مسلما همش دست نویسندس اگه می خواست می تونست حسن بقال سر کوچه رو قهرمان کنه!
ولی خب ، احتمالا چون مامانش مرده بود ، باباش مرده بود، یه زخم خعلی خفن هم داشت !
ولی من کلا قهرمان بودنش رو انکار می کنم !
آخه وقتی هری یا دامبلدور مردن اصلا ناراحت نشدم ولی وقتی لرد سیاه فوت کردند و ریغ رحمت را سر کشیدند انقد گریه کردم که کل کتاب خیس خیس شد.

احتمالا به روزی که کلاه منو انداخت ریونکلاو.
یا وقتی برای مسابقه با بچه ها رفتیم دورمشترانگ.
یا وقتی بلاتریکس بهم گفت دارم سعی می کنم پیشرفت کنم و این خودش به اون رغبت بیشتری برای خوندن رول هام داده.
به روزی که ریون برنده شد.
به روزی که املاین بهم گفت قشنگ می نویسم .
به خنده های ارباب .
به وقتی رگناک اومد ریون.
و به روزی که به زندگی برگشتم...

روباه . من آدم باهوشی ام بیشتر آب زیرکاه و رو مخ برو ام و در عین حال زیبا.

از
[size

مرگ جلوه ی سفیدی دارد و لرد سیاه از سفیدی متنفر است...

از لرد ولدمورت یاد گرفتم فقط آدم های ضعیف دنبال قدرتن!

از پروفسور دامبلدور یاد گرفتم هر کسی فردیتی داره و باید به خاطر فردیتش پذیرفته بشه.

از سیریوس بلک یاد گرفتم اگر می خوام یکی رو بشناسم اول ببینم با دیگران چطور برخورد می کنه.

از آرتور یاد گرفتم هیچ وقت به کسی اعتماد نکنم .

از مالی یاد گرفتم بدون پول هم می شه زندگی کرد.

از ریگولوس یاد گرفتم هیچ باشم!

از بلاتریکس لسترنج یاد گرفتم آدم های خوب تو این دنیا زندگی نمی کنن.

از عمه سوزان بونز یاد گرفتم وراج باشم.

از لیسا یاد گرفتم ، با همه نباید خوب بود گاهی باید قهر کرد!

از ادوارد یاد گرفتم قبل از هرس کردن باغچه ، باقچه ی قلب خودم رو هرس کنم.

از شما ایچیکاوا یاد گرفتم ، باید روحیه داشت .

از گرگوری گویل یاد گرفتم نباید تسلیم شد .

از لینی یاد گرفتم ، یک دختر اگه لج کنه یه دنیا نمی تونه حریفش بشه ! ازش یاد گرفتم مهم نیست در چه اندازه ای باشیم هر کسی می تونه کارای بزرگ انجام بده.

و در کل زندگی کردن آموختم...

*ما با انتخاب‌های‌مان خود واقعی‌مان را فراتر از توانایی‌های‌مان نشان می‌دهیم. (آلبوس دامبلدور)
*اگر واقعا می‌خواهی کسی را بشناسی‌، ببین با زیردستانش چطور رفتار می‌کند، نه با آدم‌های هم‌سطح خود. (سیریوس بلک)
*شاید بهترین افراد برای به دست گرفتن قدرت آن‌هایی هستند که هیچ‌وقت به دنبالش نبوده‌اند. (آلبوس دامبلدور)
*بزرگی‌، حسادت را متجلی می‌کند. حسادت‌، کینه می‌آفریند و کینه دروغ می‌زاید. (لرد وولدمورت)
*وقتی به مرگ و تاریکی نگاه می‌کنیم‌، ناشناخته‌هاست که ما را می‌ترساند، نه چیز دیگر. (آلبوس دامبلدور)
*هری! در دنیای خیالات سر کردن و فراموش کردن زندگی، کاری را پیش نمی‌برد. (آلبوس دامبلدور)
*آن‌چه باید بیاید‌، می‌آید و هر وقت لازم باشد ما با آن روبه‌رو می‌شویم. (روبیوس هاگرید)
*مسلما این اتفاق دارد در ذهن تو می‌افتد، اما چرا باید به این معنا باشد که واقعی نیست؟ (آلبوس دامبلدور)