هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴
اطلاعیه اول، دولت یازدهم:

در ابتدا از تمام کسانی که ازم حمایت کردن تشکر میکنم، چون بدون حمایت شما هرگز به این جایگاه نمیرسیدم.

در حال حاضر مشکلاتی به وجود اومده، ولی ما تسلیم نمیشیم و با صبر و حوصله این مشکلات رو حل میکنیم. وزارت سحر و جادو پابرجا خواهد ماند.

در آخر کابینه فعلی دولت یازدهم رو معرفی کنم:

مورگانا لی فای
به عنوان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری.

جروشا مون به عنوان کاراگاه ارشد و رئیس اداره کاراگاهان.

معجون راستی به ریاست و مسئولیت هکتور دگورث گرنجر.

بارتی کراوچ جونیور به عنوان قاضی القضات و رئیس دادگاه وزارت سحر و جادو.

لادیسلاو زاموژسلی و رون ویزلی به عنوان روسای سازمان فرهنگ و هنر جادوگری.

لاکرتیا بلک
و آملیا سوزان بونز به عنوان روسای دفتر حمایت از موجودات جادویی.

هکتور دگورث گرنجر و روبیوس هاگرید به عنوان فرماندهان ارتش وزارت سحر و جادو.

تراورز به عنوان زندانبان جدید قلعه آزکابان.

دابی به عنوان نگهبان موزه وزارتخانه.

مورگانا لی فای و هکتور دگورث گرنجر به عنوان شهرداران لندن.

فلورانسو به عنوان مسئول نگهداری کوچه دیاگون.

رکسان ویزلی و ریگولوس بلک به عنوان دهبانان دهکده هاگزمید.

با آرزوی موفقیت برای اعضای کابینه.

سازمان ها به زودی بازگشایی خواهند شد.

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۱ ۲۲:۲۲:۵۲
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۳ ۹:۴۷:۱۰


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۱:۱۱ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴
ریگولوس همچنان که به آرامی و مثل یک پنگوئن فلج به سمت در میرفت، گفت:
- از اتاق یا از مهمونی؟
- از اتاق! برو فقط!
- خب... اگر از اتاق برم بیرون، پس چطوری باید گم بشم؟
- ببین... از در اتاق برو بیرون... از نقطه دید من خارج شو... این یعنی گم شدن!
- من از کجا بدونم محدوده دید تو چقدره؟!
- محدوده دید من رو تا پشت در شما در نظر بگیر!
- خب... یعنی من از این اتاق خارج بشم و از پشت در هم برم کنار؟
- بله... برو حالا!
- کجا برم؟
- چمیدونم! برو دزدی کن از ملت... منم یه بهونه گیر میارم که بندازمت زندان.
- ولی من هیچ دری این اطراف نمیبینم که برم دزدی کنم از ملت!

آرسینوس دست هایش را مشت کرد و به سختی جلوی انفجار خشمش را گرفت.
- این در رو میبینی؟ ازش برو بیرون! به همین سادگی.
- درش بزرگه یا کوچیکه؟
- هرچی تو بگی! فقط از این اتاق برو بیرون.
- ولی من هنوز نفهمیدم چطوری باید همزمان هم "گم بشم" و هم از اتاق "خارج بشم"!

چهره آرسینوس در زیر نقاب کبود شد... میخواست ریگولوس را تکه تکه کند... پس چوبدستی اش را کشید و به سمت او نشانه رفت.
- میکشمت بلک! میکشمت... دنیا رو از وجودت پاک میکنم! میکشمت. میکشمت. میکشمت!

- من جات بودم اینکارو نمیکردم آرسی! هردومون هم میدونیم که تو اینکارو نمیکنی!

- چرا اونوقت؟

ریگولوس به سختی جلوی خودش را گرفت که از خنده منفجر نشود.
- جرئتشو نداری!

