هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (آبرفورث.دامبلدور)



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
#41
به عنوان کسی که از بیرون این جریانات رو دیدم و خوندم، و بدون اینکه اصلا وارد این بحث بشم که کی به نظرم درست میگه یا غلط، فکر میکنم باید دسترسی مینروا برگردونده بشه.

نه کسی اون شخصیت رو خواسته، و نه گرفتن این دسترسی تاثیری در وضعیت ایجاد میکنه. وگرنه خیلی خیلیی دسترسی های دیگه ای هم وجود داره که بخواد گرفته بشه!

مضاف بر اینها، حالا اگه مشکل رول زدن هست، شهاب یه پست رول میزنه بعد درخواست میده دوباره شناسه بهش برگردونده میشه! بعد همه مشکلات حل میشه؟!

بیخود دعوا درست نکنین عزیزان دل برادران:دی


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۸ ۲۲:۳۲:۰۵

seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: خانه ی سالمندان!!
پیام زده شده در: ۱۰:۲۳ دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹
#42
چند ثانیه بعد، صدای مرموزی از گوشه اتاق شنیده میشه : چنگ دل آهنگ دل کش میزند
سالی با دقت از حرکت فوق سریع خود باز ایستاد و مشغول بررسی اتاق شد.

همان لحظه، فضا، مشتی و آلبوس :

- ژون داداش باید برگردیم.سوختمون داره تموم میشه.
آلبوس در حالی که ریش های سفیدش مانند مو های طلایی دختر کوچکی در هوا پیچ و تاب میخورد با سر موافقت خود را نشان داد و ...

بوووووم

هر دو به ضرب به زمین افتادند .سالی از شنیدن صدای برخورد آها با زمن، و آن دو از شنیدن صدای مرموز شوک شدند.

قصه ی دل دلکش است و خواندنی

دامبلدور همینطور که در حالت خلصه بود چرخشی کرد و از زیر بالشش گوشی موبایلی بیرون آورد. همگی با تعجب به او خیره شدند تا اینکه بالاخره دکمه سبز رنگ را فشرد.

- جانم؟
- اینجا مرکزززز، من مایکل اسکوفیلد، شما؟
- اوه مایکل! سیفید بابایی
- پدر؟ پدر؟ من آنیتام!
پیرمرد به سرعت خود را جمع و جور کرد و گفت : اوه عزیزم.بله؟
- زدین؟
- به! حرفا میزنا.معلومه که زدیم.
- چیو زدین؟
- چیو باید میزدیم؟ هاااااااااااااااااا! آمپولو میگی.راستش نه!
- په چرا؟
- حالا میزنیم چه عجلـ...
سالی از آن سو فریاد زد : بـــــلــــد نیستیم!
آنیتا با عصبانیت فریاد زد : باید فرو کنین توی یه جای گوشتی بدنتون دیگه!عه!
آلبوس : توروخدا؟ باشه بای.

و هرسه متفکرانه مشغول یافتن راه و چاهی برای تزریق سرنگ شدند...


آن سو تر، تیم نجات

استرجس در حالی که نقشه بزرگی را روی کاپوت نیسان آبی رنگش پهن کرده بود گفت : ممکنه مرگخوارا برای نجات سالازار بیان.در نتیجه احتمال درگیری هست.
جسیکا : امکانش نیست. ما امنیتمون خیلی قویه همه خیابونا شونصد تا آدم وایساده، از این آدم سیاه پوش خفنا. یارا...
سیریوس خشانتانه فریاد زد : انقدر حرف اینجوری نزنین باز کل سایت با جاش میره جزایر L1-1 ها!


