هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: *نقد پست های انجمن شهر لندن*
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴
#71
معجونامو سر موقع میخورم:
اینو نقد کن
جادوگر تی وی-پست723



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴
#72
شبکه ?=3+4_2=،ساعت21:30:
:baaa: هپی نیو یر بببببببببببعععععع:baaa:
صحنه اول:
مردی با قدی بلند و چاق و با قیافه ای که مشخصا بازهم یکی از ویزلی ها است با لبخندی گفت:
سلام خدمت جادوگران و ساحره های کوچیک خوش اومدین به خونه ی ما......
فریادی سخنان گهرباره آقای مجری را قطع کرد.
-تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم
آقای مجری با ناراحتی رویش را به طرف دروبین کردو وگفت:
خوب مثل همیشه این تسترالمون داره این حرفارو میزنه سپس با نعره ای عجیب خطاب یه تسترال گفت:
ما میدونیم تو تک شاخی ولمون میکنی؟
-گفتم یا نگفتم؟گفتم یا نگفتم؟گفتم یا نگفتم؟
-بابا گفتی ولمون کن.
سپس تسترال از صحنه میرود.
صحنه دوم:
پاتیل گلبهی وارد صحنه میشو ودر همین حال آهنگ "هیپوگریفا باید برقصن "را زمزمه میکرد.آقای مجری با خنده دستش رابه طرف او دراز کر دوگفت:
سلام پاتیل گلبهی چی شده شادی؟
-لای....لای...لای..آقای مُرجی داشتم توی کوچه میرفتم،رسیدم به آزکابان دیدم هری پاترو دارن مجازات میکنن خوش حال شدم.
-از کی توی کوچه ما آزکابان باز شده؟
-اوه آی مُرجی،این شعبه دو آزکابانه رئیسشم خانواده ویزلی به غیر از رونه.
-وای دارن پسر برگزیدرو شکنجه میکنن؟؟؟؟؟
-آره آی مُرجی
سپس آی مرجی فریادی از روی خشم زد:
بـــــــــــــــــــــــــــــچــــــــــــــــــــــــــــــــها
ناگهان بچه ها مثل مور وملخ به اتاق حمله کردند.مروپ گانت با ترس از آقای مجری پرسید:
آقای مجری چی شده؟
آقای مجری دستش را روی پیشانی اش گذاشت وگفت:
ما باید به دنبال پسر برگزیده برویم و اورا نجات دهیم و کسانی که اورا ذیت کردند با 24 روش،20روش ممکن و 4روش غیرممکن شبیه تست.......
-تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم
-اه چرا دیالوگمو خراب کردی خوب دوباره میگم شبیه هیپوگریف بکنیم.
-دستو... جیغو....هورا....
ناگهان مردی با نقابی عجیب وسط صحنه ظاهرشد و گفت:
در روز....وسط شبکه جادوگری....میخوای بر علیه وزارت وآسلام شورش کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بندازم پیش فنریر گری بک مردیکه تستر.....
-تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم...........تک شاخم
باشه مردیکه هیپوگریف پس از چند ثانیه مکث ادامه داد: حالا بیا بریم آزکابان با دیوانه سازها ماچ بازی کن.
سپس مرد و آقای مجری غیب شدند،مروپ گانت با چهره ای مضطرب گفت:
وقت برنامه تموم شد،به حرفای بابا و مامانتون گوش کنین،ماشین لباسشویو روشن نکنین
همتونو به مرلین میسپارم




پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴
#73
ماله من شاهینه



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۴
#74
جادوگر تی وی برنامه بهار هیپو گریف:
ساعت21دوربین یک:
-صدا......تصویر........حرکت
مجری قد بلند با موهای قرمز و صورتی کک مکی که مشخص بود یکی از خانواده ویزلی ها است ولی مشخص نبود کدام یکشان(به دلیل فراوانی آن ها)با لبخندی گفت:
سلام خدمت جادوگران وساحره های عزیز اینجانب بنده حقیر موظف شدم امشب مجری این برنامه رو برای شما اجرا کنم.بریم یه فاصله بگیریم برگردیم.
دیم دیم دیم دیوم دم دم دم(افکت شروع پیام بازرگانی)
جارو فروشی جردن
سری مدل های التو
التو مدافع با چماق
التو مهاجم با دستکش
التو گلر با دستکش
التو سوپر سیستم اتوماتیک حرکات ویژه
قابلیت ها:بوق اخطار بازدارنده و رادار سرعت 400km
قیمت1000گالیون
ویژه 2000 گالیون
----------------------------------------
گروه ضربت دياگون عضو می‌پذيرد!

