هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ جمعه ۱۸ تیر ۱۳۹۵
تدریس جلسه اول درس شیرین معجون سازی!


- یه پاتیل دارم جیگر نداره، از با استعدادی همتا ندارم! یه پاتیل دارم گردالیه، سبزه و نقره ایه، من این پاتیلو نداشتم، معجون هامو خوب ساختم، ارباب بهم عیدی داد، یه پاتیل طلایی داد.

هکتور در حالی که با صدای بسیار زیبایش مشغول آواز خواندن بود و پاتیلی را زیر بغلش زده بود به سمت کلاسش در حرکت بود. هنوز تصمیم نگرفته بود برای جلسه اول چه معجونی را برای دانش آموزانش تدریس کند. در حالی که با صدای بلند تفکر می کرد از پیچ اول پیچید.
- معجون بازگردانی؟ نه اون سخته! معجون دوتایی؟ نه اونم زوده...
- هک!

هکتور ایستاد تا ببیند چه کسی صدایش زده!

- منم، اینور!

هکتور هر چه میگشت صاحب صدا را پیدا نمیکرد.
- کجایی؟ دقیقا کجایی؟ کجایی تو بی من؟ تو بی من کجاااااایی؟
- بالای سرت!
- عه! ریگ! تو بی من اون جا رفتی چی کار؟
- از دست دانش آموزام فرار کردم!
- باز چی کار کردی؟
- دار و ندارشونو کش رفتم!

150 امتیاز از گروه اسلیترین کسر میشه!

این صدای استرجس بود که در فضای مدرسه طنین انداز شده بود.
- چرا آخه؟

به دلیل دزدی استاد از دانش آموزان گریفندور!

- من از بقیه گروه ها هم دزدی کردما فقط گریفی ها نبودن!

200 امتیاز دیگه از اسلیترین کسر میشه!

- دیگه چرا؟

به دلیل اعتراض به نحوه مدیریت من و توهین به دانش آموزان گریفندور!

هکتور و ریگولوس:
استر:

هکتور و ریگولوس به حالت عادی باز نگشته بودند، که صدا دوباره طنین انداز شد.

تا 1000 امتیاز دیگه بابت معطل کردن دانش آموزان گریفندور در کلاس هاشون ازتون کم نکردم، برید سر کلاس هاتون!

دقایقی بعد- دم در کلاس هکتور

- من که هنوز تصمیم نگرفتم چی تدریس کنم، پس بهتره واگذار کنم به خودشون! آره این بهترین کاره!

هکتور پس از گفتن این جمله به خودش، ویبره زنان در را باز کرد و داخل شد.
- سلام بر نو گلانِ باغِ...

ادامه کلام هکتور با دیدن "نوگلان" محو شد. در واقع او نوگلی ندیده بود، هر چه می دید تعدادی دانش آموز با قدمت دامبلدور بود. حتی در بینشان میشد تعدادی دانش آموز با قدمت بنیان گذاران هاگوارتز را یافت.
هکتور پس از رسیدن به ابتدای کلاس بی خیال سلام و احوال پرسی شد و رو به دانش آموزان کرد و گفت:
- خب بی مقدمه میرم سر درس! چون جلسه اوله آزادتون میذارم تا هر معجونی که دوست دارید درست کنید. حالا شروع کنید و معجون بسازید.

تکالیف:
- یکی از مهم ترین چیزها در سایت اینه که بتونیم پست قبلی رو ادامه بدیم. با سوژه هایی هر چند کوچیک یه رول خوب بنویسیم. در واقع یکی از اساسی ترین موضوعاتی که مهمه همینه که بتونیم ادامه بدیم. بعد از اون وارد این ماجرا میشیم که چجوری ادامه بدیم، کیفیت پستمون چطور بهتر میشه و... بنابراین در اولین جلسه از کلاس ازتون میخوام تا پست تدریس من رو ادامه بدید. توضیح زیادی نمیدم که ایده هاتون تکراری نشه. فقط نکته مهم اینه که باید پست من رو ادامه بدید، نه پست نفر قبلی خودتون رو. پست من رو ادامه بدید و تا هر کجا که میخواید بنویسید. تا اتمام کلاس، تا پیش از تموم شدن کلاس، تا بعد از کلاس یا هر زمانی که فکر میکنید لازمه. اینکه تا چه زمانی هم مینویسید در نمره شما تاثیر داره. چون مهمه که تشخیص بدید تا کجا باید بنویسید. طول پست در این تکلیف برای من مهم نیست ولی ترجیح میدم کوتاه بنویسید چون کوتاه نوشتن در ایفا باعث میشه نفر بعدی تمایل بیشتری به خوندن و ادامه دادن پست داشته باشه. همینا دیگه! (30 امتیاز)

تکلیف دانش آموزان رسمی:
- در حداکثر یک پاراگراف توضیح دهید اگر جای پاتیل هکتور بودید و بیست و چهار ساعت درون شما معجون پخت می شد چه میکردید؟ و چه احساسی داشتید؟(5 نمره)


سوالی داشتید در پخ یا سایر راه های ارتباطی میتونید بپرسید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۵
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت مدیریت محترم هاگوارتز!

