هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۸
سلام به همگی و مخصوصا لرد و بلا!

1-هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!

والا ما پاکِ پاکیم!

2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟

در کتاب یا جادوگران؟ تو کتاب صد درصد اینکه لرد تنهایی و روی پای خودش اومده بالا

3- مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟

جاه طلبانه؟ هدفم اینه به لرد خدمت کنم؛ خودش جاه طلبانه‌ست نه؟

4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

رون: هویج سخنگو!


5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

مگه سیرم میشن اصا؟ نمیدونستم!

6- بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

پستونکشو بردارید

7- در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

پرنسس همه براتون پیتزا میخرن، ولی ما براتون اختصاصی می پزیم

8- به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟

داشتن جوج کباب میکردن کز خورده!

9- یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.

گردگیر برای گابریل دلاکور!

-------------------
میدونم یذره زوده ولی سعیمو میکنم دیگه!



کریس وزیر شد، بنر حمایتی شما از تو امضاتون پاک نشد!
چرا ته جمله‌هاتون نقطه نمی‌زنید؟ جدا سواله برام‌ها.

شما نسبتا خوب می‌نویسی. اما مشکل اینجاس که فعالیت ایفای‌نقشی نداری!
تو سایت فعالی‌ها... ولی یا اصل فعالیتت تو تالارته که من نمی‌بینم، یا واقعا فعالیت ایفایی نداری.

چیزی که از شما انتظار دارم، اینه‌که فعالیت ایفاتون بیشتر شه.
امروز بلای خوش اخلاقی هستم و بخاطر این موضوع منتظر نمی‌گذارمتون!
بفرمایید تو.

تایید شد.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۸ ۱۹:۵۴:۲۴
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۸ ۲۰:۰۵:۱۳
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۳۱ ۱۹:۲۱:۴۹

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: عاشقانه های وزارت
پیام زده شده در: ۶:۱۱ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۸
همه جا اسلوموشون شد، انگار که زمان ایستاده بود و ناگهان دست تام به صحبت درآمد.
- آخه احمق! داره بهت میگه پیانو بزن بعد میخوای بزنی تو گوشش؟

تام کمی فکر کرد، اما این تصمیم خود سارا بود و تام خیلی سارا را دوست داشت.
- ولی، آخه، چیزه... خودش گفتا!

دست تام نمی‌دانست با چه سطح از شعوری روبروست و برای چند لحظه از اینکه به عنوان دست تام ریدل در حال ایفای نقش است؛ به حال خود تاسف خورد.
- آخه دانشمند! دکتر! داره میگه پیانو بزن. اصلا تو می‌دونی پیانو چیه؟!

تام باز هم به فکر فرو رفت...امروز چه‌قدر به فکر فرو رفته بود، دیگر فکرش در حال انفجار بود!
- زنده است؟
- نه!
- خوردنی است؟
- نهه!
- پوشیدنی است؟
- نههه!
- پس حتما کشیدنی است!
- مرلینا! این همه جادوگر و ماگل، آخه چرا من باید دست این باشم، چرا؟!

دست چند دقیقه ای در همان حالت ماند و خود را خالی کرد.
- خب، پس نمیدونی پیانو چیه.
ببین پیانو به نوع ساز موسیقیه، یعنی باهاش موسیقی می نوازند.

- آقا اجازه؟! مثل چَک که می نوازند؟!

دست دیگر طاقت این همه نادانی را نداشت، پس صحنه را به حالت عادی برگرداند و خود را محکم به صورت سارا کوبید.

شترق...



آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۸
سلام بر وزیر کوویدیچ باز عزیز!

آقا من از دو نفر شکایت داشتم،
یکی خودم بخاطر عدم ایجاد هماهنگی بین تیم بچه های محله ریون و یکی هم از جوزفین مونتگومری بخاطر یک دقیقه تاخیر در مسابقه!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: مجموعه ورزشی بارگاه ملکوتی (توپچی های هلگا)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۸
تف تشت vs بچه های محله ریونکلاو

پست سوم

.....................................................

تام با چشمانی اشکبار به اعضای تیمش خیره شده بود.
- کاش کریس اینجا بود تا این مشکلم مثل مشکل اولمون حل کنه و...
- آرزوت برآورده شد تام!

