هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۷
#61
1_ توی چه شرایطی رنگ مه توی گوی عوض میشه؟ (۷ نمره)

چون وقت طلاس و شما هم صد درصد میدونید که من خوشم نمیاد جواب سوالو با انشا جواب بدم پس خلاصه می کنمو میرم سر اصل مطلب.
مه توی گوی با انگشتای پا ارتباط فوق العاده ای داره برا همین وقتی شما به چیزی فکر می کنید یا چیزی رو از گوی انتظار دارید یا اصلا انتظار چیزی رو که از گوی انتظار ندارید رو انتظار داشته باشی گوی تغییر رنگ میده و به رنگی که شما ازش انتظار ندارید در میاد.


۲_ چرا گوی پیشگویی گرده؟( ۳ نمره)

چون وظیفش بوده. اصلا برا همین ساخته شده با. ببین استاد گوی پیشگویی می کنه چون تو ازش انتظار داری پیشگویی کنه اگه ازش انتظار نداشته باشی اونم ازت انتظار نداره که ازش انتظار داشته باشی که چیزی رو که انتظار داری رو طوری که شما انتظار داری پیش گویی کنه.






Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: انـجــمـن اســـــلاگ
پیام زده شده در: ۱:۲۱ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷
#62
سلام حاجی. میبینم میز مدیریت بهتون میاد.

اینم از کاردستی ما.
با ایزه.

ویرایش مدیر: چطوری پسرم ... الان اجزه ما پیرمردا هم دست شما جووناس ... دور دور شماس! این میزا هم به کسی وفا نکرده، مهم این رفاقتا و رابطه هاست که موندنیه.

+3


ویرایش شده توسط هوريس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۴ ۲۳:۴۸:۱۶

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: سرسرای عمومی
پیام زده شده در: ۱:۱۹ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷
#63
هوریس مثل عزاداران حسینی دستاشو به سرش می کوبید و هاگرید که هنوز دوهزاریش نیوفتاده بود دستی به ریشش می کشید.
_ دانش اموزا ؟! کبابا ؟! بادمجونا ؟! چشما ؟! ... من که نفهمیدم منظورش چیه ولی بهتره فنگم بیارم طفلی حیفه از اینا بی بهره بمونه.

هاگرید از جاش بلند میشه و به طرف در دفتر به راه میوفته. ولی هوریس هنوز به صورتش چنگ مینداخته و مثل ابشار های امازون گریه میکرد.

آن طرفتر دفتر خصوصی هتکتور

ژوووووووون جای لرد خالی , جای نیجینی خالی , دام دام , دیه دا , دیداه دام!

هکتور درحالی که برا خودش میزدو میرقصید , همزمان چند تا پاتیل پر و یه کتاب دستورالعمل معجون سازی کنارش بودند.

هکتور ویبره زنان به طرف می مواد اولیه اش خیز برداشت و با خودش گفت:
_خوب این یکی برا جغدا , اینم برا تسترالا , اینم برا...

همان طرفتر دفتر هوریس


هوریس دیگه از خودزنی دست برداشته بود و گوشه اتاق زانوی غم بغل کرده و مشغول کشیدن محتویات مماغش بود.
او سعی کرد خودشو جمع کنه و مثل یه نوزادی که هنوز شناسنامه نگرفته عر میزنه , نباشه. تلو تلو خوران خودشو به میزی که تلفن ضروری روش بود رسوند. دستشو به طرفش دراز کرد و بطری دلتسر کره ای کنار تلفن رو برداشت و سر کشید. بعد بازم تلو تلو خوران چند قدمی دور خودش چرخیدو با صدای مقدس زارت نقش بر زمین شد.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#64
هرمیون مشغول رون شد و بقیه بچه ها به ادامه بازی پرداختند.

در یه طرف لیزا , تاتسویا , جینی و... و در طرف دیگر ارسینوس , استریکس , ارتور , ادوارد و... نشسته بودند.
بطری که کلمه ادامه رو شنیده بود در حال بندری رقصیدن بود که بلاخره ایستاد.
ملت گریف با همدیگه فریاد زدن:
_ ارسینوس , استریکس!

استریکس به ارسینوس نگاه کرد تا بپرسه.
_ خوب دندون خوشگله بگو ببینیم شجاعت یا صداقت ؟

ارسینوس این رو درحالی پرسید که پشت نقابش یک لبخند شیطانی پنهان بود و همه ملت منتظر جواب استریکس.

_ شجاعت!

ملت برگشتند و به ارسینوس نگاه کردند و انتظار داشتن چیز خیلی غیر منتظره ای از استریکس درخواست کنه.

_ اهوم...اهوم. ارتور جان بی زحمت بطری خون استریکس رو میدی.

