هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: وزارتخانه سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰
#61
لرد ولدمورت همچنان عصبان، در حالی که یک تابلوی :اینجا اعلامیه نچسبانید از پیشانی اش آویزان بود، میان مرگخواران ایستاده بود و نمیدانست که با موقعیتی که به دست آورده است چه کار باید بکند.
-هی مرگخوار! میگم ستون باید چه شکلی باشه؟
-ارباب من بگم؟! ارباب باید پر شکوه و عظمت باشه! و نیرومند.

لرد سیاه لبخند زد.

-ارباب! ارباب! یه ستون همیشه استواره. همیشه باعث میشه کارها درست پیش بره. اساس همه چیزه!

لرد سیاه به خود بالید. برای اینکه عظمت خود را بیشتر ابراز کند، رو به تکه ای از ایوا کرد که به نظر میرسید آرنج او است.
-ایوا! ویژگی یه ستون چیست؟ یه ستون باید چی کار کنه؟

ایوا که چشم هایش معلوم نبود کجا هستند، به قضیه و موقعیت دید کامل نداشت. برای همین بهترین چیزی که به ذهنش رسید را پراند:
-ارباب ستون فقط یه جا وایمیسه. کاری نمیکنه. تمام عمرش فقط باید سرپا وایسه...؟

لرد سیاه دیگر دوست نداشت ستون باشد.
-ما حس میکنیم داریم خسته میشیم...



پاسخ به: وزارتخانه سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰
#62
ایوا که پس از تکه پاره شدن به گوشه ای پرت شده بود و هیچ کس توجهی به او نداشت، به مرگخواران خوشحالی که علاقه ی زیادی به او و وزارت خانه اش نشان میداند، لبخند نگرانی زد.
-چیز میگم... راحت باشید تو رو خدا. خونه ی خودتونه. فقط... چیزه... میشه بیاید منو جمع کنید از این جا؟ حس میکنم دارم نقش تام جاگسن رو ایفا میکنم.


هیچ یک از مرگخوارانی که برای بدست آوردن جایی مناسب برای بنا کردن دفتر مخصوص خودشان هول میزدند، یک نگاه هم به او نکرد.
ایوا نگاهش را از بلاتریکسی که پیتر را کشان کشان میبرد تا تنبیه کند برداشت و با آن یکی چشمش که روی زمین کنار دیوار افتاده بود ملتمسانه به لرد ولدمورت نگاه کرد.
لرد در حالی که ردایش را برق می انداخت روی صندلی وزارت نشسته و اخم کرده بود.
-بهمون میاد! وزارت زیر پای ماست!

سپس چشمش به آن چشم ایوا که ملتمسانه خیره شده بود، افتاد.
-عه ایوا! عیبی نداره. الان بیشتر از قبل کج و کوله شدی. هویتت الان دیگه کاملا در کج و کولگی خلاصه میشهو خوشحال باش.
-ارباب... بله ارباب! خیلی دارم ذوق میکنم به خاطر این موضوع. ولی ارباب پس کلاه گذاری...

لرد ولدموت دستش را برای ساکت کردن ایوا تکان داد:
-به اون هم میرسیم ایوا. نگران نباش. الان وزارت در تصرف ماست... فعلا میخواهیم کمی با آن حال کنیم.




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰
#63
اطلاعیه ی سوم دولت کج و کوله-ملت گوشت و دنبه:


اطلاعیه ی شروع کار اداره ی کارآگاهان



نحوه عضویت در اداره کارآگاهان:

علاقمندان به عضویت در این اداره باید برای اثبات صلاحیت خود برای پذیرش، اقدام به دستگیری یک مجرم نمایند.

نحوه دستگیری متهم:

متقاضی پذیرش در این اداره ابتدا باید یک رول که شامل مدارک و شواهد مجرمیت متهم و نحوه دستگیری و رساندن متهم به دادگاه می شود را نوشته و در تاپیک اعلام جرم ارسال نماید.

برای آنکه شکوایه کارآگاه موثر واقع شود باید مدارک و شواهد بیان شده در رول به صورت ایفای نقشی باشد. برای مثال: متهمه الکساندرا ایوانوا اقدام به خوردت این جانب نموده و بنده به مدت سه روز در اسید معده ایشان شناور بوده ام‌.