کریس با سه کیسه پر از گالیون به سمت تام میامد.
- خب طبق آنالیزای من احتمال پیروزیمون منفی بیست و پنج درصده، بنابراین تصمیم گرفتم پلن دو رو اجرا کنم...

سپس به کیسه های گالیون اشاره کرد و ادامه داد:
- پلن دو یعنی این که میریم داور رو میخریم و تمام! ما پیروز شدیم!

تام لبخند گشادی زد و آماده شدند تا با کریس بروند و داور را بخرند.
...
...

کریس و تام سر میدان شکسپیر ایستاده بودند و بنر ((یک داور ساده خریداریم)) را در دست گرفته بودند.
-چرا هیچکس نمیاد؟ پام خشک شد!

کریس دائم غر میزد و تام همچنان صبر پیشه میکرد. بالاخره مردی سیاهپوش با لیموزین سر میدان ایستاد و چند عدد بادیگارد کریس و تام را از مو گرفتند و در صندوق عقب انداختند.

چند دقیقه بعد کریس و تام روی صندلی مقابل یک مرد با هیبت مارلون براندو نشسته بودند.
- ما برای چی اینجاییم؟
- میدونستم برمیگردید پیش خودم...
- ما جایی نرفته بودیم که!

پدرخوانده رو به آن دو کرد و دود سیگارش را بیرون داد.
- مگه نمیخواستید داور بخرید؟
- اوهوم! شما مشاور داوری مگه؟

پدرخوانده لبخندی نصفه نیمه زد.
- من فقط یکم آشنا دارم.

کریس که عرق روی پیشانی اش نشسته بود با استرس گفت:
- ببینید... ما یه داور میخوایم ترجیحا خانم باشه، و اینکه بتونه حداقل ما رو صد و سی امتیاز جلو بندازه که بتونیم صد و سی به صد و بیست تف تشت رو ببریم!
_ صبر کن ببینم! مگه این سو نبود؟
_ مهم نیست تام.

تام به این فکر میکرد که کریس چقدر دقیق فکر همه جا را کرده بود، او حتی پیش بینی کرده بود تف تشت چند گل خواهد زد. وزیری بود بس دقیق و آینده نگر!

و در همین حین تام متوجه ی نگاه پوکرفیس پدرخوانده نشد.
- هان؟ مگه شما داور دادگاه رو نمیخواید بخرید؟
- داور دادگاه چیه؟ مگه اسم اون قاضی نیست؟

پدرخوانده عصبانی به کریس و تام خیره شده بود و زیر لبی گفت:
- بکشیدشون.

کریس با نیشخند از روی صندلی بلند شد و دستش را بلند کرد.
- تو هیچ کاری نمیتونی بکنی کوچولو...

کریس همچنان دستش را بالا گرفت و منتظر بود، طبق برنامه الان بالگرد وزارتخانه باید یک طناب مینداخت تا کریس آن را بگیرد و با لبخندی حرص درآور پدرخوانده را ضایع کند... اما نقشه موفق نبود و کماندوهای وزارتخانه که برای اولین بار در طول وزارت کریس آدم حساب شده بودند در بالگرد درحال چای خوردن بودند.

کریس لحنش را متفاوت کرد و با چهره ای گربه ی شرک مانند به پدرخوانده خیره شد.
- آقای مهربون میشه ما رو نکشی؟
...
...

چند ساعت بعد کریس و تام با چشمانی بسته وسط بیابان افتاده بودند.
- آخ... بلند شو تام! باید بریم داورو بخریم... تو میتونی! ما نباید تسلیم شیم!
- حالا قیمت پیشنهادیتون چند هست؟

کریس و تام با شنیدن صدای ناشناس چشم بندهایشان را برداشتند.
- هان؟
- من داور کوییدیچم دیگه، با خانواده اومدیم بیابان گردی، داشتم یه کاکتوس رو نگاه میکردم که صداتونو شنیدم!

بعد از چانه زدن ها و بحث های زیاد، کریس بالاخره داور را متقاعد کرد.

- خیالت راحت، شما برنده اید!