همین برای منفجر شدن آرسینوس کافی بود... او که خون جلوی چشمانش را گرفته بود، نعره زد:
- سکتوم سمپرا!

ریگولوس نتوانست هیچ حرکتی بکند... افسون مستقیما به قفسه سینه اش برخورد کرد، آرسینوس که تمام خشمش در همان افسون خالی شده بود، تازه فهمید چه کرده. ناسزایی داد و به طرف ریگولوس رفت.
- بلک؟! تو... تو... هیچیت نشده؟! چرا داری میخندی؟!
- خب بهت گفتم نکن که! تو که نمیتونی این افسون رو اجرا کنی بوق میخوری اجراش کنی.

آرسینوس فحشی داد و همزمان نفس راحتی کشید... اکنون میتوانست به ادامه بازجویی بپردازد.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴
نقل قول:
سلام جیگر !


اگر منظورتون "جیگر" با "گاف مکسور" هست که سلام دوشیزه آمبریج.

نقل قول:

در ابتدا باید بگم که طی جلسات پی در پی و مشکوک، زوپس نشینان تصمیم بر این گرفتند من رو از شورای عالی ویزنگاموت اخراج کنند، در نتیجه سوزی موند و حوضش. هر کی زورش میرسه بره کلید وزارتخونه رو از سوزی بگیره.


عجب... خب الان واقعا دارید به کدام سو میرید پس؟!

نقل قول:
جیگر جان. به من گزارش های مشکوکی از بد اخلاقی های انتخاباتی شما دادن. آیا صحت داره؟ به عنوان مثال من شنیدم شما در محفلی خصوصی فرمودین که توجه خیلی خیلی ویژه به جوانان خواهید داشت و در این راستا هر ماه یک بار به قید قرعه به یکی از کاربران توجه ویژه خواهد شد. از منبع موثق دیگه به گوش من رسیده که شما قصد دارید برای بی ناموسی نویسی، این سبک نورانی رفراندوم برگزار کنید. من این حرکت را حرام اعلام میکنم و هر کسی رای مثبت بدهد تف است! و گراپ را با خودش محشور ساخته است!


کاربران رو مورد عنایت قرار بدم؟! زشته به مرلین و مورگانا... من حالم از این بوق بازی ها بهم میخوره. بعدشم... مگه من دامبلم یا با دامبل ها نسبتی دارم که چنین کاری کنم؟

برای طرح های بزرگ و مهم علاوه بر اجازه گرفتن از شورای ویزنگاموت، قطعا رفراندومی برگزار خواهیم کرد تا متوجه بشیم اعضا علاقه ای به طرح دارن یا نه... در مورد بیناموسی، بنده خودم هم مخالفش هستم... شما هم کار بسیار درستی میکنید که حرام اعلامش میکنید. اصلا این حکمی که دادید لایک آتشین داره!

نقل قول:
شکی نیست که در لیتل هنگلتون خاطرات گمشده داریم ما. اما هر چی به جای خود. من شنیدم که شما در حل بحران های ناگهانی با غلظت شدید ضعف دارید خیلی. اگرچه من باور نکردم ها ! اومدم یه مشکل حل کنید برای نمونه ببینیم صلاحیت شما چطوریاست یک روز مونده به رای گیری !


خیر... بنده از این ضعفا ندارم. شما هم کسی که چنین فکری میکنه رو یک سر بفرستید پیش دمنتور ها... میخوان باهاش یه صحبت کوچیک و متمدنانه ای داشته باشن!

