لردسیاه هنوز کامل آنجا را ترک نکرده بود، که فنریر زبان به اعتراض گشود:
- ارباب! تکلیف اونایی که از آب و حمام و صابون خوششون نمیاد چیه؟!
- یعنی میخوان روی حرف و خواستهی ما حرف بزنن؟
فنر میخواست جواب لردسیاه رو بده که تاتسو به نرمی جلو میاد و رو به لردسیاه میگه:
- ساما!
کاتانا هم باید شنا یاد بگیره یا مشمول این آموزش نمیشه؟
-
ما فرقی بین شما و کاتانا قائل نیستیم!
لردسیاه رو برگرداند ولی مجدد برگشت و خطاب به لینی گفت:
- چرا صدای ویز نمیدی پیکسی؟
لینی که از قورباغهها متنفر بود، در دورترین نقطه از غوری پناه گرفته بود:
- ارباب اگه یهو زبونش رو بیاره بیرون چی؟! اگه یهو بخواد پیکسیتونو بخوره؟!
- این دیگه مشکل خودته پیکس! ما بعد از این دورهی آموزشی، میگیم از شماها آزمون حرفهای به عمل بیاد و انتظار داریم یکی از دیوارهای خونهی ریدل با کلی مدرک شنا پوشیده بشه!
در آن لحظه صدای بانز شنیده شد:
- خودتون هم شنا بلدین سرورم؟ بانو نجینی چی؟
-
ای ملعونِ نامرئی! الان ما و خانوادهی ما رو زیر سوال بُردی؟! ما خودمون شخصن کلکسیون مدالِ شنا داریم. دختر ما هم اگه اراده کنه شناگر بسیار قهاری میباشه. ضمن اینکه به صخرهنوردی علاقمنده. و در زمینههای مختلفِ هنری از قبیل نقاشی، آشپزی، و چند هنرِ دیگه، هنرمند فرهیخته و ماهریه.
- و فس!
- و خیاطی!
- غووور! اتفاقن برای آموزش شنا، به چنتا مایو نیاز داریم. دختر شما میتونه برای مرگخواراتون مایو بدوزه؟
- هنری نیست که دختر ما در اون نابلد باشه!
منتها دستمزد دختر ما بسیار بالاست. ولی نگران نباشید یارانِ ما! ما از حقوق ماه آیندهتون این مبلغ رو کم میکنیم.
درضمن! طی آموزش دیدنتون هر کسی موجب بشه یک فلس از دخترمون کم بشه، شام بعدیش خواهد شد!
سپس لردسیاه که برای ترک کردن مکان بسیار عجله داشت، نجینی را با احتیاط از کلهاش خزاند، چرخ خیاطی نجینی را در آنجا ظاهر کرد، دست نوازشی بر دُم نجینی کشید، و رفت.