سوژه جدید:- لرد لرد لرد خواهش میکنـــــم!
- چند بار بگم نه روفوس؟ یه بار دیگه خواهش کنی میدم بندازنت تو طویله تسترالا! دهه!
- لرد لرد لرد ما این همه برای شما ماموریتای خفن و خوفناک میریم و حاضریم جونتونو نجات بدیم چرا نمیذارید واسه استراحت همگی با هم بریم شهربازی ویزاردلند؟ لرد لرد لرد؟؟
- آه ... باشه باشه برید! به جای من نجینی رو ببرید! یه لرد هیچوقت برای خوش گذرونی سوار چزخ و فلک نمیشه!
- وااای لرد خیلی سپاسگذارم!
روفوس در حالی که نجینی را با خود میکشید تعظیم کنان از اتاق لرد خارج شد تا لرد به ادامه ی خواب ظهرش برسد.
به محض ورود روفوس مرگخواران روی سرش ریختند و از جواب لرد پرس و جو میکردند.
بلاخره روفوس گفت: لرد اجازه داد ما بریم و خوش بگذرونیم!
مرگخواران با سر و صدای زیادی از خوشحالی به سمت شهربازی ویزاردلند راه افتادند.
شهربازی ویزاردلند:شهربازی پر بود از جادوگران شادی که به بهانه ی بچه هایشان سوار وسایل های جادویی و ماگلی میشدند و همراه با آنها جیغ و فریاد میزدند و از خوراکی های خوشمزه لذت میبردند.
لینی در حالی که پشمک را درون دهانش میچپاند به جایی اشاره کرد و جیغ کر کننده ای زد و گفت:
- بیاین بریم ترن هوایی!
ولی رز با اون مخالفت کرد و با جیغی بلند تر گفت: نه باید چرخ و فلک بریم!
ناگهان نجینی از شر دست های روفوس خود را خلاص کرد و فس فس کنان به سمت تونل وحشت رفت.
- همم...کی حاضره بره با نجینی تو تونل وحشت؟
مرگخواران:
همه میدانستند که تونل وحشت جادوگری ماندد قطار وحشت ماگل ها بیخود و مسخره نبود، از این رو هیچکس حاضر نبود وارد آن بشود! اما نجینی مشتاقانه به سمت تونل سیاه فس فس میکرد.
آنتونین پیشنهاد داد: چطوره تنهایی بفرستیمش تو تونل؟ هوم؟
بقیه موافقت کردند و نجینی را به داخل تونل سیاه فرستادند.
چند دقیقه بعد:جادوگران از آنور تونل با چهره هایی وحشتزده بیرون میآمدند و بعضی ها هم غش میکردند اما هنوز اثری از نجینی نبود ...
یک ساعت بعد:-
آستوریا: بچه ها؟ نجینی نیست! اون از تو تونل نمیاد بیرون! حالا جواب لردو چی بدیم؟