جنگ جویان آتش <پلان یک>
"دوربین با یک نمای دور پنج ثانیه با سرعت از بین ابر های سیاه میگذرد."
بعد از سه ثانیه صدای جیغ و فریاد های ترسیده ی زیادی به گوش می رسد. دوثانه بعد یک دهکده آتش گرفته مشخص می شود.
"دوربین به وسط دهکده می رسد و میایستاد."
تصویر آدم هایی که فریاد میزنند از مرکز آتش سوزی دور میشوند را نشان می دهد. دوثانیه بعد صدای غرشی مخوف از سوی آسمان شنیده میشود.
<پلان دو>
"دوربینی دیگر کمی عقب تر از دوربین اول از روی زمین با یک نمای دور تصویر آسمان را میگیرد."
سایه پرنده ای بزرگ بر روی آسمان میافتد. سایه دوباره بر می گردد و اینبار پیکر یک اژداهای قرمز رنگ مشخص می شود. اژدها در حالی که بسوی زمین شیرجه میرود آتشی مهیب از دهانش خارج می کند و صدای فریاد ها بیشتر می شود. در بین جمعیت یک نفر که صدای بمی دارد فریاد میزند:
_ پناه بگیرید.
<پلان سوم>
" دوربین با یک نمای کامل از روبروی میز وزیر سحر و جادو رفوس اسکریمجور تصویر میگیرد."
اسکریمجور با آرامش پشت میزش نشسته است و پرونده های مختلف را مطالعه می کند. بعد از دو ثانیه صدای باز شدن در به طور ناگهانی از پشت دوربین شنیده میشود.
<پلان چهارم>
"دوربین از گوشه دفتر با یک نمای کامل جوری که درب اتاق به طور کامل و میزکار اسکریمجور سه چهارمش دیده شود تصویر میگیرد."
تصویر دوربین اول با صدای باز شدن درب اتاق قطع میشود و تصویر دوربین دوم جایگزین می شود. درب اتاق ناگهان تا آخر باز و پیکر مردی نمایان می شود. در صورت مرد اضطراب موج می زند. مرد بدون مقدمه شروع به حرف زدن می کند.
_ قربان اژدها ها دوباره حمله کردن.
اسکریمجور که با ورود داولیش بلند شده بود پرسید:
_ به کجا داولیش؟
داولیش:
_ هاگزمید قربان.
اسکریمجور:
_ نیروهای کمکی رو فرستادی؟
داولیش:
_ بله قربان آتش نشانی جادویی هم رفته.
اسکریمجور:
_ پس راه بیفت.
و اسکریمجور درحالی که چوبدستی اش را از غلافش بیرون می آورد به همراه داولیش از اتاق خارج می شود.
<پلان پنجم> _این پلان کمی دیر تر از پلان قبلی ظاهر می شود._
"دروبین با یک نمای آمریکایی مستقیم به جلو می رود."
از دور یک صفحه سفید مشاهده می شود. دو ثانیه بعد مشخص می شود که آن صفحه صفحه اول یک روزنامه است.
"دوربین می ایستد."
همزمان با ظاهر شدن تیتر روزنامه ها یک صدا آنها را می خواند.
بالای صفحه نوشته است: ( روزنامه پیام امروز)
در مکان تیتر آن نوشته است:
« حمله ای دیگر از طرف پرندگان غول پیکر»
پایین تیتر نوشته :
[ اژدها های سرگردان باری دیگر به انگستان حمله کرده اند ، اینبار به هاگزمید... ]
ناگهان روزنامه ای دیگر بر روی روزنامه ی قبلی ظاهر می شود.
تیتر آن بدین صورت است:
«آیا دست هایی پشت این ماجرا ها قرار دارد؟»
زیر تیتر نوشته است:
[ طی گفتگوی خبرنگار ما با یکی از مسئولین وزارتخانه ... ]
و روزنامه ای دیگر.
تیتر روزنامه سوم بدین شکل است:
« آیا جنگی دیگر در حال وقوع است؟»
متن زیر تیتر این جوری است:
[ یکی از مسئولین وزارتخانه گفته است: این اتفاقات...]
و بعد چندین روزنامه ی دیگر به سرعت بر روی روزنامه های پیشین قرار می گیرند. همچنین صدای گوینده تیتر ها قطع می شود. بعداز سه ثانیه تصویر سیاه می شود.
