هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۱
#51
تصویر کوچک شده



ستاد برگزاری هجدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
اطلاعیه شماره 3: اعلام نتايج انتخابات



پس از شمارش آرا توسط ستاد برگزاری انتخابات، نتایج به شرح زیر اعلام می‌شود:

خانم پلاکس بلک: 10 رای ( 40 درصد)
آقای لادیسلاو زاموژسلی: 13رای ( 52 درصد)
آقای اسکورپیوس مالفوی: 2 رای ( 8 درصد)
آرای باطله: 0 رای


بنابراین با توجه به نتایج فوق، جناب آقای لادیسلاو زاموژسلی پیروز هجدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو می‌باشند. ضمن عرض تبریک و آرزوی موفقیت برای ایشان، درخواست می‌شود به زودی با اعلام کابینه خود، فعالیتشان را به عنوان وزیر سحر و جادو آغاز نمایند.

با تشکر از تمامی نامزدهای گرامی و اعضای محترم که در برگزاری این انتخابات همکاری نمودند.


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


هجدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۱
#52
از ارسال پست در این تاپیک خودداری کنید. رای خود را تا پایان روز دوشنبه از طریق نظرسنجی بالای صفحه ثبت نمایید.



تصویر کوچک شده


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۳:۲۶ شنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۱
#53
1) در یک رول یک ورد اختراع کنید که به بی‌منطق ترین شکل ممکن یکی از مشکلاتتون رو رفع کنه! (15 امتیاز)

در آن گرمای طاقت فرسای ظهر تابستانی، جنبنده ای نبود که برای فرار از آن باران آتش، به زیر سایه ای پناه نبرده یا خودش را در لانه اش محبوس نکرده باشد. رسم دیرینه‌ی خورشید بود که در در آن ساعت از روز برای تمام زمینیان قدرت نمایی کند.
گرمای هوا گویی حیات را بلعیده بود و جز نشانه ای از تلاش های نسیمی کم جان برای به رقص آوردن شاخه های درخت، صدایی به گوش نمی‌رسید. ساکنین عمارت ریدل ها هم ترجیح داده بودند به جای زورآزمایی با خورشید، در اتاق هایشان استراحت کنند یا در سکوت، چشم به گوشه ای دوخته و به آرزوهایشان بیندیشند. البته نه همه‌ی آنها!

-چقد قشنگی!

سو در میان علف هایی که بعضا به بلندای قامتش بودند، گوشه‌ی دنجی یافته و آنجا کز کرده بود. درست زیر سایه ای که از تراس اتاق لرد سیاه حاصل شده بود.
همانطور که اشک در چشمانش حلقه زده بود، به ردای براق و سیاهی نگاه می‌کرد که دقایقی قبل با جغد پیشتاز به دستش رسیده بود. تمام پس‌انداز سه سال کارش را داده بود تا بتواند آن ردا را به جای پشت ویترین، از نزدیک نگاه کند؛ البته پس‌انداز او به اندازه‌ی قیمت آن ردا نبود، بلکه آن را به عنوان وثیقه در گرینگوتز گذاشته بود و با التماس های فراوان لینی و سدریک را راضی کرده بود تا ضامنش شوند و نهایتا با وامی که گرفت، موفق شد ردا را تهیه کرده و خودش را تا آخر عمر ملزم به پرداخت قسط کند.
-مطمئنم هر کسی منو توی این ردا ببینه از حسودی می‌ترکه!

ردا را به تن کرد و دور خودش چرخی زد. از سیاهیِ درخشانِ آن، چشمانش برق زد.
-آخ!

سو، وحشت زده و نگران عقب رفت و در دل آرزو کرد صدایی که شنیده بود، تنها توهمی در سرش بوده باشد.

خرچ!

توهم نمی‌توانست به آن سرعت و با چنان وضوحی تکرار شود.
همانجا ایستاد و به آرامی گوشه ردایش را بالا آورد.
-نه! نه! کی با تو همچین کاری کرد؟

بخشی از ردا به نقطه ای نامعلوم گیر کرده و نخ‌کش شده بود. براق بودن پارچه هم سبب شده بود تا این دو نقطه‌ی آسیب دیده بیش از حالت عادی جلب توجه کرده و اشک از چشمان سو روان کند.
نسیمی که این بار دست از چرخیدن میان شاخه های درختان برداشته و علف های درون حیاط را به بازی گرفته بود، سوال سو را پاسخ گفت.

