اتحاد زرد و قرمز؛ گويينگ مري
vs
ترانسيلوانيا
پست سوم
بازي شروع شد. داور مسابقه کوافل رو با قدرت تمام به آسمان پرتاب کرد! گودريک و روونا که جلوتر از هم تيمي هايشان قرار داشتند ، به طرف کوافل شروع به حرکت کردند. دو مهاجم با سرعت زياد بهم نزديک مي شدند و از برخورد با هم هراسي نداشتند!
اما خب هر چي باشه روونا يه دختر بود و مطمئناً نمي تونست نترسه! پس کمي جهت حرکتش رو تغيير داد و تنها دستش را به سمت کوافل برد تا بلکه اونو بگيره اما گودريک با همان حالت قبلي مي تازيد و بالاخره کوافل رو صاحب خودش کرد! (
)
گودريک با همان سرعت قبلي به سمت دروازه ترانسيلوانيا شروع به حرکت کرد. از سمت راست گودريک رز و از سمت چپ هم لارتن شروع به حرکت کرده بودند! اولين بلوجر توسط لودو بگمن به سمت گودريک پرتاب شد و ويلبرت نيز خودش رو مقابل گودريک رسونده بود.
گودريک خيلي سريع کوافل رو به رز پاس داد و به بلوجر جا خالي داد. حالا رز کوافل را گرفته بود و با سرعت حرکت مي کرد. دافنه نيز در کنارش حرکت مي کرد و خودش را به رز چسابنده بود و هلش مي داد. رز به ناچار مجبور شد کوافل رو به لارتن پاس بده!
لارتن کوافل رو در بغل گرفت و به سمت دروازه ترانسيلوانيا شروع به حرکت کرد! اکنون تنها گلرت مانده بود و لارتن! گلرت جلوي حلقه ي وسطي ايستاده بود و با دقت به لارتن نگاه مي کرد! لارتن دستش را بالا برد و مي خواست کوافل را پرتاب کند که ناگهان يک بلوجر درست به دست لارتن برخورد کرد و کوافل از دست لارتن افتاد!
لارتن: « اي خدا! مامان جون! دستم!
»
لارتن که مثل بچه ي دو ساله داشت گريه زاري مي کرد ، ناگهان مقابل خودش يه دختر زيبا با موهاي بلند و ماتيک سرخ آتيشي ديد و صداي گريه و زاريش قطع شد.
آماندا: « ببخشيد! :zogh: » و با سرعت از مقابل لارتن دور شد و به بازي برگشت.
لارتن که شومينه ي عشقش داخل روده و دلش روشن شده بود و درجه ی حرارت بدنش به 45+ رسیده بود ، با حالتي مجنونانه گفت: « خواهـ .... ـش .... مي ... کنم ... نوش .... جونتون!
»
حالا ديگه روونا صاحب کوافل بود و با سرعت داشت به طرف دروازه گويينگ مري حرکت مي کرد اما هِي مسير عوض مي کرد و اين طرف و آن طرف مي رفت. همزمان با او دو مهاجم ديگرشون هم مسير عوض مي کردند و مدافعان و مهاجمان گويينگ مري رو حسابي گيج کرده بودند.
گودريک که سعي مي کرد موقيت خودش رو مقابل روونا حفظ کنه ، از تغيير مسير هاي روونا خسته شد و با سرعت به طرفش رفت تا کوافل رو بگيره اما روحش هم خبر نداشت که روونا منتظر همین حرکتش بود.
روونا يه قِر کوچيک به خودش داد و گودريک رو دريبل زد بعد کوافل رو کمي به هوا پرتاب کرد و بعد در يک صحنه اکشن و دیدنی به سرعت چرخيد و با پشت جارو به کوافل ضربه زد. کوافل با سرعت زياد وارد دروازه شرقي تيم گويينگ مري شد.
بازيکنان گويينگ مري: « جلل الخالق!
»
تماشاگران چند ثانيه اي سکوت کردن و شگفت زده ي حرکت روونا شدند. بعد از مدتی که از شُک در اومدن ، شروع به تشويق او کردند. ترانسيلوانيا 10 - گويينگ مري 0
دورا همه ي بازيکناش رو دور خودش جمع کرد و گفت : « نقشه مثلث رو اجرا مي کنيم! لارتن به خودت بيا! چرا حرکتت رو اينقدر لو دادي؟ »
قبل از اينکه لارتن جواب بده ، اعضاي تيم از هم جدا شدند و بازي دوباره شروع شد. باري کوافل رو از دروازه محکم پرتاب کرد به سمت رز دريغ از اينکه بداند ويلبرت ، مهاجم ترانسيلوانيا دست اونو خونده بود و منتظر همين حرکتش بود.
قبل از اينکه کوافل به رز برسه ، ويلبرت با سرعت به سمتش حرکت کرد و کوافلو قاپيد! حالا تک به تک با دروازه بان شده بود! به سمت دروازه شرقي حرکت کرد و باري نيز همين کار رو کرد اما ويلبرت ناگهان چرخيد و کوافلو به طرف دروازه ي غربي پرتاب کرد! گٌـــــــل
20 به صفر!
