هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بهترین ناظر سال
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲
#61
بنده هم به مروپ گانت رای میدم چون نیمه ی دوم امسال بهترین ناظر سایت بوده و هست!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده سال
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲
#62

با سلام

بنده هم به آلبوس دامبلدور رای میدم چون پستاش خیلی قشنگن و زیبا نوشته شدن!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین عضو سال
پیام زده شده در: ۰:۱۲ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲
#63

لینی وارنر

ای دختر خانوم یکی از مهمترین اعضای جادوگران هستن و همیشه اسمشون در همه جا هست و در همه ی نقاط ایفا هستش! رول هم زیاد می زنه و به ایفا هم خیلی کمک می کنه! یه آرنالی هم هست البته



تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین ایده سال
پیام زده شده در: ۰:۱۰ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲
#64
دلوروس آمبریج

ایشون با ایده کودتا تحول بزرگی در ایفای نقش ایجاد کردند و ایده ی بسیار خوب و جذابی بود طوری باعث فعالیت چشمگیر ایفا شد!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲
#65
جلسه پنجم - ترم زمستان 92



هوا تاریک و بی ابر بود. اسمان پر ستاره شده بود. ستاره هایی که با نگاه کردن به آنها ، در خود محو می شدند. گویی بیننده را به داخل خود می کشیدند و او را از این سرزمین نامهربان دور می کردند.

کلاس پرواز و کوییدیچ دیروز به علت نیامدن استاد تعطیل شده بود و اکنون نیز مدیریت اعلام کرده بود که کلاس در یکی از برج ها برگزار خواهد شد. همه ی دانش آموزان با شگفتی و تعجب در حال بالا رفتن از پله های مارپیچ بودند.

زمانی که به برج رسیدند ، گودریک را دیدند که در لبه ی برج ایستاده و به منظره زل زده است. دستانش را در پشت خود گره کرده بود و انقدر در شرف سقوط بود که یک باد آرام می توانست او را پایین بیاندازد.

دانش آموزان که له و لورده ی این حرکات خفن استاد شده بودند ، جارو های خود را ول کرده و در زمین ولو شده بودند. در همین هنگام نسیمی بهاری وزید و گودریک خیلی آرام افتاد.

تمام دانش آموزان: « استاد »

همه ی دانش آموزان به لبه ی برج رفتند و پایین را نگاه کردند. در همین هنگام نیز لینی و آلیس که بیشتر از همه نگران شده بودند ، خودشان را از پشت بر روی دانش آموزان انداختند که باعث انداخته شدن چند دانش آموزان شدند.

در همین صدای گودریک از پشت سر دانش آموزان امد که می گفت: « سلام دوستان! »

همه ی دانش آموزان برگشتند و گودریک را در حالی که جاروی پروازش را در دست داشت ، دیدند.

دانش آموزان: « »

گودریک ادامه داد: « متاسفم! فکر نمی کردم این نمایش من باعث مرگ چند دانش آموز بشه! ولی نگران نباشین ، اونا تحت بیمه ی مدرسه بودن و دوباره زنده میشن! خب می ریم سراغ درس! در جلسه های قبل تمام کوییدیچ رو یاد گرفتیم! البته پسر های بی عرضه که چیزی یاد نگرفتن ولی دخترا بد نبودن! اکنون نوبت این رسیده که کمی از بازی خارج شویم و ببینیم که پرواز در حقیقت چه کمکی به ما می کند؟! »

دانش آموزان بی سر و صدا داشتند به گودریک گوش می کردند. گودریک ادامه داد: « خب بچه ها! امروز یاد خواهید گرفت که چگونه با جاروی خود برای کارهایی غیر از کوییدیچ استفاده کنید ، همانگونه که همین چند دقیقه پیش جون منو نجات داد. »

گودریک کمی نزدیک دانش آموزان شد و با صدایی ترسناک تر گفت: « به صف بشین! هر کودومتون جاروش رو در هوا پرت می کنه و مثل من خودش رو از برج به پایین میندازه! جارو تحت طلسم من ، به کنار شما میاد ولی گرفتنش سخت خواهد بود. بهتره بگیرینش وگرنه دست و پا شکسته برمی گردید! اگر موفق شدین ، مرحله ی دوم شروع میشه! من دنبالتون میام به عنوان یه دشمن! طلسم های خطرناکی به طرفتون می فرستم و شما باید از دست من فرار کنید و در نهایت به همین برج برگردید! »


تکالیف:

1. کاری که گفتم رو انجام بدین و در یک رول شرح بدین! (30 نمره)


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲
#66

نمرات جلسه ی پنجم کلاس پرواز و کوییدیچ



گریفندور: 9

آلیس لانگ باتم: 28 (دختر گریفی اورین! امشب تو مبل مقابل شومینه یه قهوه مهمون منی!)

