسال هم لیست کتاباشون کمتر از پارسال میشه !
-دیگه رسم روزگاره !
-لطفا یه دودقیقه واستین من برم کتابارو بیارم.
-حتما ما همینجا هستیم مثل تخته سنگ!
-مامان این خانمه هم روانی بود.
-درست حرف بزن درمورده خانم بلاتز گب !
-باشه مامان .
بفرمایید اینم از کتابا !
- ممنون،چقدر میشه ؟
-5 گالیون
-بفرمایید !
-ممنون

بالاخره بعد از گذشت سه ساعت کار گابریل و الیزابت به پایان رسید و به سوییتی که برای این سه روز اجاره کرده بودند برگشتند تا وسایل گب را جمع کنند.

پایان.





only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
وقت ناهار بود دانش اموزان سال اولی داشتند از کلاس ماگل شناسی برمیگشتند.
-اخیش... بالاخره تموم شد جاستین!
-اره بالاخره، میدونی گب الان می خوام بپرم روی صندلیه سرسرا و همینطوری پشت سر هم غذا تو دهنم بچپونم.
-اره موافقم.

بعد از ناهار
-خب الان چه کلاسی داریم گب؟
-معجون سازی با پرفسور هکتور
-عالی شد!
-چیه مگه تا حالا که توش شرکتت نکردی نکنه کردی؟
-خسته ام خب گب!
-تنبل خان بلند شو ببینم اندازه ی یه غول غذا خورده بعد میگه خستم!
- خیلی خب بابا!

گابریل و جاستین بالاخره به صف میرسند...
-چیشده که پرفسور هکتور کلاسو هنوز شروع نکرده؟
-نمی دونم معنیه این کاراش چیه؟
-مگه چیکارا کرده؟
این سوال جاستین بود.
-ههه اقارو چیکارا کرده ؟
-خب چیه مگه؟
-جاستین یادت نیست وسط سرسرا داشت اپرا کار میکرد؟
-اوه،الان یادم اومد .ممنونم گب که گفتی
-خواهش میکنم.
-دو تا خلین به خدا ههه ههه
-با کی بودی جوجه؟
-با تو اقای فیلچ هههه ههه
-میخوای با هم دوئل کنیم نه چون تنت خیلی می خاره
-دوئل نه بابا هنوز زوده واسه دوئل.
-هی هی جاستین ول کن اه جاستین به من نگاه کن!
-ولم کن گب
-یه فکری دارم فیلچ چطوره مسابقه ی رقص بزاریم ها؟
- مگه دختری؟
-اره
-ههه ههه باشه قبوله !
-جاستین داری ابرومونو میبری با این کارات!
-نگران نباش فقط تماشا کن.
-خب اول کی شروع می کنه؟
-کسی که نظرو داده دیگه نه ؟
-باشه حالیت میکنم..
-بکن
-اهان بیا ... چپ راست یکی جلو میام اینم از حرکت گردن یه اینطوری هم بکنم ...
-ههه ههه
-جاستین مرض داری میخندی میزنه لت پارمون می کنه به مرلین قسم!
-اه هی حرف بزن تو هم گب داریم حال میکنیم ها!
-باشه من رفتم جاستین ببینیم چی می...
-اقای گانت این چه کاریه؟
-اوفففف حالا اینطوری هم بیام ملانی بلک کجایی ببینی منو حالا همه منو ببی.....
پر..پرفسور!
-سلام اقای گانت با من کاری داشتین ؟
-س سسلام پرفسور

بله خوده خودش بود پرفسور ملانی بلک مدرس طلسم های باستانی!
-عرض کردم با من کاری داشتین اقای گانت؟
-نه،نه نه یعنی درواقع نه اصلا عبدا من به شما چیکار دارم اخه؟
-خودم هم نمی دونم ولی شنیدم اسم منو گفتین
-من؟ نه بابا مگه میشه ؟
-بله ،عرض کردم که شما اسم کامل منو تلفظ کردین!
-من میرم دیگه جاستین
-نه بمون نگاه کن چطوری تنبیه میشه
-اگه تو این بازی رو شروع میکرد...
-سلام بر نوگلان علم معجون سازی و اوه پرفسور بلک ... ام میشه دلیل زیارتتون را بهم بگویید؟