دورا: « مگه تو تمرینات هزار بار بهت نگفتم اول نگاه کن بعد پاس بده؟
»
باري از جواب دادن تفره رفت و کوافل رو برداشت تا زود بازي رو اغاز کنه! اينبار به گودريک که نزديکش قرار داشت پاس داد. گودريک شروع به حرکت کرد. رز و لارتن نيز پشت سرش حرکت کردن اما هر از گاهي به سرعت جاي هم رو عوض مي کردند تا حواس اونارو پرت کنن!
گودريک ناگهان چرخيد و به رز که پشتش قرار داشت پاس داد و بعد خودش به جلو حرکت کرد. دو مهاجم ترانسيلوانيا به سمت رز حرکت کردند اما رز بي درنگ بدون اینکه کوافلو بگیره ، بهش ضربه زد تا دوباره به گودریک برسه! هر دو مهاجم ترانسیلواینا ، هر دو عقب مانده بودند.
گودريک به اولين بلوجر جا خالي داد. آخرين مهاجم ترانسيلوانيا نيز نزديک گودريک مي شد که گودريک ريسک نکرد و به لارتن پاس داد و اونو تو موقعیت تک به تک با دروازه بان قرار داد.
لارتن کوافلو گرفت! در همين لحظه آماندا فرياد زد: « بلوجر رو داشته باش لارتن جون! »
لارتن با شنيدن صدا ايستاد و در نتيجه بلوجر درست وارد لوزالمعده اش شد و کوافل از دستش افتاد. آماندا دوباره به سمت لارتن رفت که در زمين ولو شده بود: « بازم ببخشيد! مي دوني که؟ بازيه ديگه! وظيفم بود!
»
لارتن: « جونم واست بگه ... انصافا قشنگ زدي عزيزم! من بهت افتخار مي کنم!
»
حالا باز کوافل تو دست ترانسيلوانيايي ها بود. روونا به سرعت داشت حرکت مي کرد اما قبل از اينکه بتونه به دافنه پاس بده ، بلوجري که دورا پرتاب کرده بود ، بهش برخورد کرد و کوافلو از دست داد! رز کوافلو گرفت و خيلي سريع به گودريک پاس داد بعد به سمت لارتن فرياد زد: « بلند شو! داريم حمله مي کنيم!
»
لارتن سريع خودشو جمع کرد. بلند شد و اوج گرفت. کوافل تو بغل گودريک بود و جلو مي رفت اما ويلبرت و دافنه هر دو طرفش رو گرفته بودند و راه نفوذي برايش نگذاشته بودند.
لارتن از آن طرف داد زد: « زود باش پاسو بده!
»
گودريک از پاس دادن امتناع می کرد و بجاش يک دفعه کاملا ايستاد. ويلبرت و دافنه که انتظار اينکارو نداشتند ، نتوانست به اندازه گودريک سريع بايستند. گودريک حالا هر دوي اونارو جا گذاشته بود و به طرف دروازه حرکت مي کرد اما ناگهان بلوجر لودو به پشتش برخورد کرد.
گودريک تعادل خودش رو از دست داد. اما قبل از اينکه از جارو بيفته ، به لارتن پاس داد و لارتن دوباره تک به تک با دروازه بان شد. مي خواست شروع به حرکت کند که ......
آماندا: « لارتن؟!
»
لارتن: « جونم؟
»
و شد آنچه که نبايد ميشد. روونا اومد کوافلو از دست لارتن قاپید و با يک ضد حمله ي سرعتي نتيجه شد 30 به هيچ!
بازي به نفع ترانسيلوانيايي همينطور جلو مي رفت! گودريک و رز از پاس دادن به به لارتن امتناع مي کردند و طبيعتاَ بيشتر اوقات نمي توانستند از سد سه مهاجم اونا بگذرن!
آماندا نيز کارو تضميني کرده بود و شال خودش رو به لارتن داده بود و بهش گفته بود اگه منو دوس داري با اين چشماتو ببند برات يه سوپرايز دارم ، لارتنِ ديوونه هم همينکارو کرده بود و مثل زامبي ها داشت اينور و اونور مي رفت!
نتيجه 80 به 10
گودريک به طرف دورا رفت و گفت: « دورا ... بايد يه کاری بکنی! اينطوري نمي تونيم برنده شيم! بايد قبل از اينکه اختلاف به 150 برسه اسنيچ رو بگيريم! »
دورا با حرکت سر حرف گودريک رو تایید کرد و به طرف فرد رفت: « هي فرد ... ديگه لازم نيست بلوجر پرتاب کني ... برو دنبال فلور! »
فرد با تعجب گفت: « چي ميگي؟ ديوونه شدي؟ »
دورا با عصبانيت گفت: « همينکه گفتم! کنارش حرکت کن و هي مزاحمش شو تا نتونه اسنيج رو بگيره! »
فرد ديگر جوابي نداد و همان کاري رو کرد که دورا گفته بود. در همين لحظه هم که دو مدافع گويينگ مري در حال حرف زدن بودند ، روونا يک گل ديگه زده بود.
