هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شما كدوم قديس رو انتخاب مي كنيد؟چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲
#61
من چوب جادو رو استفاده میکنم ...

چون اگر قدرت چوب جادو زیاد باشه مثل دامبلدور می تونی خودت رو نامرئی کنی؛ مهم استفاده درسته! شاید برادران چی بودن؟ یادم نی! شاید برادر بزرگه بد استفاده کرد دلیل نمیشه که چوبدستی بد باشه.

به هر حال من یک استاد وردم و به ورد ها هم عشق می ورزم و چون خیلی از چوبدستی جماعت خوشم میاد، من چوبدستی رو انتخاب میکنم.


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲
#62
نقل قول:
مشقل زنبه اید اگه نفر بعدی برای مصاحبه من نباشم


از دو روز قبل من این جا رو رزرو کردم داداش ... بکش کنار، پرفسور فلیت ویک وارد خواهد شد!


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#63
درود بر لردِ سیاه، ولدکِ عزیز ما ... که همواره با نقد های تاثیر گذارشون به ما حالی دو چندان می دهند!

لدفا این پست مارو بنقد، عزیز دل مرگخوران که الهی همشون ریشه کن بشن! بگو آمین ...


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#64
خلاصه :

چوچانگ از محل زندگی اش فرار می کند. او که به دنبال راهی برای پیوستن به سیاهی است، به خانه ریدل آپارت می کند. فنریر گری بک و فلور و همچنین مروپی گانت را در ورودی عمارت می بیند و متوجه می شود که برای ورود به گروه مرگخواران باید مراحل و آزمون هایی را پشت سر بگذراند.

× لطفا پست قبل رو بخونید.

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

چو چانگ که هنوز در شوک این گفتگوی عجیب بود، موهایش را که به صورت چتری روی صورتش ریخته شده بود، کنار زد.

راهروی ورودی، یک فضای مستطیل شکل و سیاه بود؛ دیوار ها به رنگ خاکستریِ تیره و خوفناکی رنگ آمیزی شده بودند.

چوچانگ با هر قدم بیشتر مجذوبِ زیباییِ پنهان آن راهرو می شد؛ تابلوها و نگاهِ خیرة افراد درون آنها برایش همانند یک بازی کوییدیچ جذاب بود. چو، کلاهِ شنلش را از سر برداشت و در حالی که به درِ بزرگ سرسرای خانه ریدل، نزدیک می شد، برای آخرین بار وضعیت ظاهری اش را بررسی کرد.

انعکاس صدای قدم هایش، سکوت دلهره آورِ فضا را می شکست و ترس را بر هر حس دیگری در وجود چوچانگ پیروز می کرد. چو ایستاد. دقیقا روبروی یک درِ بزرگ و کهنه اما زیبا ایستاده بود؛ دری که نقش و نگار هایی خیره کننده و رنگی تیره و پر از سیاهی داشت.

چو با یادآوری حرف هایی که همین چند دقیقه پیش شنیده بود، لحظه ای مردد ماند. چهره اش در هم رفت. در وجودش آتشی بر پا بود اما لحظه ای بعد، دیگر خبری از آن چهره مردد و نگران نبود؛ به جان آن، یک چهره مصمم و عاری از ترس روی صورت او جا خوش کرده بود.

در را لمس کرد. چوبِ زبر و خشنی داشت اما برای چوچانگ این چوبِ زبر معنایی جز "پیوستن به سیاهی" نداشت.

در را هل داد و با تمام توانش سعی کرد آن را باز کند. چند لحظه همین طور که در بازنمی شد و هیجان او هم به طرز سرسام آوری بالاتر می رفت، بالاخره از انجام این کار به صورت دستی منصرف شد.

چوبدستی اش را از زیر شنلش بیرون کشید. شنل صدای خفیفی کرد اما در آن سکوت، به خوبی شنیده می شد. چوبدستی اش را به سمت در گرفت و با چند حرکت کوتاه در را باز کرد. در به آرامی باز می شد و پس از هر سانتی متر که تکان می خورد، صدای ناهنجاری از خود تولید می کرد.

