ریونکلاوvs
اسلیترین
سوژه:میمون
هوا در رختکن کوچک ریونکلاو اصلا جریان نداشت. مولکول های استرس و اضطراب جای مولکول های هوا را پر کرده بودند.
- خوشبختانه طی این چند روز تونستیم تموم تکنیک هامون رو تمرین کنیم و...
نگاه سو روی دیزی و آمانو قفل شد.
-مشکلاتی هم داشتیم که بر طرف شد.
آمانو رو به راه نبود. دیزی هم دست کمی از آمانو نداشت زیرا دیشب نتوانسته بود پلک روی هم بگذارد.
-اگه سوالی نیست، جمع کنید تا بریم.
سوالی نبود!
بازیکنان کوییدیچ ریونکلاو همزمان با بازیکنان اسلیترین وارد ورزشگاه بزرگ آمازون شدند.
صدای پرندگان و حیوانات محلی از هر طرف شنیده میشد. هر از گاهی صدای میمون ها هم شنیده می شد.
-مرلین کمک کنه به سرش نزنه بپره بیرون
- نترس! بیاد با همین حسابشو میرسم.
لینی چماقی را که به زور در دستانش نگه داشته در معرض دید دیزی گذاشت.
-قطعا نمیاد.
و ناگهان صدای یوان شنیده شد.
-سلام بر تمامی انسان ها، جادوگران،حیوانات، حشرات، پرندگان، و خزندگان گرامی! من یوآن آبرکرومبی و اینجا ورزشگاه آمازون. تا چند لحظه دیگه تماشاگر بازی دو تیم خفن و کار بلد ریونکلاو و اسلیترین خواهیم بود. درسته ورزشگاه خالی از تماشاگره ولی انرژی مون نباید بیفته... با سوت داور حسن مصطفی بازی شروع میشه و هکتور در یک آن سرخگون رو تصرف میکنه.
هکتور به سرعت به طرف دروازه ریونکلاو می رفت؛ دو سه متر با دروازه فاصله نداشت که بلاجری به جاروش خورد و باعث شد سرخگون را از دست بدهد.
-و چه میکنه لینی وارنر! بلاجر رو خیلی خوب به سمت جاروی هکتور فرستاد... . سرخگون در دست جرمی استرتونه. سرخگون رو به آمانو پاس میده. آمانو سرخگون رو میگره و به سمت دروازه میره. آمانو میره و گــــــــــــــــــل... گــــــــل برای ریونکلاو.
اثرات اتصالی شب گذشته در آمانو کاملا از بین رفته بود.
- تینر بازی رو شروع میکنه، گلی که خوردن تاثیر خودشو گذاشته چرا که تینر سرعتی کار میکنه... پشتیبان هم از راه رسید. تینر سرخگون رو برای پلاکس پاس میده و پلاکس با قدرت توپ رو به سمت دروازه ریونکلاو میفرسته و یک راست توی دروازه. جالبه! آلنیس به جای گرفتن توپ، اون رو تا دروازه همراهی میکنه
با این کار، بازی مساوی میشه.
سرخگون کار دست آلنیس داد.
- آل چند بار باید بهت بگیم بگیرش نه اینکه بری دنبالش
- دست من نیست خودش منو می کشه!
- فعلا بیا بکشیمش بیرون دیزی!
ناگهان از لای ردای گشاد دیزی بچه میمونی بیرون پرید.
- گاگا بای بای گاگا!
- عه بچه کجا میری، هنوز سو علامت نداده.
- اینجا خونست گاگا! گاگا نه علامت گاگا!
-بچه برگرد!
فلش بک _ بامداد روز مسابقه- منم از اینا می خوام! خیلی قشنگه!
- تحمل کن دیگه!
دو هفته دیگه برات ارسالش می کنن!اوه اوه ساعتو دیدی؟ دیر وقته برو بخواب.
-نیاز نبود...
