هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: آواداکداورا در دنیای واقعی!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷
#41
یه آواداکداورایی هم عرض کنیم
به رفیقی که میگه امتحانو سفید بدیم بعد وقتی سفید میدی میبینی نداده
آواداکداورا الاغ
آواداکداورا بیشعور
آواداکداورا ......
پ.ن:همین امروز شد واقعا حالم بد شد (البته نمره برام مهم نبود اینکه اون نداد اعصابمو خورد کرد)


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۴۱ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷
#42
وقتی لرد سیاه وارد زندان شد همگی مات و مبهوت بهش نگاه کردن و یهو یکی گفت:
-این اداره در و پیکر نداره هرکی دوست داره سرشو میندازه پایین میاد داخل
-راست میگی باید ی فکری به حالش کنیم اینجوری نمیشه
لرد سیاه که خیلی عصبی بود رو به اونا کرد و گفت:
-اینا همرو با من بودین؟
-نه با موهات بودیم (فکر میکردن اینم تقلبیه)
لرد سیاه یدونه آواداکداورای ناقابل نصیبش کرد و یه سکوت ترسناک محیطو فرا گرفت و لرد گفت:
-حالا بهتر شد.خب دوباره میپرسم این لرد تقلبی کجااااست؟؟؟؟
جمعیت دوتیکه شدن و وسطشونو خالی کردن (مثل یه راهرو)در اخر این راهرو چشم لرد به نسخه ی تقلبیش خورد که همچنان داشت میخورد :/
لرد به سمتش رفت و خوب بهش نگاه کرد و رو به هکتور گفت:
-چطوری اینکارو کردی؟
-ب....ب...ببخشید...اشتباه کردم قصدم یه چیز دیگه بود نمیخواستم اینکارو کنم لطفا مرا بکشید
-لازم به عذرخواهی نیست اتفاقا فکرایی تو سر داشتم این میتونه خیلی کمک کنه
-میتونم بپرسم چه فکرایی ارباب؟
-بعدا میفهمی ... خیلی زود ... زود تر چیزی که فکرشو بکنی
بعد از اتمام سخن این دو ، لرد سیاه به همراه هکتور و نسخه ی تقلبیه خودش از اداره ی مبارزه با لردهای سیاه اغتشاشگر خارج شد.


ویرایش شده توسط گریک الیواندر در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۲۸ ۲۳:۰۲:۱۳

Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷
#43

۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای
د)شمیشر جواهر نشان

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست
بستگی داره تو چه موقعیتی باشم.

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


آواداکداورا در دنیای واقعی!!!
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷
#44
اینجا داستان از این قراره که میخوایم بدونیم شما دوس دارین آواداکداورا رو توی دنیای واقعی به کی بزنین.
میتونین در موردش داستان درست کنین یا فقط توضیح بدین.
میتونین اون شخصو برامون توصیف کنین، دلیل این کارتونو بهمون بگین و در کل هرچی که دوست دارین اینجا برای خالی کردن خودتونه.
اینجا هم میتونین جدی بنویسین هم طنز(البته موضوع خودش طنز هست ولی خب هر طور خودتون میدونین)
ببینم حالا کی چراغ اولو روشن میکنه



