هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (گبی.دلاکور)



پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹
#51
یکی میاد شرح ماموریت منو بگیره یا یک یکتونو شفاف کنم؟


خوبه ها! که ضعیفه بره سراغ همون کارایی که باهاس بره ... شستن و رفتن و سابیدن! منتها زمان سالازار برا این کارا کسی رو وزیر نمی‌کردن.
+4


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۸ ۱۵:۲۰:۴۰

گب دراکولا!


پاسخ به: هاگوارتز در تاریخ (داستان‌های یک مدرسه‌ی در دست احداث)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹
#52
دود غلیظی و بدبویی از آشپزخونه‌ی تالار اسلی زده بود بیرون و سه تا بسیجی‌ای که هیچ ایده‌ای نداشتن که چجوری باید از پیشینه‌ی این بو آگاه بشن زل زدن به مروپ که سعی داشت با گفتن "گذاشتم غذام بسوزه چون این دود برای بدن مفیده. " خودش رو توجیه کنه.

- البته مرلین رو شکر این دود باعث می‌شه چشممون به نامحرم نیفته.
- اصلا دود همه جورش خوبه‌.
- برادرای مامان، اگه مسخره‌بازیاتون تموم شد بیاین اینجا کمکِ من!

اگلانتاین و زاخاریاس که هنوز تام تیکه پاره رو حمل می‌کردن نگاهی به هم انداختن و از اونجا که توی دوران باستان چسبی جز چسب‌های طبیعی یافت نمی‌شه، با مقدار خفیفی کثیف‌کاری بهم چسبوندنش و به داد و بیدادهاش که حاکی از نارضایتیِ زیادش بود هم توجهی نکردن.

- فقط بخاطر هدف والامون دوتاتونو توی چسب طبیعی‌ غرق نمی‌کنم برادرا.
- اینو ول کن، بو چی شد؟

توجه دو برادر دیگه به آگلانتاین که با بغض این رو گفته بود جلب شد و به دنبالش، به قابلمه‌ای که آب توش می‌ریخت و تنها سرنخشون رو هم از بین می‌برد.

- برادرا، اینجا موندن دیگه جایز نیست. باید بریم دنبال بوهای بیشتر... ما می‌توانیم!

و این شد که اگلانتاین، تام و زاخاریاس، شامه‌ی قوی‌شون رو دوباره به کار انداختن و همگام با جاخالی دادن از جاروهایی که مروپ به سمتشون پرت می‌کرد، از پنجره‌ی آشپزخونه پریدن بیرون.


گب دراکولا!


پاسخ به: کافه هاگزهد
پیام زده شده در: ۱۲:۳۴ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹
#53
- ببینید دوستان... ما داریم برای هدف والایی می‌جنگیم. یادتون که نرفته؟ از این رو گمان می‌کنم ما با از دست دادن تام، فقط به ماموریتمون نزدیک شدیم. حالا چرا؟ چون علاوه بر ترسوندن یه مشنگ با سر بریده‌ی تام، غیرقانونی وارد خونه‌ش شدیم و بعدشم ضایعاتِ نامربوط وارد فاضلاب کردیم. دیدین؟ دروغ نمی‌‌گم که!
- آره تازه من سر راه کیف پولشم ورداشتم.
- خب اینا یعنی نریم دنبال تام بگردیم؟
- دقیقا.

و این مرگخواران بیخیال بدن تام شده و بدنش را زیر بغل زدند و با ذکر "اگه زرنگ باشه خودشو پیدا می‌کنه" رفتند توی کار ایده‌های جدید.

- به عنوان قدم بعدی پیشنهاد می‌کنم هکتورو بزنیم بکشیم.
- منم پیشنهاد می‌دم لینی‌و بکشیم.
- اگه مجاز بود خودم همتونو می‌کشتم و تنهایی برمی‌گشتم پیش ارباب، ولی نیست. پس ساکت.
- من یه پیشنهاد خوب داشتن می‌شم.

نگا‌ه‌ها متوجه رابستن شد.
- چی؟
- رفتن بشیم به مهدکودک و پوشکای بقیه‌ی بچه‌ها رو قایمکی واسه‌ی بچه‌ی خودمون برداشتن بشیم.
-
- می‌تونیم بریم به تربچه‌ی مامان میوه بدیم!
- یا اینکه بریم لب ساحل بخش زنونه...
- که چیکار کنیم؟
- همممم... خب... که همشونو سلاخی کنیم!

