هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷
#61
اشلى در حالى که سرش را با اهنگى که در حال پخش بود تکان مى داد وارد سالن کتابخانه شد. وقتى حوصله ى اشلى سر بره به همه جا سرک ميکشه؛ چه کتابخونه چه دفتر اساتيد.
اشلى سريع عنوان کتاب ها را مى خواند و سريع از قفسه ها رد مى شد؛ تا اين که به عنوان عجيبى برخورد؛ دفترچه خاطرات يک نيمه تاريک؛ اين عنوان باعث مى شد اشلى ياد خود بيفتد؛ اشلى حال معينى نداشت؛ يه روز عاشق و سرخوش بود و روز بعد مى خواست به مرگخوارا بپيوندد.
کتاب را از قفسه بيرون کشيد تا شايد اين کتاب براى انتخاب طرف به او کمک کند.
اما کتاب نه تنها چيز دست و پا گيرى به او نمى داد بلکه همه ى صفحات ان خالى بود.

- اسکل کردين مارو!؟ اين چيه تو کتابخونه!؟

اشلى براى اطمينان يک بار ديگه کتاب رو ورق زد. يک نوشته اون جا بود:
«من کسيو اسکل نکردم، تو اسکل بازى در ميارى.»

اشلى اطراف را نگاه کرد تا کسى اطرافش نباشد؛ خوشبختانه کتابخانه خلوت بود و يه مشت ريونکلايي بودن که اصلا نمى دونستن کجا زندگى مى کنن! اشلى يک خودکار از جيبش در اورد.
- اگه اين کتاب ميشنوه پس حتما مى تونه بخونه.
«تو يک نيمه تاريکى؟»
« نه پ عمته!»
«من ازت کمک مى خوام نمى دونم بايد به سمت کدوم جبهه برم سياهى يا روشنايي؟»
«تاريکى هميشه پيروزه، روشنايي بخش سوسولاست!»

به سرعت کتاب را بست؛ چند دقيقه ديگه بايد مى رفت سر کلاس. او به همان سرعتى که کتاب را بسته بود با کتاب هم عقيده بود.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷
#62
نقد
لطفا اينم نقد کنيد. پيام شخصى هم نباشه.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه و سفید
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷
#63
سوژه جدید


لرد به ارامى چشم هايش را باز کرد؛ افتاب چشم هايش را مى سوزاند. احساس مى کرد کلى پشم و پيله اطرافش است.
- کدوم احمقى پرده رو کشيده؟ ما اينگونه راحت نيستيم!

لرد متوجه شد دارن کلى برف شادى روى سرش ميريزند؛ و يه گله محفلى دورشن.لرد سعى کرد با دست برف شادى را از روى سر و کله اش بتکاند.
- بريد بيرون اينجا چى کارداريد؟ ما اينطورى راحت نيستيم.
- تولد 345 سالگيتون مبارک پروفسور!
- پرفسور ديگه کيه؟ هکتور و بلاتريکس شما رو براى صبحانه ى نجينى اوردن؟

محفلى ها:

لرد دستش را به سمت نزديک ترين چوب دستى برد؛ خبرى از چوب خودش نبود اما يک چوب که انگار قبلا جايى ديده بود، اهميت نداد و با تمام قدرت به سمت نزديک ترين محفلى گرفت:
- اواداکاداورا!

چوب هيچ واکنشى نشان نداد.

- پرفسور؟ حالتون خوبه؟ ببخشيد ولى اليوندر براى کادو تولدتون با چوبتون کارى کرد که ديگه نشه طلسم هاى سياه رو اجرا کرد!

- اليوند غلط کرد. مگه خانه ريدل ها در و پيکر نداره؟

محفلى ها:

گادفرى با حالتى که انگار چيزى فهميده وسط پريد:
- پرفسور فهميدم! پس فردا هالووينه حتما مى خواين امروز به جاش اين ولدمورت رفتار کنيد؛ خب پس منم هکتورم!
- تو غلط کردى. به ما يه ايينه بدين!

محفليون يه ايينه دست لرد دادن لرد با ديدن خودش در ايينه کم مانده بود دو تا شاخ در بياورد؛ او در جسم دامبلدور بود!