پاسخ به: باغ وحش
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷
#45
آره اینطوری شد که همه رفتن سمت اتاق خانم مک گوناگل تا اگه آندریا تونست کاری بکنه.
به اتاقش رسیدند. در زدند... کسی باز نکرد... باز زدن ایندفعه باز کرد.خانوم مک گوناگل سرشو از بین دو در بیرون آورد و جمعیت ریونی ها رو دید و شصتش خبر دار شد که برای چی اومدن.
آندریا جلو اومد و سلام کرد.
مک گوناگل هم جواب سلامشو داد.(بچه های گلم جواب سلام واجبه)
- خانوم مک گوناگل.....
وسط حرف آندریا یکی با سری که به اندازه ی یه گردو باد کرده بود اومد جلو و گفت: خانوم تو رو جون مرلین بگو این کیه؟
آندریا با اخم بهش نگاه کرد و چون اون جونشو دوست داشت گفت: من غلط کردم پرسیدم. و رفت قاطی جمعیت.
آندریا ادامه داد:داشتم میگفتم خانوم مک گوناگل...(منتظر بود اون دوباره حرف بزنه که بره تو دهنش ولی خب صدایی نیومد)... چایی خدمتتون هست یه حرفی باهاتون دارم
-بیا تو عزیزم نون و پنیری هست میخوریم و حرف میزنیم.
بعد آندریا برگشت به سمت بقیه و گفت:
من بچه ها را آزاد خواهم کرد.من آنها را از هر گونه اتهام...(کلمه به ذهنش نیومد)اره دیگه برید من درستش میکنم.
همه رفتن و آندریا هم رفت داخل تا حرف بزنه.
حالا بگم از اون طرف که چه کسی وارد هاگوارتز شد گریک الیواندر
آقای الیواندر رفت به سمت اتاق خانوم مک گوناگل. در زد، در باز شد. خانوم مک گوناگل، الیواندر رو دید و با خوشحالی اونو به داخل دعوت کرد.
گریک داخل اتاق سفره ی نون و پنیر و دید و گفت: به به انگار مادرزنم دوسم داره.
-به ما ملحق شو
-نمیگفتی هم میشدم. روده بزرگه داره روده کوچیک رو میخوره
آقای الیواندر آندریا و دیگر بچه ها رو دید و موضوع رو جویا شد و خانم مک گوناگل گویا(نکته ی کنکوری: در اینجا شد دوم به قرینه ی لفظی حذف شد)
آقای الیواندر که این موضوع رو شنید گفت:
-عی عی عی عی ینی تو میخوای بخاطر اینکار ازشون امتیاز کم کنی.
-خب معلومه باید اینکارو کنم این قانونه
-باورم نمیشه که تو داری در مورد قانون حرف میزنی.دیگه هرکی یادش بره من کارای خودمونو یادم نرفته که، یادته که موقع تحصیل خودمون چیکارا میکردیم.
-الان وقت تجدید خاطره نیست گریک
-تو داری از گروه من امتیاز کم میکنی من باید یکاری بکنم دیگه
.......


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگه قرار باشه يك نفر كه تو هري پاتر مرده برگرده شما ميگيد كي بر گرده؟
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷
#46
صد در صد اسنیپ
اون هم نباید تو فیلم میمرد هم تو واقعیت


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷
#47
نام شخصیت: گریک الیواندر
گروه: ریونکلاو
چوبدستی: 31 سانتی از چوب درخت سنوبر و دارای پر ققنوس
جارو : علاقه ای به پرواز ندارم
ویژگی های ظاهری:
شخصیتی تو دل برو که فقط کسایی که باهاش رفت و آمد میکنن اینو میفهمن چون ظاهرش به ادمای خوب نمیخوره! قد بلند و موهای آشفته از ویژگی های بارز این شخصیت است. لازم به ذکر است که این شخصیت هیکل مناسبی هم دارد!
ویژگی های اخلاقی:
یکی از مهمترین اخلاق های این فرد صبور بودنشه. سعی میکنه از دعوا کردن با دیگران خودداری کنه. در جمع بزرگان سکوت میکنه تا از تجربه ی اونا استفاده کنه ولی در جمع دوستان نمیتوانید جلوی حرف زدنشو بگیرید. سعی میکنه همیشه بخنده و خیلی کم اخم توی چهره اش میبینید. این شخصیت دارای خستگی بیش از حد است برای همین اونو به خرس تنبل نسبت داده اند. (برای همین است که به موهایش نمیرسد.) این شخصیت اهل ورزش نیز هست و بصورت تفننی بسکتبال بازی میکند و از دیدن مسابقات فرمول یک نیز لذت کافی و وافی را میبرد.
معرفی کوتاه شخصیت:
از خانواده ی ایشان اطلاعتی در دسترس نیست ولی خود ایشان در دنیای جادو بسیار معروف هستند. میتوان گفت ایشان بیشتر چوبدستی های دنیای جادو را ساخته اند. کمتر ساحره ای هست که مغازه ی ایشان را در کوچه دیاگون نشناسد. مغازه ای پر از چوبدستی هایی که به دست ایشان ساخته شده است. ایشان علاقه ی به پرواز ندارند ولی علاقه ی زیادی به کوییدیچ دارد.