معجون بدم؟ چیز! نه باشه باشه! اومدم بگم که استاد جایگزین بنده روستایی باروفیو می باشد!

معجون ندم یعنی؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۱:۴۳ شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵
ترکیب به روز شده تیم جوان گرای اسلیترین پس از نقل و انتقالات :

مهاجمین:


وینکی، بلاتریکس لسترنج
و فندک(مجازی)

مدافعین:

هکتور دگورث گرنجر
(C) و پاتیل(مجازی)

دروازه بان:

دراکو مالفوی


جستجوگر:

ریگولوس بلک


داورها:

داور اول: کنت الاف
داور دوم: ایلین پرنس


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۲ ۲۲:۱۲:۱۷
ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۳ ۲۳:۰۳:۳۱
دلیل ویرایش: تغییر نام داور اول

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۰:۱۷ شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵
دو سه ساعت دیگه امروز ادامه پیدا کنه میره که تعداد پست های من 4 رقمی بشه!

من هم به دلیل کمبود عضو تازه وارد به تعداد کافی تقاضا دارم که کلا قانون تازه وارد برای هاگوارتز هم برداشته شود.

با تشکر!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
من هم با لاکرتیا موافقم! با توجه به اینکه تعداد تازه وارد تو گروه ها کمه و ممکنه برن مسافرت یا اتفاقی براشون پیش بیاد که نشه در موردش کاری کرد یا جایگزین رو به موقع پیدا کرد و فقط هم یک بار میشه لیست تیم رو تغییر داد، موافقت خودم رو اعلام میکنم در جهت اینکه برای کوییدیچ قانون تازه وارد و ارشدی برداشته بشه!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
نام:

هکتور دگورث گرنجر

تاریخ عضویت:

تیر 93

تعداد ترم هایی که در هاگوارتز شرکت کرده اید؟

دو تا فکر کنم!


آیا شناسه ی قبلی داشته اید؟

بلی!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
ترکیب تیم جوان گرای اسلیترین:

مهاجمین:


گبریل دلاکور، گالائتا مری تاوت و آستوریا گرین گرس


مدافعین:

هکتور دگورث گرنجر
(C) و پاتیل(مجازی)

دروازه بان:

فندک
(مجازی)

جستجوگر:


ریگولوس بلک


داورها:

داور اول: دراکو مالفوی
داور دوم: ایلین پرنس

ارشد ها هم من و ریگولوسشونیم، بقیه جوانان تازه واردن!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
سلام استر

منم اومدم بگم با لینی موافقم یه کمی هلش بده عقب!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "باروفیو"
پیام زده شده در: ۱۸:۱۲ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵
سلام بر روستایی مملکت!

من اومدم تا سوالاتی رو ازت بپرسم!

منو که به یاد میاری؟! بزرگترین معجون ساز تمام ادوار تاریخ هستم! اومدم اینجا بپرسم برنامه روستایی برای معجون سازی مملکت چیه؟ چه کاری برای گسترش معجون سازی در سطح جامعه انجام میدی؟ آیا برنامه ای داری تا این قشر مظلوم رو به بلندای افتخار برسونی؟ و آیا فرهنگ معجون خوردن رو گسترش میدی یا میخوای اون رو با شیر جایگزین کنی؟ اصلا بگو تو تا به حال معجون شیر خوردی؟

آیا حاضری در راه گسترش معجون سازی هر روز یک نفر رو بفرستی تا در راستای تحقیقاتم معجون های منو تست کنه؟ خودت تست نمیکنی؟

همین دیگه فعلا سوالاتم تموم شد!