در بالاخره باز شد. با باز شدن درب سکوت، همچون سربازی که مورد حمله صد ها تیرِ تیز قرار گرفته، شکسته شد و این چوچانگ بود که با دهانی باز به ده ها مرگخوارِ شاد و سرگرم نگاه می کرد؛ گویی او اشتباه آمده بود! آن جا اصلا شباهتی خانه ریدلی که در ذهنش ساخته بود، نداشت!


- - - - - - - - - - - - - - - -

در سوژه های محفل و مرگخوار ما هیچ وقت توصیف فضای واقعی خانه ریدل یا خانه شماره 12 رو نداشتیم. همیشه مرگخواران رو خشن و در حال جنگ دیدیم. قصدم از این سوژه این بود که کمی فضای واقعی و لحظات تاریک اما شاید کمی غیر عادیِ مرگخواران رو در خانه ریدل ببینیم.

نمونمش هم این مرگخوارانِ جلوی چو که دارن میگن و می خندن. فضایی شاد به سبک مرگخواران و لرد ولدمورت، سیاه !

خب دیگه به این سوال جواب داده میشه در پست بعد :

1. چو دقیقا چی می بینه؟




دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲
#65
بسم المرلین الگولاخ الحکیم


تدریسِ جلسهِ دومِ کلاس طلسمات و ورد های جادویی

زمستان 92 (دی ماه)

پرفسور فیلیوس فلیت ویک



بچه ها که همه به صورت های تسترال وار و شوک زده در تکالیف جلسه قبلشون وارد کلاس می شن با یک فضای بسیار خوفناک روبرو می شن.

بسیاری از دانش آموزان از همون راهی که اومدن فرار می کنن و اونایی که دل و جرات شون کمی بیشتر از بقیه بود فقط تونستن سرجاشون وایسن!

فضای کلاس بسیار ترسناک بود. فقط سر و کله خون آشام بود که از در و دیوار آویزون بود و یک سر بزرگ خون آشام هم دقیقا بالای چارچوب در بسته شده بود که باعث شده بود همه فرار کنن.

ولی با صدای دستِ پرفسور فلیت وی که دانش آموزان گرخیده هنوز متوجه حضورش نشده بودند، همه سر ها به سمت پرفسور فلیت ویک بر می گرده و کمی از دانش آموزان آروم می شن.

پرفسور چندم قدم جلو میاد و رو به دانش آموزانش میگه :
- بیاید تو فرزندانم ... بیاید داخل.

و دانش آموزان هم با قیافه ای که از صدای خود پرفسور مضحک تر به نظر می رسید، وارد کلاس شدند.

لوستر ها به رنگ سرخ بودند و تمام دیوار ها با اشیا قدیمی و آثار خون آشامان پر شده بودند.

پرفسور فلیت ویک به سمت تابلوی بزرگ کلاس رفت و تدریس رو شوع کرد:

- خون آشام ها از اولین دشمنان ما جادوگران محسوب می شدن؛ هر چند دیگه تقریبا نسل خون آشام ها منقرض شده ... اجداد ما در دوران باستان برای رویارویی با این خون خواران انسان شکل، از اوراد بسیاری استفاده می کردند.

پرفسور فلیت ویک با دیدن آلبوس سوروس پاتر که به طرز رقت باری و با چهرة ترسان و هراسان دم دربِ کلاس نشسته بود و می لرزید، صحبتش رو قطع کرد و رو به آلبوس گفت :
- یعنی این قدر ترسناکه کلاس؟ البته تو فقط 11 سالت ـه... هی به این استرجس می گم کلاسارو تفکیک کنه مگه گوش میده، خب کجا بودیم.

سپس به سمت یک تابلو می ره که تصویر یک فردِ کهنسال رو نشون می ده.

- ایشون اولین مبارز خون آشام هستن؛ این فرد با استفاده از ورد ها و روش های جادویی مختلفی در میان خون آشام ها خودش رو زنده نگه می داره ...

- وردِ "بلادیوس" باعث میشه که خون آشام یک لذت کاذب رو تجربه کنه که مملو از خون هست؛ پس شما فرصت فرار رو پیدا می کنید.

