هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴
#41
که ناگهان مسئول جدید از پشت به شانه سوروس زد و سوروس که با دختری دماغ عمل کرد لب پروتز شده بوتاکس کرده با کیلیپسی به ارتفاع 10 متر مواجه شد دختر گفت:
-چیچلام, عچجیجم من مسئول چتید چجاچ چردن پارچ ها هچتدم بوچ, بوچ, شکلک یاهو

سوروس که در اون لحظه به سلامت کلامی مورفین ایمان کامل اورده بود و نمی دونست این مسئول جدید چه موادی زده و فکر کرد در اولین فرصت باید دو گرمش در چای دمبلدور بریز ولی حقیقت این بود که مسئول جدید فقط داشت به زبان دخترانه صحبت می کرد اما در مغر سورس نزدیک ترین زبانی که به زبان به این موجود می خورد ؛ زبان هندی بود پس با اعتماد به نفس گفت:
-جان مری سورس یوها معجون ساز بوداهه و کوماهه شما به خدمت لرد سیاه کرداهه تا پارک تخریب کرداهه و ما خوشبخت شد اهه . اندرسنداهه

و سپس دست ساحره رو گرفت و در پارک باستانی ریدل ظاهر شد دختر بوتاکس عمل کرد با دیدن محوطه سریع گفت:
-واج چه پارچ خومچلی داریج چوما جونم چگوکلی مگولی

ملت مرگ خوار:
سورس:
مسئول جدید:
سازمان حمایت از حقوق ساحره ها:

در همون لحظه رودلف که در بحث ساحره ها تسلط کامل داشت و اصلا خودش واسه این که شبا که به ساحره ها جغد می ده بلا نتونه جغد هاشو بخون این زبان اختراع کرده بود گفت:
_ ا این که زبان دخترانس من بلدم نیگا, خوچ تچجیرف بچافرتید, چوما مجترد چستید من خودتم مچرتم

-من از اولشم به جنسیت این رودلف مشکوک بودم
-ما با کیا شدیم 70 ملیون اخه
-من می رم محفلی می شم
-اوا خواهر:slap:

پس سورس با خانم مسئول جدید و ردولف که جنسیتش زیر سوال رفته بود به عنوان_ مترجم لدوله_ به سمت اتاق لرد که الان انور پرچین می شد رفتند تا دربار نحو خراب کردن پارک صحبت کنن.


[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: دارالمجانین لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴
#42
سلسی که داشت با استفاده از قسمت خارجی مغزش و در هم امیختن هرمون های بخش لیبیک حرف های دو فرد داخل اتاق که تاز به حالت پوکر فیس ازش خارج شده بودن برسسی می کرد که ناگهان چراغی بالای سرش روشن شد که در همون لحظه بابا برقی ظاهر شد و برق تیمارستان به خاطر روشن کردن لامپ اضافه قطع کرد
سلستینا بی توجه به این که یه دفعه عامظون شب شده بود 100 متر در هوا پرید و سی صد ثانیه همون جاموند و پس از شکستن رکورد سوباسا و رد قانون جاذبه نیوتون رو زمین امد و گفت:
-اها فهمیدم اون دوتا کی بودن.
-کی بودن؟
-داروغه ناتینگهام و هیس اون اربابی هم که می گفتم یحتمل پرنس جان
-حالا ما باید چیکار کنیم.
-ما باید رابین هود پیدا کنیم تا یکی از تیر هاش صاف بکن تو حلق اون دوتایی که تو اتاق بودن.
-تبارک الله.
-بعدم باید به رابین کمک کنیم گالیون ها رو از پرنس جان بگیر.
-متبارک الله.
-بعد گالیونه ها رو بدزدیم گالیونر بشیم.
-متبرک الله.
-بعد ببریم اون گالیون ها رو یه جا اب کنیم.
-تبرک الله.
-بعدم تا اخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کنیم و بعد تو شبکه من تو او ما شما ایشان در رنامه گالیونر ها شرکت کنیم و اسپانسر سریال عمر خود دامبلدور بشیم
-حمید؟؟

