هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸
#41
- رفت؟

گابریل با تعجب، دنبال صاحب صدا گشت.
- کجایی...
- اینجا.

گابریل، به داخل سطل وایتکسی که توی دستش بود، نگاهی انداخت، و بعد پوکر وار، اون رو وارونه کرد تا رکسانی که توش قایم شده بود، از سطل بیرون بیفته؛ اما رکسان بلافاصله بعد از بیرون افتادن، دوباره به داخل سطل پرید. بعد از چند بار تکرار این اتفاق، گابریل خسته، با سطل توی دستش، از دست آتشی که از دهن اژدها بیرون میومد، به زیر میز پناه برد. اژدها، دیگه از کنترل خارج شده بود.

- تو از کجا پیدات شد؟
- من اول از همه اومدم برای نظافت... منتهی تی نظافتتون خیلی ترسناک... چیز... چندش آور بود. اگه یه چیز دیگه بهم بدین میرم تمیزش کنما. اژدها ها تا عصبانی میشن، خیلی دوست داشتنی میشن.


اما گابریل دیگه چیزی نمیشنید؛ تی نظافتش؟ ترسناک؟ گابریل به هیچ وجه نمیتونست این توهین به تی عزیزش رو تحمل کنه.

- چیز... گابریل؟ گیر کردم. میشه منو در بیاری؟

اما گابریل قرار نبود درش بیاره! با عصبانیت، سطل رو چرخوند و چرخوند، و با تمام قدرت از پنجره به بیرون پرتاب کرد، و بلافاصله تی عزیزشو بغل کرد.
- ششش... نگران نباش عزیزم، دیگه نمیذارم کسی بهت توهین کنه.

اما هنوز یه مشکلی وجود داشت... یه اژدهای خیلی عصبانی و مهم تر از اون، خیلی کثیف!


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: آبدارخانه وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸
#42
-

هیچکس به سمت صدا بر نگشت؛ چون همه میدونستن این صدا از جانب کی بلند شده و حتی بعد از شنیدن صدای بسته شدن کشو میز بلافاصله بعد از صدای جیغ، متعجب نشدن. قایم شدن رکسان توی کشوی میز برای همشون بهتر بود.

دنبال مهر وزارت دویدن، کار ساده ای به نظر می رسید، اما در عمل اصلا ساده نبود. مهر خیلی کوچک و فرز بود.

- اینجام!
- اونجاست! بگیرینش!
- نیست.
- حالا اینجام!

بعد از چند دقیقه دنبال بازی، ساحره ها با خستگی، هر کدوم یه گوشه اتاق ولو شدن.

-

این دفعه، همه به سمت صدا برگشتن.

- ببینین این مهر لعنتی با دفتر من چیکار کرده؟!

گابریل این رو گفت و با سرعت، غیب شد و با طی و وایتکس و یه سطل پر از آب ظاهر شد، و شروع کرد به طی کشیدن.

- ای بابا، حوصلم سر رفت. کریس خیلی سریع تر بود.

یه جادوگر؟ سریعتر؟ به هیچ وجه! بلاتریکس چوبدستیش رو برداشت و تهدید آمیز به سمت میز، که صدا از توش میومد حرکت کرد که...

-

باز هم صدای جیغ رکسان و بعد، بسته شدن کشوی میز.

- این... اینجاست!

ساحره ها با احتیاط به سمت کشو می رفتن، و گابریلی که با طی و وایتکس پشت سرشون رو تمیز میکرد.

- یکی یه کیسه بیاره. یه مهر واسه شکار داریم.


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: پاسخ به: دفتر ثبت نمرات
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۸
#43
نمرات جلسه دوم کلاس نجوم و ستاره شناسی


ریونکلاو:

گابریل دلاکور (ارشد): 20 + 9 = 29
هم داستان رولات و هم روند اتفاقات بنظرم جالب بود. فقط اون آخرش نباید اشاره میکردی که تواناییش چیه. یه جورایی آخرشو که خوندم، زد حال خوردم. ولی خوشم اومد.

