هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲:۰۵ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
#61

جینی ویزلی جدید اجازه گرفتن که شخصیت رو عوض کنن منم گفتم مشکلی نداره. دیگه مسئول تایید یا به من باید خبر میداد که ایشون پذیرفته شده یا خودش شناسه قبلی رو میبست چون خیلی ها سوال میکنن و تغییر شناسه نمیدن یا نظرشون عوض میشه من نمیتونم به صرف این اجازه شناسه ای که حدود یک ماه فقط از آخرین ورودش گذشته رو ببندم تا روزی که کسی جایگزین بشه. الان جینی قبلی بسته شد.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱:۴۲ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳
#62

بگمن و اسنیپ در مقابل خانه شماره دوازده گریمولد ایستاده بودند. البته فقط سیوروس جلوی خانه شماره 12 ایستاده بود، لودو در واقع مقابل مرز خانه های شماره 11 و 13 قرار گرفته بود.
سیوروس کاغذی از جیب شنل سیاهش بیرون کشید و روی آن نوشت "خانه شماره 12 گریمولد" و در مقابل چشمان لودو گرفت.

- سیو باور کن من دنبال بستنی نبودم ...

- ساکت شو! بریم تو.

- کدوم تو؟!

- هوم ... یعنی میخوای بگی نمیبینیش لودو؟

- چیو؟

سیوروس بی خیال شد و به لودو گفت همان جا بایستد و خودش وارد مقر فرماندهی محفل ققنوس شد. خوشبختانه لودو پیش از این که اسنیپ به در برسد برگشته بود و پیاده رو را دید میزد بلکه دوباره طفلی بستنی به دست ببیند و صحنه غیر قابل تصوری برای توصیف وجود ندارد!

- همونجا واستا! گیرت آوردم کروش ...

- اکسپلیارموس! دوشیزه ویزلی! متوجهین دارین چی کار میکنین؟

اسنیپ متحیر به جینی که قصد شکنجه او را داشت و همچنان لبخند شیطانی از لبش محو نشده بود خیره بود که دامبلدور به راهرو ورودی قدم گذاشت.

- سیو! تو به چه حقی وارد اینجا شدی؟

فلورانسو که حضور یک مرگخوار را بو کشیده بود، دوان دوان خودش را به مهلکه برساند و در میانه راه چرت خانم بلک را نیز پاره کرد ...

- مولتی اکانت ها! غیر فعال ها! پاس گل دهنده ها! ننه مشنگ ها! عمه قشنگ ها! بمبرمن ها! جک و جونور ها! رنگ و وارنگ ها! چیتوز موتوری ها! موزیسین های چیپ و خالتور و بازاری!

فلورانسو پرده های تابلو را کشید و بالاخره به راهرو رسید.

- پروفسور دامبلدور اما شما که همیشه به اسنیپ اعتماد کامل داشتید

- نه من این اسنیپ رو قبول ندارم ... سیوروس باید محفلی باشه این تقلبیه ایفای نقشش

- از چی حرف میزنی آلبوس؟! من از طرف لرد سیاه اومدم، لرد نمایندش بگمن رو فرستاده تا به صورت سری باهات صحبت کنه ... ضمنا این خانوم ویزلی خیلی به نظرم تحت تاثیر طلسم فرمانه، مراقبش باش.

- نخیرم جینی داره خلاقانه ایفای نقش میکنه

- آفرین باباجان درست گفتی! شما هم برو به بگمن بگو من با یه مرگخوار سر میز مذاکره نمیشینم مگر این که یکی از فرزندان روشنایی هم در کنارم باشه. یه چقر و بد بدنشون ... ویولت مثلا!

- باشه آلبوس ... فقط سعی کردم خونه رو بهش نشون بدم موفق نشدم

- خوب به خاطر این که روش ورودی رو تعییر دادیم، باید جلوی در واسته و بگه برتی بات ... میبینی من چه دامبلدور خلاقی هستم؟

اسنیپ هاج و واج از برخورد عجیب محفلی ها از خانه خارج شد تا روش ورود را به لودو بیاموزد ...


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳
#63
آنتونین دالاهوف از تصاویر بسیار بزرگی استفاده کرده بودن که با توجه به گذشتن از مهلت ویرایش توسط خودشون من تصاویرو حذف کردم.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: محل ثبت نام از داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۰:۰۱ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳
#64
ستاد برگزاری دهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
مرکز نام نویسی از کاندیداهای وزارت


تمامی اعضای بخش ایفای نقش مجاز به نام نویسی برای وزارت سحر و جادو هستند. جهت نام نویسی با ارسال پست، فرم زیر را پر کنید.


