هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: کتابسرای جادویی دیاگون
پیام زده شده در: ۱:۰۴ جمعه ۲۴ دی ۱۳۸۹
اوباشگری ممنوع !!


سالازار در حالی که ناگهان قیافه ای جدی به خود گرفت گفت :

- خنده دیگر بست بودیه ، الآن موقع عمل بودیه ، ما باید بثابتی ایم که دنیا با هرج و مرج بیشتر حال دادیه .

اوباشی ها همه با سر حرف های سالازار را تایید کردند . ویکتور رو به سالازار پرسید :

- سالازارا !! الاایهاالحال باید الآن چه کنیم ؟

- ابتدا یکی باید به من یک بستی بدهیَد بعد نقشه را توضیح می دهیَم .


آنسوی ماجرا ، مقر ضربتی ها

اسکورپیوس مشغول راه رفتن درون مقر بود و با دقت خاصی قدمهایش را به اندازه ی بیست سانتی متر بر می داشت و طول و عرض اتاق را طی می کرد .

گودریک در حالی که مشغول تمییز کردن شمشیرش بود با این سوال کینگزلی مواجه شد .

- به نظرت چیکار می شه کرد گودریک ؟

- ها نمی دانم ای فرزند روشنایی ، نگین درشتی بود که از این شمشیر افتاده است ، نمی دانم با چه پرش کنم ؟

- کی درمورد این شمشیر عتیقه ات صحبت کرد ؟ میگم این دزدی را چه کار کنیم ؟

گودریک سرش را خاراند و گفت : نمی دانم نواده .

اسکورپیوس که برای باز هزارم از روی تک کاشی کثیف اتاق رد شده بود گفت :

- یافتم ، یافتم

- بگو ...بگو ...

- این کاشی کثیفه ی کنار اتاق 20 متر با در فاصله داره و چهل متر تا پنجره مرمریه .

- بمیرید همتون . خودم میگم چیکار باید کنیم .

ضربتی ها : چی رو ؟

- دزدی کتابخونه رو .

ضربتی ها : آهان

- اسکور بپر برو پیام امروز بگو بنویسه که هیچی سرقت نشده و کار یه سری آدم مشنگ بوده . گودریک .....گودریک کجاس ؟

- نمی دونم ، الآن که اینجا بود .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹
سلام به همه


اول ورود این دو دوست عزیز رو به این گروه پرسابقه تبریک میگم .

دوما خطاب به ضربتی ها می باشد :
آقایون عزیز من واقعا طرفدار رقابت سالم هستم نه چشم رو هم چشمی . تا ما میایم یه آماری از فعالیت هامون بدیم شما هم میاید میگید تا چشم فلانی در آد و ما هم ال می کنیم و بل می کنیم و اینا . کلا بذارید جفت گروه ها فعالیت سالم کنند و وارد حاشیه نشیم .

سوما من برای اوباشی های عزیز یه ماموریت گذاشتم واقع در تالار جشن ها که با پست من شروع میشه . شرکت در ماموریت اجباریست و هر پست 10 امتیاز می گیره .
آدرس تاپیک

امیدوارم مورد استقبال قرار بگیره و هاگزمید به آشوب کشیده بشه .

موفق باشید .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: تالار جشن ها (بالماسکه ی سابق)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹
خون، دود ، آشوب با اوباش


سوژه ی جدید

شب سرد و زمستانی بود ، طبق رسم جدید هاگزمیدی ها، برای آخر هفته به تالار آمده بودند تا دور هم خوشی بگذرانند و رقصی کنند و حال آخر هفته را ببرند .

شهردار هاگزمید ،جناب آقای آگوستوس پای، در وسط سن با آن شکم فربه اش مشغول رقصیدن بود و با بانوان نقاب زده ی آنجا خوشی می گذراند .

- بیا بابا ، آه..آه.. :banana:

در این میان کینگزلی شکلبوت ،فرمانده ی گروه ضربت دیاگون ، بر روی سن آمد و دست شهردار مست از خوشحالی (نه چیز دیگه ای)را گرفت و به گوشه ای برد .

- جناب آقای شهردار .

- بله جانم ؟

کینگزلی لیوانی آبی بر صورت آگوستوس ریخت تا او مشاهیرش را به دست آورد ، سپس سرفه ای کرد و با قیافه ای بسیار مصمم و جدی گفت :

- جناب شهردار ، اول میخواستم از شما بابت دعوت گروه ما به این مهمانی های آخر هفته ی هاگزمید تشکر کنم و با وجود انتقال ما از هاگزمید به دیاگون شما ما رو فراموش نکردید بسیار سپاس گذارم .

- خواهش می کنم جانم .

شکلبوت ادامه داد :

- نکته ی بعدی و بسیار مهمی که می خواستم بگم اینه که از وقتی که ما از این دهکده رفتیم گروه اوباش از خودش فعالیتی نشون نداده و در یک بایکوت خبری و رسانه ای رفته ، من نگرانم که یک وقت بایکوتشون یک نقشه نباشه و اینها تا الآن داشتن یک سری کارهای شیطان صفت انجام می دادن .