بنظر می‌رسید پیدا کردن یک کار غیرقانونی برای مرگخوارها سخت باشد، که آیلین با مرور لیست نفرت‌هایش به راه‌حل خوبی اشاره کرد.
- مدرسه! مدرسه‌ها جاهائین که می‌شه توشون کلی کار غیرقانونی انجام داد. باید بریم یه مدرسه پیدا کنیم!


گب دراکولا!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مرلین
پیام زده شده در: ۲۰:۲۵ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹
#54
پیامبر!

از اول انتخابات ستادتون رو دنبال می‌کردم و با توجه به آشنایی‌های قبلی و مسئولیت‌پذیری‌هایی که همه‌ی کابینه‌ی دولت نظافت و تقارن متوجه‌ش هستن، بنظرم شما بهترین گزینه برای وزارت هستین.
(ملت شما رو هم به بیداری دعوت می‌کنم. این همون مرلینیه که از شست پا تا پیژامه‌ بهش قسم می‌خوریم!)
رای من برای شماست.


گب دراکولا!


پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
#55
- کجا؟
- با منین؟
- نه پس با خودمم. کی هستی؟ اینجا چیکار می‌کنی؟
- من... خب من دیروز ندونسته ارباب رو توی وایتکس غرق کردم نود درصد هورکراکساشون همزمان سوخت. با یکی از چند تای باقیمونده زنده شدن منو کشتن.
- خب؟
- خب چی؟
- چرا داری می‌ری اون‌وری؟
- مگه این‌ور بهشت نیست؟ خب دارم‌ می‌رم خودم، احتیاج به همراهی‌ام نیست.
- این پرونده‌ی توعه دیگه، گابریل دلاکور! با این همه کارای ریز و درشتی که کردی واقعا چطور انتظار داری بری بهشت؟
- من تمام عمرم رو تو کارِ پاکیزه کردن جهان و نشر سپیدی بودم، الان دیگه واقعا حقمه برم بهشت!
- حتی اون بچه‌ای که انگشتاشو بریدی هم اندازه بشن؟
- خب... خب چیزه... هر کسی یه نقطه‌ی سیاهم تو زندگیش داره، اینم مال من بود.
- سی و سه مورد ضرب و جرح با تی و سپس اقدام به رُفت و روبِ خون‌ها با وایتکس چی؟
- این... این خب...
- تازه تعداد مغروق‌ها بر اثر هجوم وایتکس به شش‌ها رو هنوز دارن محاسبه می‌کنن، کامل نیست!
- آقا... آقا تو رو روونا بذارین من برم بهشت! جهنم کثیفه آشغال داره پرِ پوستِ موزه! عذاب‌هاشو که دیگه نگم، همش بر اساس شخصیت! همین یه بارو رحم کنین مت قول می‌دم بچه‌ی خوبی بشم، اصلا میام خونتونو می‌سابم تمیز می‌کنم!
- اینم ضمیمه‌ی پرونده شد. تشریف ببرید چپ.


گب دراکولا!


پاسخ به: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
#56
سوزانا و پیتر عزیز

خیلی خیلی ممنونم بابت شرکتتون در کلاس و خیلی خوبه که برای گروهتون تلاش می‌کنید، من هم خیلی دوست داشتم امتیاز تکالیفتون رو برای گروهتون لحاظ کنم، ولی متاسفانه مهلت ارسال تکالیف به پایان رسیده. معذرت می‌خوام و ممنونم بابت وقتی که گذاشتید.

+ اینکه اگه دوست داشتید تکلیفتون امتیازدهی بشه بهم بگید تا توی پیام‌شخصی براتون ارسال کنم.




گب دراکولا!


پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹
#57
نمرات جلسه‌ی دوم کلاس فلسفه و حکمت


ریونکلاو

آیلین پرینس: ۲۰

اسلیترین

مایکل رابینسون: (ارشد) ۲۴


گب دراکولا!


پاسخ به: پاسخ به: دفتر ثبت نمرات
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹
#58
نمرات جلسه‌ی دوم کلاس فلسفه و حکمت


ریونکلاو

آیلین پرینس: ۲۰
خب آیلین، پست خیلی کوتاه بود و اصلا به مقدار کافی به ایده پرداخته نشده بود. برای نوشتن پستی با سی امتیاز، بهتره که توصیفات کامل‌تر و جزئیات بیشتری رو بنویسید و انقدر سریع از همه‌چی رد نشید. موفق باشید!