مدت زمان عضویت در ایفای نقش:

برنامه های خود برای وزارت:

سوابق در وزارت سحر و جادو:

سوابق در ایفای نقش:

شعار انتخاباتی:



مهلت نام نویسی: 15 مهر تا 20 مهر

ــــــــــ
توضیحات تکمیلی

× منظور از مدت زمان عضویت شما در سایت جادوگران نیست. بلکه مدت زمان فعالیت شما در بخش ایفای نقش سایت است.

× در خصوص برنامه ها، می توانید برنامه های جدیدتر یا خلاقانه تری که در جهت فعال کردن انجمن وزارت سحر و جادو دارید، تعداد معاون های مورد نیاز و هر آنچه که در آنها در فکر و ذهن خود دارید را بنویسید.

× در مورد سوابق قبلی در وزارت، اگر که قبلا هر نوع پستی در وزارت سحر و جادو در دوران مختلف و سال های مختلف داشته اید با ذکر سال و دوره آن را اعلام نمایید.

× در رابطه با سوابق در ایفای نقش، اگر که قبلا هر نوع پستی اعم از نظارتی یا ایفای نقشی در سایر انجمن های ایفای نقش داشته اید را ذکر کنید.

× از هرگونه تبلیغات و فعالیت انتخاباتی در طول مدت زمان نام نویسی خودداری کنید.


تذکر:در صورتی که پستی به غیر از ثبت نام در تاپیک ثبت نام ارسال شود کاربر تا پایان دوره ی انتخابات از انجمن وزارت سحر و جادو معلق خواهد شد . فقط در صورتی که تمایل دارید برای انتخابات نام نویسی کنید، در اینجا پست ارسال کنید.

جهت دریافت اطلاعات بیشتر در خصوص برگزاری دهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو به مرکز اطلاع رسانی وزارت سحر و جادو مراجعه کنید.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۵ ۰:۱۱:۴۷

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳
#65
ستاد برگزاری دهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
اطلاعیه شماره 1: برنامه زمان بندی انتخابات



15 مهر تا 20 مهر: ثبت نام از کاندیداهای وزارت سحر و جادو

21 مهر: اعلام نتایج تایید صلاحیت شده ها

22 مهر تا 30 مهر: فعالیت ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی

1 آبان تا 3 آبان: رای گیری نهایی
تصویر کوچک شده





تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۴ ۲۳:۰۲:۳۴
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۴ ۲۳:۰۶:۵۲

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۳
#66
سوژه جدید


صبح یک روز گرم تابستانی، دامبلدور در حال سخنرانی برای صفوف نه چندان منظم پادگان ققنوس بود. خورشید با بی رحمی تمام بر سر سربازان میتابید و آن ها را بی حال تر از قبل میکرد، علاوه بر این باعث میشد وقتی آلبوس آن ها را فرزندان روشنایی خطاب میکرد زیر لب فحش و فضیحت نثارش کنند چون حالشان از هرچه نور و روشنایی به هم میخورد!

- ببینید فرزندانم ... مثلا همین خورشید! ماهیتش از روشناییه، از نوره، نور حاصل چیه؟ آتش! آتش رو چه موجودی برای تولید مثل ایجاد میکنه؟ ققنوس! خورشید هم از ماست، از محفل ققنوسه ... همین خورشید هر روز بر سر اون سیاه سوخته هایی که تامی دور خودش جمع کرده میتابه و اگه نباشه اونا بدون نور نمیتونن زندگی کنن، اونا به محفل مدیونن فرزندان من! مرگخوارا اگه قدرتی هم دارن از خود ماست. میبینید ما چه قدرتی داریم؟ ما چقدر گولاخیم؟ مرگخوارا چقدر ضعیفن؟ چقدر خوبیم ما! :آقای حیاتی مجری اخبار:

جز عده ای محفلی کم سن و سال که به تازگی راز ققنوس را جوییده بودند و با شور و اشتیاق انقلابی وصف ناپذیری تکبیر گفته و تحت تاثیر قرار گرفته بودند بقیه همچنان به چرت زدن ادامه دادند.

- پاشید دیگه باباجان! انقدر بی حال نباشید ... درسته من فاز پدرانه دارم ولی پادگانه ها مثلا!

