آره اینطوری شد که همه رفتن سمت اتاق خانم مک گوناگل تا اگه آندریا تونست کاری بکنه.
به اتاقش رسیدند. در زدند... کسی باز نکرد... باز زدن ایندفعه باز کرد.خانوم مک گوناگل سرشو از بین دو در بیرون آورد و جمعیت ریونی ها رو دید و شصتش خبر دار شد که برای چی اومدن.
آندریا جلو اومد و سلام کرد.
مک گوناگل هم جواب سلامشو داد.(بچه های گلم جواب سلام واجبه)
- خانوم مک گوناگل.....
وسط حرف آندریا یکی با سری که به اندازه ی یه گردو باد کرده بود اومد جلو و گفت: خانوم تو رو جون مرلین بگو این کیه؟
آندریا با اخم بهش نگاه کرد و چون اون جونشو دوست داشت گفت: من غلط کردم پرسیدم. و رفت قاطی جمعیت.
آندریا ادامه داد:داشتم میگفتم خانوم مک گوناگل...(منتظر بود اون دوباره حرف بزنه که بره تو دهنش ولی خب صدایی نیومد)... چایی خدمتتون هست یه حرفی باهاتون دارم
-بیا تو عزیزم نون و پنیری هست میخوریم و حرف میزنیم.
بعد آندریا برگشت به سمت بقیه و گفت:
من بچه ها را آزاد خواهم کرد.من آنها را از هر گونه اتهام...(کلمه به ذهنش نیومد)اره دیگه برید من درستش میکنم.
همه رفتن و آندریا هم رفت داخل تا حرف بزنه.
حالا بگم از اون طرف که چه کسی وارد هاگوارتز شد
گریک الیواندرآقای الیواندر رفت به سمت اتاق خانوم مک گوناگل. در زد، در باز شد. خانوم مک گوناگل، الیواندر رو دید و با خوشحالی اونو به داخل دعوت کرد.
گریک داخل اتاق سفره ی نون و پنیر و دید و گفت: به به انگار مادرزنم دوسم داره.
-به ما ملحق شو
-نمیگفتی هم میشدم. روده بزرگه داره روده کوچیک رو میخوره
آقای الیواندر آندریا و دیگر بچه ها رو دید و موضوع رو جویا شد و خانم مک گوناگل گویا(نکته ی کنکوری: در اینجا شد دوم به قرینه ی لفظی حذف شد)
آقای الیواندر که این موضوع رو شنید گفت:
-عی عی عی عی ینی تو میخوای بخاطر اینکار ازشون امتیاز کم کنی.
-خب معلومه باید اینکارو کنم این قانونه
-باورم نمیشه که تو داری در مورد قانون حرف میزنی.دیگه هرکی یادش بره من کارای خودمونو یادم نرفته که، یادته که موقع تحصیل خودمون چیکارا میکردیم.
-الان وقت تجدید خاطره نیست گریک
-تو داری از گروه من امتیاز کم میکنی من باید یکاری بکنم دیگه
.......