وینکی که از اون ور ماجرا علاوه بر بیماری پست قبلی به بیماری حمید خود پنداری از نوع سس تبرک هم دچار شده بود گفت:
-چه کسی بود صدا کرد حمید؟

لینی و سلسی که از پیدا کردن حمید بسی خوشنود شده بودندی, جنگل ها کشیدندی و شیر ها کشتندی و خشتک های دیگران پار کردندی و در امتحان های امدندی و بر سرها زدندی و سه نفری به سمت اتاق پرستار تیمارستان رفتندی تا رابین هو را بیابندی تا ارسینوس و مرلین بیچار را عریان کردندی تا خوشبخت شدندی.

پس به اتاق برستار رسیدند و در ا بی اجاز واز کردند لینی به ناگاه گفت:
-اوه مای گاد.........


[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: نوری در تاریکی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۳ شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴
#43
شاید اگر سالگو تام مروال رایدل را به انداز دامبلدور می شناخت این حرف را نمی زد؛ او از این که ضعیف خوانده شود متنفر بود؛ او از این که کسی بهش دستور دهد انزجا داشت.

در انتهای ذهن تام نقشه هایی در پرواز بود؛ او سالگو پیر دانا را به خاطردانشش می خواست و در اعماق ذهنش می دانست روزی که دانشش به اتمام رسد و چیزی برای ارائه به او نداشته باشد او را خواهد کشت تام مروال رایدل رقابت را نمی پذیرفت.

اما تام نمی خواست سالگو این ها را بفهمد در نظر او, او باید شاگرد زرنگ وفاداری می بود که برای بدست اوردن وفاداری سالگو هرکاری می کند پس ذهنش را از احساس خالی کرد او می توانست در مواقع عصبانیت با جادو منفجر شود اما, همچنین می توانست ارام باقی بماند ارامشی که خطرناک تر ز زهر باسیلیسک بود پس تام ارام گرفت و احساسات را از عقلش دور کرد و سالگو را از ذهنش بیرون راند ناگهان دوبار اطرافش همان غاری بود که شب به انجا امده بود.

سالگو با تعجبی امیخته به تحسین به او نگریست؛ تام اولین فردی بود که توانسته بود در اولین تلاش در های ذهنش را به روی او ببندد.پس با ملایمت گفت:
-تام واقعا نمی دونم چطوری این کارو می کنی, جادوی تو فوق العاده واسه یه فرد زیاد و این شانس در خونه هر جادوگری را نمی زنه اگه بتونی همون طور که من رو از ذهنت بیرون کردی, مادر طبیعت را هم از ذهنت بیرون کنی ما می تونیم به مرحله بعد ساختن هوراکس وارد بشیم, اما تام شکستن مرز های جادو تاوان دار, تاوانی که حتی برای جادوگران سیاه هم سنگین, سال های متوالی جادوگران سیاه دست و پا و چشمشان را فدای اهدافشان کردند, اما مواظب باش تام,مواظب باش چون کسی که هوراکس را می سازد قلبش را در ازای تاوان از دست می دهد.انتخابی که من کردم. پس اگر تحمل تاوانش را نداری بگذار وارد اخرین مرحله ساختن هوراکس نشیم .

اما برای تام مهم نبود در نظر او فقط قدرت اهمیت داشت, قلب او چه ارزشی داشت وقتی که قدرتی نداشت پس تام مودبانه رو به استادش کرد و گفت:
-من مطمئنم استاد, من هم می خواهم انتخابی را که شما سال ها پیش کردید بکنم.
پس سالگو به سمت کلب اش رفت و تام ره فرا خواند تا اخرین مرحله ساختن هوراکس را به او بیاموزد اما تام با وارد شدن به خانه پیر مرد با صحنه ای مواجه شد که انتظارش را نداشت پس گفت:
-اه خدای من..این ...این...