- آلبوس سربازا گشنه ان! میخوای با شکم خالی بعد یه هفته نون و ماست خوردن برات رژه برن؟

- فکر اونجاشم کردم

____________________


اتاق تسترال ها چند وقتی میشد که تغییر کاربری داده بود. باور ندارید سوژه اش را ببینید که مرگخوار ها خودشان را جای تسترال جا زده اند! حتما تسترال راستکی نداشتند دیگر! یک اتاق خالی با امکانات رفاهی مناسب برای چهارپایان، پیش از هر کس دیگری توجه دافنه را جلب کرده بود تا از آن به عنوان آغل برای گوسپند های جادویی اش استفاده کند. خود دافنه اما در سفر تفریحی مرگخواران به ایران در اثر یک شوخی تسترالکی که از کسی جز کراب برنمی آمد، از بالای قله دماوند به پایین قل داده شده بود و سایرین بدون او برگشته بودند. احتمالا او هنوز در حال قل خوردن بود.

لودو در حالی که در پایان مذاکراتش با مورفین به توافق رسیده بود، سیخ و منقل به دست به سمت این اتاق می آمد تا چشم دافنه را دور دیده و گوسفندی چاق و چله برگزیند و برای شام عید قربان لرد و مرگخوار ها کباب کند ...

- عــــع! گوسفندا کوشن؟

- عــــع! گوسپندای منو خوردی لودر؟

- نه من فقط ...

- هیس! مدیر ها فریاد نمیزنند! شیکمت که گنده اس سیخ و منقلم دستته

____________________


دانگ با چهره ای پیروزمندانه و سربلند، صدر مجلس کنار دامبلدور نشسته بود و صد ها محفلی (شامل ویزلی ها و تعداد انگشت شماری دیگر) با حرص و ولع خاصی مشغول به نیش کشیدن سیخ های کباب بودند. و یک لقمه در میان از او تشکر میکردند.

- چاکریم! من از اول باس جای دزدی میرفتم مدیر میشدم پروف. هم حقوقش خوبه هم کلاس داره و آبرومنده ... ما یه ماه جیب میبریدیم 10 گالیون به زور کف دستمون میومد مگر این که چی میشد و شانسمون میزد و یکی مایه دار از آب در میومد، اونام معمولا آدمای خطرناکین پدرتو در میارن ... نوش جون بچه ها! تو هاگوارتز چنتا شن از این ساعت میریزی تو اون ساعت، شیرین صد گالیون زیرمیزی میگیری ... مدیریت سازمان لیگ که دیگه اصن نگو! متعلق به همتونم رفقا!

- فرزندم پس چرا من مدیر هاگوارتز بودم آه در بساط نداشتم؟

- باس زیرنگ باشی پروف! غذای امروز پادگان، اون آذرخشی که دم در پارکه، این رداهای شیک و مجلسی همش با حقوق مدیریت جور شده. اصن دیگه دانگ به تیپم نمیاد خیلی تو فکر بودم باز دوباره شناسه عوض کنم یه شخصیت با کلاس و مایه دار پیدا کنم ولی خوب دیدم شخصیتای سفید همه در فقر و فلاکت به سر میبرن ... لوسیوس که نمیتونم بشم به رفقای قدیمی پشت کنم. :sharti:

ماندانگاس جادوگر شریف و صادقی بود! حکما راست میگفت و گوسفند ندزدیده بود.

____________________


- هوم ... برای این که حالتو بگیرم نه نیازیه که به ارباب دزدیتو گزارش کنم نه روت چوبدستی بکشم! گوسپندای من گوشتشون جادویی یود ... خودت پشیمون میشی


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۳
#67
سامری: دت ایترز فاوند ا تکستلس بوک فرام دیر ارباب دت شوز هی ... چن بار بگم این زبان اینگیلیسی زائده حشوه ورش دارین از رو دیفالت منو! آخه به درد کی میخوره؟ خارجکی داریم ما تو سایت؟ دسرسی سی پنل بدین خودم برش دارم دیگه لامصّبا

خلاصه: مرگخوارا کتاب بدون متنی از اربابشون پیدا کردن و ازش فهمیدن که لرد قصد داره مرگخوارای جدیدی برای خودش دست و پا کنه که از نیروی عشق سر در بیارن و بتونه به وسیله اون ها بر این نیرو غلبه کنه. از همین روی دنبال اینن که خودشون از نیروی عشق سر در بیارن تا اربابشون ازشون ناامید نشه و در همین راستا در حال اطلاعات بیرون کشیدن از یک اسیر محفلی هستن.