- ورد "اتنداندی" وردی هست که اجراش مرسوم نبوده ولی بسیار قدرتمند هست و باعث میشه خون آشام دارای توهم بشه!

- طلسمِ چوب صنوبر هم وجود داره؛ جادوگران با اجرای وردِ "آواداکاداورا" و یا جایگزین باستانی اون "آودایم" بر روی یک میخ به جنس صنوبر می تونن یک خون آشام رو دچار مرگ موقت کنن.

- خب اینم از جلسه امروز ... می خوام برید تحقیق کنید و برای من تکالیف بسیار ساده این جلسه رو بیارید.

تکالیف :

1. چه طلسم ها و ورد هایی برای مقابله با خون آشام وجود دارد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)

2. چرا ورد "اتنداندی" مرسوم نیست؟ (4 امتیاز)

3. یک رول بنویسید و مقابله خود با یک خون آشام را با استفاده از موضوعات زیر شرح دهید.
( 22 امتیاز )

3-1. شما ورد "اتنداندی" را روی یک خون آشام اجرا کردید و حال نتیجه آن را شرح دهید. (طنز)

3-2. شما در حال مبارزه با یک خون آشام هستید؛ در حالیکه هیچ وردی بلد نیستید و هیچ طلسمی نمی توانید اجرا کنید؛ چه می کنید. (طنز و جد / طنز)

3-3. هر موضوع دیگری مرتبط با مبارزه با خون آشام ها و همچنین اجرای ورد بر روی آن ها ...


سوال امتیازی :

1. چرا در حالیکه ما ورد "آواداکاداورا" را روی چوب صنوبر اجرا می کنیم خون آشام دچار مرگ موقت میشود. (امتیاز ویژه * )

2. یک نقاشی از آلبوس سوروس پاتر در حالی که ترسیده بکشید.

3. ضمن تشریح و توصیف فضای کلاس، عکس العمل خودتون رو وقتی با کلاس مواجه شدید بنویسید.(طنز و یا طنزو جد) (امتیاز بسیار ویژه ** )





در پناه مرلین


ویرایش شده توسط پروفسور فلیت ویک در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ ۹:۵۴:۱۳

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲
#66
امتیازاتِ جلسهِ اولِ طلسمات و ورد های جادویی



ریونکلا : 26

3 دانش آموز

فلور دلاکور : 8 + 4 + 12 + 5 = 29 امتیاز
لینی وارنر : 8 + 4 + 11 + 5 = 28 امتیاز
پادما پاتیل : 6 + 4 + 8 + 2 = 20 امتیاز

گریفیندور : 0

(بدون شرکت کننده )

اسلیترین : 0

(بدون شرکت کننده )

هافلپاف : 0

(بدون شرکت کننده )


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۲۱ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲
#67
بررسی تکالیف جلسه اولِ کلاس طلسمات و ورد های جادویی
زمستان 92 (دی ماه)
پرفسور فلیوس فلیت ویک





پاسخ نامه :

1.

فلور دلاکور و لینی وارنر بهترین پاسخ های این سوال رو ارسال کردند. لینی وارنر هم که هم قدرت طنزش رو به کار انداخته بود و هم نگاهی به تاریخچه افراد آنلاین انداخته بود.

دوشیزه دلاکور هم پاسخ های خوب و قابل توجهی داشت. دوشیزه پاتیل هم تو نست تقریبا جواب کاملی رو بده ولی هر چند باید فرقی بین تکلیف ایشون و خانم وارنر باشه.


دوشیزه فلور دلاکور : 8 امتیاز
دوشیزه لینی وارنر : 8 امتیاز
دوشیزه پادما پاتیل : 6 امتیاز ( از هر چهار مورد به دلیل ناقص بودن، نیم نمره کم شد.)



2.

باز هم پاسخ هر سه دانش آموز کامل بود ولی با این حال پاسخ های دوشیزه وارنر و دوشیزه دلاکور دلچسب تر بود.

پاسخ اصلی :

1. تمرکز حواس : جادوگر باید بر روی اجرای وردش تمرکز کند. تمام نیرویش را در یک نقطه مثل کف دستانش جمع کند و سپس به چوبدستی انتقال دهد.