تاييد شد.
خوش اومدين.



ویرایش شده توسط erfanRJ در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۱۶ ۲۰:۴۷:۴۳
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۱۷ ۰:۲۴:۵۹

Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۷
#48
درود بر کلاه

من واقعیتش خودم شخصیت خودمو نمیدونم چجوریه حالا میگم ببین شاید تو بتونی تشخیص بدی

باهوشم
خیلی خسته ام (کاملا شبیه خرس تنبل)
داستان پردازیم بد نیست (البته فکر میکردم خوبه ولی خب یه بار تایید نشدم)

حالا خودت بین گریفندور و ریونکلاو یکی رو برام انتخاب کن


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ جمعه ۱۱ آبان ۱۳۹۷
#49
تصویر شماره ی 6

میترتل گریان مثل همیشه توی دستشویی دختران مشغول گریه کردن بود که ناگهان متوجه شد در دستشویی باز شد.
سریع رفت و یه گوشه قایم شد. (البته خب قایم شدنشون مثل انسانا نیست رفت تویه یه چیزی )
منتظر شد تا ببینه که کی بوده اومده تو دستشویی یهو چشماش شش تا شد. (چهارتا چشم خودش دوتا هم عینکش)
دراکو مالفوی رو دید که با چشمایی که انقد گریه کرده بودن رنگ خون گرفته بودن وارد دستشویی دختران شد. ( بی حیا )
از اونجایی که خیلی فضول بود ساکت سرپا وایستاد تا ببینه جریان چیه!
حالا بریم اونور قضیه پیش دراکو
همونطور که گفتم چشماش از گریه شده بود کاسه ی خون و انقد ناراحت بود که فقط میخواست حرف بزنه تا خالی شه برای همین حواسش نبود که اون دوروبر کسی هست یا نیست. شروع کرد بلند بلند با خودش حرف زدن:

چرا من؟ چراااااااا؟ آخه من هنوز اونقدر بزرگ نشدم که بخوام یکیو بکشم! اونم کی دامبلدور!!!! عالم و آدم خواستن این غلطیو بکنن نتونستن حالا من که هنوز دهنم بو شیر میده میخوام اینکارو کنم. نه نه نه نه من عمرا اینکارو نمیکنم اصلا دلشو ندارم که این کارو کنم الانم میرم پیش اسنیپ و میگم من مال این حرفا نیستم. آره آره همین کارو میکنم میرم پیشش. (لازم به ذکر است که میرتل چشماش هشتا شده بود )
از قضا اسنیپ هم اونجا بود(برای چشمای اون اتفاقی نیافتاده بود فقط عصبی شده بود)
اومد جلو و با عصبانیت یه سیلی محکم زد به صورت دراکو و گفت: تو نمیفهمی چه ماموریت مهمی بهت واگذار شده. اگه تو دامبلدورو بکشی میشی نور چشمی ولدمورت چرا نمیفهمی.
- نخواستم نور چشمی شم. مگه مغز خر خوردم برم و دامبلدورو بکشم اون تو یه چشم به هم زدن منو پودر میکنه.
- احمق مگه فقط تو و اون اونجایین من و چند نفر دیگه هم هستیم نمیزاریم حتی چوب دستیشو تکون بده تو فقط کافیه یه ورد خیلی خیلی ساده رو بخونی و تمووووم.
- چطور میتونم به تو اعتماد کنم که پشتمو خالی نمیکنی.
- میگم احمقی میگی نه ! من با مادرت پیوند ناگسستنی بستم میفهمی ینی چی؟ ینی نمیتونم کار دیگه ای غیر از این بکنم وگرنه میمیرم.
- اینم حرفیه. الان که اینارو گفتی خیالم راحت شد. باشه انجامش میدم. آره انجامش میدم من میتونم. کاری نداره یه ورد ساده میخونمو کار تموم میشه.
- آفرین پسر خوب. من دیک میرم تو هم اون اشکاتو پاک کن که آبروی خودتو خونوادتو بردی.
- بازم ممنون
اینجوری شد که دراکو خیالش از مردن راحت شد و صورتشو آب زدو رفت.
پایان