____________________


- عــــــشق یه چیـــــــزِ ... کراب سرت به برگه خودت باشه! خـــــوبــــیـــــه ... الا اس ام اس بازی نکن بنویس! یــعنی یه نفــرو ... یعنی یه نفرو چی بچه ها؟

- آقا اجازه؟ بیشتر از هر چیزی دوست داشته باشیم!

- نچز! خاک تو سرت بگمن بی استعداد ... دوشیزه دلاکور شما بگو.

- استـــــــــــاد؟ بـــیــــــشـّــتر از هر چیزی دوست داشـــته باشـــیـــــــم؟ :zogh:

- کاملا درسته! آفرین به تو دلاکور

- عجب آدمیه ها منم که همینو گفتم

- هیس هیچی نگو بشنوه این ترمم میفتی باز اون سی دیارو آوردی؟

- آره آوردم ... اینا نیمه اس اینا کامله! بزا تو کیفت تا گیر نداده.

- خوب ادامه میدیم ... کـــبــــرا تصمـــــــــیـــــم گررررفــــت ... مورفین! اون پاکت چی بود کردی تو جیبت؟ درش بیار پدسّوخته! درش بیار تا فلکت نکردم ... از این سن و سال از این غلطا میکنی دو روز دیگه چیزم میکشی ... بندازش دور

همه مرگخوار ها مشغول نوشتن بودند جز آشا! او که هنوز در جو تغییر گروه بود دائما در فکر فرو میرفت بلکه در یک سوژه ای ایده ی نابی به ذهنش برسد و ثابت کند که حقیقتا به ریونکلا متعلق است.

- آقا اجازه؟ بیشتر از هر چیزی ... ینی حتا ... بیشتر از ارباب؟

توجه همه مرگخوار ها جلب شد و قلم ها به زمین افتاد. نفس ها در سینه حبس شد و عده ای با افکت صوتی "جری" آب دهنشان را قورت دادند. چند نفری که هری پاتر خوانده بودند نیز سیوروس را چپ چپ نگاه میکردند ...

- خوب آره حتا بیشتر از اربابتون

لودو بلافاصله از جا جهید و بساط میز و نیمکت و تخته سیاه و جا استادی که فراهم آورده بود را جمع کرد و باقی مرگخوار ها نیز استاد محفلی را طنابپیچ کرده و مشغول کروشیو زدن شدند ...

- چطور جرئت میکنی محفلی بی هویت؟

- بیشتر از ... زبونم لال!

- میفهمی داری چی میگی اصن؟

- آخ ... غلط کردم ... بابا من فکر کردم شما میخواین عاشق شین ... راه روشنایی رو در پیش بگیرین ... فک کردم متحول شدین ... میخواستم ببرمتون پیش آلبوس تازه ... نزن نامرد این ترم میندازمتا


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
#68
با توجه به پست جادوکار اسبق عزیز ترجیح داده بودم سکوت کنم در مورد ویزن حرفی نزنم ولی آدم ریش دراز سفید مفیدو میبینه که یه جا معرکه گرفته تحریک میشه بره پشت سرش، صحبت کنه!

اول از دوست عزیزم دامبلدور تقاضا دارم یه توضیحی در مورد این مرگخوارایی که لیست کرده بگه چون ما هیچ ارتباطی نفهمیدیم و کلا گیج کننده بود! و ضمنا یه شفاسازی انجام بدم در مورد خودم ... من اولین نقد تاریخ زندگانیم رو پرسی ویزلی توی گریف نوشت اونم بدون این که درخواست بدم تکالیف هاگوارتزمو نقد کرده بود منم که بچه مچه ... اصن نخوندم نقدشو! و اولین نقدی هم که خودم درخواست دادم از رفیق عزیزت آسپ بود! توجه داری؟ و بعد از این دو مورد به ارباب روی آوردم ... اگه هم به فرض یک محفلی بنده رو تربیت کرده باشه اون آسپه! و اما یک بار هم از ویولت نقد خواستم که اولا مال دوران اخیر بود و فکر نمیکنم سطح نویسندگی من، بالا یا پایین، در این مدت شکل گرفته باشه و با اون یه نقد یهو طرقی کرده باشم! صرفا چون همیشه دوست دارم بهتر و جذاب تر از قبل بنویسم از افراد مختلفی نظرشونو میپرسم که ببینم با چیش حال کردن چیش نه! معمولا هم این منبع نظرخواهی خود اربابه.

میگذرم از این بحث شخصی و میرسم به ویزن.