ربکا لاک وود: 19 + 8 = 27
از تکلیف اولت خیلی خوشم اومد. شخصیت دیگه ای جز رکسان توی رولت ندیدم، ولی از رکسان خوب استفاده کردی. فقط قبل از ارسال رولت، یه بار از اول بخونش.
لبخند محفل گونه؟
تکلیف دومت هم... میتونی یه پخ بزنی واست توضیح بدم.

لیسا تورپین (ارشد): 19 + 9 = 28
چیزی که عوض داره، گله نداره.
خوب بود رولات. تکلیف دومت؛ بهتر بود آخرش اشاره نکنی که قابلیت چی بود.

گریفندور:

اما دابز: 17 + 8 = 25
در مورد تکلیف اولت اما، کار جالبی کردی که اما رو به زور وارد سوژه نکردی. اومد و اطلاعات داد و رفت. اما طول رولت نسبتا بلند بود. اگه کمی جالبتر مینوشتی، این یه اشکال به شمار نمیرفت. ولی تکلیف دومتو، با وجود اینکه نه شخصیتاشو میشناختیم و نه دقیقا میدونستیم چه اتفاقی بینشون افتاده، خیلی دوست داشتم. نمره هایی هم که کم کردم بخاطر علائم و اشکالات نگارشیت بود.

فرد ویزلی (ارشد): 18 + 10 = 28
سلام عمو جون.
توی تکلیف اولتون، بهتر بود به شناسه قبلیتون و اتفاقاتی که قبلا توی هاگ افتاده بود اشاره نمیکردین. چون خیلیا اصلا یادشون نمیاد.

آلکتو کرو (ارشد): 20 + 10 = 30
خیلی خوب بود. فقط اگه نیاز شد، من میتونم وساطت کنم با علائم نگارشی آشتیتون بدما.

هافلپاف:

وین هاپکینز: 20 + 0 = 20

وین، حواست بود که دوتا تکلیف داشتین؟ حتما رول تدریس اساتید رو کامل بخونید تا از این اشتباهات پیش نیاد؛ اما رول تکلیف اولت خیلی خوب بود.


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۸
#44
امتیازات جلسه دوم نجوم و ستاره شناسی:

ریونکلاو:
گابریل دلاکور: 24
ربکا لاک وود: 27
لیسا تورپین: 23

گریفندور:
اما دابز: 25
فرد ویزلی: 23
آلکتو کرو: 25

هافلپاف:
وین هاپکینز: 20


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۸
#45
نمرات جلسه دوم کلاس نجوم و ستاره شناسی


ریونکلاو:

گابریل دلاکور (ارشد): 20 + 9 = 29
هم داستان رولات و هم روند اتفاقات بنظرم جالب بود. فقط اون آخرش نباید اشاره میکردی که تواناییش چیه. یه جورایی آخرشو که خوندم، زد حال خوردم. ولی خوشم اومد.

ربکا لاک وود: 19 + 8 = 27
از تکلیف اولت خیلی خوشم اومد. شخصیت دیگه ای جز رکسان توی رولت ندیدم، ولی از رکسان خوب استفاده کردی. فقط قبل از ارسال رولت، یه بار از اول بخونش.
لبخند محفل گونه؟
تکلیف دومت هم... میتونی یه پخ بزنی واست توضیح بدم.

لیسا تورپین (ارشد): 19 + 9 = 28
چیزی که عوض داره، گله نداره.
خوب بود رولات. تکلیف دومت؛ بهتر بود آخرش اشاره نکنی که قابلیت چی بود.

