هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۱۴:۰۳ سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۸
#51
ازایشون شکایت میکنم به دلیل مسخره کردن کل احاد جامعه ی جادوگری شوخی با وزرات و توهین به شعور طرفداران و دوستداران .

با توجه و مدنظر قرار دادن این پست. حتی اعتراف کردن کاندید شدن برای وزارت بدون داشتن کوچک تری دلسوزی برای جامعه ی جادوگری و تنها برای منافع شخصی. تشخیصش با قاضی ولی فکر میکنم این یک جرم سطح دو و نابخشودنی باشه.
در صورت نیاز آماده برای تکمیل پرونده و رو کردن شواهد بیشتر هستم با اینکه خودشون اعتراف کردن.

در ضمن قاضی و دادگاه و شاهد و هیئت منصفه نداریم؟ همه کاره خود وزیره؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۸
#52
درود لرد ولدمورت پست برای دهکده ی هاگزمید هستش.
خلاصه دو یا سه پست عقب تره. منم از خلاصه به قبل رو نخوندم ولی سوژه فعلا پشت در بستس و مرگخوارا سعی میکنن بازش کنن.
هر موقع که وقت داشتین نقد کنید.
ممنون.


ارنی

ممنون که حواست بود به خلاصه.
وقتی خلاصه اینقدر نزدیکه لازم نیست خلاصه کنین. دیگه دو سه تا پست رو می تونم بخونم. ولی بازم ممنون.


نقد پست شما ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۸ ۲۲:۴۵:۰۶
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۸ ۲۲:۴۵:۴۱

تصویر کوچک شده


پاسخ به: فروشگاه لوازم جادويي ورانسكي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۲ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۸
#53
-محض رضای مرلین یکی یه کاری بکنه. الان لرد میاد عموهامونو عمه میکنه.

در همین لحظه خانه ی ریدل شروع به لرزیدن کرد و از پشت در اتاق انتهای راهرو صدای فریادی به گوش رسید.

-دره ها را وا کنییید. گاومیشه ها رم کردن. کوومک.

که ناگهان در باز شد و ده ها گاومیش با رهبری بارفیو که زیر سم اولین گاومیش روی زمین کشیده میشد به سمت مرگخواران هجوم اوردند.

مرگخواران وقتی برای بهت زده ماندن نداشتند، همدیگر را کنار زده و هر یک زودتر سعی میکرد پرواز کند و لوستر را بگیرد. در همین حین لردولدمورت که تازه آخرین پله را بالا آمده بود، هنوز کمر راست نکرده با بارفیو زیر سم گاو چشم تو چشم و با گاومیش شاخ تو شاخ و در کل منحدم و به حالت تعلیق درامد. سیل متشکل از گاو و گاودار و لرد قلقل زنان به سمت پایین پله ها شناور بودند. لرد گاه گاهی روی گاو میامد، بعد دوباره زیر سیل گاومیش کشیده میشد.

-آخــــــ.کمرمون. میکشیمت بارفیو. داریم خفه میشیم.
-ارباب شیره گاومیشه ره میدوشم برای کمرتون. غم ندارین تا بارفیو دارین.
-بکشیمت کمرمون خوب میشه، کجایی ملعون؟

بارفیو که تازه توانسته بود زین گره خورده را از پای خود باز کند. خودش را از زیر سیل گاومیش های شناور بیرون کشید. پشت اولین گاومیش پرید شاخ هایش را در دست گرفت و با پا به پهلوی حیوان ضربه زد.
-برو ای رخش خال خال قهوه ای . ارباااااااب دارم میام.

بارفیو با گاومیشش از روی گاوهای بزرگ تر میپرید. از موانع جاخالی میداد و اولین دستی را که از توی سیل بیرون زده بود بیرون کشید. که با چهره ی فنریر رو به رو شد.
-تو کی هسته؟
-کمممک.
-شرمنده هسته.

گویا بخت و اقبال با چند تا از مرگخواران یار نبود و نتوانسته بودند لوستر را بگیرند و ان ها هم به زیر گاومیش ها کشیده شده بودند. اما این اهمیتی نداشت تنها یک چیز در ان لحظه برای بارفیو مهم بود پس فنریر را دوباره زیر سیل فرو کرد و به راهش ادامه داد.

