نتیجه دوئل آملیا سوزان بونز و ریگولوس بلک:امتیازهای داور اول:
آملیا سوزان بونز: 28 امتیاز – ریگولوس بلک: 27.5 امتیاز
امتیاز های داور دوم:
آملیا سوزان بونز:27.5 امتیاز – ریگولوس بلک:28 امتیاز
امتیاز های داور سوم:
سوزان آملیا بونز 28.5 امتیاز - ریگولوس بلک: 28 امتیاز
امتیاز های نهایی:
سوزان آملیا بونز:28 امتیاز – ریگولوس بلک: 27.83 امتیاز
برنده دوئل:
آملیا سوزان بونز!هکتور با اشتیاق و ذوق فراوان در حال هم زدن پاتیلی بود که درون آن معجون صورتی خال خال بنفشی می جوشید و هر از گاهی یک حباب به شکل عدد هشت از آن خارج میشد.
- من واسه این کاااااار زاده شدم، من این بار آماده شدم، من واسه این کاااااار ساختههههه شدم من بی تاب بی تاااااااااابم.
هکتور آواز میخواند و معجونش را هم میزد و ذوق زده به ساعاتی پیش می اندیشید!
فلش بک_ ساعاتی پیش- خوب گوش کن هک، باید به آملیا بگی که تو دوئل برنده شده و به ریگولوس هم بگی که نتونسته برنده بشه و با اختلاف کمی باخته! الان درست متوجه شدی ما چی گفتیم؟
- بله، بله ارباب! فهمیدم باید به آملیا بگم باخته به ریگولوس بگم با اختلاف زیاد برده!
اگر لرد، ریسک مسموم شدن دختر عزیزش را می پذیرفت، نجینی می توانست شام خوشمزه ای را داشته باشد. ولی لرد علاوه بر نپذیرفتن این ریسک، حس میکرد اگر هکتور بمیرد مطمئنا روحش با هیجان و آزادی عمل بیشتری به خرابکاری میپرداخت. بنابراین خشمش را فرو خورد و با لحنی که آرامشی موقت و متزلزلی در آن نمایان بود، گفت:
- از اول شروع میکنیم هک! به آملیا میگی که برنده شده و به...
پایان فلش بک- زمان حال- خب قراره یه معجون باخت بدم به آملیا و یه معجون برد به ریگولوس! نه، نه این نبود! برد مال آملیا بود، باخت مال ریگولوس. نه همون قبلیه درست بود... شایدم نبود!
هکتور در ذهنش با خودش درگیر بود. یادش نمی آمد کدام نتیجه درست است و وقت زیادی هم نداشت. کمتر از پنج دیقیقه دیگر معجونش دم می کشید و باید قبل از سرد شدن آن را بسته بندی و ارسال می کرد. بلاخره تصمیمش را گرفت و یکی از نتیجه ها را انتخاب کرد. برای ریگولوس معجون برنده نشدگی و برای آملیا معجون پیروزی می فرستاد.
ساعتی بعد- نزد آملیا سوزان بونزتق تق تق تق!- کیه؟
تق تق تق تق!- کیه؟
تق تق تق تق!- کیه خب؟
آملیا بعد از سه بار در آمدن به حالات مختلف فهمید که جغد هایی که به شیشه میزنند، پاسخ نمی دهند و فهمید که نامه ای دارد. جغد نگاه چپ چپی به آملیا انداخت و بسته خال خال زردی را روی سر آملیا انداخت و از پنجره بیرون رفت.
آملیا پس از اینکه دامبلدور های رقصان دور سرش خسته شده و محو شدند، مشغول خواندن روی بسته شد:
نتایج دوئل آملیا و ریگولوس، تایید شده توسط ما!این کلمات ذوق و شوق زیادی در دل آملیا ایجاد کرد. حدس می زد که بسته مستقیما توسط خود لرد نوشته شده باشد، بنابراین با اشتیاقی زیاد بسته را باز کرد و...
بوووووووووووووووووووووووم!- سورپرااااااایز! پیروزیت مبارک آملیاااااااااااا!
آملیا سورپرایز شد، حتی بیشتر از سورپرایزی عادی! مخصوصا با وضعیتی که در آن گرفتار بود. سراپا پوسیده زا معجون صورتی مخملی هکتور دگورث گرنجر!
و این پایان داستان آملیا سوزان بونز بود. لحظاتی بعد این روحِ صورتیِ شفافِ آملیا بود که به جسمِ صورتیِ خال خالیِ غرق در معجونش خیره بود!