2. تصور ذهنی انجام آن ورد : به این صورت که فرد جادوگر برای اجرای طلسم ملزم هست که در خیال خود انجام آن ورد را تصور کند؛ مانند انجام ورد وینگاردیوم له ویوسا که تنها با تصور به پرواز در آمدن یک جسم اجرا می شود.

و یا مثال بسیار سیاه و در خورِ دوشیزه وارنر.

3. تلفظ صحیح ورد : فرد جادوگر ملزم به دانستن تلفظ صحیح وردِ مورد نظرش است. مانند تاکید بر یکی از حروف یا اصطلاحا "استرس کلمه"

4. عدم وجود طلسم ها و وسایل بازدارنده جادو / عدم وجود طلسم ضدطلسم در یک مکان : هرگاه یکی از این طلسم ها، یعنی ضد جادو و یا بازدارنده در یک مکان و یا بر روی یک شیئِ همراه ما، اجرا شده باشد، انجام ورد را غیر ممکن می سازد.

5. حرکت درست چوبدستی : برای اجرای تمامی افسون ها و ورد ها نیاز به یکسری حرکاتِ درست و خاص است. به طور مثال در ورد لوموس، تکانی کوچک رو به جلو از ملزومات اجرای این ورد است.

6. چوب دستی

7. ذره جادو


دوشیزه وارنر : 4 امتیاز ( لحن از ملزومات طلسم نیست. بلاتریکس لسترنج نمونه بارز یک ساحره پر عشوه اما قدرتمند در اجرای وردِ کروشیو هست. )
دوشیزه دلاکور : 4 امتیاز ( معمولا در کتب مربوط به جادوگری و اجرای طلسم، موارد 4 و 5 شما، یکی نام برده می شوند. )
دوشیزه پاتیل : 4 امتیاز ( چوبدستی یکی از ملزومات طلسم بود که گفته شد. "درست بودن چوبدستی" هم از مشتقاتِ همان وجود "چوبدستی" است. )



3.

باز هم از پاسخ های هر سه دانش آموز شرکت کننده لذت بردم. اطلاعات خوبی رو ارائه دادند.

پاسخ اصلی این سوال به شرح زیر است.

تاریخچه ذره جادو :

اعتقاد ذره جادو با نام ها و شکل های مختلفی در تمامی ملل جادوگری نفوذ کرده است. این ذره جادوگری نخستین بار توسط جادوگری یونانی و باستانی به نام دموکرتیوس کشف شد که ماگل ها از آن به عنوان اتم یاد می کنند در حالی که ذره اتم نام آن ها هیچ قدرت جادویی نداشته و اصلا اکتشاف اقای دموکرتیوس نیست!

تعریف ذره جادو :

ذره جادو یک گوی بسیار ریز و نامرئی در سه نقطه از بدن است؛ نخاع و مغز (پیشانی) و کف دستان. این گوی نامرئی با برقراری پیوند میان این سه نقطه وردی را اجرا و طلسمی را انجام می دهد.

ذره جادو آرام آرام از محیط خود جادو دریافت می کند. در طول رشد جادوگر ذره جادوی او یک سری از قابلیت ها را مثل "تغییر شکل" به او می بخشد.

ارتباط ذره جادو با فشفشه ها :

فشفشه ها هم همچون ما جادوگران دارای ذره جادو هستند. ولی تا سن 11 سالگی این ذره به اندازه یک جادوگر 11 ساله رشد پیدا نکرده. به همین دلیل است که فشفشه ها تنها می توانند عناصر جادویی را حس و یا در مواردی ببینند.


دوشیزه دلاکور : 12 امتیاز
دوشیزه وارنر : 11 امتیاز ( دوشیزه دلاکور در پاسخشون به تاریخچه هم اشاره کرده بودن که به همین دلیل از شما 1 امتیاز به دلیل عدم وجود مطلبی در باره تاریخچه این ذره کم شد.)
دوشیزه پاتیل : 8 امتیاز ( مقاله شما کمی کمتر از میزان مورد نظر بود. به مواردی چون تاریخچه هم اشاره نشد. )



4.