< پلان ششم>
"دوربین با یک نمای کامل یکی از راهرو های وزارتخانه را می گیرد. دوربین ثابت است."
دو مرد از انتهای راهرو به سمت دوربین می آیند ، هر دو بلند قامت اند و لباس های یکسانی پوشیده اند. کمی نزدیک تر می آیند. مرد سمت راست موهای مشکی مرتبی دارد ، مو های مرد سمت چپ نیز قرمز است. وسط راهرو به سمت راست می روند.
< پلان هفتم >
"این دوربین به صورت مستقیم مکانی که دو مرد می پیچند را می گیرد."
(توجه تصویر این دوربین قبل پیچیدن دو مرد پخش می شود.)
دربی چوبی به رنگ قهوه ای روبروی آنان است که بالای آن در یک پلاک طلایی نوشته است:
« دفتر کاراگاهان ویژه وزارتخانه »
< ادوارد ، رونالد ویزلی ، هرماینی گرنجر>
دو مرد جوان وارد اتاق شدند.
< پلان هشتم>
"دوربین از سمت راستِ بالای درب با یک نمای کامل جوری که تمام اتاق دیده شود تصویر می گیرد."
اول مرد مو مشکی و بعد مرد مو قرمز به طور کامل وارد اتاق می شوند و درب را پشت سر خود می بندند. درون دفتر سه میز وجود دارد ، دو میز در طول اتاق و یک میز در عرض و روبروی درب اتاق قرار دارد. پشت میز روبروی درب یک زن جوان نشسته است . موهایش قهوه ای و وز دار است . دومرد به نوبت به وی سلام می کنند.
ادوارد:
_ سلام هرمیون.
هرمیون:
_سلام ادوارد ، سلام رون.
رون:
_ سلام
رون و ادوارد به سمت میز های خود رفتند و بر پشت آنها نشستند ، میز رون نزدیک میز هرمیون بود و مال ادوارد نزدیک به در و کنار رون. تمام فضای خالی اتاق را با کتابخانه پوشانده بودند ، فقط یک جا بر روی دیوار روبروی میز رون و ادوارد خالی بود که روی آن یک نقشه از انگلستان نصب شده بود.
هرمیون:
_ جلسه هاتون چطور بود؟
رون:
_ افتضاح ، اسکریمجور خیلی عصبانی بود همش سر همه فریاد می کشید.
هرمیون:
_ حالا به نتیجه ای هم رسیدین؟
رون:
_ نه
هرمیون :
_ تو چی ادوارد؟
ادوارد:
_ خوب مال من یکم نتیجه بخش بود. بچه های ردیابی یه چیزایی پیدا کرده بود. اونا فهمیدن که اژدها ها هر بار که حمله می کنن از همون مسیر دوباره بر میگردن. منم یکم پرس و جو کردم از پنج تا حمله دو بار از یه سمت رفتن و برگشتن .
رون :
_ تو به این میگی یکم؟ حالا از کدوم سمت اومدن ؟
ادوارد:
_ از سمت ایرلند ولی هر دو بار وسط دریا ناپدید می شن . هنوز نتونستیم چیزی پیدا کنیم حتی یک رد کوچولو.
هرمیون:
_ خوب همینم خیلی زیاده . منم با جرج صحبت کردم اون گفت که یه راهی برای مقابله با اون ها پیدا میکنه.
ادوارد:
_ خوب من برم بهش یه سر بزنم فعلا.
رون:
_ فعلا
هرمیون:
_ خداحافظ
و ادوارد از پشت میزش بلند می شود از اتاق خارج می شود.
< پلان نهم >
"دوربین با یک نمای دور از روبروی مغازه ویزلی ها تصویر می گیرد."
ادوارد با صدای پاقی در بین جمعیت کوچه دیاگون ظاهر شد. به طرف مغازه جرج حرکت کرد ، چند متر مانده به مغازه سه نفر توجهش را جلب کردند. گروه سه نفره شنل های سیاه پوشیده و کلاه آنان را بر روی سرشان انداخته بودند ، صورت هیچ کدام مشخص نبود. آنها داشتند به قسمت های خلوت کوچه دیاگون می رفتند. ادوارد نیز خودش را نامرئی کرد و به دنبال آنان به راه افتاد.
< پلان دهم >
"دوربین با یک نمای کامل از روبروی یک کوچه بنبست تصویر می گیرد."