راونکلاو: 10

لینی وارنر: 30 (عزیزم من به بازی گروهی اعتقاد دارم! وقتی موقعیت بود باید به جسی و الیس پاس می دادی ولی تو تکروی کردی!)

هافلپاف: 0



اسلیترین: 0



تصویر کوچک شده


پاسخ به: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲
#67
امتیازات مسابقه ی گریفندور VS هافلپاف



گریفندور: 90

استرجس پادمور: 23
آلیس لانگ باتم: 20
تد ریموس لوپین: 24
جیمز سیریوس پاتر: 23

هافلپاف: 88

هلگا هافلپاف: 30
رز ویزلی: 32
پرفسور تافتی: 26


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲
#68

جلسه ی چهارم - ترم زمستان 92



- « غریبیتو خودم بغل می کنم ... »

- « استاد؟! ... استاد؟ »

گودریک هندزفری را از گوشش بیرون آورد و به لینی نگاه کرد که مثل دختر های لوس فیس بوکی ، قیافه ی مثبت ناز به خودش گرفته بود: « چیه راونی؟ »

لینی: « نمی خوایین کلاس رو شروع کنین استاد؟ »

گودریک نگاهی به چند متر دورتر کرد و دانش آموزان را دید که با لباس های شیک و پیک به او نگاه می کردند و پچ پچ می کردند. لینی نیز یه نیشخند به گودریک زد و کنار دیگر دانش آموزان رفت!

گودریک هندزفری را دور گوشیش پیچوند و در جیبش قرار داد ، بعد کت قرمز رنگ و شالگردن آرسنالی خودش را کمی مرتب کرد و با گام های محکم به طرف دانش آموزان رفت.

با صدای بلندی گفت: « سلام سوستوله ها! »

دانش آموزان نیز با خنده گفتن: « ســــلام!:grin: »

گودریک صدایش را صاف کرد و جلسه چهارم رو شروع کرد: « خب دوستان من ، جلسه اول جستجوگر بودن رو تمرین کردیم! جلسه ی دوم مدافع بودن رو و جلسه اخیر هم مهاجم و دروازه بان رو! »

در همین لحظه یه دختر دستشو بالا برد و اجازه می خواست! گودریک با اشاره سرش به او اجازه ی صحبت داد. هرمیون گفت: « استاد اینا پست های ورزش عمومی جادوگر ها ، کوییدیچه! »

گودریک: « آفرین خانوم گرینجر! 20 امتیاز برای گریفندور! »

گودریک ادامه داد: « خب امروز وقتشه هیجان کوییدیچ رو حس کنین! در کنار تماشاگر ها! » گودریک با دستش اشاره ای به ورودی تماشاگران کرد که یهویی هزاران ماگل طلسم شده ، وارد استادیوم شدند. در یک دقیقه کل استادیوم پر از ادم شده بود که با نهایت قدرت داشتند جیغ می زدند.

دانش آموزان مات و مبهوت به تماشاگران نگاه می کردند. گودریک ادامه داد: « خب! وقتشه واقعا کوییدیچ بازی کنین! خب حالا تیم بندی ها! دخترا یه طرف ، پسرا یه طرف! خیلی مشتاقم بدونم کدوم تیم برنده میشه؟! دخترا اگه ببازن ، میشن سنا بانو و اگه پسرا بازنده بشن ، میشن جاستین بیبر »

گودریک از دانش آموزان جدا شد و به طرف جایگاه ویژه تماشاگران رفت و بر روی بهترین صندلی استادیوم کنار سلنا گومز و اِزگی مولا نشست تا بازی را نظاره کند.


تکالیف:

1. بازی ای که گفتم رو شرح بدین البته با حضور خودتون! هر چه جالب تر ، نمره بیشتر! (30 نمره!)


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲
#69
نمرات جلسه سوم کلاس پرواز و کوییدیچ - ترم زمستان 92



گریفندور: 10

آلیس لانگ باتم: 29 (دختر گریفی به این میگن! آفرین! بیا لپتو بکشم!)