نقل قول:
در خانه ى ريدل ها


دامبلدور حرکت خزيدن موجودى دور گردنش را حس کرد؛ سرش را برگرداند تا ببيند چه روى گردنش است؛ اما با برگرداندن و با يه مار بزرگ مواجه شد.
- فرزندان روشنايى! کمک!

اما معمولا مرگخواران به فرياد کمک از طرف کسى که کلمه ى روشنايى را مى اورد توجه چندانى نمى کنند. دامبلدور هم با نيامدن کمک، به داد و بيداد ادامه داد و شروع به دويدن دور اتاق کرد.


ویرایش شده توسط اشلی ساندرز در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۷ ۲۰:۱۱:۴۸
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۷ ۲۲:۰۲:۳۴

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: دفتر خانه ریدل(ارتباط با ناظر)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ یکشنبه ۶ آبان ۱۳۹۷
#64
سلام
يه سوژه دارم براى هر تاپيکى که خواستين.
لرد که شب مى خوابه صبح که بلند ميشه روح لرد و دامبلدور عوض شده ولى نه محفل نه مرگخوارا حرف لرد و دامبلدور رو باور نمى کنن وقتى لرد ميبينه کسى حرفشو باور نمى کنه سعى مى کنه محفلى ها رو از محفل جدا کنه و کارايى کنه ديگه نخوان تو محفل بمونن. از اون ور دامبلدور بين مرگخوارا سعى ميکنه مرگخوارا رو به وشنايى بکشه وقتى هکتور مى بينه لرد مشکوک ميزنه تصميم ميگيره رو لرد يه سرى ازمايش انجام بده.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷
#65
محفليون براى دامبلدور استين بالا بزنيد.

به تازگى دامبلور مدرس قبلى درس جادوى سياه هاگوارتز. و البته مدير هاگوارتز؛ چند روز پيش دانش اموز هاگوارتز مديرشان در دفترش يافتند در حالى که تلسکوپى در دست داشت؛ اول براى دانش اموزان طبيعى به نظر رسيد اما وقتى يکى از دانش اموزان داخل تلسکوپ را نگاه کرد متوجه شد دامبلدور در حال ديد زدن پيرزن هاى محل است. محفليون استين ها را بالا بزنيد دامبلدور مى خواهد صاحب خانوار شود.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷
#66
خواهاننقدملرد


نقد پست ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۵ ۲۲:۰۷:۱۱

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: ویلای بزرگ آباء و اجدادی بلک !
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷
#67
اشلى با تمام قدرت هردو دستش را روى دهانش گذاشته بود که نخندد فنرير داماد؛ احتمالا عروس قراره حلقه رو از تو شکم فنرير پيدا کنه. اشلى نتونست جلوى خودشو بگيره و اخر زد زير خنده.
- واى لرد دلم درد گرفت اخه اين چه کاريه بزاريد حداقل من برا فردا حضرش کنم؛ اين الان خيلى داغونه حتى يه ادکلن درست حسابى هم نزده.
- اشلى! ما اينقدر وقت نداريم.
- ارباب يه روز بدينش به من درس قشنگى...براى دامادى حاضرش مى کنم. ما نوجوون هاى درباره اين چيزا زياد مى دونيم.

اشلى سرش را به سمت فنرير برگرداند و ابروهايش را بالا پايين برد.

- ما ميگوييم نه.پس وقت ما که مى رود چى؟
- ارباب براى اين که وقت شما هم طلف نشه شما شب بمونين خونه ى خانواده ى عروس و يکم پاسور بازى کنيد منم ميرم يه درسى به... براى دامادى حاضرش ميکنم.

هر کسى ميدونست اشلى چطور مى تواند مخ ديگران را کار بگيرد حتى اگر اون فرد ولدمورت باشه.

- باشه اما فقط ما به تو به اندازه ى 24 ساعت وقت ميديم تا فنرير را به داماد تبديل کنى.
- لرد فقط ميمونه مشکل ماليش چون فکر کنم ادکلنى که در نظر گرفتم دو ميليون گاليونى خرج داشته باشه؛ البته کت شلوارو ديگه نگم.
- فنرير به اندازه ى کافى پول داره ما همان را به تو ميدهيم . اگه کمبود بودجه داشتى از حقوق ماه بعد فنرير کم مى کنيم.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰ جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷
#68
1-هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!