نقل قول:
من 12 سال پیش با یه پسری ازدواج کردم ! بعد دو ماه وقتی فهمیدم سرطان داره طلاق گرفتم ازش ... دقیق یادم نیست دو روز بود ؟ یا سه روز ! که چشمم به پسر همسایمون افتاد و گرفتمش ... بعد دو سال با هم زندگی مشترک داشتیم تا این که فهمیدم اختلاف سنیمون خیلی هست ... یعنی من 18 سالم بود ... پسره 3 ماهش که با هم ازدواج کردیم ... بعد پسره طلاقم داد رفت تو هند شوهر یه ساحره فالگیر شد ! ... الان من افسردگی شدید گرفتم و با حیوون خونگیم (شازده پیشی) زندگی می کنم ... شما تو برنامه هایی که می خواهید به اجرا دربیاوردید آیا طرحی هست که از این مشکلا برا جوونا پیش نیاد ؟


پیش نمیاد قطعا... با برنامه هایی که داریم ملت به "خاله بازی" و این جور چیز ها اصولا فکر نخواهند کرد... میرن پی فعالیت عادیشون! برای فعال کردن انجمن ها هم حتما این، این و این رو مطالعه بفرمایید بانو آمبریج.

از ورود شما به ستاد محقرمان بسیار خوشحال شدیم.

اون لینک ها هم چیز خاصی نبودن... همون سه تا بیانیه منتشر شده بودن!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نقل قول:
در ادامه، از پشت صحنه به من اشاره میکنن که همقطار ائتلافی شما یعنی رودولف همچنان داره شیرش رو در داخل دهان اعضای شورای عالی ویزن میریزه. آخه تا چه اندازه عطوفت داره این رودی ! این عزیز دل برادر ! من از همین تریبون اعلام میکنم اینقدر شیرفشانی نکن برادر من. به پیر به خشتک مرلین اعضای شورای عالی ویزن سیراب شدن، به لیدی قسم دیگه رشد کردن کامل، رژیم شون باید عوض بشه، گوشت میتونن بخورن الان ! دندون در آوردن.


بیخیال نشد رودولف؟! شناسش رو هم بست که! البته از اونجایی که رودولف حتی وقتی نیست، هست... فکر میکنم همچنان ادامه داره کارش!



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴
آگوستوس

پیش داوری نکن حالا... بذار انتخابات تموم بشه ببینیم چند چندیم!

بارفیو

در مورد برنامه های رودولف عزیز که به این نتیجه رسیدیم بخش بیناموسیش رو فاکتور بگیریم! ولی برنامه های دیگش شامل رفراندوم و چند طرح دیگه قطعا اجرا خواهند شد.

ها... در مورد برنامه ی طاووس... والا ما نشستیم دو روز فکر کردیم که اسم چی بذاریم!

بعد دیدیم گاومیش و گورخر و گوسفند و اینا نمیشه... گذاشتیم طاووس.

هیوم... صنف جیگرکی ها؟! الان به نام خانوادگی بنده طعنه زدید؟! والا توجه که به تمامی صنف ها توجه خواهد شد با توجه به برنامه های بنده. نام خانوادگی من هم "جیگِر" هست! یعنی "گافش مکسوره"! به گاومیش ها هم آسینی نخواهد رسید... منقرض نمیشن!

در مورد هرکدوم از برنامه های بنده هم مشکلی داشتید حتما در همینجا یا در پیام خصوصی ذکر کنید.



پاسخ به: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
سهمیه ارشد گریفیندور


1. درباره ی فلسفه ی انتخابات یه چند خط بنویسید. ( 5 نمره )

فلسفه ی خاصی نداره. فقط باعث میشه ملت فکر کنند در کار های مملکت مشارکت میکنند و در نتیجه به زندگی امیدوار میشوند.

حالا چطور همه ی اینا انجام میشه؟ یک گروه ساحره و جادوگر میان نام نویسی میکنن، بعد شورای عالی ویزنگاموت میاد تایید رد صلاحیت و گاها تایید صلاحیت میکنه... بعد این کاندیدا های محترم میان برنامه هاشون رو شرح میدن. بعد اگر برنامه هاشون خوب باشه ملت بهشون رای میدن! بعد یه وقتایی هم تعداد کاندیدا ها زیاد میشه... اینا به نفع هم میکشن کنار که این موجب میشه کل هیجان انتخابات از بین بره!