[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲:۱۷ جمعه ۱۳ آذر ۱۳۹۴
#44
در سالن مخصوص گروه اسلیترین در گوشه ترین گوشه مبلی که در گوشه ترین گوشه اتاق قرار داشته نشسته بودم و با رد شدن هر کس 30 در جه در جهت مخالفش می چرخیدم، نه تنها واسه این که خیلی خجالتی بودم بیش تر واسه این که عنوان کتابی که داشتم می خوندم یعنی لیلی و مجنون نوشته نظامی مشنگ به چشم اصیل زاد های باکلاس تالار اسلیترین که زیر هلنا و بارون خونین نمی خوندن نیاد.

می شه گفت من درهاگوارتز دوستی نداشتم, البته دروغ یک دوست داشتم؛ اونم تابلو پیرمردی پیر و نابینا در بالای مبل گوشه ترین گوشه بود، که به خاطر زشتی و قدیمی بودن کسی به اون اهمیت نمی داد و من همیشه در گوشه ترین گوشه نشسته و وقتی کسی نبود کتاب های کلاسیک مشنگی رو واسش می خوندم, البته هیچ وقت بهش نگفتم اون کتاب ها مشنگی بودن من اون تابلو رو با تمام وجودم دوست داشتم برای من کل هاگوارتز بود و تابلوی پیر نابینا گوشه ترین گوشه تالار سبز اسلیترین تا این که یک روز که داشتم براش از داستان های مشنگی تعریف می کردم به قدری غرق داستان زیبای شکسپیر شده بودم که یادم رفت جبه های مشنگی داستان و حذف کنم و دتسم رو شد و پیر مرد نابینای مهربان گوشه ترین گوشه تالار چهر واقعی خودش به من نشون داد و با بلند ترین صدایی که می تونست منو تحقیر کرد و وقتی که گفت شرط می بندم دورگه هم هستی ؛ حس کردم خون تو رگ هام به جوش میاد به سرعت به سمت اتاقم رفتم و هرچی کتاب مشنگی داشتم تو شومینه اتاق انداختم و سپس با وردی دودش از بین بردم و صبر کردم .

شب شده بود 3 ساعت از ساعت خواب گذشته بود که با ارامی از تخت بیرون امدم و پله های پیچ در پیچی که خوابگاه دختران را به سالن عمومی اسلیترین ربط میداد پیمودم ؛ در سایه ایستادم و وقتی اثری از ارشدی ندیدم یواش یواش به سمت تابلو رفتم از انجا که تابلو نابینا بود متوجه حضورم نشد و البته این کار را برای من خیلی اسان کرد دوختن لب یه تصویر متحرک که می تونه تو رو ببینه با سوزن و نخ دقیقا کار اسانی نبود ولی نابینایی اون انگار همه ورق ها را به نفع من تغییر داده بود؛ پس با سرعت دهانش را دوختم و با صورت متحیر تابلو مواجح شدم پس گفتم :

-دوست عزیزم امدم اخرین قصه ای که می شنوی رو هم برات تعریف کنم؛ روزی روزگاری دختری نمیه پریزاد وجود داشت به اسم گابریل این دختر عاشق, عشق بود؛ عاشق کتاب های عشقی, و عاشق پیرمرد نابینای گوشه ترین گوشه تالارش اما یه روزی اون پیرمرد به دختر داستان ما پشت کرد می دونی دوست عزیزم سیاهی با انسان به دنیا نمی اید بلکه توسط دیگران دردل انسان ها گذاشته می شه؛ اون ها نور رو از قلب انسان ها می گیرن و به جاش سنگ و قرار میدن سنگی که تو در دل این دختر کوچلو قرار دادی و با اون سنگ این دختر کوچلو می شکنه هر شانسی از خوشبختی که حتی نزدیکی در خونتو بزنه .

