هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
#71
_ رز !!! اون چیه ؟! عجب جذبه ای داره !! رز !!!!!
_بله مای لرد !!
_من این همه مدت داشتم واسه دیوار حرف می زدم ؟!! کروشیو رز !! حالا بگو ببینم اون چیه ؟!
_ چی چیه ؟!
_کروشیو رز !! همون چیزی که ایوان گرفته دیگه !!
_مای لرد من همیشه زیستم ضعیف بوده !!
_ بلا !! تو چی ؟! تو هم نمی دونی ؟!! با دیدن چهره ی بلا متوجه جوابش شد !!
_یعنی هیچ کدوم شما نمیدونید این چیه ؟! هر چی هست ارباب خوشش اومده !!خیلی هراس انگیز و وحشت ناک !! همچنین جذاب !!شبیه باسیلیسک سالازاره !! زود تر برین بگردین از توی یک کتاب زیست پیدا کنید این چیه و غذا چی می خوره !! شاید بخوام نگهش دارم !!!
مرگخواران (با هم) : نگهش دارید ؟!!!
_آره!!! شما مشکلی دارید ؟!!
_ نه !! بچه ها کسی مشکلی داره ؟!! نه !!! نه !!!
_ پس زود تر برید بگردید ببینم این چیه !!!
..................................................
در حمع مرگخواران :
..................................................
_ به نظرتون چی کار کنیم ؟!! اون نجینیِ .... کم بود حالا یه چیزی که نمی دونیم چیه و شبیه باسیلیسک می خواد نگه داره !!
_حالا چی کار کنیم ؟!!
_چطوری این شبه باسیلیسک (!!!!) رو از چشم لرد بیندازیم ؟!!
_باید یه کاری بکنیم تا به مشکلات مراقبت از این یکی دچار نشدیم !!!!
_من یه نقشه دارم !!
_چی؟؟!!
_ گوش هاتون رو بیارید جلو تا بگم !!!
............................................
next person !!!!!



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#72
شخصیت انتخابی : آندرومیدا بلک
ا..... خب
بنده آندرومیدا بلک (تانکس) مادر نیمفادورا تانکس هستم . من از خانواده ای اصیل هستم اما به خاطر ازدواج با یک چیز ... موگل ... از فرش یا بهتر بگم شجره نامه ی بلک ها رانده شدم.
خواهران باعث ننگ من نارسیسا و بلا هستن . همین طور که مستحضرید با سیریوس هم نسبت خویشاوندی دارم و بهش افتخار میکنم .
بر خلاف تمام خانواده ی بلک در گریفندور هستم و به این امر افتخار میکنم.
خب دیگه ... اینم از این .... دیگه کاری با من ندارین ؟!؟؟!!


تایید شد!

به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۸ ۱۷:۰۹:۳۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۱۸ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#73
آن *شب* حتی *اشک **آسمان* هم در آمده بود.*بارانی* تند میبارید .* الستور *دلتنگ داشت به* مبارزه *هایش در *محفل* فکر میکرد . به یاد زمانی افتاد که هری 17 ساله شد. زمانی که میخواستند هری را به محل امنی ببرند . زمانی که دوستان هری معجون پیچیده را *خوردند*.
_ آه مرلین . نمیدونم چه کار کنم . دلم خیلی برای هری تنگ میشه . اما چاره چیه ؟! امشب من میمیرم . خداحافظ هری ....

و روز بعد مراسم *خاکسپاری* الستور مودی (مودی مد آی) بود و او را به همراه چشم *جستجوگرش* وهمچنین عصایش به خاک سپردند.

تایید شد!


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۸ ۱۳:۲۵:۳۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.