خلاصه :آلبوس دامبلدور تصمیم به سروسامون دادن به زندگیش میفته و به خانواده لینی وارنر رو پیشنهاد میده . آبرفورٍث به خاطر اینکه خودشو ثابت کنه اونم درخواست یه بز از خانوادش میکنه. کندرا پرسیوال رو مجبور میکنه تا تن به خواسته آلبوس و آبرفورث بده و بره لینی رو واسه آلبوس خواستگاری کنه. در این حین آلبوس که وتوجه ولخرجی لینی شده از اون دل میکنه و به لونا دل می بنده.
==============
ادامه ماجرا :
لونا:
آلبوس:
پدر پرسی: :vay:
( ادامه صحنه های لاو توسط ناظر آسلامیک حذف شد )پدر پرسی که شاهد لاو لونا و آلبوس بود میپره وسطشون و با حرکت آسلامیک اون دوتا رواز هم جدا میکنه و یه سیلی آبدار نثار آلبوس میکنه و سرش داد میزنه :
_ پسره جلف ! خجالت نمیکشی ؟؟آبرومو جلوی بقیه بردی!
آلبوس که صورتش در اثر سیلی یه وری شده با چشای ورقلمبیده به پرسیوال خیره میشه :hyp:
لینی که از کنار شاهد ماجرا بود تو دلش خوشحالی گفت :
.. اینه سزای کسی که با احساسات لینی بازی کنه .
و بعد با خشم به لونا خیره شد...