2. کدوم کاندیدا رو بیشتر می پسندین؟ چه حکمتی توش وجود داره که می پسندینش؟ ( 5 نمره )



این سوال مسئله داره الان! میپرسید چرا؟ شرح میدم الان!

خب... الان بنده خودم یکی از کاندیدا ها هستم... اصولا من الان میام میگم کس دیگه ای رو دوست میدارم؟
نمیگم همچین چیزی رو، مگر اینکه واقعا دلیل قانع کننده ای داشته باشم!

بنده اصلا خودم رو میپسندم! حکمتش هم اینه که چون خودم یکی از کاندیدا ها هستم و صد البته حمایت ارباب رو دارم! دلایل بیشتری هم اگر میخواید میتونم شما رو به دمنتور ها ارجاع بدم که کاملا براتون توضیح بدن.

3. یک رول درباره ی انتخابات وزارت سحر و جادو بنویسید. منظورم روز رای گیریه! ( مهم نیست که درباره ی کدوم بخش از انتخابات بنویسید.. یعنی درباره ی اعلام نتایج باشه، درباره ی حس و حال ملت توی رای دادن باشه، گزارشی از محل شمارش آرا باشه و ... . ) ( 20 نمره )


- میشه یه امضا هم به من بدید؟ :zogh:

آرسینوس که در زیر نقاب خیس عرق شده بود، لبخند کوچکی زد و قلم پر بزرگ و زیبایش را وارد مرکب کرد و سپس آن را بیرون کشید و به روی کاغذ پوستی آورد و امضایی زد.
- عهه... وینکی! لطفا یه بطری مرکب دیگه بیار برام. این یکی تموم شد.

وینکی در حالی که با مسلسل بزرگش راه را میان جمعیت باز میکرد از میز کوچک و ساده ای که آرسینوس پشت آن نشسته بود و به حامیان خود امضا میداد، دور شد تا یک بطری مرکب پیدا کند.

آرسینوس نگاهش را از وینکی که مردم را با مسلسل متفرق میکرد تا از محل رای گیری خارج شود، برداشت و زیر چشمی به تنها رقیب باقی مانده خود نگاه کرد.

روبیوس هاگرید بر روی میزی مجلل نشسته بود و دور تا دورش را انواع کیک و شکلات پر کرده بود، به طوریکه طرفدارانش به سختی جایی بر روی میز پیدا میکردند تا کاغذ پوستی روی میز بگذارند و امضایی از او بگیرند.

- حیف که ملت روزه ان... وگرنه به همشون یه ناهار حسابی میدادم.

آرسینوس پس از گفتن این جمله، با چشمانی که به دلیل وجود ماسک، ناپیدا بودند نگاه خجولانه ای به طرفداران منتظر خود انداخت و در همین لحظه ناگهان صدای بلندی به گوش رسید:
- تمامی رای دهندگان عزیز توجه کنند که رای گیری از همین لحظه آغاز میشه. لطفا با رعایت نظم به صف بشید و رای هاتون رو در دو صندوق شیشه ای بندازید. با تشکر از همکاری شما، شورای عالی ویزنگاموت.

آرسینوس لبخندی شیطانی زد و به وینکی که جمعیت را از هم باز میکرد و نزدیک میشد نگاهی کرد...

دقایقی بعد:

ساحرگان، جادوگران، جن ها، حشرات و دیگر موجودات دنیای جادوگری که حق رای داشتند در مقابل دو صندوق شیشه ای که یکی متعلق به آرسینوس و دیگری متعلق به هاگرید بود، ایستاده بودند و کاغذ های رای خود را به صندوق می انداختند... آرسینوس در حالی که از حامیانش تشکر میکرد نگاهی به هاگرید انداخت... شکم نیمه غول که از صبح روی صندلی لم داده بود و فقط کیک و شیرینی خورده بود اکنون دو برابر حالت عادی به نظر میرسید.