ارتور با شکو تردید بطری رو به ارسینوس داد و منتظر موند.
ارسینوس در بطری رو باز کرد اول به درون بطری پر از خون نگاه کرد و بعد به استریکس , بعد از جیبش تکه های نون سیر دار رو دراورد و یکی یکی توش ریخت بعد درشو محکم بست و محکم تکون داد.

بعد از مدتی تکون دادن.

_بفرما استریکس جان نوش جونت.

استریکس بطری رو برداشت و کمی تکون داد , ملت همگی به استریکس خیره شده بودند تا بعد از خوردنش حال روزشو تماشا کنن.
استریکس قطره های بزاق دهنشو قورت داد و یه نگاه به بطری کرد و یه نگاه به ملت , سعی داشت استرسی از خودش نشون نده و با قیافه کامل اروم بطری به طرف دهنش برد و بعد از چند ثانیه قطره های خون از کنار دهنش سر خوردند.
استریکس بطری رو تا ته سرکشید و زمین گذاشت با زبونش قطره های دور لبشو تمیز کرد , خوردن یک بطری خون یجا اونو حسابی شارژ کرده بود و با لبخند جواب ارسینوس رو میداد.
_ خوب کجا بودیم...
_ صب کن ببینم مگه شما خون اشاما به نون سیر دار حساسیت ندارین مگه با خوردن اون حالتون بهم نمیخوره؟ پس تو چرا حالت بهم نخورد؟

ملت با تعجب به ارسینوس و استریکس نگا می کردند و منتظر جواب از استریکس.

_ خوب داداش خودت داری میگی حساسیت. تو جایی که دراکولا اینا زندگی می کنن بخاطر موقعیت اب هواییشو و... اونا حساسیت پیدا کردن ولی اینجا یجا دیگس با اب و هوای کلی چیزای متفاوت. خلاصه که نوبتت رو حروم کردی.

ارسینوس که باورش نمیشد همچین موقعیت خوبی رو از دست داده باشه فاز دپ برداشته بود.

ارتور در این میان با چوبدستیش بطری رو حرکت داد تا به ادامه بازی بپردازن.

رون کمی اونور تر درحالی که سعی داشت خودشو از دیوار جدا کنه گفت:
_ هی بچه ها صب کنید منم بیام.

هرمیون چوبدستیشو به طرفش گرفت و رفت سمتش
_ اینو باس وقتی که برقکو اندختی به جونمون فکرشو می کردی.

استریکس رو به هرمیون و رون گفت :
_ هرمیون تو بیا بشین من اونو ادم می کنم.

هرمیون اومد و کنار بقیه بچه ها نشست. رون که دیگه تقریبا خودشو ازاد کرده بود و میخواست اولین قدم هاشو برداره استریکس مثل کارتون هتل ترنسل وانیا رون رو با انشگتاش به گوشه اتاق فرستاد و بعد انگشت شصت رون رو تو دهنش کرد تا هم مثل بچه ادم بشینه و صداش در نیاد.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#65
سلام .
خسته نباشین.
درخواست
نقد
داشتیم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#66
لرد چشماشو باز کرد و خودشو وسط جنگل پر از درخت سر سبز دید.
_ خوب اینجا کدوم گوری دیگه ؟

لرد تصمیم گرفت یکم راه بره شاید کسی یا چیزی رو میدید که بشه باهاش حرف زد.
لرد همچنان درحال راه رفتن بود که حس کرد چیزی زیر نظرش داره. ایستاد و با جدیت به اطرف نگاه کرد و سعی کرد بتونه پشت درختارو ببینه.

از بالا درختان یک مرد سیاه پوش نقاب به صورت به همراه چند تا شمشیر پایین پرید و با جدیت به لرد نگاه کرد.

_ تو کیستی؟! سیاه پوشیدی , پس حتما از دنیای سیاه هستی , خوب منم که لرد سیاهم و این خوبه. نقابم که داری , پس حتما از خانواده ارسینوس ملعون ما هستی. ای مردک من ارباب سیاهیم و ارباب نوه نوه های تو زانو بزن و شمشیرتو دراختیار من قرار بده.

جمله اخرو لرد در حالی گفت که در حال نزدیک شدن به مرد سیاه پوش بود. ولی مرد سیاه پوش در جواب...

_غوووووداااااا

لرد بزور تونست به شمشیری که می خواست سرشو از بدن جدا کنه جاخالی بده. با چشمای گرد شده و نفس نفس زنان به نینجای پیش روش خیره شد. لرد نفسشو با تندی بیرون داد و با چشمای پر از خشم به نینجا نگاه میکرد , چوبدستیشو بیرون کشید و گفت:
_ مردک , فکر کردی که کی هستی به روی لرد تاریکی شمشیر می کشی , اگه روی ما یه خش بیوفته میدم سافکار دهنتو سرویس کنه , بعد اینکه فرستادم اون دنیا شمشیرتو می گیرم می کنم تو سوراخ دماغت که مثل غار علیصدر گندس. آواداکاورا.