-شما؟ تقصیر شماها بود؟ یعنی انقدر به ردام حسودیتون شد که زخمیش کردین؟

سو دست از فریاد برنمی‌داشت و با خشم بر سر ساقه های خشک و باریک اطرافش داد می‌کشید.
-چطور دلتون اومد؟ یادتون نیست اون روزهایی رو که همینجا به لینی خواهش می‌کردم ضامن وامم بشه؟ یا وقتایی که اون خانوما با همین مدل ردا از اون بیرون رد می‌شدن و از حسودی دلم می‌خواست... دلم می‌خواست که...

سو با یادآوری حس خودش، حرفش را خورد. با دیدن ساقه هایی که مقابل او گردن کج کرده و حالتی مظلومانه به خود گرفته بودند، دلش به رحم امد و سعی کرد آنها را درک کند.
-شماها... لباس ندارین؟ برای همین بود که... که ...

بغض گلوی سو را گرفته اجازه نداد حرفش را ادامه دهد. اما این فایده ای نداشت. سو احساس وظیفه می‌کرد. باید کاری برای آن گیاهان مظلوم می‌کرد تا بیش از این غصه نخورند و با حسرت به لباس های دیگران نگاه نکنند.
-فهمیدم!

چوبدستی اش را بیرون آورد و به طرف یکی از علف های هرزی گرفت که جلوی پایش قد علم کرده بود.
-لباسوبافتیوس!

با دقت نگاه کرد؛ از نتیجه‌ی کارش راضی بود. فقط باید این ورد جدید را بر روی بقیه علف ها و شاخه های خشک و تازه‌ی درون حیاط هم انجام می‌داد.

****


خورشید غروب کرده و هوا خنک تر شده بود. مردم از خانه خارج می‌شدند تا کارهای باقی‌مانده‌شان را به اتمام برسانند و برای روز بعد آماده شوند. دیزی هم با عجله از در عمارت ریدل‌ها عبور کرد تا به مصاحبه کاری ای برود که مدت ها برایش تمرین کرده بود. در راه به سرعت صفحه نیازمندی های پیام امروز را ورق میزد تا پس از اینکه از محل مصاحبه بیرونش کردند، به سراغ کار بعدی برود. البته همین بی توجهی به مسیر کار دستش داد و برخورد با مانعی جلوی پایش، باعث زمین خوردن و کثیف شدن ردای رسمی اش شد.
-کی بود؟ چی بود؟

مانع جوابی نداد. نه که زبان نداشته باشد ها! به قدری خسته بود که بی توجه به پاره و سوراخ شدن ردای نازنینش، همانجا وسط حیاط به خواب رفته بود و برخورد با دیزی هم او را بیدار نکرد. دیزی اما هر چه فکر کرد، نتوانست ارتباط سو با آن همه گیاه لباس پوشیده در حیاط را متوجه شود!



2) یک نقاشی بکشید که اثر انجام اون ورد رو نشون بده. نیازی نیست همون اتفاق توی رول باشه و اثرش روی هر چیزی مثلا هندونه، یا غول غارنشین یا هرچی باشه. (10 امتیاز)

بفرمایید پروفسور، نقاشی من. این عکس از یه کاکتوس تنهاست که کلی تیغ تیز داشت و برای همین کسی بغلش نمی‌کرد. حتی دستاشو باز کرده بود تا یکی بیاد و بغلش کنه، ولی اون تیغ ها نمی‌ذاشتن. منم این ورد رو روی اون انجام دادم و یه لباس بافتنی قشنگ براش ساختم تا دیگه غصه نخوره.