بومپای آمانو روی پوسته موزی رفت و به سرعت روی زمین
پخش شد افتاد.
-من خوبم!
- میدونم آمانو! میدونم
صدا به قدری بلند که بیشتر ریونیان گرامی را بیدار کرد. اوضاع با ظاهر شدن سو و لینی در جلوی در اتاق دیزی بدتر هم شد.
- ام... میدونید من جدیدا کشف کردم آمانو تو خواب راه میره! جالب نیست؟
- این اخلاق آمانو و دیزی میتونه نوعی دفاع از حقوق جغد ها باشه
- اصلا جالب نیست!
لینی یک ساعت دیگه خورشید طلوع می کنه، این موقع جغد ها هم تو خواب نازن
آمانو که تازه ویندوزش لود شده بود، دستش را بلند کرد ولی به دلیل اتصالی در ناحیه آرنج دستش افتاد.
- آلانیس درست میگه! من عادت دارم...
متاسفانه اتصالی به مغز زد و هارد سوخت.
- اینو ببریدش درمانگاه، برای فردا نیازش داریم. دو سه نفرم این پوست موز ها رو جمع کنید. بقیتونم برید بخوابید.
-سو منم بخوابم دیگه! شب بخیر
- منو تو باید باهم صحبت کنیم دیزی. برای خواب دیره!
سو وارد اتاق شد و در اتاق را بست. دیزی مطمئن بود عده از ریونیون کنجکاو پشت در ایستاده اند.
-جریان این پوست موزای توی اتاقت چیه؟
-هیچی! فقط امروز با بر و بچه ها موز خوردیم، یادمون رفته پوستش رو دور بندازیم.
دیزی همانطور که لبخند خرسی میزد با دستش چند پوست موز را جمع کرد.
- فقط همین؟
-آره دیگه.
-که اینطور! دیر وقته، خوب بخوابی!
سو خیلی زود قانع شده بود و این اصلا خوب نبود.
-گاگا دروغ گفت بهت گاگا.
ناگهان از زیر تختی که متعلق به دیزی بود، میمون ریزه میزه ای بیرون پرید.
-گاگا موزا مال من بود گاگا!
- آخی چه بچه میمون با ادبی.
سو نگاهش را از بچه میمون گرفت و به دیزی نگاه کرد. لبخندی که روی لب سو بود، پیام آور این بود که کاری دیزی تمام است.
-شما اینجا چیکار میکنی کوچولو؟
بچه میمون نه طاهر ونه حتی باقر بود، او خیلی خیلی صادق بود.
-گاگا من دفاع بلدم گاگا! برای همین کمک میکنم فردا گاگا! با این چماقه گاگا!
بچه میمون از زیر تخت چماقی که متعلق به دیزی بود را برداشت و چند حرکت نمایشی با آن اجرا کرد.
-که اینطور! جالب شد!
-میخواستم قبل مسابقه برات توضیح بدم سو، میدونی من میخواستم گاگا به لینی کمک کنه...
ناگهان در اتاق باز شد و لینی و چندی از ریونیون داخل اتاق افتادند.
-ملت شل کنید! له شدم.
ملت از روی لینی برخاستند و لینی توانست آزادانه پرواز کند.
- کی گفته من کمک میخوام؟ من خودم میتونم...
-لینی خودت گفتی دیگه
-فردا با خودمون می بریمش! ممکنه به درد بخوره. بعد مسابقه با تو هم تسویه میکنم.
-سو می بینی داره چی میگه؟ آخه بچه من خودم تو رو...
سو اصلا به لینی کوچکترین توجهی هم نداشت.
-گاگا خوشحاله گاگا! بفرمائید موز گاگا!
سو موز را از میمون گرفت و لبخند زنان با گرفتن بال لینی از اتاق بیرون رفت.
پایان فلش بک اولین ضربه بچه میمون به بلاجر باعث شد، بلاجر مستقیم به سمت جرمی برود و نتیجه چیزی جز انحراف جاروی او نبود.