کریس و تام با خوشحالی آماده شدند به زمین مسابقه آپارات کنند.
- ما پیروز شدیم! تموم شد تام!

آنها در بازی موفق می شدند؟ خیر! همه چیز درست پیش رفته بود، اما کریس و تام خبر نداشتند داور بازی آنها هم اکنون در رختکن ورزشگاه مشغول پوشیدن لباس هایش بود!


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۶ ۲۲:۴۴:۴۵
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۶ ۲۲:۴۵:۳۹

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸
اتفاقا طرح قالب خیلی جذابه حسن و با تلاش مدیرا سَبُکِم هه...
فقط رنگ های خیلی جذابی توی طراحی های دورتا دور سایت استفاده نشده که امیدوارم اگه کمکی از دستم بر میاد کمک کنم.
و یه چیز دیگه اینکه یه ایده ای داشتم اونم اینکه بیاید قالب سایت رو شب و روز کنیم، یعنی این قالب تیره رو برای حالت "نایت مود" بذاریم و ب قول یوآن اون طرح فینیکس رو به عنوان حالت عادیی سایت بذاریم. چون واقعا این رنگای فعلی تو ذوق میزنن.
و در آخر هم، چطور میتونیم شکلک برای سایت پیشنهاد بدیم؟ باید فایل گیف رو آپلود کنیم و لینک بدیم؟


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۰ ۱۳:۱۵:۲۲

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
سلام به همگی و مخصوصا مدیران فنیِ سایت!
آقا یه انتقاد داشتم، یه چیزی:

قصد ندارید قالب وبسایت رو عوض کنید؟
حس میکنم خیلی تکراری و بی روح شده. چون که بحث سایت جادو و جادوگریِ نباید حتما تاریک باشه، غیر از اینه؟ لطفا یه دستی به سر و روی سایت بکشید.
شاد باشید!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: سازمان عقد و ثبت قرارداد بازیکنان
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
با سلامی دوباره خدمت فنر بزرگ!

آقا ما هستیم، اینم تیممون:
نام تیم: بچه های محله ی ریونکلاو (غیر از اکبرشون)
دروازه بان: ریموند
مدافعین: تام جاگسن (ک) و زن اصغر بغال! (مطمئنا م!)
مهاجمین: کتاب راهنمای آشپزیِ زن اصغر بغال! (م)، جوزفین مونتگومری و اصغر بغال! (م)
جست و جوگر: کریس چمبرز


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۷:۲۴:۵۴
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۷:۴۸:۱۴
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۷:۵۳:۳۴
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۸:۱۲:۴۸
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۸:۲۵:۱۳
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۸:۲۷:۰۳
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۸:۲۸:۰۹
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۱۸:۴۰:۴۶
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۲۲:۰۶:۳۱
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۹ ۲۲:۰۸:۱۴
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۰ ۱۴:۲۹:۲۱
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۰ ۱۴:۴۳:۵۷

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۶:۲۲ جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸
سلام بر فنر!
من خودم انصراف میدم، حالا بقیه بچه هارو نمیدونم اگه میخوان برن تیم های دیگه، ولی تیم من منحله


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۸
سلام به همگی و مخصوصا داوران و مسئولین کوویدیچ!

ازونجایی که مثل سال گذشته داوطلبین کوویدیچ به حد نصاب نرسیده و نظر به اینکه (یا خدا چه کتابی شد ) فعلا هاگ هم تعطیله و اینکه دور هم جمع شدن چند تا تازه وارد از جمله من فک نکنم اون هدفی که کوویدیچ داره (که گرم تر کردن سایت و همچنین یادگیریِ بیشتر تازه وارداست بشه) من از کوویدیچ امسال انصراف میدم.
به امید برنامه های بیشتر و گرم تر شدن تنور رقابت در سایت،
بای بای!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸
سلام به همگی!
ازونجایی که چند نفر درخواست داده بودن، من تیمم رو به شرح زیر اعلام میکنم:
دروازه بان: هرمیون گرنجر
مدافع و کاپیتان: من
مهاجم: دراکو مالفوی
جستجوگر: میراندا فلاکتون


آروم آقا! دست و پام ریخت!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.