هیچ کس به جز گزوه سه نفره و ادوارد در آن جا دیده نمی شود. گروه سه نفره سر کوچه بن بست استادند ادوارد نیز کمی دورتر از آنها جوری که بتواند حرف های آنها را بشنود ایستاد.
_ حفاظ ها رو از کار انداختین؟
_ اره
_ منم همینطور
_ خوب باید به بچه ها خبر بدیم که اژدها ها رو بفرستن
< پلان یازدهم >
" دوربین با یک نمای آمریکایی از روبربروی میز رفوس اسکریمجور تصویر می گیرد."
اسکریمجور با آرامش پشت میزش نشسته است و پرونده های مختلف را مطالعه می کند. چند ثانیه بعد صدای درب می آید که با عجله باز می شود.
< پلان دوازدهم >
" دوربین شماره دو با یک نمای کامل از گوشه سمت چپ میز اسکریمجور جوری که نود درثد اتاق دیده شود همزمان با صدای باز شدن درب تصویر می گیرد "
درب اتاق به طور کامل باز می شود و رونالد ویزلی یکی از سه کاراگاه ویژه وزارتحانه واذد اتاق می شود.
اسکریمجور با اضظراب می پرسد:
ـ چی شده ویزلی؟
رون:
ـ قربان ادوارد پیغام اضطراری فرستاده و گفته می دونه جمله بعدی اژدها ها به کجاست.
اسکریمجور در حالی که بلند می شود می پرسد:
ـ به کجا؟
رون:
ـ دیاگون قربان.
اسکریمحور:
ـ لعنتی , سریع تر نیرو های ویژه رو خبر کن همینطور آتش نشانی جادویی رو بعدش خودت هم همراه گرمجر بیا دیاگون.
رون:
ـ چشم قربان.
و اسکریمجور به همراه رون از اتاق خارج می شوند.
< پلان سیزدهم >
" دوربین با یک نمای بسیار دور در حالی که آرام به دور منطقه می چرخد از کوچه دیاگون تصویر می گیرد "
پنج اژدها با رنگ ها و شکل های مختلف از بالای ساختمان های کوچه دیاگون آتش های خود را بر سر مردم در حال فرار می ریزند. یک گروه بیست نفره به همراه ادوارد انواع طلسم ها را به سمت پنج اژدها می فرستادند.
" دوربین نزدیک تر می رود و نمای خود را به یک نمای دور تغییر می دهد و جوری می ایستد که صحنه در گیری بعلاوه یک مقدار فضای خالی در تضویر دیده می شود "
چند ثانیه بعد یک گروه بیستو پنج نفره که لباس های خاکستری رنگ از جنس پوست اژدها پوشیده بودند به همراه اسکریمجور , رون و هرماینی در قسمت خالی تصویر ظاهر می شوند.
گروه بیست و پنج نفره متفرق شدند و مشفول خاموش کردن شعله های سر کش شدند. اسکریمجور , رون و هرمیون نیز مشغول فرستادن طلسم به سمت اژدها ها شدند.
تصویر سیاه می شود و بعد از دو ثانیه دوباره به نمایش گذاشته می شود.
< پلان چهاردهم >
" دوربین با یک نمای دور به دور صحنه نبرد می چرخد و بعد می ایستاد . در روبرویش ادوارد به همراه دو دوستش و وزیر در حال مبارزه است "
فقط سه اژدها در حال مبارزه هستند و آن سه نیز گویی فهمیده باشند که اوضاع چندان مناسب نیست فرار را بر قرار ترجیح دادند. زمانی که اژدها ها برگشتند همه ی اعضای وزارتخانه متوقف شدند.
< پلان پانزدهم >
" دوربین با یک نمای کامل از مکان قبلی اش تصویر می گیرد. "
ناگهان ادوارد حرکتی پیچیده با چوبدستی اش انجام می دهد و بعد یه جاروی پرنده روبرو اش ظاهر می شود. به سرعت سوار جارو می شود و به پرواز در می آید
< پلان شانزدهم >
"دوربین با یک نمای کامل از پشت سر و زاویه پایین جاروی ادوارد فیلم می گیرد."
همه جا را سکوت در بر گرفته است . ادوارد با سرعت به سمت بالا می رود و بعد از چند ثانیه ناپدید در آسمان محو می شود.