اسلیترین

مایکل رابینسون: (ارشد) ۲۴
پست قشنگی بود. ... هم از لحاظ میزان پرداختن به سوژه و هم لحن صمیمی. یک نمره‌ای که کم ‌شده هم دلیلش یه سری اشکالات نگارشی مثل نقطه نذاشتن آخر جملات، و یه مقداری هم پایان پست بود که حس کردم جای کار داره.
در کل دمت گرم!


گب دراکولا!


پاسخ به: و چه خالي ميرفت !
پیام زده شده در: ۱:۰۵ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
#59
نقل قول:
خب واقعا فکر نمیکردم یه روزی برسه که اینجا پست بزنم... ولی رسید!


مرحوم راست می‌گفت‌آ. منم واقعا فکر نمی‌کردم کارم به این تاپیک برسه..‌ ولی رسید!

بذارید قبل از هر چیزی، نقل قولی کنم از یکی از اعضای سایت وقتی خواست بره...

نقل قول:
خیلی وقت ها رفتن و جدا شدن از چیزی هر چند برامون ممکنه خیلی سخت باشه ولی در نهایت خیلی مفید و کارسازه.


موافقم.
واقعا جدا شدن از کرسی وزارت برای من خیلی سخت بود.

نقل قول:
مورد دوم هم در مودد "رفتن" اینه که تا جایی که من تجربه کردم همیشه موقع رفتن و جدا شدن از مکان، شخص یا چیزی، یه حسی سراغ آدم میاد که بهترین تعریفش همون وجدانه.


چیزه... اینجاش یکم سخت شد.

اصلا می‌دونید چیه، معنی کردن این جملات از عهده‌ی من خارجه‌. من می‌گم بذارید ساکت باشم ولی شما اجازه نمی‌دید. حالا بذارید کمی با هم معاشرت کنیم.

هم‌اکنون، در لحظه‌ای که من چندین سال نوری با شما ملت گرانقدرم فاصله دارم، اومدم یه چند تا چیز بگم که دلتونو بسوزونم جهت اعتراف و برم.

اون نفری یه میلیون گالیون که ازتون گرفتم رو یادتونه؟ اصلا صرف یتیم‌خانه‌ی دیاگون نشد. باهاش وایتکس خریدم انبارهامو پر کردم برای روز مبادا.

یادتونه روزی پنج بار باید با آب و وایتکسِ ماموران حکومتی دوش می‌گرفتین؟ سه بار کافی بود. اون دوبار اضافی واسه خنده‌ش بود.

نگران اون چهار پنجم پول مملکت نباشینا. با همش مواد شوینده خریدم. جاش امنه. به مصرف درستش رسیده.

ولی راستش اختلاس نکردم. اینو همین اول بگم که بدونین. خیلیا می‌گن اون هفت میلیارد گالیونی که از حسابای گرینگوتز شما برداشتم اختلاسه ولی من اصلا قبول ندارم. به هیچ وجه. من دست خالی و با لباس سفید و استریل وارد این وزارت شدم، دست خالی و با لباس سفید‌ترم می‌رم.

نگران بچه‌هاتون هم‌ نباشین جاشون امنه بابا! ... هی پیغوم پسغوم و جغد نفرستین برای من، ای جامعه‌ی ارزشمند جادوگری‌. بچه‌هاتون کثیفن، باید استریل بشن! اصلا کی گفته وایتکس واسه پوست ضرر داره؟ شما همین شیش ماه رو هر روز باهاش دوش گرفتید، چیزیتون شد؟ نه والا! بچه‌های شما هم چیزیشون نمی‌شه. آوردیم استریلشون کنیم، برشون می‌گردونیم دیگه!

راستی مردم سابقِ لندنِ شمال غربی و شرقی، یادتونه خونه‌هاتون خراب شد؟ تو طرح نبود‌ید بلکه مسکل بزرگتری داشتید... خونه‌هاتون تقارن شهر رو به هم زده بود.

بنده تا جایی که فکر کردم همینا رو به خاطر آوردم. من می‌دونم شما مردم فهیم همواره وزیرتون رو می‌بخشید و جا داره اینجا از سخنی نقل‌قول کنم:

نقل قول:
قطعا هم وزیر بعدی بسیار بهتر از کریس چمبرز حقیر خواهد بود...


بله، برای مرحوم که صدق کرد، امیدوارم برای منم صدق کنه.


گب دراکولا!