راونکلاو: 10

لینی وارنر: 30 (آخرش چی دختر خانوم؟! تو نمی تونی این درس رو بگذرونی! ترم بعدی هم منتظرتیم دختر تنبل!)


هافلپاف: 20

پرفسور تافتی: 30 (پسرم؟ پسرم؟ بیدار شو از خواب! چقدر می خوابی! ... فک کردی استاد قاقوله؟!)
هلگا هافلپاف: 29 (منو له می کنی هلگا؟! دیگه باهات قهرم!)

اسلیترین: 0




تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲
#70
سلام


1.تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

مشگنا کلا تصورات مسخره و من درآوردی زیادی دارن استاد! بیخیال! ولی در حقیقت هر جادوگری می تونه بدون چوبدستی جادو کنه! چوبدستی فقط یه افزونست! چوبدستی به جادوگر کمک می کنه جادوش را متمرکز کنه و قدرت جادو رو بیشتر می کنه! پس بدون چوبدستی هم میشه جادو کرد هرچند سخت تره و بیشتر اوقات اونی که جادوگر می خواد ، نمیشه!

2.تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

چوبدستی ها تغییر و تحول های بسیار زیادی داشتند! در زمان های نخست جادوگر ها بدون چوبدستی جادو می کردند اما خیلی زود متوجه شدند بهتر است از یک جسم کمک بگیرند تا جادو را در یک جا متمرکز کند.

برای همین جادوگر ها به دنبال جسم های مختلفی رفتند و قدرت جادویی خود را با آنها متمرکز کردند. مثلا بعضی ها از عصا استفاده می کردند. بعضی ها از چکش و یا ابزار های کشاورزی! خیلی ها هم از شمشیر! ( خود بنده نیز از شمشیر استفاده می کردم! ) خلاصه هر کسی یه جسمی به دلخواه خود برمی داشت و به جسم جادوی خود را القا می کرد. اما بعد ها جادوگر ها متوجه شدند که چوب خاصیت ویژه ای دارد و بهترین جسم برای انتقال جادو می باشد!

به این ترتیب هر جادوگری یه شاخه از درخت را می کند و با خود می برد. به خاطر همین است که دیگر در هاگزمید هیچ درختی رشد نمی کند! چون جادوگر های بی فرهنگ ان زمان همه ی درخت ها را ریشه کن کردند.

به مرور زمان جادوگر ها این چوب های خودشان را کوچکتر کردند تا همیشه بتوانند آن را با خود حمل کنند. بعد از آن نیز متوجه شدند که بعضی ها درخت ها خاصیت قوی تری نیز دارند. درخت های کم یاب همیشه بهترین چوب بودند. در این زمان بود که بعضی ها جادوگر ها به نقاط مخلف سفر می کردند و از تنه ی این درخت ها کلی چوب می آوردند و چوبدستی درست می کردند. به جادوگر ها می فروختند و پول خوبی در آن زمان به جیب زدند.

امروزه نیز به همراه چوب از پوست و گوشت حیوانات جادویی استفاده می کنند که قوت بخش جادو می باشد. پر های ققنوس و یا پوست اژدها ها نمونه ای از این مواد است که کنار چوب های کم یاب قرار می گیرد.

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

استاد من خودم جزو اولین کسانی بودم که صاحب چوبدستی شدم! اخه چوبدستی با کدوم چوبدستی جفت باشه؟ چوبدستی خود من شمشیرم بود.

شمشیر من چوبدستی رویایی من است. هم می تواند سلاح سرد باشد! و هم چوبدستی! وقتی فهمیدم که به یک چوبدستی نیاز دارم ، شمشیر خودم را چوبدستی خودم کردم! بعد ها فهمیدم که در نقش و نگار این شمشیر ، از پوست ققنوس استفاده شده! خودم نیز بعد ها پوست اژدها نیز به ان اضافه کردم و قدرتش چند برابر شد.

فلز شمشیر نیز خالص نیست و 5 درصد از اشک ققنوس مخلوط شده! وقتی وردی را اجرا می کنم ، جادو از نوک شمشیر خارج می شود و می تواند جهت یابی بکند. این خاصیت خودش ویژه شمشیر من است. می تواند دشمن را تشخیص دهد و همانند موشک های دنباله دار ، دنبال دشمن برود و در نهایت او را هدف قرار دهد.


استاد ... استاد ... یه صد افرین میدی به من!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.