گریفندور:

اما دابز: 17 + 8 = 25
در مورد تکلیف اولت اما، کار جالبی کردی که اما رو به زور وارد سوژه نکردی. اومد و اطلاعات داد و رفت. اما طول رولت نسبتا بلند بود. اگه کمی جالبتر مینوشتی، این یه اشکال به شمار نمیرفت. ولی تکلیف دومتو، با وجود اینکه نه شخصیتاشو میشناختیم و نه دقیقا میدونستیم چه اتفاقی بینشون افتاده، خیلی دوست داشتم. نمره هایی هم که کم کردم بخاطر علائم و اشکالات نگارشیت بود.

فرد ویزلی (ارشد): 18 + 10 = 28
سلام عمو جون.
توی تکلیف اولتون، بهتر بود به شناسه قبلیتون و اتفاقاتی که قبلا توی هاگ افتاده بود اشاره نمیکردین. چون خیلیا اصلا یادشون نمیاد.

آلکتو کرو (ارشد): 20 + 10 = 30
خیلی خوب بود. فقط اگه نیاز شد، من میتونم وساطت کنم با علائم نگارشی آشتیتون بدما.

هافلپاف:

وین هاپکینز: 20 + 0 = 20

وین، حواست بود که دوتا تکلیف داشتین؟ حتما رول تدریس اساتید رو کامل بخونید تا از این اشتباهات پیش نیاد؛ اما رول تکلیف اولت خیلی خوب بود.


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸
#46
-

بله، باز هم کلاس سر صبح، باز هم خستگی، و باز هم نفرین شدن معلم توسط دانش آموزا! فقط کلاس امروز، یه تفاوتی با کلاسهای قبل داشت، اون هم این که امروز، از میز و صندلی کلاس، خبری نبود. حتی از خود کلاس هم خبری نبود.

- اجازه استاد؟ نمیشد کلاسمونو تو همون هاگوارتز برگزار کنیم؟ آخه بیابون خیلی گرمه.
- و خیلی ترسناک.

رکسان با عصبانیت به کسی نگاه کرد که جمله آخر رو گفته بود.
- بیابون ترسناکه؟ نه آخه بیابون گرم و تاریک که جایی واسه قایم شدن از دست حیوونای وحشی نداره، ترس داره؟ لابد میخواین بگین غول غارنشین هم ترس داره!

دانش آموزا با تعجب به هم نگاه میکردن. رکسان با عصبانیت، قلم و کاغذی برداشت.
- هی دانش آموز ترسو، گروهت کدومه؟
- هیچی خانوم. من اصلا تعمیر کننده سقفی بودم که جلسه قبلی که باد کرده بودین ترکوندین. همه رو جمع کردین آوردین اینجا، منم اومدم.
- پس برو بیرون کلاس وایسا تا بعد به حسابت برسم.

تعمیر کار که نمیدونست بیرون کلاس دقیقا کجاست، بلند شد و به سمت افق حرکت کرد.
رکسان که از عصبانیت قرمز شده بود، نفس عمیقی کشید و شروع کرد.
- خب، بچه ها، امروز توی بیابون کلاس رو برگزار کردیم، تا بتونیم توی یه هوای پاک، بدون هیچ آلودگی نوری و هوایی، به فضا و کهکشان نگاه کنیم.

بچه ها سعی میکردن نگاه کنن، ولی چشماشون از شدت خواب آلودگی، باز نمیشد.

- البته هدف درس امروزمون، کهکشانها نیستن، بلکه تلسکوپ های جادویی هستن که از کوچه دیاگون خریدین. شاید براتون سوال پیش اومده باشه که تلسکوپ جادویی با تلسکوپ ماگلا چه فرقی داره. درسته؟
-
- خوبه! تلسکوپ جادویی، خیلی قابلیتها داره که تلسکوپ عادی نداره. مثلا ظاهرشون کمی فرق داره. یا حتی، قدرت دیدش، خیلی بیشتره. میخوام قدرت دید تلسکوپتون رو امتحان کنین. تلسکوپاتون رو در بیارین و...
- خررررر... پففففف...

رکسان که تازه تلسکوپش رو در آورده بود، به سمت دانش آموز خواب آلود رفت.