آرسینوس نگاه دیگری به صندوق های رای انداخت و متوجه موضوع مهمی شد... صندوق هاگرید کاملا پر شده بود و آمبریج و سوزان در حال آوردن یک صندوق جدید برای صف طرفداران وی بودند... ناگهان آرسینوس لبخند کوچکی زد... میتوانست به راحتی وزیر شود... حتی پیش از اعلام نتایج!

زندانبان آزکابان در کمال آرامش به سمت هاگرید رفت و با آرامش گفت:
- سلام روبیوس... حالت چطوره؟ میبینم که داری وزارت رو میگیری به سلامتی.
- اوه... سلام جیگر! آره دیگه... لطف رفقاست و البته کیک ها هم بی تاثیر نبودن!
- جدا؟ یعنی راز موفقیتت همین کیک هاست؟
- بله! میخوای یدونه بخوری؟ مشتری میشی.

آرسینوس با همان لبخند پلید و ناپیدایش به هاگرید گفت:
- خب... میشه یکیشو امتحان کنم؟
- البته که میشه! من حتی به رقبام هم کیک میدم.

آرسینوس کیک را برداشت... پیش از اینکه هاگرید بفهمد چه کرده بطری کوچکی که در کف دستش جا سازی کرده بود را روی کیک خالی کرد.
- اوه... حیف شد... الان یادم افتاد که روزه ام... ولی حتما بعد از ماه رمضان امتحان میکنمشون.
- باشه جیگر... حتما برگرد پس... توی دفتر وزارتم منتظرتم!

آرسینوس لب هایش را روی یکدیگر فشرد، سری تکان داد و از هاگرید دور شد. هاگرید در حالی که به دور شدن او نگاه میکرد همان تکه کیک را از روی میز برداشت و در دهان گذاشت...

دقایقی بعد:

- باورم نمیشه... اون مرگخوار حتی قبل از اعلام نتایج وزیر شد!
- خیلی مسخرس! اون کیک ها همیشه سالم بودن... چطور باعث مرگش شدن؟!

آرسینوس در حالی که کلاه وزارت را روی سر خود حس میکرد و زمزمه ها را میشینید به همراه طرفداران خود از محل رای گیری خارج شد.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
بیانیه سوم


سلام بر تمام دنیای جادوگری.

در این بیانیه میخوام آخرین اهداف و طرح های آینده رو شرح بدم.

1.طرح کارت قورباغه شکلاتی:

داده های اولیه این طرح در زمان وزارت مورفین گانت، به اهتمام مورفین و مرلین جمع آوری شد و سپس در دوران وزارت خاکستری با تلاش های زیاد دابی به اجرا در آمد. این طرح جزو اولویت های وزارت خواهد بود و اهمیت بالایی دارد. امید است بتوانیم از اعضای زحمت کش سایت که در طی این سال ها فعالیت داشته اند تقدیری هرچند اندک، به عمل آوریم.

2.طرح محکومین آزکابان:

در این طرح برای اعضای متخلف ایفای نقش، دادگاهی به صورت رول نویسی برگزار خواهد شد و طبق حکم قاضی دسترسی متهم تنها به زندان آزکابان محدود خواهد شد و باید تعداد معینی رول در انجمن مذکور ارسال کند تا از زندان آزاد شود.

نکته1: در زمان محکومیت دسترسی شخص محکوم تنها از انجمن های عمومی ایفای نقش گرفته میشود و وی همچنان به انجمن های خصوصی دسترسی دارد.

نکته2: این بحث فقط برای تخلفات جزئی خواهد بود و همونطور که همگی در جریانیم، حق بلاک اینا برای مدیران محفوظه و در صورت خلاف های آسیب رسان به کل سایت، صلاحدید با مدیران محترم خواهد بود. محکومیت در آزکابان جنبه ی آموزشی خواهد داشت.

