هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳
#81
مرگ خودت بدتر نیست اسکور پیوس مالفوی؟



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳
#82
التماس می کنم اینو رد نکنید تاحالا 500 بار نوشتم اما همش رد کردید
اگر بری تولیست آریانارو پر نکردن التماس میکنم این یکی رو بپزیرید
نام آریانا
نام خوانوادگی :دامبلدور
گروهم ندارم اگر داشتم گریفندور بود .
نژاد :نیمه اصیل به داداشم رفتم.
چوبدستی :فکر میکنم به من چوبدستی نداده باشن.
علاقهمندی ها:لوس کردن خودم برای داداشام.(مخصوصا آلبوس)
سن: مردم وگرنه پانصد ششصد سالی داشتم.
شغل:اون زمانا بچه های به سن من کار نمی کردن.
ویژگی های اخلاقی:مهربون تودل برو همه چی تموم خوشگل خوش لباس ال حق که خواهر آلبوس بودم وقتی اسم آبرفورت میاد که از شدت خجالت آب میشم میرم تو زمین.
واقعا که خدا رحمتم کنه.


در ویرایش پست قبلی راهنماییتون کردم.
تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲ ۱۵:۱۹:۱۲


پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳
#83
مرگ دوستات جلوی چشمت



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳
#84
ساعت 6 صبح بود هری و رون روی تخت هایشان با هم صحبت میکردند . هدویک از راه رسیده بود ونامه ای را با خود حمل میکرد نامه از دامبلدور بود هری با سرعت نامه را باز کرد وبا صدای بلند شروع به خواندن نامه کرد:

هری عزیزم فکر میکنم هرچه سریع تر باید به دفترم بیای .

بااحترام پروفسوردامبلدور

هری نامه را خواند وبا عجله به سمت دفتر دامبلدور راه افتاد .
هری کلمه ی رمز را گفت و وارد شد دامبلدور که منتظرش بود به سوی او شتافت وسریع شروع به حرف زدن کرد او گفت :(متا سفانه از گروه دفاعی هاگوارتز پیام اومده که جاسوسان اسمشو نبر در اطراف شهر پرسه میزنند بنابراین من باید برای مدتی از مدرسه خارج شده و به کمک آقای کرواچ برم پس تا من اینجا نیستم هیچ دردسر و بی احتیاتی اتفاق نخواهد افتاد .وتا موقعی که من در هاگوارتز نیستم مراقب دوستات باش )دامبلدور این را گفت و بدون مکث از دفتر خارج شد .
متاسفانه آنروز با اسلایترین کلاس مراقبت از موجودات جادوی داشتند اما آنروز هری به هیچ یک از حرف های مالفوی گوش نکرد چون زهنش مشغول حرف های دامبلدور بود.
آیا واقعا جاسوسان ولدمورت در اطراف شهر پرسه می زدند دلیل اینکار چه بود؟


ادامه دارد



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳
#85
اسمم آریاناس خیلی با ادب و تودل برو و شجام اگر بخواهی برادرم رو حساب کنی باید منو بفرستی تو گریفندور امیدوارم قبول کنی .

با تشکر از کلاه آریانا دامبلدور :worry:


ویرایش شده توسط ملیکا در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲ ۱۷:۱۰:۳۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
#86
نام دامبلدور
سمت در هاگوارتزمدریت
نژاد نیمه اصیل
چو ب دستی پر ققنوس همان چوبدستی که مرگ به اون برادره داده بود
رنگ چشم آبی خیلی خوشرنگآلبوس پرسيوال والفريك برايان دامبلدور.
مدیر مدرسه هاگوازتر.
گروه: گريفيندور
چوبدستي: چوبدستي ياس كبود
سپر مدافع: ققنوس
ويژگي هاي ظاهري: «مرد بلند قامت و لاغراندامی بودم از مو و ریش نقره فامم معلوم بود که خیلی پیر م ریش و مویم چنان بلند بود که می توانستم آن را در کمربندم جا دهم ردای بلندی به تن داشتم و شنل ارغوانیم روی زمین کشیده می شد. پوتین های پاشنه بلند و سگک داری به پا داشته چشم های آبی روشنم از پشت شیشه های نیم دایره ای عینک شفاف و درخشان بود. بینی ام آنچنان کشیده و کج بود که بنظر می رسید دست کم سه بار شکسته باشد.»
افتخارات: من آلبوس دامبلدور نزدیک به 40 سال مدیر مدرسه هاگوارتز بوده ودوره ای که شامل هر دو تلاش ولده مورت برای تحت سلطه درآوردن دنیای جادوگری می شد. ازمن با عنوان بزرگترین جادوگر زمان یاد میشد و هنوز هم می شود به علاوه نشان مرلین درجه یک داره و عضو عالی کنفدراسیون بین المللی جادوگران و همچنین رئیس هیئت ویزنگاموت هستم
علاقه منديهام:دوست دارم یک جفت جوراب پشمی گرم داشته باشم. آب نبات لیمویی، خوشه سوسک، شکلات داغ، مربای تمشک، نوشابه گازدار ترش.
تواناييهام: • کیمیاگری تغییر شکل ذهن جویی اجرای افسون بدون چوبدستی نامرئی شدن بدون استفاده از یک شنل نامرئی
• توانایی فرستادن پیغام با سپر مدافع ام که یک ققنوس است.
• حرف زدن به زبان مردم زیر آب (ج.آ.26) و زبانی که هری آن را نمی فهمید (ش.د.26)؛ همچنین زبان جن ها (BLC) و مار زبان ها (ش.د.10، BLC) را می فهمم
توضيحات:
بسیاری من را بزرگترین جادوگر قرن حاضر خوانده اند. من بعد از شکست جادوگر سیاه گلرت گریندل والد در سال 1945، به اوج شهرت رسیدم من جادوگر مشهور همچنین موفق به کشف دوازده کاربرد خون اژدها شده و به اتفاق همکارم نیکلاس فلامل در زمینه علم کیمیاگری فعالیت های چشم گیری داشته ام.من پروفسور دامبلدور از موسیقی و بولینگ لذت می برم
اینجانب آلبوس دامبلدور بزرگترین فرزند (از بین سه فرزند) کندرا (یک ساحره مشنگ زاده) و پرسیوال دامبلدور (یک جادوگر) بوده ام
من در آخرین سال عمرم به هری نشان دادم که چطور به شکار جان پیچ ها برود و سرنخ هایی از یادگاران مرگ را برای هری و دوستانش به جا گذاشته تا خودشان راهشان را پیدا کنند. من هری را آنقدر خوب می شناختم که می دانستم– برخلاف خودم – برای مدت طولانی وسوسه یادگاران مرگ نمی شود. من جناب دامبلدور در ژوئن 1997 توسط سیوروس اسنیپ کشته شد ه و جسد م در یک آرامگاه سپید در محوطه هاگوارتز به خاک سپرده شده است.



لطفا به مراحل ورود به ایفای نقش دقت کن دوست من:

1- خواندن قوانین ایفای نقش
2- شرکت در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی
3. حضور در تاپیک سال اولی‌ها از این‌طرف: کلاه گروه‌بندی
4- انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید.

تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱ ۱:۲۷:۱۶


پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
#87
باحاله







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.