آگوستوس لبخند ملیحی زد و رو به کینگزلی گفت :

- نه عزیزم ، گروه اونها کم کمک داره میپاشه و با چون سالازار بسیار کهنساله فکر نکنم توان جمع کردن اوباش رو داشته باشه و بتونه ...

ناگهان در همین لحظه زمین برای چند ثانیه لرزید و تمام منبع های نوری تالار خاموش شدند .

چند ثانیه بعد صدای شکستن شیشه آمد و فورا پس از آن صدای خنده ی شیطانی شخصی که به سرعت داشت از تالار دور می شد .

مردم حاضر چوبدستی هایشان را در آوردند و پس از روشن کردن آن با صحنه ای عجیب رو به رو شدند .

روی تمامی دیوارهای تالار شکلک شیطانی قرمز رنگی به همراه یک گل رز سرخ کشیده شده بود .


ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۳ ۲۱:۲۸:۴۵

" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: پایگاه اطلاع رسانی لیگ کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹
اخطاریه:

لطفا و خواهشا یکی بیاد به من بگه چیکار کنم .

مهلت ارسال پستها تا دیروز بود ولی یکی از این دو نفر پست نزده .

همین کارها رو می کنید بعد میگید چرا کوییدیچ فعال نیست . خب ناظر بدبخت با چه امیدی بیاد طرح بده ؟ وقت بزاره برنامه ریزی کنه . داور جور کنه . هان؟

من مهلت رو تا جمعه افزایش می دهم ، امیدوارم پستهاتون رو ارسال کنید تا این مسابقات هم تموم بشه .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹
سلام

دسته ی اوباش هاگزمید در راستای فعال شدن و به آشوب کشیدن سایت و البته خود هاگزمید از همه ی علاقه مندان دعوت می نماید که به این گروه پرسابقه ملحق شوند .

برای پذیرفتن هیچ نیازی به پر کردن فرم نیست فقط کافیست عباراتی مانند "ما هستیم" ، "منم باهاتونم " ، "منم ثبت نام" و ... رو در همین تاپیک ارسال کنید تا عضو گروه شوید .

برای اطلاعات بیشتر راجع به گروه به پست های کثیرالارسال همین تاپیک مراجعه کنید .

موفق باشید .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: پایگاه اطلاع رسانی لیگ کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹
مرحله ی آخر مسابقات گوانگ ژو

من تا الآن منتظر برگشت لودو بگمن بودم که متاسفانه بیهوده بود .

بنابراین من مسابقه رو بین دو شرکت کننده ی باقی مونده برگزار می کنم .

سرکادوگان و سیریوس بلک

سوژه ی پست فینال :

شما در آخرین لحظات مسابقه به دلیل یک حرکت اشتباه شکست می خورید و از این موضوع ناراحت هستید ، در این میان توسط یک نفر یا خودتان به فکر زمان برگردان (که بر خلاف مقررات است )می افتید و می خواهید با استفاده از آن....



محل ارسال پست ها استادیوم المپیک گوانگ ژو می باشید .

شرمنده برای تاخیر .

امیدوارم نفر برتر برنده شود .
به نفر اول نشان این مسابقات اعطا خواهد شد .
در صورت هرگونه سوال و مشکل با پیام شخصی در میان بگذارید .

ویرایش : مهلت ارسال پست ها تا ساعت 12 ظهر شنبه 18 دی می باشد.

موفق باشید .


ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ ۱۲:۱۸:۲۵

" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: دوبله مفید جادوگران از هری پاتر 7 با همکاری اعضا
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۸۹
من تمام پاسخ های این تاپیک رو خوندم و از اونجایی که خودم توی دوبله سه سال استخون شکوندم راحت بهتون میگم که با این دو تا نرم افزار و ک میکروفون اصلا و ابدا امکان صداگذاری زیبا و قشنگ وجود نداره و از همه مهم تر این که فکر نکنم شما یک مدیر دوبلاژ خوب داشته باشید .

به هر حال اگه به همین مفتکی و الکی بود مطمئن باشید هیچ وق مترجم ، صدا گذار ، مدیر دوبلاژ ، ناظر دوبلاژ و تیپ گو لازم نمی شد و همه ی فیلم ها الله بختکی دوبله می شدند .

واسه تفریح و خنده بد نیست و به صورت جدی پیگیرش نشید که نمی شه .

موفق باشید .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: پایگاه اطلاع رسانی لیگ کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۹
امتیازات مرحله ی اول مسابقات گوانگژو

متاسفانه از 8 نفر بازیکنی که قرار بود در این دور از مسابقات شرکت کنند فقط سه نفر در مرحله ی اول شرکت کردند که خب این مسئله باعث شد برنامه ی من بهم بریزد و مسابقات یه جور دیگری پیش برود .