نینجا با فرضی به افسون لرد جاخالی داد و در عوض چند تا از خنجر هاشو به طرف لرد پرتاب کرد و لرد هم با اجرای یک افسون دیگه همشونو تو هوا پودر کرد.
نینجا که از کارهای لرد تعجب کرده بود ولی نمیخواست به روی خودش بیاره. هردو نفس نفس میزدند و تازه گرم شده بودند که از بالای درختان ده ها نینجای دیگه رو زمین فرود اومدن و دور لرد رو گرفتن و همگی با غووود غووود غووودااااا کردنشون برای لرد خط نشون می کشیدند.
لرد با خودش فکر که اگه بایسته و باهاشون بجنگه حتما کشته میشه و اسمش تو تاریخ محو میشه و این چیزی نبود که لرد می خواست. پس تصمیم گرفت که با زمان برگردان یجا دیگه بره ولی با خودش عهد بست که حتما بعدا تلافی همه اینارو سر ارسینوس ملعون در میاره.
لرد زمان برگردان رو در میان اون همه ملت نینجا دراورد و شروع به چرخوندنش کرد. بعد چند ثانیه دیگه خبری از لرد نبود و همه نینجا ها که از درختان پایین اومده بودن غر غر کنان با زحمت دوباره به بالای درختا رفتن.


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۲۹ ۱۳:۳۵:۰۸

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#67
سلام.
خسته نباشین.
درخواست
نقد
داشتیم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#68
هاگرید با چشمای خیس مشغول توضیح دادن به هوریس شد و هوریس با دقت تمام به حرفاش گوش میداد.


توی روان خانه


مرگ خوارا مثل مور ملخ توی روان خانه پرسه میزدند و هنوز خبری از محفلیا نبود.
بلاتریکس با چند تا از مرگخوارا کنار اب سرد کن ایستادتا قلویی تازه کنه. بلتریکس جیغی کشید و گفت:
_ اههههههه پس این پیر خرفت کدوم گوریه.
_والا من دا نمیدونم کجا رو باس بگردم اینجا کلی طبقه هست و تو هر طبقه پنجاه شصت تا اتاق.
_ چرا از پذیرش سوال نکنیم؟!
_ اهههههه پس چرا مثل شاسگولا وایستادین برین بپرسین زووووود.

دو مرگخوار کت شلوارشونو مرتب کردند و به سمت پذیرش راه افتادن.

_ ببخشید خانوم شما میدونید دامبلدور تو کدوم اتاق بستریه؟
_ شما از اقوامشون هستین؟
_ امممممم بله , ایشون مادر زنشون و منم خان داییشم.
_ بزارید ببینم... اوه اونجارو! استریکس , فکر کنم ایشون دکترشون باشن , میتونید از ایشون کمک بگیرید.

مرگ خوارا به استریکس نگاه کردن , بعد از برانداز کردنش به سمتش راه افتادن و تا چند دقیقه همه مرگ خوارا دورش رو گرفتن.

_ اقای استریکس بهمون گفتن شما دکتر دامبلدور هستین. ما فکوفامیلش هستیم , میشه اتاقشو بهمون نشون بدی دلمون براش یذره شده.

اسریکس که از ریختو قیافشون به راحتی می تونست تشخیص بده که محفلی نیستن. کمی با خودش فکر کرد. نمیتونست اونا رو رد کنه برن چون خلاف قوانین بود ولی میتونست اونارو برای مدتی معطل کنه شاید محفلیا خودشونو رسوندن.
_ کدوم دامبلدور؟

لوسیوس صبرش لبریز شد و با لبخند تند جلو اومد و گفت:
_ البوس دامبلدور دیگه.
_ باید اسم کاملشو بگین اینجا کلی البوس دامبلدور داریم.

مرگ خوارا با تعجب به یکدیگه نگاه کردند و با شمردن انگشتاشون سعی کردن تک تک اسم های دامبلدور رو کنار هم ببیچن.

_ البوس پرسیوال وولفریگ برایان دامبلدو.

استریکس با چشم هاش دونبال گوینده صدا گشت و چشماش روی یه پیکسی متمرکز شد که با یک عینک دودی و با پوزختد درحال مرتب کردن کراواتش بود.

