تصویر شماره1هری در حالی که پشت مجسمه بی سر واستاده بود حظور افعی رو در خودش حس میکرد. چشماشو بستو به پیروزی دامبلدور فکر کرد , فکر کرد و فکر کرد .
+ تام ریدل مثل یک دیوانه ساز میمونه , همه سردی وجودشو حس میکنن اما نمی تونن ازش فرار کنن.
دامبلدورو دید که از چوبدستیش ماری در اومد ،با حیرت به مار نگاه کرد مار به دور تام ریدل پیچید ، تام خنده ای حراس آور کرد و به زبان مار ها چیزی گفت:
-به دامبلدور حمله کن تا نابودت نکردم .
مار اطاعت کرد و یهو به شکل دیوانه سازی در اومد هری حراسان به دیوانه ساز نگاه کرد و ناخواسته چشماشو بست و طلسم پاترونوس رو با خاطرات دامبلدور اجرا کرد . وقتی چشاشو باز کرد خودشو به شکل پاترونوس عزیزش یعنی گوزن دید با شجاعت تمام به قاتل پدر و مادرش حمله ور شد در حالی که دیوانه ساز را در حال فرار دید به درون بدن ولدمورت رفت هرچی سعی کرد نتونست بیرون بیاد .ناخواسته احساس پیروزی کرد .کسی ظاهر شد سیریوس پدر خوانده عزیزش که دقایقی پیش از دست داده بود , بود.
+هری به شجاعتت افتخار میکنم درست مثل پدرتی ، تام ریدل این روح اضافه کامل رو نمیتونه تحمل کنه تصمیم گرفته که با یک تیر دو نشون بزنه میخواد فرار کنه در این حالت هم نجات پیدا میکنه هم تو رو بدست میاره کمکت میکنم تا ازش بیرون بیای.
+سیریوس تو هم میای درسته ؟
+نه هری تو میخوای نعمت با جیمز بودنو ازم بگیری؟
+آخه....
+هری وقت کمه دیگه چیزی نگو من همیشه در قلبتم .
هری چشاشو باز کرد و خودشو تو دستای قوی دامبلدور دید که با خونسردی همیشه گیش بهش لبخند زده مادام پامفری اومد و چیزی به خوردش داد و گفت :
- تعجب میکنم اول اینکه پاترونوس شدنو از کجا بلدی و دوم چطوریه که این کار در حالی که قدرت زیادی میخواد بیشتر بیهوش نموندی حداقل تا فردا باید چشات بسته میبود
دامبلدور : آقای ویزلی و خانم گرانجر من میرم شما پیش آقای پاتر بمونید
و رفت . هری همه چیز رو به رون و هرماینی میگه جز دیدن سیریوس در حالی که به لطف مادام پامفری در خوابی آشفته فرو میرفت یاد این جمله سیریوس افتاد:تام ریدل این روح اضافه کامل رو نمیتونه تحمل کنه منظورش چی بود .....
جناب مدیر محترم من داستان قبلی ام را دوباره نویسی کردم و غلط های املایی را درست کردم . امید وارم از داستانم خوشتون بیاد لطفا تا فردا شب نظرتان را بدهید من مدرسه ام شروع میشود وقتی در سایت کاری از پیش نبرده باشم از هیجانم کاسته میشود و در مدارس به این سایت سر نمیزنم لطفا پاسخ دهید تا بتوانم کاری را که دوست دارم در این سایت انجام دهم . ممنون
پستت بعضی جاها آشفته بود. یعنی چی؟
چند قسمتش رو واقعا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد. توضیحاتت کافی نبودن. لازم بود بیشتر توضیح بدی تا واضح بشه. مثلا من اصلا نفهمیدم سیریوس از کجا اومد. تو خیالش بود؟ واضح نبود.
یا اصلا چی شد آخرش؟ لرد ولدمورت کجا رفت؟
این جاها نیاز داشت که توضیح بدی.
بعد اینکه، جادوگر ها پاترونوس رو می سازن. خودشون تبدیل به پاترونوس نمیشن!
و حضور و هراس درسته. با یه سرچ می تونی از املای درست کلمات مطمئن بشی.
این بار یه داستان دیگه، با رعایت نکاتی که گفتم، بنویس. خودت رو جای خواننده بذار. ببین کجا ممکنه براش مبهم باشه؟ کجا لازمه که بیشتر از حالت شخصیت ها و فضای اطراف توضیح بدی تا با داستانت ارتباط برقرار کنه؟
منتظرم با یه پست بهتر برگردی.
فعلا تایید نشد.