پاسخ های لینی وارنر و فلور دلاکور، دارای تاریخچه کامل به همراه معرفی اون ورد بود. هر دو هم بنابه مرگخوار بودنشون ورد "کروشیو" رو انتخاب کرده بودن.

اما دوشیزه پاتیل، متاسفانه تاریخچه تکاملی جز کسانی که از اون ورد استفاده کرده بودند ارائه نکرد و ما مجبور به دادن نمره کمی می شویم.

در ضمن فلور دلاکور و لینی وارنر طبق تاریخ جادوگری دو تا از روایت های مرسوم به ایجاد و تکامل ورد کروشیو رو گذاشتند که هردو درست ـه.

پس برای پاسخ نامه می تونید پاسخ این دو فرد رو بخونید.

دوشیزه فلور دلاکور : 5 امتیاز
دوشیزه لینی وارنر : 5 امتیاز
دوشیزه پادما پاتیل : 2 امتیاز



جمع امتیازاتِ دانش آموزان شرکت کرده به تفکیکِ گروه :

ریونکلا : 26

3 دانش آموز

فلور دلاکور : 8 + 4 + 12 + 5 = 29 امتیاز
لینی وارنر : 8 + 4 + 11 + 5 = 28 امتیاز
پادما پاتیل : 6 + 4 + 8 + 2 = 20 امتیاز

گریفیندور : 0

(بدون شرکت کننده )

اسلیترین : 0

(بدون شرکت کننده )

هافلپاف : 0

(بدون شرکت کننده )


- - - - - - - - - - - - - - - - -
تدریس جلسه دومِ ورد ها و طلسم ها، تا دقایقی دیگر ...


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: گفتگو با ناظران تالار اسرار
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲
#68
سلامی دوباره ...

کودتا خوش می گذره آمبریج ؟

خب اومدیم مجوز دو تاپیک زیر رو بگیریم :

1. مرگ سیریوس از مقصر تا تغییر داستان

توی این تاپیک میام و میگیم که چه کسی مقصر مرگ سیریوس بود، آیا هری پاتر بود؟ یا اگر هری پاتر نمی رفت تالار اسرار داستان چجوری پیش می رفت ...

2. چراهای بی پاسخ اما عجیب هری پاتر

ده ها مورد در هری پاتر وجود داره که به شکل یک علامت سوال بزرگ در ذهن ما هستند، اینجا جایی که ما درباره چرا های هری پاتر که توسط هر کسی مطرح میشه صحبت می کنیم.




______________________

سلام کوتوله !

مورد اول: چون مبتنی بر تحلیل فردی اعضائه و حالت نظر شخصی افراد رو داره، به اسرار کتاب خیلی مربوط نیست آنچنان و قضیه برمیگرده به تالار اصلی نه اینجا. مرگ سیریوس بارها صحبت شده در موردش اینجا. این همه تاپیک ها رو بشین بخون کامل، ببین چند تا پست فقط خورده و بحثی کاملا تکراریه. چیز جدیدی بهش اضافه نخواهد شد چون رولینگ پرونده هری پاتر رو بسته، مگر اینکه چند خطی در سایت پاترمور، فصل مرگ سیریوس در کتاب پنجم اطلاعات اضافی بده که من بیشتر فکر کنم 1 تا 1 سال و نیم بعد این اتفاق بیوفته و بیشتر در مورد اون پرده اسرار آمیز بگه. در هر صورت در این انجمن:

سیریوس بلک چگونه کشته شد؟

چه كسي باعث مرگ سيريوس شد؟!!

چرا بلک برنگشت؟؟؟؟ پس لونا چی می گفت؟؟؟

چرا در کتاب پنج هری برای نجات سیریوس از زمان برگردان استفاده نکرد؟

و ...

مورد دوم: خب این هم بارها درخواست شده. این انجمن تالار اسرار 15 صفحه ست و 300 تا تاپیک داره. کافیه جستجو کنی تا به جواب خیلی از سوال هایی برسی که از دیدگاه خودت ممکنه جدید باشه (اما از دیدگاه خیلی ها قدیمیه و مدت ها پیش بحث شده و به نتیجه نسبی رسیده حتی). هر موضوعی که فکر میکنی ضعف داشته در بحث ها، میتونی با یک پست اون تاپیک رو بالا بیاری و بحث رو به جریان بندازی. اگه قفل بودن، میتونی بگی اینجا که برات بازشون کنم اون تاپیک هارو. بگیر از همین صفحه اول برو تا صفحه 15. خیلی بحث ها متنوع و زیاد هستن. بارها تکرار شدن حتی.