زمانی که یه عضو عادی بودم برخلاف مرلین نقد خاصی به ویزن نداشتم و نظرم مساعد بود ... اما وقتی مدیر شدم اوضاع تفاوت میکرد، باید حواسم میبود که همه چی سر جاش باشه و بی عدالتی و حق و ناحقی صورت نگیره. فعالیت جادوکار ها از دید من عیب و نقصی نداشت و کاملا ایده آل بود نتیجتا برای این که این شائبه پیش نیاد که من هم متعصبانه و بی دلیل دارم از جادوکارا ایراد میگیرم و دلخوری پیش بیاد مشکلی که میدیدم رو به طور خصوصی با ویولت بودلر مطرح کردم. حرف این بود که دو تا جادوکار دیگه اضافه بشه و تیم بشه 4 نفره. مرگخوارا هم آمادن که به شما کمک برسونن تا نتیجتا هم خستگی مفرط شما کم بشه هم تعادل برقرار بشه. برداشت ویولت احتمالا همون بود که به نظر من سفید بودن جادوکارا رو عملکردشون تاثیری داره که ابدا این طور نیست. و به خاطر همین برداشت ساز رفتن کوک کرد که من دیدم حل کردن مشکل به از دست دادن این دو منتقد زحمتکش و دلسوز نمی ارزه و بیخیال شدم ... اما مشکلی که میگم چی بود؟ فکر کنم ویولت بتونه بیاد مهر تایید بزنه که من اون موقع، ینی قبل از این که شناسه ویولت مشکل دار بشه و بعدا هم حذف بشه، صحبت های یوآن و دامبلدور رو عنوان کرده بودم. با شناختی که از دوست "کم مروتـ"ـم ینی آلبوس داشتم میدونستم با این که حقیقت رو قبول داره، دوست داره کم فروغ بودن فعالیت کل گروه محفل (نه بعضی از اعضاش) رو با چنین ادعاهایی که "محفل داره مرگخوارارو پرورش میده" و این صحبت ها بپوشونه و برای اعضای نسبتا تازه واردی مثل یوآن عزیز هم این توهم پیش بیاد که گروه مرگخوارا با این همه سال سابقه فعالیت کم نوسان، دست پرورده ی محفله و زحمات این همه سال لرد که نه تنها برای اعضای گروه بلکه برای همه اعضای ایفای نقش وقت گذاشتن با بی انصافی نادیده گرفته بشه. همونطور که الان این اتفاق افتاده ... البته الان فقط مطرح شده ولی چنین تصوری در اذهان شکل گرفته بود همونطور که بعد از مصاحبه قبلی هم جیمز سیریوس پاتر عزیز همین اظهارات یوآن رو با لحنی ملایم تر و بیانی آگاهانه تر مطرح کرده بودن.

همونطور که برای من مهمه محفل ققنوس فعال تر از اینی که هست باشه و برای این مطلب ساعت ها فکر کردم و با اعضاش صحبت کردم، مهمه که اجحافی در حق گروه ها نشه و جایگاهشون همونطور که هست دیده بشه.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۲ ۱۸:۴۳:۱۹

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین استاد هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱:۴۴ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
#69
چنتا نکته:

1. پوزش میطلبم، اشتباه شد، رای آرمینتا ثبت نشده. لطفا دوباره رای بدید.

2. سیریوس اگر کسی جز خودتون رمزتون رو داره که احتمال میدید با یوزرتون به استادی رای داده شده باشه حتما عوضش کنید. اگر هم علی رغم این که ساعت ثبت رایتون ۱۳۹۳/۷/۹ ۱۲:۱۰:۴۳ بوده احتمال میدید رای خودتون نباشه اطلاع بدید تا گزینه انتخابیتون رو از طریق پیام شخصی به اطلاعتون برسونم که اگه انتخاب دیگه ای دارید به اطلاع مدیر هاگوارتز برسه.

3. پیشنهاد به مدیریت هاگوارتز! اگر تمایل داشته باشید من برگه رای هارو در اختیارتون بزارم تا فقط آراء کسایی که حداقل یک بار تکلیف ارائه دادن شمرده بشه. مواردی رای وجود داره که فرد رای دهنده آخرین لاگینش قبل از رای دادن به قبل از شروع ترم برمیگرده و به نظر من بهتره این آراء تاثیر داده نشه. البته تا جایی که من یه نگاه اجمالی انداختم در اون صورت نتیجه نهایی احتمالا تغییری نخواهد کرد.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین استاد هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲:۴۲ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳
#70
دوستان صفحه ی عجق وجقی که بعد از رای دادن مشاهده میکنید نشون دهنده ثبت شدن رای شماست. به طور موردی هم بررسی کردم رای هاتون ثبت شده.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.