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
#43
من باب پیشنهاد :
پرسی که برگشته چرا دوباره نمیاد اینجا رو در دست بگیره؟


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۸۹
#44
خلاصه سوژه :

هری پاتر بعد از مدت ها به هاگوارتز بر میگرده و با جو خاک گرفته و سوت و کور تالار گریفیندور مواجه میشه. پس برای جمع کردن بچه های تالار دور هم، لوله فاضلاب رو منفجر میکنه.
بچه ها جمع شدن و در حال بررسی وضعیت هستن، در همین لحظه دامبلدور با سر و هیکل کثیف از شکستگی لوله بیرون میاد و میگه که دیروز توی دستشویی ( نگارنده از توضیح نحوه ورود دامبلدور به فاضلاب صرف نظر میکنه ) وارد فاضلاب میشه...



جیمز با چشمای باز جلو تر رفت و در حالی که با انزجار به ریش قهوه ای دامبلدور نگاه میکرد گفت : خوب...چه خبر اون تو؟
پیرمرد که موشکافانه مشغول بررسی وشعیت تالار بود گفت : خوب بود، فقط یه چیزی...


در میان حرف های پیرمرد، ناگهان صدای مهیبی شنیده شد...لوله دیگری از پشت شومینه ترکید و انبود فاضلابات جدید وارد تالار شد...
آبرفورث که برادرانه() مشغول پاک سازی و سفید کردن ریش های برادرش بود، کارش را رها کرد و به سمت شومینه حرک کرد.


- اینجا مگه شومینه نبود؟
ملت : چرا!
- پس چرا پشتش لوله گشی گاز داره؟
در میان تعجب ملت، دامبلدور ییهو فریاد زد...


- اوه اوه اوووووووووووووووووووه الان یادم اومد... اون تو...توی فاضلاب... اون... اون میخواست.... وای!
و بدون اینکه حرفش را تمام کند، از هوش رفت.


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۱ ۱۹:۳۳:۳۹

seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۹
#45
احیانا دیگه برنامه بلیت زدن و اینا وجود نداره؟ یادمه بار آخر که این بحث های فراگیر پیش اومد، قرار بود بلیتی زده بشه و بقیه بلیت بزنن و غیره!!!

هوم؟
بگذریم.


من فقط چون در عنوان اینجا نام پیشنهاد هم درج شده، پیشنهادی رو که بارها به ایوان و بقیه در محافل مختلف اعم از مسنجر و سایت و غیره گفتم بازم میگم.

اگر قرار بر این شده که محیا دامبلدور باشه که هیچ، اگر هر تصمیمی غیر از این اتخاذ شد، این رو بررسی کنید که اصلا نیازی به دامبلدور نیست در سایت.
قبول که دامبلدور یک وزنه و شخصیت اساسی در جبهه سفید هست اما باید بیایم ببینیم داشته هامون چیه! الان فعالیتی نیست، پس وجود دامبلدور فقط انتظارات رو افزایش میده و دارنده شخصیت رو در تنگنا قرار میده. دامبلدور اگر حضور هم نداشته باشه، محفل با دوتا ناظر کارش به درستی انجام میشه به نظر من.

الان که محیا انتخاب شده، اگر بتونه فعالیت کنه که حرفی نیست اصلا و بهتر هم هست، اما اگر تصمیم به استعفا گرفت، لطفا فکر کنید روی این جریان.


موفق باشید


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۰ ۱۶:۴۲:۳۳

seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۸۹
#46
سوژه جدید :


پیش شروع ترم، تالار عمومی گریفیندور :

هری پاتر خوشحال و خندان در حالی که تازه از تعطیلات تابستانی و خصوصی(!) برگشته بود، وارد سرسرای بزرگ مدرسه شد. به سرعت از راه رو ها و پله های سنگی عبور کرد و خود را به ورودی تالار گریفیندور رساند.

در این لحظه، هری که دچار احساسات مافوق ناسیونالیتی و غیره شده بود، روی زمین زانو زد، دستانش را روی زمین گذاشت و محکم سرش را به زمین کوبید!!

- خبرش اومده بودا! فکر نمیکردم در این حد راست باشه!