تق!


- آخ...

رکسان که مطمئن شده بود الان همه حواسشون جمع شده، لبخند رضایتمندی زد، تخته سیاهی رو از کیفش درآورد، توی شن های نرم بیابون فرو کرد، چوبدستیش رو برداشت و شروع کرد به نوشتن:

تکالیف:
۱. توی یه رول، تفاوت یا کاربرد دیگه ای از تلسکوپ جادویی رو شرح بدین. ۲۰
۲. سر تعمیر کار چه بلایی اومد؟ توی یه رول کوتاه شرح بدین. ۵


- خب، اینم از تکلیفاتون...

هنوز حرف رکسان تموم نشده بود که جیغ بنفشی شنیده شد، و لحظه ای بعد اثری ازش نبود.

- این که از غول غارنشین نمی ترسه، از چوبدستیش میترسه؟

دانش آموز شیطونی بلند شد و با چوبدستیش روی تخته نوشت:
۳. الان پروفسور خالی کجا قایم شده و چی به سرش میاد؟ توی یه رول بنویسین! ۵


ویرایش شده توسط رکسان ویزلی در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۹ ۲۲:۳۷:۲۳

رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸
#47
نقل قول:

رکسان ویزلی نوشته:
تیم: هافلپاف
مدافعین: اگلانتاین پافت، دورا ویلیامز
مهاجمین: رکسان ویزلی، رز زلر(م)، آریانا دامبلدور(م)
جستجوگر: رودولف لسترنج(م)
دروازه بان: سدریک دیگوری(C)

داور: رودولف لسترنج (حقیقی )



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱:۲۱ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸
#48
با کی؟ با آلبوس دامبلدور


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱:۱۶ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸
#49
نقل قول:

آنابل انتویسل نوشته:
منم می خوام عضو بشم و این جادوگرا رو از ترس نیمه جون کنم! : evil3:


آنابل!
برو بترسون، ولی قول بده نزدیک من نشی.
موشک های کاغذی ترسناک و قاشق و چنگال های چندش آور یادت نره. به انجمن ساحرگان خوش اومدی!

نقل قول:

آلکتو کرو نوشته:
مام می تونیم ثبت نام کنیم؟
آخه ملت میگن بویی از ساحرگی نبردیم؛ می خوایم خلافش رو ثابت کنیم!
کجا رو باس امضا کنیم؟


البته که میتونین. همه ساحره ها پذیرفته ن.
بیا و خلافشو ثابت کن!



پاسخ به: انستیتو ژنتیکی دیاگون
پیام زده شده در: ۱۰:۴۰ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸
#50
تصویر کوچک شده


بلاتریکس با دست به پیشونیش کوبید. همه مرگخوارا داغون شده بودن. همه به جز...
- تو! بیا اینجا ببینم.
- ن... نمیتونم بلا.
- چرا نمیتونی؟
- اینو ببین! بخاطر این.

بلاتریکس به جایی که رکسان اشاره می کرد نگاه کرد، ولی چیزی ندید. با حالت پوکر به سمت جایی که قرار بود رکسان باشه نگاه کرد، ولی رکسانی اونجا نبود.

- از توی موهای من بیا بیرون!
- اهم... گیر کردم بلا.

شاید رکسان می تونست از توی ترک دیوار بیرون بیاد، یا از توی لیوان، ولی خروج از جنگل موهای بلاتریکس که به مراتب حاصلخیز تر از جنگلهای آمازون بود، امری غیر ممکن بود! و تلاشهای بلاتریکس و رکسان، کاملا بی فایده بود.
- بیخیال. تو سعی کن اون تو رو یه کم مرتب کنی. بقیتون بیاین یه فکری بکنیم از اینجا بریم بیرون.


ویرایش شده توسط رکسان ویزلی در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۹ ۲۰:۵۶:۲۸
ویرایش شده توسط رکسان ویزلی در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۹ ۲۰:۵۸:۱۷

رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.