3) برای وردی که انتخاب کردید حداقل 4 تا کاربرد در زمینه های کاملا متفاوت بیان کنید. در این مورد نیازی به رول نیست و ذکر کردن اون موارد کافیه. حتی نیازی نیست توضیح بدید که چطور در اون زمینه به کار می‌آن. (5 امتیاز)

*برای جلد کردن کتاب، البته باید هر بار که کتاب رو استفاده می‌کنیم یه بار دیگه طلسم رو اجرا کنیم.
*بسته بندی وسایل کنار هم، مثلا قلم های پر. اینطوری دیگه نیازی به جا مدادی هم نداریم.
*به دام انداختن جانداران، بدون درد و خون ریزی.
*مخفی کردن وسایل و ایجاد ظاهری جلب توجه نکننده! مثل وقتایی که می‌خوایم جعبه شکلاتامونو از بقیه قایم کنیم و اینجوری وقتی ببیننش فکر میکنن یه لباس بافتیِ تا شده‌ست و کاری بهش ندارن.
*ایجاد پوشش ضربه گیر برای وسایل آشپزخانه در هنگام اسباب کشی، طوری که مامان مروپ نگران بشقاب های گل سرخی جهیزیه‌ش نباشه.


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱
#54
تصویر کوچک شده



ستاد برگزاری هجدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
اطلاعیه شماره 2: آغاز مهلت تبلیغات کاندیداها و قوانین تبلیغات



ستاد برگزاری انتخابات در راستای برگزاری انتخاباتی تقریبا آزاد، اقدام به تایید صلاحیت تمامی داوطلبان تصدی پست وزارت نمود.
ستادهای انتخاباتی 4 نامزدی که نام‌نویسی کردند احداث شده و فعالیت آن‌ها تا روز پیش از انتخابات ادامه خواهد داشت.



قوانین تبلیغات:

اماکن مجاز برای تبلیغات:

بیلبورد وزارتخانه
تعداد کل مجاز برای هر کاندیدا: 2 مورد
اشکال مجاز: متنی / تصویری (امکان درج دو تصویر در هر پست با اندازه حداکثر 300×300 پیکسل)

جادوگر TV
تعداد کل مجاز برای هر کاندیدا: 1 مورد
اشکال مجاز: متنی (پیام بازرگانی - مصاحبه - مستند)
(امکان درج فقط یک تصویر در متن با اندازه حداکثر 180×180 پیکسل)

بیلبورد دیاگون
تعداد کل مجاز برای هر کاندیدا: 1 مورد
اشکال مجاز: متنی / تصویری (امکان درج دو تصویر در هر پست با اندازه حداکثر 300×300 پیکسل)

روزنامه "پیام امروز"
تعداد کل مجاز برای هر کاندیدا: 2 مورد
اشکال مجاز: متنی (مقاله - بیوگرافی - مصاحبه)
(امکان درج فقط یک تصویر در متن با اندازه حداکثر 180×180 پیکسل)

محیط امضای کاندیدا و هوادارانش
اشکال مجاز: متنی / تصویری (امکان درج دو تصویر با اندازه حداکثر 300×300 پیکسل)

ستاد انتخاباتی خود کاندیدا
بدون محدودیت


تبلیغات در چت باکس و انجمن‌های خارج از بخش ایفای نقش ممنوع می‌باشد و در صورت بی‌توجهی، با شخص خاطی برخورد خواهد شد.


حقوق اقلیت‌ها، جبهه های آزاد، خبرنگاران، مفسران سیاسی و منتقدین انتخابات:

به تمامی افراد حامی کاندیداها یا کسانی که قصد ندارند به طور واضح از کاندیدای خاصی طرفداری نشان دهند یا از جناح‌های مخالف و منتقد این انتخابات هستند یا حتی قصد دارند فعالیت خبری آزاد در خصوص انتخابات داشته باشند، توصیه می‌شود جهت فعالیت‌های سیاسی پیرامون انتخابات به حقوق خودشان آشنا باشند.

× خودداری از تخریب شخصیت و توهین جدی و حقیقی به هر یک از کاندیداها
× خودداری از تبدیل کردن تاپیک‌های خبری به مکان بحث و جدل خود با کاندیدا
× خودداری از حمله تخریبی گروهی به ستادهای انتخاباتی هر یک از کاندیدا
× خودداری از برداشت پوسترهای تبلیغاتی کاندیدا و ویرایش تمسخر آمیز آن‌ها

× برای فعالیت آزاد انتخاباتی محدودیتی از لحاظ تعداد پست وجود ندارد، اما پست‌های حمایتی برای یک کاندیدای خاص برای هر شخص محدودیتی مشابه با کاندیداها دارد.