بعد از اون پرد ها رو روی تابلو گذاشتم و سرمست از حس زیبای انتقام تابلوی پیر مرد نابینای گوشه ترین گوشه تالار که الان لال هم شده بود به حال خود گذاشتم تا تا ابد در تنهایی و عذاب بپوسد.


ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۳ ۲:۲۲:۳۵
ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۳ ۱۵:۰۸:۴۰
ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۳ ۱۵:۱۱:۴۰

[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۴
#45
از اون ور ماجرا ارسینوس جیگر به همراه سورس از هیچ , دم در خونه مالی و بچه ها ظاهر شدند که صدایی توجه شان جلب کرد.

-ارباب دامبلدور,ارباب دامبلدور

ملت محفلی همه سیاه پوشان چهار دست و پا به به سمت دامبلدور که شیش تیغه کرد بود می رفتند و پایین ردای سیاه مارک شرکت جوانی او را می بوسیدند از اون ور هری که به مجسمه ققنوس مانندی در حیاط خانه ویزلی ها بسته شده بود فریاد زد :

-ای کنت منت دامبلدور, تو نمی تونی منو بکشی پرفسور ولدمورت از من محافظت می کنه, بگذریم از نیرو عشق عمو دروسلی که در خون من جاری.

از اون ور حیاط سورس و ارسینوس تاز به بدخیمی اوضاع پی برده بودن و موند بودن چه وردی به سرشون بزنن که روغن موی سورس نتونه انو بازتاب بده , ارسینوس که راه رو واسه نشان دادن اخرین معجونش باز می دید به سورس گفت:
- نظر من اینه که اخرین معجونم با یه طلسم به سمت دهان دامبلدور بفرستیم اون وقت دامبلدور به شکل هویج در میاد و ما اون به در خونه مالی اینا اویزون می کنیم تا, تا ابد به زندگی هویج وارش ادامه بده .

سورس که از چرندیات رفیق رقیبش چیزی سر درنیاور بود گفت :
-نظر من اینه ,همیشه و تا ابد

آرسینوس که در هنگ معنای جمله سورس مانده بود به این شکل به او زل زد که سورس ادامه داد:

-یه چیزی که شوما مرگخوارای اصیل ازش بوی نبردید ولی از اونجایی که رولینگ می خواست این لیلی ترشی پیاز جعفری رو بنداز به من و به زور معجون عشق از من دیالوگ بکش بیرون که می شه همون دیالوگ معروف همیشه و تا ابد که در مورد دامبلدور می شه گلرت بقیه این جمله به دلیل نقض قوانین اسلامی فلفل است تا 19 ثانیه دیگه به سایت ممد تسبیح من کجاست وارد می شوید اگر می خواهید در همین صفحه بمانید صلوات محمدی بفرستید.

- اون وقت گلرت باید چی کار کن
سورس به افق خیره شد و گفت :
-true loves سه نقطه, اون وقت هم طلسم شکسته می شه , هم ابرو دامبلدور می ره و ملت محفلی خود به خود به سمت کاملا اخلاقی لرد سیاه دارای ایزوله 2015 می پیوندند و ما هم ماموریت نجات می دیم و کلی بالا میریم.

ارسینوس بعد از کمی تامل گفت:
-نقشه خوبی فقط یه مشکلی داراونم اینه که چه جوری گلرت خدا بیامرز گیر بیاریم .



ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۲ ۲۰:۰۹:۲۴

[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: کلاه گروه بندی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۴
#46
روز اول مدرسه بود و از این که تونسته بودم خانواده و کل اصل و نصب و قانون مدارش شکسته و به جای مدرسه دخترانه کاملا اسلامی دارای مجوز ارشاد و فرهنگ و علم و ادب به مدرسه جادوگری هاگوارتز که یک انگلیسی مدافع حقوق چیز میز گرایان ساخته و یک امریکایی مدافع حقوق چیز میز نگرایان به تصویر کشیده پا بزارم بسی خوشحال بوده ، و از شادی در هیچ کدام از تابلو های متحرک قصر نمی گنجیدم.