در صورت آن كه فردی گولاخ، خفن، باهوش و جيگر هستيد، گروه ضربت مكانی مناسب برای شماست! اين فرصت ويژه و طلايی رو از دست ندين و به ما ملحق بشين!

به اميد روزی كه همه با هم، اراذل اوباشگرانِ موجود در دياگون را به هاگزهد تبعيد نمائيم!

دم دم دم دیوم دیم دیم دیم (افکت پایان پیام بازرگانی)
ساعت21:30 دوربین دو:
-خیلی ممنون از نگاه های شما ما امشب در خدمت یکی از برترین بازیگران جادوگر تی وی هستیم معرفی میکنم....................جواد بگمن
دوربین یک:
مردی بازهم با موهای قرمز وچاق با ابروهای پیوسته که مشخص بود از ویزلی ها است ولی فامیلیشو تغییر داده گفت:
سلوم خدمت تمامی بینندگون جادوگر تی وی من جواد بگمن هستیم
سپس سرش را به طرف بنده حقیر ویزلی خم کرد وگفت:
آقای بنده حقیر ویزلی من یک سوال داشتم.(با لهجه)
-بپرس جواد
-چرا اسمت بنده حقیر ویزلی هست؟
مجری خنده ای از روی عصبانیت کرد وگفت:از اونجا که ما ویزلی ها زیادیم بعدشم اسمها کمه اسممو بنده حقیر ویزلی گذاشتند.
خوب از اتاق فرمان اشاره میکنند که قسمتی از فیلم محفلکده رو پخش میکنیم،شمارو دعوت میکنم ببینید.
دم دم دم دم دم (افکت میان برنامه)
ناگهان تصویر خانه گریمولند را نشان میدهد که در آن فضا جواد بگمن روبروی دامبلدور هست و میگوید:
این خونه واس ماس......یعنی کلیش ماس ماس
دامبلدور از روی عصبانیت محکم دستی به سرش میزند و میگوید :
مردیکه تسترال این خونه ماله سیریوس بلکه چرا نمیفهمی؟
-نه دیگه طبق بند یک اساسنامه چی میگه میگه این خونه واس ماس یعنی کلیش ماس ماس تازه اجاره این مدتو باید بدید.
دم دم دم دم دم (افکت میان برنامه)
ساعت 21:34دوربین سه:
خوب آقای بگمن هنرنماییتون عالی بود ببخشید دیگه امشب به دلیل بازی کوییدیج مرلینگاه سازی و تراختور سازی نمیتونیم در خدمتون باشیم.
حالا اگه میشه یه دست برای اون دوربین بالا تکون بدید.
جواد بگمن نگاهی به دوربین کرد و دستش را تکان داد در همین حین بنده حقیر گفت قربون قد بالای کیفیت این دوربین برم.................سپس با عجله گفت:تا برنامه بهار هیپوگریف شمارو به مرلین میسپارم..




پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ چهارشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۴
#75
آیا شما با قوانین وکالتی آشنایی دارید؟ (نداشتید هم مهم نیست حالا!)

بله،اینقدر هست که بتونم هری پاترو نجات بدم.

شما تا چه حد متهم مورد نظر (هری پاتر) را میشناسید؟
پسر خوبیه، درساشو خوب میخونه ،مسواکشم میزنه دیگه میشناسمش


آیا شما میتوانید این متهم را از مجازات نجات دهید؟
حتما



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷ چهارشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۴
#76
سلام من همون چارلی ویزلیم.