این انجمن بیشتر جنبه آرشیو داره و رویکردش اینه که تاپیک های موجودش رو به نتیجه برسونه، نه اینکه تاپیک های غیر ضروری مدام تدوین کنه. هدف در اینجا حمایت از بحث های قدیمی و اضافه کردن بحث های تکمیلی (در صورت وجود) هستش.

چندین تاپیک هستن که قصد داشتن سوالات مبهم رو جمع بندی کنن. خب ما مخالف این حرکت هستیم. جمع بندی های بحث ها باید در بخش پرسش های همگانی انجام بشن در قالب یک پرسش و پاسخ نه در قالب یک تاپیک. تاپیک های بحث ها برای حفظ ارزششون باید به همون حالت مجزا باقی بمونن.


بدون صدور مجوز
توصیه به فعال سازی بحث های تاپیک ها


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۸ ۲۱:۳۲:۳۶

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲
#69
من از شخصیت هرمیون گرنجر بسیار خوشم میاد ... نه به خاطر بازی واتسونف بلکه شخصیت پردازی رولینگ درباره هرمیون جالب بود.

دوستانی که میگن هرمیون چیزی جز خرخون نیست؛ ینی خودشون از بس نتونستن خرخون باشن و یا از شوخی دارن همچین حرفی می زنن.

ولی از نظر من همچین شخصیتی نیاز کل کتاب رو برآورده کرد؛ شخصیتی که مکمل دو شخصیت دیگه یعنی رون و هری بود و می تونست گره های داستانی زیادی رو باز کنه که باز هم کرد.

حالا نظرات من :

من اگر جای هرمیون گرنجر بودم مطمئنا به درس خوندن و کتاب خوندنم ادامه می دادم.

من اگر جای هرمیون بودم بیشتر به قسمت ممنوعه می رفتم.

من اگر جای هرمیون بودم کمتر درگیر قوانین می شدم و محافظه کاری رو در ظاهر ولی یک شخصیت شورشی رو در باطن می ساختم ...

همین دیه! مرسی از استقبال چشمگیرتون.


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: "رادیو پاتر بان!"
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲
#70
! : گوینده اول
× : گوینده دوم
ف : پرفسو فیلیوس فلیت ویک

کپی رایت بای "لینی وارنر"
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

! : سلامی چو بوی خوش کودتا !

× : خوش بو تر از کودتا پیدا نکردی؟ کودتا اصن بو داره؟ باز تو سوتی دادی؟

× : ولی خب، سلامی چو بوی خوش آشنایی ... با شما هستیم با یکی دیگر از برنامه های "مصاحبه" . پس تا انتها با ما همراه باشید.

! : مهمان این قسمت از برنامه کسی نیست جز؛ ...

× : ... پرفسور فلیت ویک! بزن دس قشنگه رو ...

! : بسه دیگه این جلف بازیا. خب بذارید، مهمان این قسمت خودش رو معرفی کنه، آقای فلیت ویک بفرمایید.

ف : اهم ... اهم ... بله من پرفسور فلیت ویک هستم؛ استاد درس ورد ها و طلسم ها و البته سرپرست گروه راونکلا؛ در ضمن یک محفلی آزاده و رانده شده هم هستم.

× : بله به موضوع خوبی اشاره کردید؛ اگر می شه کمی درباره قضیه کودتا توضیح بدید؛ شما از اولین نفراتی بودید که به ارتش وزارتخانه پیوستید، درسته ...

ف : کاملا، اما در حقیقت من محصور شعار های تبلیغاتی دولت موقت شدم؛ آمبریج شعار های قشنگی می داد، حرف های قشنگی می زد ولی همش یه دروغ بود و آخر سر خیانت کار به جامعه جادوگری در اومد. براش متاسفم ...