پسر به سرعت سرش را بلند کرد و به تابلوی بزرگ روی دیوار نگریست.
- اوه سلام....
هنوز حرفشش تمام نشده بود که متوجه تغییر عجیب ظواهر تابلو،دیوار ها و همه چیز مدرسه شد! تازه به یاد آورد که چرا وقتی در سرسرا میدوید، پژواک صدایش آنقدر بلند بود! چون سرسرا خالی و سوت و کور بود.

بانوی چاق، بدون پرسیدن اسم رمز در را به تالار گریفیندور گشود و هری داخل شد...


آنسوتر،خوابگاه دختران

جسی : استرجس، بازی کن دیگه باب، حالمونو بهم زدی از بس طول دادی!
استر : ببخشید دوستان، اون که روش عکس قلب داره اسمش چیه؟
- اون دله! پسر جان، حکم الان پیکه، پیک!
- ئه؟ ویژدانا؟ اون که مثل درخته؟
- آره!
- اینجا دو جور درخت داریم خوب! یکیش مثل کاجه اون یکی...
ملت :


این سوتر، تالار عمومی گریفیندور :

هری وارد تالار شده بود. در و دیوار خاک گرفته، شومینه خاموش، مبل ههایی که احتمالا برای باز کردن فضا جهت بازی فوتبال یک گوشه جمع ده بودند، به تالار رنگ و بوی خاصی بخشیده بود.
شروع به قدم زدن کرد، صدای پایش در فضای سوت و کور، چند برابر میشد.
به فکر فرو رفت، باید کاری میکرد، فوری!
در همین لحظه، بوی نا مطبوع فاضلاب به مشامش خورد و به دنباله آن، فریاد آبرفورث: فلیچ! فاضلاب گرفته، این چه وضعیه...

بو لحظه به لحظه شدید تر میشد و فکر شیطانی درون ذهن هری را پرورده تر میکرد. به سرعت به سمت خط لوله های فاضلاب برگشت، چوبدستیش را بیرون آورد و فریاد زد : پروتگو!

لحظه ای بعد، فضای ساکت و خاک گرفته تالار، با آب زلال فاضلاب شسته شده بود و هری پاتر خشنود به پهنای صورتش میخندید...



توضیح : هری به تالار میاد و با دیدن خلوتی اون، تصمیم میگیره راهی برای جمع کردن ملت پیدا کنه. به خاطر همین، لوله فاضلاب رو منفجر میکنه تا از این طریق، ملت برای درست کردن اون دوباره دور هم جمع بشن...اما این وسط مشکلاتی هم هست، مثل گم شدن یکی از بچه ها در فاضلاب، یا مثلا کشف شدن هیولای مخفی گریفیندور...


پ.ن : یادم نیست اون ورد انفجاری چی بود اگه پروتگو نیست ببخشید! رول نویسیم فسیل شده


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲۸ ۲۲:۱۸:۳۰

seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۸۹
#47
سلام

یادمه که تو و لینی از کسایی بودین که بسیار زیاد از جملات ناسیونال سوسیالیستی(!) گروه ها در امضاهاتون ستفاده میکردید . چرا مدتی قبل هر دوتون از ریون اومدین گریفیندور؟
و حالا چرا دوباره برگشتین ریون؟



موفق باشی


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ شنبه ۷ فروردین ۱۳۸۹
#48
سلام

1 - فکر میکنی تا کی مسوولیت گردوندن سایت رو به دوش خواهی کشید؟ منظورم تامین هرچیزی هست که سایت نیاز داره! تا کی؟
واضح تر بگم تا کی جادوگران رو نگه میداری؟


2 - سال گذشته در مسئله ای که ارزشی ها(!) برای انجمن ها و ناظرین مختلف ایجاد کرده بودند، شما وارد جریان شدید. اما رسیدگی واضحی صورت نگرفت. با اینکه 6 تا از ناظرین قدیمی صراحتا نارضایتی خودشون رو اعلام کرده بودن و واقعا عاجز شده بودن از اون اتفاقات، چرا وقتی میتونستید بیشترین تاثیر رو روی جو متشنج اون زمان بگذارید نگذاشتید؟