only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
ساعت 4 صبح بود، صدای خرخر بچه ها کل فضای سالن عمومی رو پر کرده بود و بهترین موقع بود برای رفتن به زمین کوییدیچ.
گابریل خیلی ارام شروع کرد به پوشیدن لباس و بعد از چند ثانیه به راهرو ها رسید، اون باید میرفت به سمت طبقه ی سوم تا از انبار جاروها،جاروشو برداره و باز برگرده طبقه ی اول.
چهارشنبه قرار بود ازهافلپافی های داوطلب برای پست مدافع کوییدیچ تست بگیرن چون یکی از مدافعین مجروع شده بود.جاستین،ارنی،پومانا و گابریل جزو داوطلبین بودن گابریل در کوییدیچ عالی بود ولی ارنی و جاستین از اون یه ذره بهتر بودن،گابریل نمی خواست این شانس رو از دست بده.
پس صبح های زود به سمت زمین کووییدیچ میرفت تا اماده بشه؛یه هفته بود که برنامه ی گابریل همین بود! اما اون روزفرق داشت با روزهای دیگه !

-اخ...خداروشکر دیگه امروز روز اخره دیگه فردا می تونم تا ساعت 7 بخوابم اخیش!

اما ناگهان اتفاق عجیبی افتاد،صدای خنده هایی ترسناک میومد گابریل با اینکه میدونست کار اشتباهیه رد صدا رو گرفت...صدا از پشت پیچ سر راهرو میومد !

-هههه هههه هههه
-یا ریش مرلین ! این چه صدایی هست؟

ناگهان صدا شروع به حرف زدن کرد
-هههه هههه من میدونم اونجایی دختر کوچولو چیشده صبح به این زودی بلند شدی؟امدی به استقباله من ؟ هههه هههه

ترس تمام بدن ابریل رو دربرگرفته بود!
-چیشده چرا حرف نمی زنی میترسی؟

گابریل از اینکه کسی اونو ترسو خطاب کنه بدش میامد ولی نمی دونست چجوری اون صدا میدونست؛ بنابراین:
-من ترسو نیستم !
-خب پس بیا و با من روبهرو شو اگه ت-ر-س-و نیستی کوچولو !
-اینقدر بهم نگو کوچولو !
-باشه بابا ! باشه

گابریل تصمیمش رو گرفته بود مهم نبود براش که اون کیه یه اسلیترینیه بدجنسه یا ولدمورت !
وقتی برگشت صورت یه نفرو فقط دید"پرفسور وارنر"
-چیی؟پر...پرفسور وارنر شما اینجا چیکار میکنین؟
-هههه هههه این سوال رو من باید بپرسم نه ؟ اما حالا که خودت پرسیدی کارم راحتر شد ، ههههه هههه
-جریان چیه؟
-گابریل تیت...هههه هههه باید بهت بگم تو رد شدی!
-چییی؟ از کجا؟
-تو دیگه نمی تونی تو تست شرکت کنی،منظورم رو که میفهمی؟
-کدوم تست؟
-ههههه ههه خانمو... تست مهاجم جدید کوییدیچ!

این خبر مثل زلزله ای تو دل گابریل اشوب به پا کرده بود نمی تونست بفهمه چرا نمی تونه مگه چیکار کرده؟
کم کم دست و پاش سست شد و روی زمین افتاد. ناگهان یاد یک چیزی افتاد! باسرعتی سریع تر از نور چوبدستیشو بیرون اورد و فریاد زد:
-ریدیکلوس !

و پرفسور وارنر ناپدید شد و به جاش سه بچه که داشتن از خنده غش میکردند نمایان شدند!

-لیسا، ایوانا و ترومن!
-ههههه ههههه
- وایییییییییییییی
-بهترین نمایشی بود که تا حالا دیده بودم هههه ههه
-اصلا کار قشنگی نبود!
-چرا... بود ههه ههه


ناگهان از پشت مجسمه ی فینیاس نایجلوس پرفسور دامبلدور بیرون میاید!
-سلام
-پرفسور سسلام خیلی به موقع امدین.
-سلام گابریل
-پرفسور لیسا ایوان...
-بله گابریل شاهد تمام صحنه ها بودم،فقط یه لحظه حس کردم داری ناامیدم میکنی ولی دیدم اشتباه می کرد!
-ممنون پرفسور.
-خب خب اقای ترومن شیطان لیسا ی وروجک و ایوانا ی ساکت !
-پرفسور من میتونم توضیح بدم...
-ممنونم اقای ترومن کاملا برام مشخص کردی رییس این گروه کیه!
-اما،اما پرفسور دامبلدور...
-بسه شما قراره تنبیه بشین اون هم به این دلیل که دست روی نقطه ی ضعف خانم تیت گذاشتین!