خیلی دلم می خواد بچه هایی که اون روزبه مدرسه امده بودن براتون وصف کنم ولی هیچ کدوم از همسن های من در کتاب های هری پاتر به دلیل جنگ های صلیبی , دخالت های داعش ،دست های پشت پرده، حادثه هلوکاتس و همدردی با قربانیان حادثه پاریس ذکر نشده ان که من ذکر کنم.

بعد از کلی انتظار مدیر مدرسه مینروا مک گونال به همراه علی دایی بازیکن برتر تیم ملی کویدیچ به صحنه میان و پس از اعلام این که تا زمانی که میمون ها دوبار به تکامل نرسن از صحنه خارج نمی شن اغاز مراسم گروه بندی را اعلام می کنن.

بلاخر بعد از کلی انتظار اسممو خوندن و من به طرف صندلی رفته در طی حرکتی عمودی کلاه به صورت افقی بر اساس معادلاتی از فیزیک پاییه کوانتم که در ذهن 11 سال من نمی گنجید بر سرم گذاشتن و کلاه به سخن در امد:

-فرزند پریزادم که یک رگت گرگینس خودت خبر نداری و کلا رگ به رگ شدی می بینم که کل اصل تبار خاندان به باد دادی ,از مارم که بدت میاد, 3 تا دکترا هم که در زمینه درس های مشنگی داری و هر روزم که اشکت دم مشکت و خوب از اون جایی که روایت شده بور های گوششون دراز و توصیه شده اگه حتی دارز نیست گوششون به دارزی بزنن و ادای گوش دراز ها رو در بیارن ؛ من دقیقا می دونم تو به کدوم گروه تعلق داری

ولی از اونجایی که در همین لحظه و در همین ثانیه ذرات کوانتمومی کشف شد و کل معادله فیزیک افق بر عمود کلاه بر هم ریخت و علامت ها عوض شد و انشتین به این که این علامت گناه زندگی معادله وارش اعتراف کرد؛ کلاه بیچاره هم که بی معادله شده بود و علامت ها رو قاطی کرده بود فریاد زد:

- اسلیترین.

و پس از قرار دادن پیتر پنجه نقره ای در گروه گریفیندور بدترین گروه بندی قرن انجام شد .




ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۲ ۱۲:۳۷:۵۹
ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۲ ۱۲:۴۰:۵۷

[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: حد و مرز جادو!
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴
#47
در کتاب هری پاتر جادو واسشون حکم علمشون دار و بر علم پایانی نیست هرچی بری جلو بازم جا واسه کشف های جدید وجود خواهد داشت از نظر پایان پذیری بر ان هیچ پایانی نیست و هر چه جلو بری بازم هست تا کشف بشه

اما بعضی موضوع ها از جادو خارج دقیقا مثل بعضی موضوع ها که از علم خارج و بعضی موضوع ها که از فلسفه خارج و اصلا جایی واسه مانور دادن ندار

که علم هر جا امد فلسفه و جادو کنار رفت و هر جا علم جواب گو نشد فلسفه و جادو پا گذاشت مثل فلسفه مرگ وروح و ساخت دوبار و ...

و مسله اصلی بحث هایس که علم جواب گوشون نیست که بحش می گن بحث های فرا طبیعی و بحث هایی هست که جادو جواب گوشون نیست بهش می گن بحث های علمی

پس حد و مرز جادو علم و حد و مرز علم جادو


[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: جک جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴
#48
تصویر کوچک شده



تصویر کوچک شده



تصویر کوچک شده



تصویر کوچک شده


[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: جک جادویی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۶ چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴
#49











تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده




[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: هدف از ساخت هری پاتر چه بود؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴
#50
به نام یگانه خدایی که هنر را افرید خدایی که از تهمت بیزار است خدایی که حسودان را دوست ندارد به نام همان خدایی که ابرو بنده اش را به یگانه کعبه اش قسم داده است