( غرض بازخواست و متهم کردن و غیره نیست، فقط میخوام بدونم دلیلش چی بوده)


موفق باشی


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۰:۰۴ سه شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۹
#49
عرضم(ارز،عرز،عرظ؟) به حضور انورتون(عنورتون،عنبرتون؟) من نمیخواستم دخالت کنم اما دیگه بحث حیثیت خونوادگی شده!

آقای وزغک!
همچنان به یاد دارم عموم صحنه های بی ناموسی رول هات رو همواره غم انگیز مینوشتی به خاطر اینکه امروز بیای اینجا و با مدارک جعلی این بحث رو منحرف کنی! همون جریان ازدواج با هدویگ و کشتنش و اون حفاظ فلزی که دورش بود و آقای ایکس و غیره!

من کار ندارم فلور چی بود! اما مصرانه(مسرانه؟) میگم مالی ویزلی از همه جیگر تر بود هم از نظر اخلاقی هم از نظر ظاهری ! والا!


جیمز :
نقل قول:
1. وقتی بابای هری مرد. 2. وقتی ننه هری مرد. 3. وقتی که لرد ولدمورت ننه بابای هری رو کشت. 4. وقتی که فهمیدم هری یتیم شده.


این سند رو هم من بررسی کردم در سایت سازمان آمار جادوگری! طبق شواهد اون زمان علی بشیر اونجا بوده من تکه هایی از مشاهداتش رو عینا نقل میکنم :

نقل قول:
من اونجا بودم، من خودم اون جنازه( اینجا رو سوزونده بودن) رو بغل کردم. من خودم با چشم خودم غمناک ترین صحنه کتاب رو دیدم!



با توجه به اینکه قاضی پرورنده اظهارات رو قبول کرده اما اینجا یه موضوعی هست! اصلا اول ننه بابای هری مردن بعد رولینگ کتاب نوشت یا اول نوشت بعد مردن؟

چه جوابی هست اصلا برای این موضوع؟


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱/۳ ۰:۰۷:۰۰

seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۰:۲۶ دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۸
#50
سلام

روز بخیر

فکر نمیکنم موضوعی مثل جام آتش که همه گروه ها و اعضای تیم ها براش وقت گذاشتن رو بشه به این راحتی کنار گذاشت!

وزیر آن نمیشه که نمیشه به من کاربر چه ربطی داره. ما همه وقت گذاشتیم برای گروهمون و این وظیفه مسلم اول مدیریت هاگ، و بعد مدیریت سایت هست که پاسخ گو باشه در این زمینه!

الان ترم قبلی که تابستون بود و هزار جور معاون داشت و اون همه جنگ و دعوا و 18 یا بیشتر هم کلاس، نتونسته جمع بشه، اینجوری زحمت کلت رو بی منت میشه، حالا چه انتظاری از ترم جدید دارین؟ حتما همه میان شرکت میکنن!

رکود فعالیت در سایت معلول همین دلایل به ظاهر ساده ای هست که مدیریت به راحتی چشمش رو روی اونها میبنده.
وزیر اگه اینجوری مسوولیت قبول کردنشو پشت گوش میاندازه، باید کلا دسترسیش رو از همه جا بگیرید. منظور من در کل شخص مینروا نیست، هر شخص دیگه ای هم جای ایشون بود این اقدام رو میطلبید.

لطفا در مورد جام آتش تجدید نظر کنید...! آثار سو این بی توجهی رو هم کاربران و هم مدیریت متحمل میشن و دودش تو چشم هممون میره.


موفق باشید


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۹/۱۶ ۰:۳۲:۳۶

seems it never ends... the magic of the wizards :)






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.