- گل بود به سبزه نیز آراسته شده!
-گاگا دفاع کرد گاگا!
-گاگا دفاع نکرد، گند زد
وضع برای دیزی بد که چه عرض کنم، داغون بود. گاگا هر چه پیش می رفت، بیشتر خرابکاری میکرد.
-بازی شصت به پنجاه به نفع اسلیترین پیش میره. از اتفاقات عجیب بازی میشه به بلاجری اشاره کرد که هر دفعه روی یکی از بازیکنای ریونکلاو کلیک میکنه! یعنی کار کدوم یک از مدافعین اسلیترینه؟
-گاگا کار گاگاست.
بچه میمون داد میزد و به خودش اشاره میکرد ولی خب به دلیل ریزه میزه بودن اصلا دیده و حتی شنیده نمیشد.
- گاگا دیگه هنرمایی کردن بسه، برگرد تو لباسم ببینم.
-گاگا مسابقه جذاب شد گاگا!
من جایی نرفت گاگا.
- معلومه که جایی نمیری!
گاگا جایی نرفت، چون پاهایش به روش گره پاپیونی روی جارو قفل شده بود.
- گاگا من گناه دارم گاگا! به مامان گوریلم میگم گاگا
-هیس! حواسمو پرت نکن!
- ... در گوشه زمین نبرد جستجوگر ها رو داریم، جستجوگر اسلیترین سیستم کنترل هوشمند خودکار داریم که سعی داره سو کاپیتان ریون رو کنار بزنه...
دیزی به گاگا نگاه کرد.
آیا میتوانست؟
آیا اعتماد کردن به گاگا کار درستی بود؟
آیا تغییر سرنوشت دست گاگا بود؟
آیا گاگا حریف سیستم کنترل هوشمند خودکار میشد؟
متاسفانه مغز توسط مولکول های استرس پر شده بود به همین دلیل دیزی بدون هیچ گونه دلیل و اثبات منطقی گره پاپیونی گاگا راباز کرد و با چماقش گاگا را به سمت سیستم کنترل هوشمند خودکار پرت کرد
گاگا رفت و رفت. از پشت سر بلاتریکس، هکتور، اسکریپوس و حتی تینر گذاشت و دقیقا روی صورت سیستم کنترل هوشمند خودکار فرود آمد و وی را راهی باقالیا کرد.
کاپیتان سو لی نیز از فرصت پیش آمده استفاده کرد و در حرکتی حرفه ای با کلاهش اسنیچ را گرفت.
- سیستم کنترل هوشمند خودکار منحرف میشه... نتیجه اعتماد نکردن به جادوگر جماعت همینه دیگه
بازی تمومه! اسنیچ در کلاه سو لی کاپیتان ریونه! روش گرفتن اسنیچ با کلاه رو باید به یاد داشته باشیم. تبریک به بر و بچه های ریون و متاسفم برای تیم....
-گاگا من خوبم گاگا!
-میدونم گاگا! میدونم
جمله آخر را سیستم کنترل هوشمندخودکار گفته بود. روحش شاد و یادش گرامی.
گاگا به دلیل جابه جایی مغز و معده اش طی پرتاب پس از خالی کردن محتویات معده اش به اکیپ کوییدیچ ریون پیوست. ریونیون شاد بودند. این شادی به گاگا هم منتقل شد و برای چندمین بار گل کاشت. او همانطور که لبخند ملیحی بر لب داشت، خوشحالی اش را با کوبیدن چماق بر فرق سر دیزی ابراز کرد.
پ. ن: به دلیل رعایت پروتکل های بهداشتی و وجود ویروس جرونا هزینه مراسم های سوم، هفتم، چهلم و سال مرحومه کران و سیستم کنترل هوشمندخودکار به مدرسه جادوگری هاگوارتز تقدیم گردید.پایان