× رعایت محدودیت ابعاد تصاویر قرار گرفته در تاپیک برای همه اعضا الزامی است.



برنامه زمان بندی هفدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو:

16 تا 19 تیر: ثبت نام از کاندیداهای وزارت سحر و جادو
20 تیر: تایید صلاحیت و اعلام اسامی نامزدهای نهایی انتخابات

21 تیر تا 26 تیر: فعالیت ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی
27 تیر: رای‌گیری نهایی


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


ماجراهای دولت هجدهم
پیام زده شده در: ۲۳:۳۲ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱
#55
تصویر کوچک شده



نامزد محترم، جناب آقای لادیسلاو زاموژسلی.

صلاحیت شما برای نامزدی در هجدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو احراز گردیده و شما مجاز به فعالیت انتخاباتی در زمان تبلیغات هستید. به جهت پیشبرد هر چه بهتر پروسه انتخابات، خواهشمند است در این مدت مسالمت و بردباری پیشه کرده و از درگیری با دنگی که دینگ خطابش می‌کنید پرهیز کنید.


تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط لاديسلاو زاموژسلی در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲۸ ۱۹:۲۱:۰۶

بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


ستاد انتخاباتی نارلک
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱
#56
تصویر کوچک شده



نامزد محترم، جناب آقای نارلک.

صلاحیت شما برای نامزدی در هجدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو احراز گردیده و شما مجاز به فعالیت انتخاباتی در زمان تبلیغات هستید. متذکر می‌شوم این ستاد به صورت موقت و جهت ارائه برنامه های شما در زمان تبلیغات در اختیارتان قرار می‌گیرد، بنابراین در این مکان از ساخت لانه و هر گونه فعالیت مشابه به صورت فردی یا همراه با سایر لک‌لک ها خودداری نمایید.


تصویر کوچک شده


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


ستاد انتخاباتی اسکورپیوس مالفوی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱
#57
تصویر کوچک شده



نامزد محترم، جناب آقای اسکورپیوس مالفوی.

صلاحیت شما برای نامزدی در هجدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو احراز گردیده و شما مجاز به فعالیت انتخاباتی در زمان تبلیغات هستید. لازم به ذکر است که بودجه‌ی اختصاص یافته به هر نامزد برای تبلیغات مشخص و محدود بوده و در ازای هر هزینه ای ملزم به ارائه‌ی فاکتور معتبر می‌باشید.


تصویر کوچک شده


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


ستاد انتخاباتی پلاکس بلک
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱
#58
تصویر کوچک شده



نامزد محترم، سرکار خانم پلاکس بلک.

صلاحیت شما برای نامزدی در هجدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو احراز گردیده و شما مجاز به فعالیت انتخاباتی در زمان تبلیغات هستید. خواهشمند است در حفظ امانت کوشا بوده و از رنگی و خط خطی کردن در و دیوار ستاد بپرهیزید.



تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۲۰ ۲۳:۱۷:۴۹

بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: سازمان عقد و ثبت قرارداد بازیکنان
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۱
#59
ترنسیلوانیا



جستجوگر: هری پاتر، دادلی دورسلی
مدافع: پشه
مهاجمان: ناصرالدین شاه، آدم، حسن روحانی
دروازه‌بان: هاگرید

بلاجر: حسن مصطفی
توپ جمع کن و مسئول کارگزینی: لادیسلاو زاموژسلی
دربانی و حراست: سو لی
مسئول تدارکات: نارلک