3.طرح فعال سازی هالی ویزارد:

یکی از جذاب ترین تاپیک های شهر لندن به نام هالی ویزارد هست که مدتی طولانیست که غیر فعال مانده است، در این طرح با برگزاری جشنواره های مختلف فیلم سازی، بهترین فیلم ها و سریال های ساخت اعضا انتخاب میشوند و به سازنده یا سازندگان فیلم و سریال رنک یا نشانی اهدا خواهد شد.

نکته: داوران مسابقه از بهترین نویسندگان ایفای نقش انتخاب خواهند شد تا مطابق نظرشان موضوعات جشنواره ها و نحوه برگزاری آن ها (که ممکن است به صورت سریال های چند قسمتی توسط گروهی از اعضا، یا فیلم کوتاه به صورت انفرادی باشد.) انتخاب و اجرا شود.
این جشنواره ها به صورت دوره ای و منظم و در مناسبت های خاص، جشنواره های ویژه نیز برگزار خواهند شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیانیه اول و دوم رو هم میتونید در لینک های زیر ببینید:

بیانیه اول

بیانیه دوم



پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴
آرسینوس چشم غره سریع دیگری به هکتور رفت، سپس ردایش را مرتب کرد و با لبخندی ساختگی در زیر نقاب به ریتا اسکیتر که لباس سبزی پوشیده بود نگاه کرد.

- اوه... سلام جناب جیگر... و همینطور جناب...؟
- ام... سلام خانم اسکیتر... ایشون کسی نیستن... اصلا نگاهش نکنید شما!
- مطمئنید جناب جیگر؟ یعنی ایشون همکار شما نیست؟

آرسینوس چشم غره ی دیگری به هکتور رفت.
- نه... ایشون اصلا با من نسبتی ندارن!
- بله... خب... وقت دارید برای یک مصاحبه ی کوتاه با من؟
- اممم... خب... راستش...
- اوه... عالیه! پس شروع کنیم!

آرسینوس وحشت کرد... او باید به هر طریقی از دست این خبرنگار فرار میکرد... زیرا در این لحظه به تنها چیزی که نیاز نداشت همین بود!
- من واقعا الان در شرایطی نیستم که مصاحبه کنم ها!
- اما...

آرسینوس ادامه ی صحبت های ریتا را نشنید... او ناگهان هکتور را دید که با یک بطری سبز رنگ معجون به سمت یکی از طرفداران رودولف میرود. او که به شدت نگران بود یک نگاه دیگر به ریتا که لبخند پلیدانه ای بر لب داشت انداخت و متوجه شد که ناچار است موقعیت فعلی را رها کند و جلوی هکتور را بگیرد. پس با این فکر ریتا را به حال خود رها کرد و با تمام سرعت به سمت هکتوری که بطری را به دست مرد داده بود رفت.
- هکتور! داری چیکار میکنی؟

- عهه... هیچی آرسی... داشتم یه بطری معجون سرما خوردگی به این آقا میدادم!
- بدش به من ببینم.

هکتور به ناچار معجون را به آرسینوس تسلیم کرد. آرسینوس معجون را بویید و سپس نعره زد:
- این زهره! زهر! زهر! و در ضمن دیگه معجون های من رو کش نرو!

- اوه... ایشون جناب هکتور دگورث گرنجر هستن؟ همون کسی که ادعا میکنن بهترین معجون ساز قرن هستن؟

صدای ریتا همچون میخی در گوش های آرسینوس فرو رفت و او با اکراه پاسخ داد:
- بله... خودشون هستن...
- مایلم همین الان با شما دو نفر مصاحبه ای داشته باشم!
- چی شده؟! آرسینوس؟! اینجا چیکار میکنی؟ بالاخره فهمیدی حریف من نمیشی و اومدی به نفع من انصراف بدی؟

آرسینوس که چشمانش در زیر نقاب نامعلوم بود نگاهی به رودولف انداخت و سپس چشم غره ای به ریتا رفت. ریتا که هیچ یک از اینها را نمیدید با همان لبخند پلید گفت:
- مایلم با هر سه نفر شما مصاحبه ای داشته باشم!



