چند مرگخوار سر هری و چندمرگخوار دیگر پای اونو گرفتن و مثل چوب از زمین بلندش کردن. لرد هم بعدش از این که یه دور چرخید تا رداش تو هوا به صورت خیلی باشکوهی پرواز کنه و گرد و خاک هاش تکونده بشه، به سمت شکم هری پاتر رفت و روی اون نشست.
- خب بریم تا سینوس ملعون رو به سزای اعمالش برسونیم.
با این حرف لرد مرگخواران انگیزه زیادی گرفتن، فریاد زدن و شمشیرها و سپرهای نداشتهشونو بالا بردن...
- اهم ببخشید... اصلا کجا میخوایم بریم؟
با این حرف بانز مرگخوارا ساکت شدن. اول میخواستن به خاطر این که سکانس حماسیشونو خراب کرده بود، مجازاتش کنن اما بعد متوجه شدن حتی نمیدونن بانز کجاست؛ پس تصمیم گرفتن به جواب سوال بانز فکر کنن.
- بریم که آرسینوس رو به سزای اعمالش برسونیم؟
- خب کجا؟
- سوال خوبیه.
مرگخواران به هم نگاه کردن. لینی به رز نگاه کرد. رز به هکتور، هکتور به ادوارد، ادوارد به تاتسویا، تاتسویا به دروئلا، دروئلا رودولف، رودولف هم اطرافشو نگاه کرد و وقتی دید فقط بلاتریکس مونده که بهش نگاه کنه، ترجیح داد قمه هاشو جمع کنه و از جمع متواری شه.
- حرکت کنین دیگه. این کله زخمی فقط سوپ پیاز خورده شکشمش زیاد نرم و راحت نیستا.
- ارباب ما نمیدونیم آرسینوس رو از کجا پیدا...
- من میدونم.
همه به سمت صدا برگشتن و با لایتینایی مواجه شدن که از ناکجا آباد پیدا شده بود.
- خائن!
وقتی با سیم هدفونت دارت زدیم و موقع مرگت آهنگ سنتی برات پخش کردیم میبینی که نباید به اربابت خیانت کنی.
لایتینا با ترس آب دهانش رو قورت داد و به سقف و در و دیوار نگاه کرد تا به چشم های لرد نگاه نکنه.
- ارباب... ارباب ببخشین منو.
ارباب... ارباب براتون هرچی بخواین میارم. ارباب این آرسینوس منو دق مرگ کرد، ارباب داشتم جوون ناکام میشدم.
ارباب من میدونم آرسینوس کجاستا.
درواقع لایتینا وقتی از دستورات و امر و نهی های آرسینوس به ستوه اومد تصمیم گرفت فرار کنه و بعدش با مرگخواران و لرد مواجه شد. چون دنبال راهی بود که دوباره مرگخوار شه فکر کرد که راهی پیدا کنه اعتماد لرد رو دوباره جذب کنه و بگه میدونه آرسینوس کجاست.
اما آخرین باری که آرسینوس رو دیده بود، چند روز پیش بود که داشت از مرلینگاه میومد بیرون و دستاش رو با کراواتش خشک میکرد.
- هووووم لایتینا چون ارباب بخشنده ای هستیم یه بار دیگه بهت فرصت میدیم. آرسینوس کجاست؟