-ارباااااااااااااب.

در آخر بارفیو توانست کله ی مبارک و نورانی لرد را تشخیص دهد پس گاوش را تاخت و بالای سر لرد داخل سیل شیرجه زد.

اندکی بعد بارفیو در حالی که لرد را گرفته بود اورا پشت گاومیش گذاشت و خودش هم دوباره پشت گاومیش نشست، روشن کرد و تخت گاز روی سیل مانور میداد.

در همین حال لرد از پشت سر روی شانه ی بارفیو زد.


-جانم ارباب؟
-اون چیه؟
-چی چیه؟
-اون که جلمونه. سیاهه. بزرگه.
-اها دیوارو میگید؟
-... .
-... .
-دیوااااااااااااااررر.
- ای مادر سیریسوس.

اما دیر شده بود سیل عظیم به همراه ممدمرگخواران و بارفیو و لرد محکم به دیوار عظیم برخورد کردند و مثل برف شادی به هوا رفتند و همه جا پخش شدند. گرد و خاک اینقدر شدید بود که چشم چشم را نمی دید.


چند دقیقه بعد

بعد از خوابیدن گرد و خاک ها اثری از بارفیو نبود فقط لرد بود میان کلی گاومیش که پنچر شده و روی زمین افتاده بودند. لرد به آسمان بالای سرش نگاه کرد. نسیم خنکی در حال وزیدن بود. لرد چشمانش را بست تا برای چند ثانیه هم شده آرامشی از نسیم بگیرد که این آرامش هم دیری نپایید.

-آسمان؟ نسیم؟ اینجا کجاست؟ ما باید الان در عمارت ریدل باشیم. سیل مارو تا کجا اورده؟

لرد چشمانش را با عصبانیت باز کرد، سرش را برگرداند و تابلوی روی دیوار را خواند.

"میان محله ی هاگزمید"

-نهههههههههههههههههههههه.






ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۷ ۱۱:۲۲:۴۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان عقد و ثبت قرارداد بازیکنان
پیام زده شده در: ۰:۰۸ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۸
#54
نام تیم: سریع و خشن

دروازه بان: رکسان ویزلی

مدافعین: آریانا دامبلدور، ارنست پرنگ(کاپیتان)

مهاجمین: کاتانا(مجازی)، تاتسویا موتویاما، تامروپ(مجازی، منظور مروپ گانت با ارباب هستن البته ارباب وقتی بچه و تام بودن)

جستجوگر: مافلدا(مجازی)

راستی اسم تیم ماتیلدا گویا زرپاف هستش ولی توی جدول چیز دیگه ای ثبت شده.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۳۰ ۲۳:۰۳:۲۴
دلیل ویرایش: جایگزین کردن ترکیب جدید تیم

تصویر کوچک شده


پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۸
#55
کریس چمبرز شما ها وزیر شدنت مبارکت باشه. مسئله اصن تو یا آملیا نیستی.

سوال منم همون بود که شما فقط تا حدودی میدونی. پس کاش نمی اومدی اینجا الکی حرف های دلتو بزنی و باعث شی من این پست اسپم آلود رو ارسال کنم.
درمورد تقلب هم آره تا سال دیگه میگم تقلب شده. اصن حمله میکنم شیشه های وزارت خونه رو هم میشکنم از الان منو بذار تو بلک لیستت.


با پلک باز بخواب شب ها کریس.

ویرایش: پست بالایی چمبر رو خوندم. جوابت باشه تو تاپیک نحوه ی برخورد چون نیومدم اینجا برای بازی با تو. وزیر قلابی.


ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۵ ۱۵:۲۴:۲۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۸
#56
جرزنی و دسیسه تا چه حد. من مشکوکم که توی انتخابات تقلب کردین. از نحوه ی بیان کردن آرا معلومه. چرا نظرسنجی رو بستین؟ 21 به 18؟ از کریس چند تا باطل کردین از آملیا چه قدر؟ چرا شفاف صحبت نمیکنید. بیاید توضیح بدین.