آنالیزور: ورنون دورسلی
گزارشگر اختصاصی باشگاه: پتونیا دورسلی
بازیکن ذخیره: محمود احمدی نژاد
سرمربی: علی پروین
ماساژور تیم: گراوپ
هیئت مدیره: هیتلر، موسولینی، استالین
سفیر باشگاه: گاندی
سخنگو و روابط عمومی: محسن چاوشی
مشاور مذهبی: حاج آقا قرائتی
مشاور حقوقی: جانی دپ
مترجم: سلیمان
راننده باشگاه: ماروولو گانت
مشاور امور روحی-روانی: عباس موزون
اسپانسر: ایلان ماسک
لیدر: مسعود روشن پژوه
آشپز و مشاور تغذیه: مروپ گانت
مسئول کمپ تمرینی: باروفیو
مسئول امنیت اطلاعات: میلاد حاتمی
مدیر صفحه رسمی باشگاه: پویان مختاری
فعال مدنی: مسیح علی نژاد
ناظر کمیته انضباطی: سعید حنایی
منبع نزدیک به باشگاه: دیمارتیزیو


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ جمعه ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
#60
فرستنده: سو لی
آدرس: دهکده هاگزمید، پست‌خانه


گیرنده: لرد سیاه
آدرس: دهکده لیتل هنگلتون، عمارت ریدل ها، طبقه دوم، اتاق بزرگه




سلام، ارباب!

امیدوارم حالتان خوب باشد. ارباب، مدتی بود که به دلیل مشغله‌های زندگی و کارهای پیش آمده، فرصتی برای نوشتن نامه به شما را پیدا نکرده بودم. حال که برای اردو به پست‌خانه آمده ایم و مدیر مدرسه از ما خواسته است که نامه ای بنویسیم، فرصت را غنیمت شمرده و این نامه را می‌نویسم.

احتمالا برایتان سوال شد که من چه مشغله هایی می‌توانم داشته باشم؛ و اگر اینطور است، باید بگویم که هیپوگریفم چند قلو زاییده است، ارباب. هنوز از سفر برنگشته بودم که وظيفه نظارت بر گیاهان حیاط عمارت را به من دادند. واقعا کار سختی است، ارباب. هر روز آنها را آبیاری کرده و مراحل فتوسنتز را برایشان توضیح می‌دهم. چون... می‌دانید دیگر؛ نمی‌شود در همچین مسئله مهمی ریسک کرده و انتظار داشت که از بین آن همه گیاه، هیچکدام ترتيب مراحل فتوسنتز را فراموش نکنند.

ارباب، تازه داشتم به مسئولیت گیاهان عادت می‌کردم که چند کتاب و قلم پر دادند دستمان و ما را راهی هاگوارتز کردند. اولش گفتند تعداد کلاس ها کمتر شده و قرار است فقط تفریح کنیم و خوش بگذرانیم. ولی زهی خیال باطل که پوستمان کنده شد، ارباب! یک جام آتش راه انداختند که به من ربطی نداشت ولی دنبال کردن اخبارش، آن هم همزمان با لیگ کوییدیچ، یک دور دیگر پوستمان را کند. ارباب، کنده شدن پوست خیلی درد دارد!

ارباب، مدیر برای اینکه حال و هوایمان عوض شده و به گفته خودش له شدنمان جبران شود، ما را به اردو آورده است. اولش ما خیلی خوشحال شدیم و ذوق کردیم و رفتیم کلی برتی باتز و آب کدو حلوایی خریدیم که با دوستانمان در اردو بخوریم. ولی بعد مدیر گفت که باید از این اردو یک گزارش مفصل نوشته و تحویلش دهیم و به این شکل، اردو کوفتمان شد. ولی باز هم خوش گذشت؛ چون اتوبوس مدرسه تصادف کرد و مدیر چسبید به شیشه جلوی آن و له شد و ووی ووی کرد، ما هم بسیار خندیدیم. البته نیش لینی و دندان سدریک و فک ایوا هم شکست. ولی نگران نباشید، با نِی به ایوا غذا می‌دهیم که معده اش خالی نماند.

ارباب، تابستان به من خیلی خوش... نگذشت! بیشتر از اینکه خوش باشد، عجیب بود. ولی بود دیگر، تقریبا تمام شد. مثل ظرفیت این کاغذ پوستی که برای نوشتن نامه به ما دادند. اگر به سلامت از اردو برگردم، بقیه خاطراتم را هم برایتان تعریف می‌کنم. امیدوارم تابستان به شما خوش گذشته باشد، ارباب.

نمک در نمکدان شوری ندارد/ دل من طاقت دوری ندارد


ارادتمند شما، سول!


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.