سهراب ببند چشمانت را که جایی
همین نزدیکی هنر را دار زدند
و حد بر شعله افاق زدند


اخ که تعصب عقل کور می کن و انسانی که عقلش کور هم که نمی تواند درک کند

بله مدرسه شبیه هری پاتر زدن درس ها حالا:
نجوم
فیزیک کوانتوم
طب سنتی
گیاه شناسی
شما به این درسا می گی خرافات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کدومش بده همه این ها از برترین درس های جهان حالا واسه جذب مشتری شبیه هاگوارتز ساختنش گناه که نکردن به جاش کلی دانشمند تحویل جامعشون می دن نه مثل بعضی کانون نجوم و گیاهشناسی که پشه می پرونن
که عقل سلیم به از هر چیزیس


تعصب بیجا باعث شد شوهری بر صورت همسرش اسید بپاشد و باعث مرگ همسر شود و قاضی او را به قصاص محکوم کند قاضی کجایی که بر تعصبی که فقط بر زبان است در این جا جزایی نیست


و کجاس محمد که ببیند پیروانش از هر چیزی استفاده می کن تا اسلام را بد جلو دهند عزیز اگه گناهی هم باش گناه کسی که داره با این حرف های کودکانه و تشابهات اتفاقی و تعصب و سختگیری بیجا دین اسلام بد جلو می دهد که حضرت محمد خودشو به اتش زد تا ملتو به خاطر جادوگری دار نزند و به خاطر گفتن قصه هایی که افسانه وار بود زند بگور نکنند شما باز می خواین عصر جاهلیت رو بیارین؟؟؟؟؟؟؟ عصری که هر که حرف از جادوگری می زد یا قصه جادگری می گفت زند زند به اتش می کشیدند و محمد امد و ان ها را از ریشه بر داشت تا انسان ها ازاد زندگی کنند

رولینگ زنی افسرده که با کمک کتاب هری پاتر توانست زندگی دوبار برای خودش بساز نشان داد که طلاق و افسردگی و از دست دادن بیش تر زندگی پایان نیست و باید جنگید هری پاتر شاهکار ادبی نوجوان در تاریخ هری پاتر کتاب اول نوجوان در تاریخ بشریت و تنها اثار ادبی که در قرن ما توانسته در رده بندی برتر های تاریخ قرار بگیر حالا ما بیام پشت سرش حرف بزنیم؟

که خداوند هنرمندان را دوست دارد ولی از حسودان بیزار است هنر نویسندگی کتابی مثل هری پاتر حتی فیلم سازیش هنر و باور کن اگه علامتی از هرگونه صهیونیست درش باشد هیچ کس تا به حال متوجهش نشده تا وقتی شماها ان ها را اشکار کنید و گرنه همه جذب وجه هنری هری پاتر شدن و گرنه علایم صهیونیست شکل های رایج که هر جا شبیهش می توان پیدا کرد و اگه به این باشه ما همه صهیونیستیم و همه میدانیم که نیستیم


شما به جای این حرف ها بهتر مثل رولینگ بگردی هنرت پیدا کنی به پرورشش بدی و به رخ جهان بکشیش که با این حرف ها نه شما بالا می ری نه رولینگ پایین میاد

می دانید بدی انسان ها چیست وقتی کسی بالا می رود به جای این که تلاش کنن بهش برسن هی بهش می گن تو هم بیا پایین و سعی در سقوطش دارن



و در اخر که شاعر می گه

کورش تو نخواب که ملتت در خواب است
آرامگه ات غرقه به زیر آب است
اینبار نه بیگانه که دشمن ز خود است
صد ننگ به ما که روح تو بیتاب است







ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱ ۱۷:۴۲:۵۰
ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱ ۱۷:۵۶:۱۰
ویرایش شده توسط گبریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱ ۱۸:۱۹:۳۹

[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.