به عنوان هدیه یه شیشه معجون مجانی هم ریختم رو اون شیشه شیر دم در!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: کافه تریا مادام پادیفوت
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ سه شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵
خانه ریدل- سالن اصلی

رودولف و آرسینوس در حالی که سر و ته یک مبل سیاه رنگ را گرفته بودند به سمت اتاق لرد می رفتند.
- بگیر سرشو اون طرف، کجا داری میری رودولف؟
- وایسا بابا وایسا من ببینم اون ساحره که رد شد کی بود. خیلی کمالاتش زیاد بود، تا حالا ندیدمش!
- اول این مبل رو بذاریم تو اتاق بعد برو هر جا دلت خواست! داری به کدام سو میری آخه؟
- آرسینوس ببند دهنتو دو دقیقه بذار ببینم کدوم سمتی رفت! آها دیدمش! کی با کمالاته؟

ساحره مورد نظر بدون توجه به رودولف به راهش ادامه داد.
- یه دقیقه وایسا حداقل اسمتو بگو بعدا بیام دنبالت! نمیگی؟ ببین چه پشت بازویی دارم!

شترررررررررق!

رودولف بدون توجه به آرسینوس که سر دیگر مبل را در دست داشت سمت دیگر مبل را رها کرد و مبل با صدای بلندی محکم به زمین خورد و موجب شد آرسینوس هم با سر درون کوسن های مبل فرو برود و لنگ در هوا دست و پا بزند و کمک بخواهد. ولی کسی نبود تا به دادش برسد.
- ببین چه جذابیت ذاتی دارم! به ساحره هایی هم که انقدر بی اعتنان علاقه خاص تر دارم.
- برو پی کارت رودولف!
- ااا اسم منم میدونی؟ بهم علاقه خاص داری؟ میدونستم، میدونستم! کجا میری برسونمت؟

دلفی که به خوبی با اخلاق مشهور رودولف آشنایی داشت آهی کشید و بی اعتنا به راهش ادامه داد.

- چقدر با کمالات بود، دیدی آرسینوس؟ اصلا یه علاقه خاص تری نسبت بهش داشتم. نمیدونم چرا. تو می... ااا چرا سرتو بردی وسط مبل؟ بابا ناسلامتی تو هم جادوگری این چیزا که خجالت نداره!
- اممم... مممم... اممممممم...

اگر کسی می توانست متوجه کلمات نا مفهوم آرسینوس شود مطمئنا سیلی از بد و بیراه های متعدد را می شنید که آرسینوس روانه رودولف میکرد ولی در آن شرایط تنها یک مشت کلمات نا مفهوم بودند.

- بابا رفت دیگه میتونی سرتو بیاری بیرون. ای بابا...

رودولف که دید گوش آرسینوس به حرف هایش بدهکار نیست و از آن جایی که ذره ای ظرافت و تفکر در وجود رودولف دیده نشده بود، با لگدی سر آرسینوس را از درون مبل بیرون کشید.

آرسینوس به علت نرسیدن اکسیژن و عصبانیت از رودولف گردن و دست هایش به شدت سرخ شده بود. اما رودولف برداشت دیگری داشت:
- نچ، نچ، نچ... بابا زشته از خجالت سرخ شدی؟

بلاخره پس از لحظاتی با جا آمدن نفس آرسینوس و تصمیم وی برای موکول کردن دعوا با رودولف به زمانی دیگر، دوباره سر و ته مبل را گرفتند و به سمت اتاق لرد به حرکت ادامه دادند. هنوز دو پله بالاتر نرفته بودند که با هکتور مواجه شدند که روی پله ها نشسته بود.

- هک برو اونطرف!

هکتور بدون اعتنا به آن ها به دور دست ها خیره شده بود.

- هک با تو بودما! برو اونطرف این مبله سنگینه. باید ببریمش اتاق لرد. هک! هوی هک!
- چتونه؟ چرا انقدر داد میزنید؟
- میگم برو اونطرف!
- تا حالا فکر کردین که من چقدر معجون ساز افتضاحیم؟
رودولف و آرسینوس با چشمانی که هر کدام به بزرگی دور شکم هاگرید شده بود به هکتور خیره شده بودند.
- هک خودتی؟ سرت به جایی خورده؟
- آه... نه رودولف! من هیچوقت معجون ساز خوبی نبودم! همیشه خراب کاری میکنم. هیچ کس معجون های منو نمیخواد. من باید برم از ترم اول هاگوارتز شروع به تحصیل کنم. من یه بی استعدادم! دیگه دست به معجون سازی نمیزنم!

رودولف و آرسینوس نگاهی به هم دیگر کردند و سوال هایی مشترک در ذهن هر دو شکل گرفت. چه خبر بود؟ چه اتفاقی برای هکتور افتاده بود؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.