پاسخ به: گاهنامه وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۰:۴۲ یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
#60
به نام دولت نظافت و تقارن

گاهنامه‌ی وزارت سحر و جادو

شماره چهارم(آخر)

آخرین اخبار:

●آخرین ایوِنت دولت نظافت و تقارن:
النکاح سنتی!
پس از درخواست عمیق رودولف لسترنج از مرلین، و اجابت درجا و عجیب ایشان، ساحره‌های جامعه‌ی جادوگری همسر رودولف و در نتیجه هوو گشتند و بلافاصله به دادگاه خانواده مراجعه کردند تا از این بند رهایی یابند. شایعه شده به دلایل نامعلوم مرلین تعدادی از جادوگر ها را هم مناسب همسری رودولف دیده‌است.

●آخرین اخبار از خورندگان معجون راستی
پس از بانو لینی وارنر، کریچر، رابستن لسترنج، تام جاگسن و در نهایت مرلین کبیرمعجون راستی نوشیدند و به گناهان نابخشودنیشان اعتراف کردند.

نجات رودولف لسترنج!
بعد از تحمل بدبختی‌های بسیار در آزکابان و دریای سیاه، بلاتریکس که دوری از همسر رو تاب نیاورده‌بود برای نجاتش شتافت!

رابستن در قالب روح آرسینوس فقید، دست از سر وزارتخانه برداشت!
رابستن و بچه که به دلیل در چنگ نگرفتن وزارت گله‌مند بودند، در نهایت با کسب منصب معاونت رضایت دادند بیخیالِ روح‌بازی شوند.

●آخرین خبر:

پایان دولت

در تاریخ (23 شهریور 1398) وزارت سحر و جادو پس از مشکلات و دردسرهای فراوان به بنده رسید. کابینه‌ی دولت شانزدهم سعی فراوان نمود تا با وجود درگیری‌های خارج از سایت فعالیت خود را با قدرت ادامه دهد و انتظار جامعه‌ی جادوگری را از یک وزارت برآورده کند. با توجه به در نظر گرفتن این احتمالِ قوی که ممکن است از سال جدید، وزیر توانایی و وقت رسیدگی به وزارتخانه را نداشته‌باشد، برخلاف مدت زمان یک‌ساله، با پایانِ شش ماه وزارت را تحویل می‌دهد‌‌.

در ادامه فعالیت‌های بولد وزارت را مطالعه می‌فرمایید.

فعالیت‌های انجام شده توسط وزارت نظافت و تقارن در طول مدت شش‌ماهه‌ی وزارت:

بازسازی تقویم جادویی

هالی‌پاف، به مناسبت همزمان شدن روز هافلپاف و هالی‌ویزارد

برگزاری هالووین تمیز و متقارن

تحویل کارت قورباغه شکلاتی بارون خون آلود

تحویل کارت قورباغه شکلاتی لینی وارنر

برگزاری عقد همگانی

جشن روز گریفندور و رماتیسم نویسی در سطح سایت

اجرای خورندگان معجون راستی

راه اندازی انجمن حمایت از ساحرگان

بازسازی یادبود ناظران

دولت پانزدهم امیدوار است در این مدت زمان مفید عمل کرده‌باشد.

در آخر (کلیشه‌بازیه ولی همینه که هست. )
تشکر می‌کنم از:

مروپ گانت و رابستن لسترنج که در هر زمانی با ایده هاشون کنارم بودن.
مدیران ایفای نقش، سو لی و فنریر گری‌بک که هر وقت کمک خواستم حاضر شدن.
تام جاگسن، بابت لوگوها و نمادهای قشنگش.
مرلین و مورخینشون که همیشه به شدت متعهد و مسئولیت پذیر بودن.
دروئلا روزیه که با وجود مشغله‌هاش کنارمون موند و برای طرح‌ریزیِ مسابقات فرار از آزکابان همراهیمون کرد.(که متاسفانه زمانی برای اجراش نداشتیم چون خورد به شطرنج .)
هوریس اسلاگهورن که انقدر ازشون کمک و مشاوره خواستم که روم سیاه آقا.
رکسان ویزلی که رسیدگی به انجمن حمایت از ساحرگان رو به عهده داشت.
رودولف لسترنج که با ایده‌مون همراهی کردن و کمک رسوندن.

خیلی‌های دیگه هم توی این دوران کمک رسوندن و اسمشون جا مونده. از همه ممنونم.

"آخرین عکس یادگاری کابینه‌ و دوستان"


۹۸/۱۲/۲۶
پایان دولت نظافت و تقارن



تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۲۵ ۱۵:۰۱:۴۴

گب دراکولا!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.