هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۲۶ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱
#91
با سلام
من از اعضای قدیم ایفا بودم و حالا میخوام دوباره برگردم.
اگه میشه دسترسی منو بدین.



-----
دسترسی شما با شخصیت قبلی تون(ارنی مک میلان) داده شد.
تایید شد !



ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۲۷ ۱۹:۳۰:۲۲

تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ شنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۹
#92
نام: گلرت
نام خانوادگی: گریندل والد
لقب: ارباب سیاه
سن: 25 سال( باور کن!)
رنگ چشم: تو مایه های آبی
رنگ مو: بلوند
مدل مو: بلند تا روی شانه. فرق باز میکنم.
قد: 195 سانتی متر
وزن: 83 کیلو گرم
رنگ مورد علاقه: سیاه
چوبدستی: چوب مرگ
چوب جارو: آذرخش 2010
گروه: هافلپاف
معرفی کوتاه از شخصیت: یکی از معدود دوستان نوجوانی آلبوس دامبلدور که با هم نقشه های بسیاری کشیده بودند ولی بعد دامبلدور ترسید و جا زد. ولی گلرت به راه خودش ادامه داد. در تمام دوران زندگی اش آرزو داشت تا سه شی مقدس مرگبار را با یکدیگر متحد کند تا ارباب مرگ بشود ولی فقط توانست در مدت کوتاهی دو تا از اونها یعنی چوب مرگ و سنگ رو داشته باشه که سنگ را خیلی زود از دست داد و چوبدستی را هم در دوئل با دامبلدور باخت.



شما باید مجددا شناسه جدید ساخته و با اون شخصیت خودتون رو معرفی کنید.


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۳ ۲۰:۴۰:۱۳
ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۳ ۲۰:۴۲:۱۷
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۴ ۱۰:۲۹:