این سه نفر به دلیل انصراف شرکت کننده های دیگر به فینال راه پیدا کردند و در فینال از بین سه سوژه ی پیشنهادی یک سوژه به این سه نفر خواهد داده شد که بر اساس آن رول بنویسند .
کسی که بالاترین امتیاز را کسب کند قهرمان مسابقات خواهد شد و مدال طلایی که برای وی طراحی شده است به وی اعطا خواهد شد .


امتیازات مرحله ی اول :


سرکادوگان:
آگوستوس پای : 28
آنتونین دالاهوف : 26

امتیاز نهایی :27


لودو بگمن :
آگوستوس پای : 28
آنتونین دالاهوف : 28

امتیاز نهایی :28


سیریوس بلک :
آگوستوس پای : 28.5
آنتونین دالاهوف : 28

امتیاز نهایی :28.25


اگر مشکلی بود با پیام شخصی در میان بگذارید .

موفق باشید .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹
تالار پذیرایی

بعد از آنکه دانش آموزان سال اول گروهبندی شده و بار دیگر مشخص گردید که هرساله چه مقدار جمعیت خون فاسدان مدرسه افزایش پیدا می کند آلبوس دامبلدور پشت تریبونش رفت و دوباره یکی دیگر از آن سخنرانی های مسخره اش را آغاز کرد .

-به هاگوارتز خوش آمدید!آغاز سال تحصیلی جدید رو بهتون تبریک می گم !
می خواستم در همین ابتدا یه چند نکته رو متذکر بشم .
نکته ی اول این که متاسفانه چند روز پیش استاد درس ماگل شناسی ما به طور عجیبی مصدوم شدن و الآن در سنت مانگو هستن ، از این رو مایلم استاد جدید این درس رو بهتون معرفی کنم .

سپس به سمت آگوستوس برگشت و گفت :

- پرفسور آگوستوس پای .

صدای تشویق پراکنده و بی علاقه ی دانش آموزان بلند شد و پس از چند لحظه خاموش شد .

دامبلدور ادامه داد :

- و اما استاد امسال درس دفاع در برابر جادوی سیاه ما کسی هستش که بعد از مدت ها دوباره به مدرسه ی خودش برگشته ؛پرفسور سالازار اسلایترین .

همین که دامبلدور برای نشان داد او به دانش آموزان برگشت ، سالازار فریاد زد :

- کیه؟ کیــــــــــــه؟! کــــــی بود؟! چرا اینطرف شلوغه این طرف خلوته .

بعد از اینکه سالازار به وسیله ی پرفسورمک گونگال ساکت شد دامبلدور ادامه داد :

- و آخرین نکته ! اون اینه که نکته ای باقی نمونده و بهتره جشن و سرورمون رو شروع کنیم ، آفتابه ، جوزفین و مارمولک !

-کـــــــثافت !!

همه ی سر ها به سمت سالازار برگشت . سالازار ابرویش را با دستش به کناری برد تا بتواند دامبلدور که در جلو ایستاده بود را بهتر ببیند و سپس آن یکی دستش که پر از انگشتر بود بر روی سینه اش قرار داد و گفت :

- ها ! ای در قلبم جا مانده بودیه .

در همین موقع بشقاب ها و جام های طلا پر از غذا و نوشیدنی شدند .
- حـــــــــمله !


چند ساعت بعد-دفتر دامبلدور

-کـــــــــثافت !!

آلبوس کمی عینکش را جابه جا کرد و با لحنی نامعلوم پرسید :

- این هم از تالار جا مونده بود ؟

سالازار اندکی بر روی صندلیش جابه جا گشت و در حالی که مشغول ریختن میوه های ظرف پذیرایی دامبلدور درون کیسه ای بود گفت :

- نخیر ، این به خاطر این بودیه که تو به حرف های من پیرمرد توجه نمی کنیه . هنگامی که من این مدرسه را ساختیَم .

گودریک ، روونا و هلگا از دورن تابلویی واقع در پشت آلبوس یک صدا گفتند : ساختیم .

- بله !! هنگامی که ما این مدرسه را ساختی ایم ،حمام ها مختلط می بودی اند اما امروز دیدیَم که جداگانه می بودیه ، ابله .

- یعنی شما از من می خواید که قانون جدا بودن حمام آقایان و بانوان رو عوض کنم و حمام ها رو مختلط کنم ؟!

- بلی ابله .

- اما...

- دیگر اما نداشتیه ، یا این قانون رو عوض می کنیه یا من از اختیاراتم استفاده می کنیَم و تو را عوض می نماییَم .

-آه ...خدای من


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: بهترین ایده (زننده بهترین تاپیک)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹
من به MysteriousPrince رای میدم ، به نظرم تاپیکایی که زده مخصوصا تاپیکی که مربوط به تریلر و کلیپ های منتشر شده ی هری پاتر بود خیلی عالی بودند .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.