ما خر بوديم اين اولا از محفل خوشمون ميومد سعى کرديم عضو شيم عشق چشامونو کور کرده بود حالا چشامون باز شده با مرگخوارا اشنا شديم ميخوايم مرگخوار شيم اون معرفى شخصيت منم فراموش کنيد اون اشلى ديشب مرده.

2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟

لرد ابوهت داشت دامبلدور خريت.

3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟

انتقام از تموم کسايى که به اسم عشق ازم به عنوان اسباب بازى استفاده کردن.


4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

مالى ويزلى: کدو تنبل مودار.

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

تميز کردن هاگوارتز و خانه هاى ماگل ها.

٦-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

نزاريم يه روز کسى بغلش کنه.

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

رفتارى خواهرانه، لازم بشه خودم خوراکشون ميشم. ايشون رو تخم چشم ما جا دارن.

8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟

وقتى با دامبلدور خوب بود موهاشونو دادن به دامبلدور تا بتونه شرکت پشمک حاج دامبلدورو افتتاح کنه. دماغشون هم بزرگ بود خرج عمل بالا بود خودشون با چاقو دماغشون رو بريدن .

9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.

ترکيب ريش با شکر و بسته بندى داخل شکلات و فروش با نام تجارى حاج دامبل در قطار هاگوارتز.


اشلى

لرد ابوهت داشت؟... ابوهت؟! اون ابهته!
در ضمن، نزاريم يعنى زار نزنيم! هرچى از مصدر گذاشتن، با ذ نوشته ميشه.

اشلى شما خيلى راه جلوى پاتونه. اگر هدفتون مشخص باشه، خيلى راحت به مقصد مى رسيد.
نقد بخوايد و با توجه به نقدها، مشكلات نگارشيتون رو حل كنين و تو اين مدت از تصميمتون مطمئن شين.

فعلا تاييد نشد.



ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۶ ۱۷:۳۲:۵۵

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷
#69
بطرى بعد از چند دقيقه اى چرخيدن بلاخره ايستاد. اشلى و فنر.

- جرعت يا حقيقت؟

فنرير نگاهى به اطراف و بلا هايى که سر افراد امده بود انداخت. احتمالا اشلى سر جرعت از ديگران کمک ميگرفت اما حدس ميزد حقيقت هاى اشلى چندان ازار دهنده نباشد.
- حقيقت.

اشلى قيافه ى شومى به خود گرفت.و لبخند مرموزى زد.
- تا حالا سعى کردى مخ چندتا دخترو بزنى؟

فنرير در حالى که کله اش به رنگ گوجه فرنگى در امده بود زير لبى شروع به فحش دادن به اشلى کرد.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: شهربازي ويزاردلند!!
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷
#70
- اوى! پشمکا چنده؟
- پشمک کجا بود اينا ريش شکريه؟
- چى چى شکرى؟
- ريش! محفليا اومدن اينجا پول چيزايى که خريده بودن نمى تونستن حساب کنن، دامبلدور يه قيچى ورداشت ريشاشو از ته زد داد به من مى خواى؟
- نه بابا ريش مى خوام چى کار؟ سه تا پشمک رد کن بياد برم.
- بيا.

صاحب دکه سه تکه پشمک به دست اشلى داد؛ اشلى هم چند اسکناس جلو ى او انداخت و رفت.اما هرچه گشت خبرى از رفيق رفقا نبود. بعد از چند دقيقه دلفى را ديد که به سمت او امد.

- سلام.چطورى دلفى؟

دلفى بدون حرفى موهاى اشلى را گرفت و او را به سمت اتاق بازى کشيد.

- هوى! نکن خودم ميام!

دلفى بدون توجه باز هم موهاى اشلى را کشيد. اشلى هم که ديگه بيخيال شده بود حالا سعى مى کرد کمى جلو تر از دلفى راه برود تا موهايش کمتر کشيده شود و در همين هين چندين بار پاهاى دلفى را لغت کرد.در اخر دلفى اشلى را برد و داخل اتاقک بازى گذاشت.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.