! : البته هنوز خیلی ها پشتش موندن؛ افرادی مثل لودو بگمن و لینی وارنر ...

ف : خیر؛ وزیر آمبریج حودش رو پشته سازمان حمایت از ساحره ها مخفی کرده؛ اون هیچ یاوری جز پول و ثروتش و البته سازمان حمایت از ساحره ها نداره ... اعتماد ملت به آمبریج الان زیر سطح فقره!

! : لطفا دفعه بعد حرف من رو قطع نکنید ... خب تو چه نظری داری، جیم؟

× : از نظر من دولت مقتدرِ آمبریج خیلی راه به جایی نداره؛ منم با پرفسور موافقم، آمبریج فقط با زور بقیه رو پشت خودش نگه داشته، دوست ندارم از از گانتِ چیزکش حمایت کنم ولی مدرک همین حرفم و زوری که اعما می شه بر مردم، در ستاد آزکابان وجود داره، می تونی بری از توی تابلو اعلانات بخونیش و همینطور شما شنوندگان عزیز!

! : من با تو موافق نیستم ... اما نظر شما، پرفسور، در رابطه با دستگیری هلگا هافلپاف چیه؟

ف : این فقط یک توطئه بود؛ آمبریج تنها برای اینکه خودش رو دوباره به تیتر 1 روزنامه ها برسونه و همینطور از زیر فشارِ گانت هم در بیاد، مخفیگاهِ هافلپاف که همیشه موضعی اعتدالگرا داشت رو لو داد؛ به یه مشت دیوانه ساز پست فطرت!

× : یعنی چی که از زیر بار فشار گانت در بیاد؟ این دو نفر دو دشمن خونین هستند؟ صحبت هایتان بوهای جدیدی می دهد ...!

ف : کاملا درست است و من درباره این قضیه یعنی همکاری مخفیانه این دو نفر به تفصیل مقاله ها خواهم نوشت که در روزنامه پیام امروز به چاپ خواهد رسید. ولی مطمئن باشید چگونه ممکنه آزکابان دووم بیاره و یا حتی اینکه از طرفی، با اون همه دیوانه ساز و پشتیبانی لرد ولدمورت و مرگخوارانش، نتونه به وزارتخانه جز حرف آسیب دیگه ای برسونه، هان؟

! : قضیه داره جالب میشه ما منتظر مقالات شما هستیم ...

× : خب شما اومدید به رانده شدگان؛ یعنی همین دیروز نامه سرگشاده استفعای شما به دست وزیر آمبریج رسید و رسما استعفا دادید؛ چی شد که تصمیم به این کار گرفتید؟

ف : بله، من دیگه از دست کارهای خبیثانه و ظلمی که به مردم روا می داشت خسته شدم، آمبریج از حد خارج شده بود و فقط سعی داشت ذهن همه رو درگیر موضوعات ناچیزی مثل سکه های ساحره نشان و یا امثال این بکنه تا پنهانی کار های کثیفش رو انجام بده ...

! : مثل چی؟

ف : شما هم لطفا میان حرف من نپرید ...

! : ... این تلافی کار شما بود ...

ف : ... چی اغراق می کنی که داری تلافی می کنی وایسا، از پشت اون میروفون تکون نخور که درسی بهت بدم ...

- - - - - - - - - - - - - - -

دقایقی بعد در حالیکه صدای خرد شدن صندلی و کتف و دنده افراد همزمان از رادیو به گوش می رسد، گوینده × سخن می گوید:

× : از همه شما شنوندگان عزیز عذر می خوام فعلا به افکتِ ...

- یه لحظه هیچی نگید حداقل بتونم بگم افکته!

× بله همونجور که می گفتم به افکتِ دعوا و چاقو کشی کاری جدید از وزارتخانه جادوگری جهت بالا تر رفتن مهارت افراد در چاقو کشی گوش جان بسپارید، و پس از آن هم من با آهنگ های درخواستی با شما هستم ... به امید دیدار !

- دِ خفه شید دیگه شما ها ... با شمام پرفسور، زشته !

و صدای مرد پس از برخورد یک مشت به زیر چانه اش، در گلو خفه می شود.




دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.