نتيجه 90 به 10
فرد چرخي در زمين زد تا بتونه جستجوگر هارو پيدا کنه! بالاخره اونارو تو بالاي سکو ها ديد که در کنار هم داشتند حرکت مي کردند. هر دو خم شده بودند تا باد مستقيم به صورتشون برخورد نکنه و بتونن با سرعت حرکت کنند. مو های بلند فلور نیز هی با وزش باد حرکت می کردن و هر از گاهی توجه آلبوس که تو دوران بلوغ ب سر می برد ، پرت می کرد! (
)
فرد به کنار آلبوس رفت و گفت: « اسنيچ رو ديدي؟ »
آلبوس که از ديدن فرد تعجب کرده بود ، گفت: « چي ميگي؟ تو اينجا چيکار مي کني ديوونه؟! »
فرد جوابش رو نداد و به طرف فلور رفت و خودش رو محکم به اون زد. فلور چند متري از مسير خودش منحرف شد و از آلبوس عقب ماند! فلور دوباره سعی کرد به مسیرش بازگردد اما هر دفعه فرد تنه ی محکم بهش می زد و اونو دور می کرد. آماندا که در حال فرستاد بلوجری به سمت رز بود ، ناگهان متوجه شد یکی از مدافعان گویینگ مری نیستش. چرخی زد تا بتونه فرد رو پیدا کنه و خیلی زود اونو دید.
آماندا به طرف لارتن رفت که هنوز داشت با چشمان بسته دور استاديوم مي چرخيد و زیر زبونش زمزمه می کرد: « آماندا جون کجایی؟ ... آخ که چقدر بلایی! » ، چشمان اونو باز کرد و گفت: « لارتن جونم مي خواستم سوپرايزمو بهت نشون بدم ولي ...
»
لارتن با ديدن اشک هاي آماندا قند تو دلش آب شد و گفت: « گريه نکن ... عزيزم ... گريه نکن که اشکات ... دل منو مي سوزنه ... هر چي مي خواي رو چِشَم ... تو فقط قهر نکن!
»
آماندا با عشوه گفت: « اون هم تيميت ... فرد ، داره فلور منو که مثل خواهرم مي مونه و از گٌل کمتر بهش نميگم ، اذيت مي کنه!
»
لارتن: « پسره ي ديوونه! بي تربيت! الان حسابشو مي رسم!
» و به سمت فرد و جستجوگر ها پرواز کرد.
آلبوس اکنون بسيار نزديک اسنيچ بود و فلور هر چه سعي مي کرد نزديک شود ، فرد مقابلش مي ايستاد و مانع مي شد.
فرد: « دِ زود باش آلبوس! اين اسنيچ لعنتيو بگير د.... » قبل از اينکه فرد جمله اش رو به پايان برسونه ، لارتن با تمام وجودش بر صورت فرد فرود آمد و هر دو از جاروهایشان افتادند و سقوط کردند.
در حين سقوط نيز لارتن مشت هايي نثار صورت فرد مي کرد و مي گفت: « پسره ي بيشعور ... مزاحم دختر مردم ميشي! ... صب کن بعد مسابقه مي برمت گشت ارشاد ... حسابتو مي رسن ... » و هر دو سقوط کردند: «
»
اکنون ديگر کسي کمک حال آلبوس نبود و فلور نيز خودش رو به آلبوس رسونده بود. نتيجه بازي نيز 160 به 20 شده بود. اگر گويينگ مري یه گٌل ديگه مي خورد ، ديگر گرفتن اسنيج نيز به آنها کمک نمي کرد.
هر دو جستجوگر دستشان را دراز کرده بودند و فقط چند سانتي متر با اسنيج فاصله داشتند. آلبوس که تا بحال زير همچين فشار و هیجانی قرار نگرفته بود ، در قلب خود گفت: « پدر کمکم کن! »
در همين لحظه حبابي بزرگ در کنار آلبوس ظاهر شد و چهره ي هري پاتر در آن نقش گرفت! هري به پسرش گفت: « خيلي بي عرضه اي پسر! تو تا الان بايد اسنيچ رو مي گرفتي! از روش اجداديمون استفاده کن! دهنت!
» و حباب ناپديد شد!
آلبوس در حين پرواز کمي فکر کرد و بالاخره توانست صحنه ی فیلم هری پاتر و سنگ جادو رو به یاد بیاره! روي جارو ي خودش بلند شد و سرپا ايستاد. فلور شکه شده ، به آلبوس نگاه کرد و گفت: « اين بچه سوسول داره چه غلطي مي کنه؟! »
ناگهان آلبوس دهن دره اش را باز کرد و خود را از جارو پرت کرد و از ارتفاع 500 پايي سقوط کرد.
کمي طول کشيد تا بلند شود و بنشيند. سرش گيج مي رفت که ناگهان حالت تهوع نيز بهش دست داد .... و بـــلــــه ... اون اسنيچ رو بالا آورد. به این ترتیب گویینگ مری با نتیجه ی 170 به 160 برنده ی بازی شد.