نحوه دفاع متهم:

متهم باید ظرف 72 پس از دریافت شکوایه توسط جغد وزارتخانه اقدام به دفاع از خود در تاپیک آیا من مجرم هستم؟ نماید.

دفاع متهم باید به صورت رولی باشد که در این رول اقدام به تکذیب یا توجیه جرمش نماید.

نحوه دادرسی پرونده:

قاضی دادگاه (رئیس زندان آزکابان) پس از بررسی مدارک و شواهد متقاضی کارآگاهی و متهم اقدام به صدور رای خود نسبت به مجرم دانستن یا تبرئه متهم می نماید.

در صورت مجرم شناخته شدن متهم، متقاضی به عضویت اداره کارآگاهان درآمده و با معرفی مجرمین بعدی می تواند ارتقا درجه کارآگاهی پیدا کند‌.

مدت زمان حبس و نحوه ی آزادی، در حکم قاضی ( رئیس زندان آزکابان) مشخص خواهد شد.

تصویر کوچک شده







ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱ ۲۲:۵۰:۳۲


پاسخ به: پشت پرده وزارت
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۰
#64
خلاصه:
یه سوژه بی سوژه مونده. این سوژه سرتاسر دنیای جادویی رو به دنبال کسی که بهش سوژه بده داره میگرده. بعد از کلی گشتن افسرده میشه. وجدانش به عنوان روانپزشک میاد تا مشکل روحی و افسردگیش رو درمان کنه.

***

وجدانِ سوژه، سوژه ای که با ناراحتی جلوی چشمهایش را گرفته بود و اشک میریخت، جلو آمد و روی شانه اش نشست و سعی کرد او را آرام کند:
-هی سوژه ی بدبخت! فلک زده! نباید به هیچ کس اعتماد کنی. نباید به کسی می‌سپردی که برات سوژه پیدا کنه. میبینی تا وقتی خودت دست به کار نشدی تا برای خودت کاری بکنی این میشه. انتقام این افسردگی الانتو از تمام مردم میگیری.

وجدان، وجدانِ بی وجدانی بود. مثل صاحبش که سوژه ی بی سوژه ای بود. هیچ کدام تعادل درستی در زندگیشان نداشتند.
اما حال این وجدانِ بی وجدان داشت این سوژه را به یه سوژه ی خبیث و بی تربیت تبدیل میکرد.
-یعنی میگی... مشکل از من نیست؟ یعنی به نظرت من مریض نیستم؟ اصلا به نظرت این طبیعیه که یه سوژه راه بیفته بره تو خیابون؟ من اشکالی ندارم؟

وجدان لبخندی به او زد.
-نه... معلومه که نه. فقط یکم تحت فشار بودی که با چنتا مشاوره حل میشه. میبینی من چقدر خوب مشاوره میدم؟ تو به من نیاز داری. بعد از مشاوره هم با هم میریم دنبال سوژه برات بگردیم.




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰
#65
اطلاعیه ی دوم دولت هفدهم:


سلام به همگی!
دیشب، طی تعقیب و گریزی که نیروهای وظیفه شناس وزارت خانه برای دستگیریِ شورشیانِ بی تربیت معترض ترتیب داده بودند، موفق شدند سر دسته ی این افراد، روبیوس هاگرید فتنه انگیز رو دستگیر کنن!
ایشون که دیشب سعی در بالا رفتن از ساختمون وزارت خونه رو داشتن، موقع رد شدن از روی دودکش ساختمون وزارت خونه، داخلش میفتن و باعث مسدود شدن دودکشمون میشن. لازم به ذکره که حال ایشون خوبه. فقط یکم گیر کرده. همین.
هم اکنون جن های خونگیِ وزارت خونه سعی در بیرون آوردن ایشون رو دارن.
باقی شورشیان هم به دلیل دستگیری سردسته شون، متفرق شدن و هرکدوم به سمتی فرار کردن.

