خب ملت من مسلمن پایه میتینگم و از قضا چهار پنج تا میتینگ هم دعوتم :دی
ولی خب روز های حضور من، اگه عوض نشه، احتمالن همین پنجشنبه و جمعه، ینی 17 و 18 اردیبهشته(و منم از ساری می عام البته :دی). اینم می گم که این روز بهتره، چون مثلن دو ساله میتینگ هامون رو می ذاریم هفته ی دوم و مثلن می ریم سراغ روزنه یا تندیس و می بینیم که عه :| کتاب تموم کردن :|
و خب دسته جمعی هم هستیم، پس زیاد هم می خوایم. جوری نشه که مثلا یه سال فقط من هابیت گرفتم بقیه فقط با حسرت به من نگریستن :|
ساعت رو هم، خب به نظر من باید ساعت رسمی رو گذاشت پنج، اما قطعا ملت باید از قبل از پنج باشن اونجا. مثلن از چهار و نیم، که خب تا ساعت پنج ملت برسن. یکی دو ساعتی می پلکیم تا وقتمون تموم شه بریم خونه هامون.
مکان هم، خب، آسون ترین جا برای مکان دقیقن ورودی نزدیک ایستگاه مصلائه. ملت خیلی ریلکس و راحت می تونن بیان، و مسیرش جوریه که اکثر ملت هم از اونجا می عان.
همینا دیگه :دی اسم منم بزارین، منتها تو لیست اونایی که برا همین هفته رأی می دن.
پ.ن:
عاقا چرا دو تا میتینگ غیر رسمی تو دو تا اخر هفته ها نمی ذارین؟
چون یه دلیل دیگه ی خوب بودن این هفته، اینه که شنبه اش هم تعطیله :دی
خلاصه اینکه بد هم نمی شه هم این هفته بزارین، هم هفته ی بعد. هوم؟
ویرایش شده توسط ادموند_پونسی در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۲ ۱۹:۰۹:۱۳
:دی تراورز غصه نخور درست می شه
من اون اوایل تو اینستاگرام سه تا لایک نمی خوردم حتی :دی مث فیسبوق الانم. اما خب الان سی تا لایکم می خوره حتی :دی
و خب وقایع نگاری شد منم رو کنم :پی پاره شدن فاق شلوار(همون که اولش خشتک داره :|) تو مهمونی :|
حالا بفهمین اینایی که گفتین در برابر این هیچی نیستن :|
عاقا پای الکی مثلن رو اینجا وا نکنین الکی مثلن حرمت داره :))))
اینکه با عذاب زندگی کنم :| حالا عذاب فیزیکی یا روحی، فرقی نداره. اینکه نتونم تکون بخورم و زندگی کنم برای من با آسیب های شدید روحی برابر می کنه. و خب آسیب روحی می تونه منجر به آسیب فیزیکی بشه، آسیب فیزیکی هم منجر به روحی :دی
تحقیر، از دست دادن عزیزان، نحس بودن(مث ادگار آلن پو :دی) و اینا هم می تونن باشن حتی
خب سلام و درود بر ملت و امت جادوگران و اینا
من ادموند پونسی ام. البته واقعن نیستم، حبیبم :دی منتها ادموند پونسی بودن رو ترجیح می دم، از قضا ادموند خیلی خفن تر از حبیب تشریف داره و اینا
و خب 17 سالمه(16 و خرده ای ولی تعارف که نداریم) و متولد 26 مرداد 77 ام، ینی 17 آگوست 1998.
و دیگه اینکه داستان می نویسم. اولا با یکی دو تا داستان یانگ ادالت شروع کردم و بعد ریختم رو سر فانتزی-هارور و الان هم سای فای می نویسم، هم وحشت، هم فانتزی و یه پروژه ی اپیک هم هس که خب احتمالا هویجوری هست و نوشته نمی شه :دی
خب شاعر نیستم(و این جمله هم همیشه بعدش گفتم که هیچوقت ادعاش رو هم نداشتم :D )اما شعر هم می گم. البته می گفتم، حالا بعد دوسال یکی دو هفته پیش دوباره یه استارتی زدم و اینا. و یه شعر پساآخرالزمانی و یکی دو تا سپید و چن تا غزل گفتم.