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴
فرد و جرج

خوش آمدید.

بسیار بسیار متشکرم بابت حمایتتون.

مایکل

در اینکه من خودم مرگخوارم که خب شکی نیست!

ولی نگران نباش... تبعیض شدیدی برقرار نمیکنم... محفلی ها هم نابود نمیشن آنچنان!

در واقع یه توازن هم برقرار میشه... البته اگر برنامه هام رو خونده باشی متوجه این قضیه میشی!


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیانیه سوم امشب یا فردا منتشر خواهد شد!



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۰:۲۴ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴
اوه... مورفین گانت کبیر؟! سلام و درود بر شما. خوش آمدید به ستاد محقرانه ما.

نقل قول:

جیگر؟!...
اجازه بده من یکبار دیگه اسم اینه رِ با دقت بخونم... آرررررسیـــــــــنوس جیــــــگَرررررر... نه، واقعا جیگره... جیگره... بله...


بله... کاملا درست خوندید... "جیگر"! متاسفانه پدر گرامی به شدت حساس بودن روش... هیچ وقت نام خانوادگیشون رو تغییر ندادن!

نقل قول:
آقای آرسینوس جیگَر!
من واقعا یک سوال فندی تخصصی از شما دارم؛ اونم اینه که آیا شما با چه انگیزه ای نامزدی انتخابات رِ کاندید شدید؟


سوال جالبیه... والا من خودم اولش وقتی که به انتخابات نزدیک شدیم قصد نداشتم کاندیدا بشم. منتها تعدادی از دوستان گرامی بهم گفتن برو کاندیدا شو... و البته من هم برنامه هایی که تا الان گفتم رو همیشه تو ذهنم داشتم... وقتی که بهم هم انگیزه دادن... خب... دیگه دلیلی نداشتم که نیام! پس اومدم و کاندیدا شدم.

نقل قول:
می دونی؟! چون برای من شبهه پیش اومده. می دونی؟! یعنی شما کاندید شدی که بگی مسئولان فعلی به قدر کافی جیگَر نیستن؟! این همه وکیل و وزیر و برو و بیا و بگیر و ببند و... جیگَر نیستن؟! بعد شما میخوای بیای بگی فقط من جیگَرم، جیگرم، جیگرم؟! میخوای جیگر بودن مسئولین محترم رِ زیر سوال ببری؟ آیا وجود این همه جیگر در پست های کلیدی و حساس کمه که شما هم میخوای وزیر سحر و جادو بشی؟ مگه میشه؟! مگه داریم؟!


مسئولان که البته بسیار عزیز و جیگّر هستند. منتها بنده جیگرم، جیگرم، جیگرم، با گاف مکسور! به شدت مهمه این قسمت!

تعداد جیگر ها هم مشکلی ندارد در پست های وزارت! چون "گ" در نام خانوادگی بنده مکسور هست!

نقل قول:
من فعلا برم ببینم این هاگریدِ خپلِ دیپلم ردی رِ کی تایید صلاحیت کرده بعد بیام ببینم آرسینوس چی میگه.


خوش آمدید... حتما برگردید پس، منتظرتون خواهم بود.




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴
نقل قول:

کنت الاف نوشته:
آرسینوس جیگر.

میدانم چشمت به در ستاد بود که ببینی من وارد میشوم یانه. راحت باش وارد شدم!

رای ما، مال شما خواهد بود.


کنت الاف عزیز.

بلی... چشمم داشت خشک میشد به در ستاد. ورودتون رو خوش آمد میگم.

بسیار متشکرم بابت حمایتتون.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.