مرگخوارا از چیزی که استریکس فکر میکرد زرنگ تر بودند ولی استریکس زرنگ تر از چیزی که اونا فکر می کردن بود. سریع یک فرم از داخل جیب فسقلی روپوش دکتریش دروارد و به دست مرگخوارا داد و گفت:
_ ما چند نفر با این اسم اینجا داریم لطفا برای اینکه بدونیم شخص مورد نظرتون کیه این فرم رو پر کنید.

بلاتریکس فرم رو گرفت و چشماش گرد شد. لینی هم از بالای سر همه رد شد و روی موهای بلاتریکس نشست و بلند جملات روی فرم رو خوند.
_ نام و نام خانوادگی مریض , شماره شناسنامه , نام پدر , نام مادر , تاریخ تولد , تاریخ مریض شدن , وضعیت تاهل , رنگ چشم , رنگ مو , رنگ پوست , تعداد همسر , تعداد صیغه , تعداد فرزند , نام فرزندان , شماره شناسنامه فرزندان , شماره شناسنامه همسر ها { توجه: نوشتن شماره شناسنامه صیغه ها اختیاری است.} و...

عرق داشت از روی مژه های مصنوعی لینی میریخت و همینجوری درحال خواندن بود.
رودولف یواشکی به پهلوی بلاتریکس زدو گفت شاید بهتر باشه به داداشت خبر بدی بیاد.

استریکس به ارامی با لبخند ملیح روی لباش دور شد و انها را با فرم چند متری تنها گذاشت تا بلکه محفلیا در این میون بتونن خودشون برسونن ولی غافل از وضع فعلی محفل.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
#69
ماموریت ارتش گریفیندور


ملت گریفیندور با دیدن شهر لبخندی از رضایت روی لبهاشون داشتند و همچنان بهش نزدیک میشدند.

ملت به دروازه ورودی شهر رسیدند که دو پری مونث با پوشش کاملا آسلامی امریکایی درحال کشیک دادن بودند.
دامبلدور و فریدون خان دست تو دست هم و بقیه ملت جلوی دروازه ایستادند. فریدون با دامبلدور جلو رفتن و با چند کلمه ای با پری های مونث صحبت کردند... دروازه باز شد و پری ها کنار رفتنو دامبلدور و فریدون داخل شدند.
استریکس خواست اولین نفری باشه که بعد دامبلدور اینا وارد میشه و اسمشو تو کتاب گینس خیالی ذهن ارسینوس ثبت کنه ولی تا اینکه پاشو از دروازه اینور تر گذاشت یکی از پری های مونث با بازو های ناچیزش از پشت گردن استریکس میگیره و به عقب پرت میکنه.
استریکس با چشمای گشادش به پری نگاه کرد و اونو کاملا برنداز کرد و با خودش فکر کرد , مردا با سه برابر جسه این نمیتونن اونو یه قدم تکون بدن اونوقت این موجود کوچیک همچین قدرتی... .

ارسینوس با دیدن شوت شدن استریکس چند قدمی به عقب تر رفت تا خودش هم شوت نشه.
دو پری مونث جلوی دروازه ایستادند و گفتند:
_ فقط افراد متاهل حق ورود دارن بقیه هری!.

تاتسویا جلو اومدو گفت:
_ پروفسور دامبلدور و فریدون خان که متاهل نبودن پس چجوری گذاشتید برن؟!
- مگه ندیدی اونا دست تو دست هم بودن و لاو میترکوندن. اگه بخواید اون دست گیچیو و اون نقاب داره لاو بترکونین و ردشین و همچنین خود تو و اون دختر که موهاش فره دست بدید بیاد رد شید.

پسرا:
_دخترا:




ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۱۴ ۲۱:۵۴:۱۰

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
#70
سلامو درود.
از مدیریت درخواست تجدید نظر درمورد برکناری سرکادوگان از نظارت تالارمون رو دارم.
ایشون نه تنها کسی بوده جلوی همچین ایراد هارو تو گروه میگرفته بلکه به اعضای تازه وارد و همچنین قدیمیا کلی روحیه میداده. من خودم با جرعت تمام میتونم بگم که کلی روحیه به من فروخته و اگه اون نبود من الان به این سطح نمیرسیدم.
بنظرم برکناری ایشون از نظارت واقعا اشتباهه و قطعا به پیشرفت و روند تالار لطمه میزنه و بنظرم کسی پرشور تر از سرکادوگان برای نظارت گریفیندور نداریم.
دیگه فکر نکنم به گفتن باشه که سختکوشی , ادب و اخلاق ایشون چقدر قابل توجه خودتون بیشتر از من میشناسینش و قطعا میدونید این اشتباه فقط یک سهل انگاری بوده و خودتون هم قطعا باور دارین که سرکادوگان جقدر در این موارد جدیه.

باتشکر.


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۱۴ ۲۱:۴۱:۰۳

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.