چند روز بود که گابریل منتظر هری بود صبح ها از کله ی سحر بیدار بود و شبها تا گرگ و میش تو سالن عمومی هافلپاف به پنجره زل میزد و منتظر نامه ی هری بود
گابریل قرار بود عضو محفل بشه قبلا چیز هایی درباره ی محفل ققنوس شنیده بود و میدونست با چه کسایی سر و کار دارن ؛
تو کتابخانه هم خانم پینس را دیوانه کرده بود
،با پرفسور دامبلدور هم تا جایی که میشد ارتباط هایی برقرار کرده بود .
بالاخره بعد از سه ماه هری بهش گفت پرفسور دامبلدور با وارد شدنش به محفل موافقت کرده و باید منتظر جغد بعدیش باید باشه.
الان دو هفته بود که اثری از جغد هری نبود؛گابریل داشت ناامید میشد .
تا اینکه یه شب از خستگی و بیخوابی کنار شومینه به خواب رفت؛
هوهو..هوهو..........هوهوهوهو...
- این صدای چیه ؟ هی واستا ببینم ..... ی..یه جغد!!!!
بله ،یه جغد بود اونم جغد هری پاتر ...این عالیه
بزار ببینم چی نوشته ؟؟
-سلام برتو گابریل عزیز؛
مفتخرم بهت بگویم که شما در محفل ققنوس پذیرفته شده اید .انشاالله اخر هفته میایم به هاگوارتز تا باهم به قرارگاه محفل ققنوس برویم.
راستی؛من به پرفسور فلیت ویک سفارش کردم چند طلسم و ضد طلسم مهم که تمام محفلی ها باید بلد باشند را به شما بیاموزد.
به پرفسور اسپراوت هم این نامه را نشان بده خودش میداند منظورم چیست.
البوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور.
-ارههههههههههههه، من قراره برم تو محفل ؛ امروز... امروز چندشنبه است ؟؟...دوشنبه!!!!!!!
اوه، خوبه خیلی هم خوبه تا شنبه باید تمام طلسم ها و ضد طلسم ها و گیاهان را فرا و یاد بگیرم؛ اما خیلی وقت کمی دارم باید با برنامه باشم..... اهان
.. تاریخ بعدیه گردش در هاگزمید کی هست؟؟ بزار ببینم ... اوه، چه خوش شانسم!!فرداست!!
-خیله خب، فردا وقت ناهار میرم پیش هرمایی گرنجر و ازش خواهش میکنم با من بیاید هاگزمید و بعد ازش خواهش میکنم که در یادگیریه طلسم ها کمکم کند این عالیه.
من الان جزوی از محفلم این خیلی عالیه