و اما در این میون، یکی از این شورشیان عزیز، آرکوارت راکارو، به دولت ما ایمان آورده و پذیرفته که وزارت حق منه و از من و کابینه م حمایت میکنه.
من همه ی شما، باقی فراری های عزیز رو هم برای چندمین بار، دعوت میکنم که مثل آرکوی عزیز از دولت من حمایت کنید!
***


در ادامه، معرفی کابینه ی آپدیت شده ی دولت هجدهم:
وزیر سحر و جادو: الکساندرا ایوانوا
معاون وزیر: بانو مروپ گانت
زندانبان آزکابان: آرکوارت راکارو
رئیس اداره ی کارآگاهان: تام جاگسن

و بله! دولت من، دولت عدالت و بخشندگیه! ما زندانبان آزکابانمون رو از بین مخالف های پیشین‌مون انتخاب کردیم.


چاق و چله و خوشمزه باشید.


ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۷ ۱۲:۱۶:۱۰



پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ جمعه ۲۵ تیر ۱۴۰۰
#66
سلام لاوندر!

ممنونم بابت تبریکت.

والا هاگوارتز زیر نظر وزارت خونه نیستش. مسئول جداگانه داره.
میتونی از مسئول خودش بپرسی کی شروع میشه و چجوریاست.




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
#67
خلاصه:
فنریر وحشی شده و ایوا، پیتر و لوزالمعده ی بلاتریکس رو خورده. بلاتریکس رودولف رو میفرسته داخل شکم فنریر تا بره و اونا رو بیرون بیاره. رودولف بالاخره لوزالمعده ی بلاتریکس و پیتر و ایوا رو پیدا میکنه و الان اونا سعی دارن راهی برای فرار از شکم فنریر پیدا کنن.

***


-حالا چجوری از این جا بریم بیرون؟!

پیتر که فکر میکرد تمام نقشه هایش برای زیر آب زدن رودولف و ایوا نقش بر اب شده است این را با صدای بلند فریاد زد. رودولف بی توجه به او قمه هایش را برق انداخت.
ایوا که با بیخیالی روی زمین دراز کشیده بود با انگشت به زبان کوچیکه ی فنریر که در ارتافع کمی در بالای سر آنها تکان تکان میخورد اشاره کرد.
-دلم میخواد از اون چیز گوشتالو بگیرم و تاب بازی کنم.

پیتر و رودولف به جایی که ایوا اشاره کرده بود نگاه کردند.
-بذار ببینم... اون... زبون کوچیکه ست... پس یعنی اگه ازش بگیریم و رو به جلو تاب بخویم، میتونیم پرت شیم بیرون از دهن فنریر!

ثانیه ای بعد، این پیتر، رودولف و ایوا بودند که مانند یک مشت تارزان از زبان فنریر گرفته، تاب خوردند و از دهانش بیرون پریدند.

-بیرون شکم فنریر-


مرگخواران با تعجب به تازان های چسبناکی که تلو تلو میخوردند و سعی در حفظ تعادل خود روی زمین داشتند چشم دوختند.
-جدی زنده اید؟
-عه من که فکر کردم مردید.
-منم داشتم تو گوگل میچرخیدم وفهمیدم آدم بدون لوزالمعده هم زنده میمونه. نیاز خاصی بهش نداشتم.

بلا این ا گفت. با این حال خیز برداشت و لوزالمعده اش را از دست رودولف قاپید.
-ما... اهم! ما خیلی خوبیم! اصلا لازم نیست نگران ما باشید.
-

اما به نظر نمیرسید وضعیت آنها، اکنون برای مرگخواران اهمیتی داشته باشد. چون بلافاصله نگاهشان را از آنها گرفتند و به فنریر که دوباره داشت تکان میخورد نگاه کردند.
-حالا... حالا با این وحشی چی کار کنیم؟ نتونستیم کاریش کنیم که.
-بدیم ایوتا بخورتش؟

ایوا لبخند زد.

-نه...نظرتون چه ببریمش محفل؟ مطمئنم ازش خیلی خوب استقبال میکنن...

مرگخواران به جز ایوا لبخند زدند. باید نقشه ای برای ورود فنریر به محفل ققنوس میکشیدند.



پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰
#68
خلاصه:
ایوا در انتخابات به‌عنوان وزیر سحر و جادو انتخاب شده. اما عده‌ای اجنبی و فتنه‌گر ادعا دارن حق ویلبرت اسلینکرد که چند مدتیه غیب شده و روحش هم از هیچ‌چی خبر نداره خورده شده و اون باید وزیر می‌شده. اونا راه پیمایی سکوت تو خیابونای لندن برگزار میکنن. اما الان طرفدارای ویلبرت (که اینجا میتونید اسمشون رو ببینید و ازشون تو سوژه استفاده کنید) به این نتیجه رسیدن که راه‌پیمایی سکوت فایده نداره و میخوان برن درهای وزارتخونه رو بشکنن.
***


طرفداران پرشور که با حرف جیسون به وجد آمده بودند فریادی کشیدند و در حالی که بنر های "وزارت حق ویلبرت است" را تکان و همراهش شعار میدادند راهشان به سوی وزارت‌خانه را در پیش گرفتند.

