بالاخره پس از بحث های نیمه جدی بین آگوستوس و بلا بالاخره صورت لرد سیاه انتخاب شد و مسئول انستیتو با فتوشاپ و برنامه فیس و برنامه های مزخرف مشنگی دیگه صورت لرد رو ساخت و نشون مرگخواران داد.
- آه! این با این چشم ها لرد خیلی جیگر میشه!
- و با اون بینی یه کم مهربون تر به نظر می آد! خب بریم بیاریمش. ببخشید آقا اتاق عمل کجاس؟
مسئول انستیتو با تعجب به چهره ی درست شده نگاه کرد و آن را با حرکات عظیم لرد مملکت تطبیق داد. در حالی که به زور جلوی بالا آوردنش را میگرفت گفت:
- اولین اتاق با در آبی سمت چپ راهروی سمت راستی. سرمون خلوته. پس همین الان میگم جراح بیاد.
و با این بهانه ی قابل قبول سریعا دستش را جلوی دهانش گرفت بع سمت در دوید. آخر او خود جراح بود!! آگوستوس با قدم هایی متین که به زور جلوی تبدیل به جست و خیز شدنشان را میگرفت به سمت لرد سیاه آمد و گفت:
- ارباب! صورتتون انتخاب شد!نمیدونین چه قیافه ی جی... چه قیافه ی با ابهتی پیدا کردین!
لرد سیاه با چشمانی رویایی به درختان بیرون پنجره خیره شد و خود را در ردایی سیاه و بلند با چشمانی گیرا و موهای فشن تصور کرد. سپس در تصورش بینی اش را پاک کرد و به حالت عقابی آن خیره شد! لرد سیاه همراه آگوستوس که جلوتر می رفت. آگوستوس چندین بار راهرو را رفت و برگشت و این رفتارشان برای پیرمردی با ریش و موی بلند سفید که در یکی از اتاق ها بود سرگرمی شد. بالاخره اتاق را پیدا کردند و جراح هم آمد. برای لرد پس از چندین ساعت چشم هایی شهلای آبی رنگ و موهایی فر فری حنایی و بینی عروسکی کوچکی آماده شده بود.آگوستوس قبل از به هوش آمدن لرد درون اتاق رفت با دیدن آن قیافه ی رنگ و لعاب دار یکی در سر خودش و یکی دیگر در سر بلا زد و به جراح اشاره کرد که بیرون بیاید. آنها میخواستند با ذهن جویی قیافه ی مورد علاقه ی لرد را پیدا کنند و آن را ایجاد کنند. پس از ذهن جویی موفقیت آمیز کاشف به عمل آمد که قیافه ی مورد علاقه ی لرد موهایی فشن خاکستری رنگ، بینی عقابی و چشم هایی گیراست که بنا بر آن شد که با همین خصوصیات قیافه ساخته شود.تنها مشکل این بود که موی خاکستری در دسترس نبود. مرد جوان گفت:
- مشکلی نیست... یه پیرمرد هست که میخواد موهاشو بفروشه... دقیقا همین رنگیه که میخواین.... موهاشو بیارم برای ایشون؟
- البته! خدا رو شکر که مرگمون عقب افتاد!