رای اصلا چرا باید باطل بشه؟ به چه دلیل؟

این از اول تا اخر اطلاعیه های این انتخاباته دیگه.
حرفی از باطل کردن زدین مگه؟ اگه نبوده چطوری باطل کردین؟ چوب مرلینه؟ فقط هم دست مدیرهاست اونجایی که خودتون لازم بدونید درش میارید؟


ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۵ ۱۴:۲۵:۳۶

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جک جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸
#57
یه مرده گیر میکنه لای دو تا نرده.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هی میره هی برمیگرده.
جادوگر هم بوده، حالا هی بیاین بگین جک جادویی نیست.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۰:۰۷ دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸
#58
خلاصه تا انتهای این پست و پست های قبلش.
/*
یکی از شب های تابستانی هافلپافی ها از خوابگاهشون بیرون میان و از نسیم خنک شبانگاهی لذت میبردند که ناگهان شهابی آتشین به سمتشون سقوط میکنه و با سرعت پایین میاد. با کمک طلسم و جادو هافلپافی ها شهاب رو مهار میکنن و بعد از خنک کردنش اونو داخل تالارشون میبرن.هافلپافی ها تصمیم میگیرن شهاب رو بشکافن. اما پسر بچه ی کوچکی با پا در شهاب سنگ رو باز میکنه و پیاده میشه این پسرک کوچک با موهای طلایی گندمی و شال گردن قرمز کسی نیست جز شازده کوچولو که بین سیاره ها سفر میکنه.
شازده کوچولو با هر قدمی که توی تالار هافلپاف برمیداره چیزی رو میشکنه یا خراب میکنه و قبل از اینکه توسط ملت متوقف شه از در بیرون میره و فرار میکنه.
حالا دردسر جدید فرار کردن شازده است و بهتره که کسی نفهمه یه شهاب سنگ توی تالار هافلپافه پس همه تلاش میکنن دنبال شازده بگردن. گربه ی تریشا راه حل خوبیه به خاطر حس بویایی خیلی قوی که گربه ها دارن. اما گربه لج کرده و اون هم از تالار فرار کرده و نیمفا به دنبال گربه رفته و بقیه در این فکرن که چجوری شازده رو پیدا کنن.*/


-بهتره زودتر بریم دنبال شازده قبل از اینکه کسی بفهمه.
-اما ما که نمیدونیم اون کجاست. مارگارت و تانکس هنوز برنگشتن.
-ینی میگید دست رو دست بذاریم؟

اعضا همه سرشان را پایین انداختند چون نمیدانستند باید چیکار کنند. در همین حین ارنست به سمت شهاب سنگ رفت و نگاه های اندرصفیحش را به شهاب انداخت.
-فکر میکنید میشه این شهاب سنگ رو روند ؟
با شنیدن این جمله اعضا دور شهاب و ارنست حلقه زدند.

-ما که رانندگی بلد نیستیم.
-
-اصن سوار شهاب شیم باهاش کجا بریم؟
-
-ارنست پرنگ. زودتر بگو چی تو ذهنت میگذره.

این آخری صدای رز ویزلی بود که گلش رو در گلدون مناسبی گذاشته بود و حالا میتوانست کمی فکر کند.


-خب. خب. ببینید من میگم بیاید سوار شهاب شیم هم میتونیم دور هاگوارتز بچرخیم و دنبال شازده بگردیم، تازه شهاب سواری هم کردیم. هم فال هم تماشا. نظرتون؟

هافلپافی ها به فکر فرو رفتند.


ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۰ ۹:۰۴:۴۸
ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۰ ۱۱:۱۵:۲۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸
#59
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (و حتما در صورت داشتن شناسه پیشین، آن را ذکر کنید):
-من تازه اومدم چی شده ؟

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت‌های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه‌های وابسته (آزکابان و موزه):
-گفتم که تازه اومدم.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن‌های ایفای نقش:
-کارگری میکنم.

شرح برنامه‌های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه‌های وابسته:
-کار.

شعار انتخاباتی:
کار، کار، کار

توضیحات تکمیلی:

نقل قول:
* از هرگونه تبلیغات و فعالیت انتخاباتی در ملا عام و در طول مدت زمان نام‌نویسی خودداری کنید.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷
#60
جان سالم به در بردیم.
بی زحمت نقد کنید.
ممنون.


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.