پایان.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
سلام

1.به نظر من اونها مثل دیوانه ساز ها هستند فقط با یه تفاوت کوچیک اونها با نگاه کردن به شکل شما،طرز حرف زدنتون و تعداد ترس های انسان های اطرافشان قدرت میگیرند یعنی اگه شما 2 ترس داشته باشید اون هم به اصلی ترین ترس شما تغییرشکل میدهد.

2.لوگومبای من به شکل لرد ولدمورت هست وقتی برای اولین بار دیدمش پشت پرفسور اسپراوت قایم شدم و سعی میکردم وردی چیزی پیدا کنم به طرفش پرتاب کنم.لوگومبای من یک شنل ابی تیره داشت و یه صورت قرمز و داشت به صورت وحشتناکی میخندید.

3.به نظرم به این خاطره که بالاخره حتی یک ماگل هم اگه بفهمه ولدمورت چند ها میلیون نفر را کشته نگران امنیتش میشه و سعی میکنه که تمام امکانات امتینی نه نه ببخشید امنیتی را انجام بده.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس طلسم‌های باستانی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

تکالیف جلسه ی دوم:

1. من دوست دارم بدعنق را احضار کنم ،بدعنق فامیل دور من است یعنی"پسر،پدربزگ،مادربزرگم هست و درضمن اقای فیلچ هم دشمن اصلیه بدعنق هست مثل خود من!

2.
-بدعنق اگه الان تو ارباب مرگ بودی اول از همه چی کسی را دعوت به دوئل می کردی ؟
-خب خب اگه قرار بود چنین کاری کنم که الان اینجا نبودم بچه جون درضمن فکر نکن چون روح شیطانی هستم،کودنم هستم نه من دارم انتقام خون خودم،مادرم،داداشم و داییم را از خانواده ی فیلچ میگیرم!
سال ها پیش خانواده ی فیلچ با خانواده ی سیر دشمنی ای بی پایان شروع کردن تا اینکه جنگ جادوگریه اول شروع شد،اونها هم از فرصت استفاده کردن و شبانه به عمارت ما حمله کردند و هرکی اونجا بود رو کشتن!
دوسال بعدش ارتیمیس فیلچ صاحب یه پسر شد اسم اون ارگوس فیلچ بود اما اون فشفشه بود. .
حالا هم اگه قرار باشه ارباب مرگ باشم و با کسی دوئل کنم اون کس کسی نیست جز... " ارتیمیس فیلچ"!


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹
سلام

ببخشید درخواست دوئل دارم با پومانا اسپراوت
قبلا هماهنگ شده مدت دوئل هم یک هفته است
این دوئل برای هاگوارتز هست


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹
چیکار:نوشیدنی کره ای میخوردن
جمله ی کامل:الستور مودی نصفه شب در کلبه ای پشت در مخفی با مروپ گانت نوشیدنی کره ای میخوردند


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹
سلام

تکلیف اول:

-خب،خب ،خب می خواستم بدونید حال در حال سقوط از آسمان ها هستم؛قبلش داشتم با دیوانه ساز ها گپ میزدم ولی به دلایلی پرتم کردن پایین.
الان در ارتفاع 30 متری هستم امیدوارم وقتی به پایین رسیدم بتونم صدای قلبم را بشنوم.

سلام مخصوص به تمام هافلپافی ها دوستتون دارم خیلی زیاد!

تکلیف دوم:
1. خب اول از همه که باید تا اخرین لحظه سعی کنید سر جاروتون رو به سمت بالا بیاورید،هرچه بالاتر بیاد امکان مرگتون کمتره یا شاید هم اصلا دیگه به زمین نرسید همون جا کنترل جاروتون را بدست بیاورید.
2.اگر در راه سقوط درختی چیزی دیدین از روی جاروتون بپرین روی تنه ی درخت اگر هم نه از روی جارو بپرین پایین تا مرلین نجاتتون بده!

تکلیف سوم:

ببخشید ولی من هرکاری کردم نتونستم فایل هام رو بزارم نه از طریق لینک تونستم نه از طریق عکس
نمی دونم چیکار کنم پیکسل فایلم خیلی زیاده !


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۸:۴۷ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹
کی:نصفه شب


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.