نام :نیوت آرتمیس فیدو اسکمندر
سن :تولدم سال ۱۸۹۷بود حالا شما حساب کن
رنگ چشم : خاکستری
چوبدستی:32 سانتیمتر، چوب گردو، مغز ریسه ی قلب اژدها،
رنگ مو : قهوه ای
قد : شما 190 حساب کن
کوییدیچ : از این سوسول بازی ها خوشم نمیاد
گروه : گرینفدور
شغل : نویسنده کتاب موجودات جادویی و زیستگاه آنها هستم
علاقمندیها : اژدها ها
توانمندیها :نیوتون «نیوت» آرتمیس فیدو اسکمندر یا Newton “Newt” Artemis Fido Scamander، یکی از شخصیت‌های باحال هری پاتر است. او یک جانورشناس جادویی و نویسنده‌ی کتاب «موجودات جادویی و زیستگاه آنها» است. او به سال ۱۸۹۷ متولد شد و همانطور که در مقدمه‌ی «موجودات جادویی و زیستگاه آنها» آمده، او به دلیل علاقه‌ی وافر خود به موجودات جادویی و تشویق‌های مادرش که یک پرورش دهنده‌ی هیپوگریف بوده است، جانورشناس جادویی می‌شود. او پس از فارغ التحصیل شدن از هاگوارتز، وارد وزارت سحر و جادو شده و شغلی در بخش تنظیم مقررات و کنترل موجودات جادویی به دست می‌آورد. او ابتدا به بخش جن‌های خانگی منتقل شده، سپس در قسمت هیولاها کار می‌کند، باعث بوجود آمدن ثبت قانونی گرگینه‌ها در ۱۹۴۷ می‌شود، در سال ۱۹۶۵ قانون منع پرورش خانگی هیولاها را به ثبت می‌رساند و در طی سفرهای بسیار، تحقیقات مفصلی در مورد اژدهایان انجام می‌دهد. بخاطر تلاش‌های فراوان او در زمینه‌ی جانورشناسی جادویی، سال ۱۹۷۹ مفتخر به دریافت نشان مرلین درجه دو می‌شود. او اکنون بازنشست شده و به همراه همسرش پروپنتینا و نیزل‌های دست آموزش هاپی، میلی و مولر در دورست زندگی می‌کند. نوه‌ی او رالف کمی بعد از ماجراهای هری پاتر و یادگاران مرگ با لونا لاوگود ازدواج می‌کند.

بلیتت رسید.این بارو ندیده میگیرم.
تایید شد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۱۲ ۱۱:۴۲:۵۰


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
#77
مثل همیشه پشت دامبلدور بود و داشتند در راهرو حرکت میکرد.دامبلدور دستی به ریشش کشید و گفت:سوروس،امشب وقتت خالیه؟
سوروس مِن مِنی کرد و گفت:بله پروفسور دامبلدور........شما کاری داشتید؟
دامبلدور لبخندی زد وگفت:سوروس نیمه شب که شد به انبار برو وهر آینه ای آنجا بود نابود کن.
اسنیپ با حالتی جدی گفت:پروفسور چرا؟سپس ادامه داد:چرا خودتون نابودشون نمیکنین؟
دامبلدور گفت:سوالی نپرس کارتو انجام بده.
نیمه شب،در راهرو وانبار:
در راه با خود فکر میکرد،چرا باید آینه هارا نابود کنم؟؛سریع بدونی اینکه کسی آنرا ببیند به انبار رفت .
وقتی به انبار رسید منظره ای بی هم ریخته را دید که انگار سالیان سال است که فلیچ آنجا را تمیز نکرده است.
-اکسیو آینه
ناگهان یکی آینه بزرگ به طرف او آمدآن را گرفت و روی زمین گذاشتنگاهی به درون آن کرد بطور غیرارادی اشک از چشمانش جریان پیدا کرد ارزوی سوروس این بد که با لی لی ازدواج کند ولی جیمز پاتر مخ لی لی را زد وعشق او را دزدید.قلب سوروس آتش گرفته بود دوست داشت در همان لحظه یک طلسم نابخشودنی به جیمز پاتر بزند و اورا بکشد.سوروس روی پاهایش افتاد و به تصویر سوروس و لی لی در آینه زل زده بود و داشت به آن فکر میکرد با خود گفت:
"ای کاش من آن سوروس درون آینه بودم"
_________________________________________
ببخشید بد شد ولی تاییدش کن

هوم...خب حقیقت برای تایید شدن اندکی عجله دارین!

به نظر من موضوعی که برای نوشتن انتخاب کردین خیلی بیشتر از این حرفا جای کار داشت ولی از روی سوژه خیلی سریع رد شدین.نکته دیگه اینکه شما نیز مثل خیلی دیگه از دوستانی که تو کارگاه پست می زنن با اینتر قهرین! کمی بهش عشق بورزین بیشتر از اینها!.لازمه حداقل بین دیالوگ ها با بندها فاصله گذاشت.نوشتن دیالوگ بالافاصله بعد از بند ایراد نیست اما رویه سایت اینو نمی پذیره ضمن اینکه بین کلمه های جمله های شما هم اینتر وجود نداره که به نظر می رسه در اثر نخوندن مجدد پست پیش از ارسالش باشه.همیشه نیاز قبل از ارسال پست یکبار دیگه بخونیدش تا غلط های نگارشی و... رو برطرف کنین.وجود یکی دو تا غلط تایپی معموله تو پست هایی با این میزان اما بیشتر از این غیرقابل پذیرشه.
موضوع دیگه شخصیت پردازیتونه.دامبلدور شما تو یکی دو تا خط بیشتر حضور نداشت اما رفتارش کمابیش به ولدمورت شباهت پیدا کرده بود!


تایید نشد.






ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۱۲ ۱۰:۴۸:۲۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.