"نیم ساعت بعد، جلوی وزارت خانه"


-همم... خب قدم بعدی چیه؟! اینجا اتراق کنیم و انقدر منتظر بمونیم که ایوا از ورات خونه بیرون بیاد؟
-نه دیگه... قرار بود درها رو بشکونیم بریم تو... بعدشم ایوا رو بندازیم بیرون.
- به نظر من بهتره به ساختمون و شیشه ی پنجره ها تخم مرغ و گوجه پرت کنیم‍...

ناگهان بالاترین پنجره های وزارت خوهه که مربوط به دفتر اصلی بودند باز شدند:
-کسی گفت گوجه و تخم مرغ؟ قراره املت درست... عه سلام... چه خبر؟

ملت معترض به جایی در بالا، که کله ای ژولیده ای که بهشان لبخند میزد پدیدار شده بود خیره شدند.
بعد از سکوتی ناراحت کننده، آرکوی عصبانی فریاد زد:
-قراره بیایم آبکشت کنیم!

ایوا که از پنجره خم شده بود تا بهتر صدای انها را بشنود جیغ زد:
-باشه ولی میشه قضیه ی املت هم سر جاش باشه؟


ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۳ ۱۳:۱۶:۲۸


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰
#69
لوسی

همونطور که در جریانی جامعه ی جادویی تو اوضاع خوبی به سر نمیبره و عده ای از طرفداران، و مدعیان وزارت ویلبرت اسلینکرد جلوی وزارت خونه تجمع کردن.
تو این شرایط که امینت مردم طی این فتنه گری ها زیر سوال رفته، چه فرقی بین جادوگر و ساحره وجود داره؟ جفتشون خوردن‍... محترمن!
اجازه بدین بازگشایی و شروع کار اداره های وزارتخونه بمونه بعد از اینکه امنیت تو جامعه کاملا برقرار شد. مطمئنا بعد از این جریانان به احقاق حق هر دو خوراک‍... جنس میپردازیم.




پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۰:۱۰ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰
#70
لرد درِ اتاقش که با دامبلدور فقید آن را شریک بودند کمی باز کرد و به راهروی بیمارستان نگاهی انداخت.
-ناراحتیم! وقتی که نیازی به پرستار ها نداریم بهمون میچسبن و وقتی که نیاز داریم گم و گور میشن!
آهااااااای! کسی اینجا نیست تا به ما رسیدگی کنه؟!

لرد که دید جوابی از پرستار های گم شده دریافت نمیکند برگشت و به دامبلدور خیره شد.
خم شد و با نوک انگشت هایش آستین دامبلدور را گرفت و دست شل و ول او را از روی زمین بلند کرد و شروع به تکان دادن کرد.
-یعنی جدی جدی مردی؟

به نظر نمیرسید دامبلدور که دراز به دراز کف اتاق افتاده بود، قصد جواب دادن به او را داشته باشد. لرد با بی حولگی دست او را رها کرد و دست با صدای شترقی کف اتاق افتاد.
-چطور جرئت میکنی ما رو اینطوری سر کار بذاری؟! به نظر ما تو و همه ی اون پرستارهای ملعون ما رو سر کار گذاشتین!

لرد با عصبانیت به دیوار های نفرت انگیز اتاق نگاه کرد.
-اصلا خودمون تو رو کشتیم پیرمرد! آهاااااای! ما یه پیرمرد رو کشتیم! دیگه زنده نمیشه. ما قوی هستیم. حالا هم از این مخروبه بیرون میریم.

لرد از روی بدن دامبلدور پرید و درِ اتاق را بار دیگر، اما این بار برای فرار باز کرد.
پرستاری تخته شاسی به دست، در حالی که از در نیمه باز با نگرانی به جسد دامبلدور خیره شده بود نمایان شد.
لرد در را بست.











هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.