و ترجمه... :دی والا قرار بود برم یه کراس اوور از پرسی جکسون رو ترجمه کنم، لامصب انگار طلسم شده بود :دی عاقا با هزار مکافات از تحریم های پدر و مادر گذشتیم و یواشکی اومدیم پای پی سی که بدقولی نباشه و اینا. تا عید پارسال تموم کرده بودم که انگار یهویی زندگی دید خیلی بهم خوش می گذره، خواست یه کم حرومم کنه. هیچی دیگه پی سی و هاردم سوختن :/ بعدش قرار بود تا مرداد تموم کنم که استعفا دادم و کلن قضیه منتفی شد. اما خب الان دوباره قراره شروع کنم ترجمه رو و این بار کوتاه تر می گیرم و اینا :دی
اممم... عاها. جادوگران. خب من بچه ی فانتزی فنزم. دو سال و نیمه ریختم رو فانتزی. فانتزی فنز که خب یه دور پوکید و ترکوندنش، رفتیم با یه ملتی تو هارور فنز که زیرشاخه ی فانتزی فنز بود. خلاصه اونم ترکید :دی بعد من رفتم افسانه ها و اینا، که دیدیم پارسال پاییز دسته جمعی مدیرا زدن ترکوندنش که یه دونه نو بسازن :دی تا اونا افسانه های جدید رو بسازن، خبر رسید که فانتزی فنز جدید ساخته شد و اینا، اما خب بچه های اکیپ فانتزی فنز قبلیمون رفته بودن و قهر کردن که چرا اون انجمن قبلی رو ترکوندین و ما این فف جدید رو نمی خوایم و هیچی دیه :دی تو فانتزی فنز که بودم، اسم جادوگران چن باری به چشمم خورد و اینا(البته تفکرم افسانه ها و دوران اژدها هم لینکش کرده بودن) و وقتی که پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم نمایشگاه کتاب، دیدیم قراره دوباره فانتزی فنز رو(این بار برای ابد)بپوکونن و ما و ملتی دگر بریزیم تو سایتی دگر :دی
الانم اون سایت دگره باز شده و افتتاح می شه به زودی. و عاها، تو اون فاصله ی بین سایت دگر و ترکیدن فف فور اِوِر، فنزین بودم و البته تو دوران و ایسفا و افسانه ها هم می پلکیدم :دی البته فعالیتم تو دوران به سه چهار تا پست بیشتر نرسید، زدم بیرون. اخیراً هم با بکس ایسفا کلن ترکیدیم و منو بنا به دلیلی احمقانه بن کردن حتی و منم اتوماتیک زدم بیرون :دی و امشب رفته بودم افسانه ها دیدم اونم الان بستن :دی قراره دوباره بیان.
من نحسم عایا؟
مواظب جادوگران باشین نپوکه :/
و عاها یه رفیق شفیق خفن و خوبی بود تو اینستاگرام که البته هویجوری اتفاقی پیدا کردیم تو یه پیجی و بحث دوران شد و فالو کردیم و من گفتم بچه ی فلانم و بیا این سایت دگر و اونم گفت بچه ی جادوگرانه، منم دیه گفتم نیام نمی شه :دی
و خب با تچکر از ملت و امت
و انگار سایت هم سن و سال آردا هم هس؟
اوپس، آردا هم بودم و هستم :دی
و یه سایت مرحوم ریک ریردانی بود که اونجا هم بودم، یه دمیگاد هم زدن جدیدن اونجا هم با شناسه ی هرمس هستم. و انیمه پارک هم هستم با شناسه ی kira_yamato و سر نمی زنم البته :دی و دیگه یادم نمی آد کجا هستم :دی