لرد که از آن جا رفت آنتونین گفت: حالا چه غلطی بکنیم؟
لودو با خونسردی پاسخ داد: مشکلی نیست که! لرد همین جوری یک نفرو گفت و الا با مونتی کاری نداره. یکی دیگه اینو میبره. خوب کی میبرتش؟
مرگخوارها همه به ترک های سقف زل زده بودند و سوت میزدند! لودو که نا امید شده بود سعی کرد خودش را بیخیال نشان دهد و گفت: باشه خودم میبرمش! و سپس همراه مونتی به سمت اتاق لرد رفت.
- مرلین بیامرزتت لودو!
لودو بی اعتنا به دعای روفوس در اتاق لرد را زد و پس از صدای "بیاتو"ی لرد در حال که مونتی را روی زمین میکشید وارد اتاق لرد شد.
- تو این جا چه غلطی میکنی؟
- ارباب شما گفتین مون ... این دختره رو بیاریم توی اتاقتون!
- خفه شو! من گفتم مونتی بیارتش.
- ارباب ... چیزه ... آخه مونتی رفته بود بیرون گفتم تا برگرده من بیارمش که شما معطل نشید...
- بیرون؟ کجا رفته؟
- چیزه ... رفته بود ... رفته بود سر کوچه کشک بخره آخه آنی مونی امشب آش خون درست کرده ارباب ...
- که این طور! حسابش رو میرسم، گفتی آش خون داریم؟
با چه خونی درست کرده؟
- با خون اژدها ارباب.
- برو بگو سفره رو همین الان بندازه. ارباب مدت ها بود هوس چنین غذایی کرده بود. قضیه این دخترو هم بعدا پیگیری میکنم فعلا بندازینش یه گوشه ای. فقط زنده بمونه ها!
- ارباب الان؟ الان ساعت هفته ارباب شما که زود شام نمیخوردید! آش هم هنوز جا نیفتاده ... بله ارباب رفتم
لودو با نگاه تند لرد ردایش را خیس کرده پود سریع تعظیم کرد و از آن اتاق خارج شد. حالا مشکل علاوه بر مونتی این بود که باید چند دقیقه ای آش خون اژدها آماده میکردند که جا افتادنش نیم روزی طول میکشید. البته این دیگر مشکل آنی مونی بود نه لودو! پس لودو با خیال راحت خودش را به جمع مرگخوار ها رساند و اعلام کرد: یک خبر خوش و یک خبر بد!
- اول بده رو بگو!
- خبر بد اینه که لرد تصور میکنه که الان آنی مونی دو تا پاتیل گنده آش خون اونم از نوع اژدهاییش آماده کرده و با اشتیاق داره میاد سر سفره و احتمالا اگر آشی در کار نباشه آنی مونی ... خبر خوب هم این که ارباب گفته فعلا این میت رو بندازیم یه گوشه تا بعدا به کار اونو مونتی رسیدگی کنه. تا اون موقع اگر ارباب رو معطل کنیم مونتی به شکل خودش درومده و یک نفر دیگه به شکل اون میت درومده. اون یک نفر هم قطعا من نیستم چون من همین الان یک ماموریت سخت رو پشت سر ...
مرگخوار ها که خونشان به جوش آمده بود با داد و فریاد لودو را خاموش کردند تا فکری کنند.
- میشه یه دیقه خفه شی لودو؟
-
- خوبه! باید بگم که جفت خبرات بد بود چون تا اون موقع مدت زیادی از مرگ این دختر گذشته و دیگه نمیتونم ازش معجون برداشت کنیم...
با شنیدن حرف های سیوروس همه خشکشان زد. مرگخوار ها همه با چهره های مظطرب در حال خانه ریدل جمع شده بودند در حالی که لرد تا چند دقیقه دیگر از آن ها آش خون میخواست و کسی هم که زنده بودنش برای لرد به شدت مهم بود مرده بود!
فضای سرد و تاریک خانه ریدل بیشتر از همیشه یخ زده بود و از همیشه تاریک تر بود. حتا قاب عکس های حالخانه هم تکان نمیخوردند و صدای فش فش نجیی هم به گوش نمیرسید.لحظاتی به همین ترتیب گذشت که ناگهان صدایی سکوت را درهم شکست...
_______________________________
آیا صدا از وارد شدن لرد بوده؟ آیا کسی ایده ای را به زبان رانده؟ آیا جنازه زن لرد است؟ آیا لرد با جنازه روابط غیر اخلاقی داشته؟ آیا آش آنی مونی جا خواهد افتاد؟ آیا پیاز داغ آش به اندازه خواهد بود؟
پاسخ همه این سوالات را شما در پست بعدیتان مشخص خواهید کرد!!!!
(طرح فعالسازی و ایجاد اشتیاق در رول پلیینگ!)