پ.ن1: گزارشاتی که بهمون رسیده چشمای میرتل دیگه قابل شمردن نبوده

پ. ن 2: باید بگم که اسنیپ فهمید میرتل شنیده این حرفا رو برای همین حافظشو پاک کرد.

درود بر تو فرزندم.

اینبار بهتر بود پستت.
هرچند که هنوز یک سری اشکالات ریز داری که اونا هم با ورود به ایفای نقش رفع میشن.

تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط erfanRJ در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۱۱ ۲۲:۲۷:۲۵
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۱۲ ۲۰:۵۷:۰۲

Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ یکشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۷
#50
تصویر شماره ی 8


دامبلدور و دیگر اساتید هاگوارتز در اتاق دامبلدور مشغول صحبت کردن در مورد فرار سیریوس بلک از آزکابان بودند ک ناگهان جغدی از وزارت سحر و جادو که حامل نامه ای بسیار مهم بود وارد اتاق میشود جغد نامه را به دامبلدور میدهد و میرود. دامبلدور روی نامه را میخواند : بسیار محرمانه. برای اینکه مطمئن شویم به دست دامبلدور میرسد آن را جادو کردیم تا فقط با شمشیر گریفیندور باز شود.
دامبلدور بسیار متعجب شد زیرا تا آن زمان نامه ای به این شکل بدستش نرسیده بود. به سمت کلاه گروهبندی رفت و شمشیر گریفیندور را از درونش بیرون کشید و نامه را باز کرد.
در نامه چنین نوشته شده بود:

- سلام دامبلدور عزیز

همانطور که میدانید سیریوس بلک از آزکابان فرار کرده است برای همین ما هری پاتر را بخاطر استفاده از جادو در خارج از محوطه ی هاگوارتز میبخشیم تا شما در هاگوارتز از هری محافظت کنید.همچنین ما دیوانه سازها را نیز در اطراف هاگوارتز قرار داده ایم تا اگر سیریوس بلک قسط نفوذ به هاگوارتز را داشت مانع آن شوند. از بابت دیوانه ساز ها نگران نباشید کاری با دانش آموزان مدرسه ندارند.
وزارت سحر و جادو

دامبلدور نامه را خواند و برای اینکه هری پاتر به مدرسه برمیگردد خوشحال شد و به دیگر اساتید نیز موضوع نامه را گفت.همه ی اساتید از این میترسیدند که آیا واقعا نباید نگران دیوانه سازها بود.

پایان

درود بر تو فرزندم.

بدک نبود... ولی خیلی کوتاه نوشتی. این پست جای کار و مانور خیلی بیشتری داشت.
از نظر ظاهری هم...
اول اینکه قسط کلا یه چیز دیگه س. اینجا قصد درسته.
دوم هم اینکه ای کاش اون بخش نامه رو توی یه نقل قول مینوشتی. خیلی بهتر میشد.
بهرحال...
منتظرم تا یه پست بهتر بنویسی و برگردی.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط erfanRJ در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۲۹ ۲۱:۰۶:۲۳
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۳۰ ۲۲:۰۵:۵۴

Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.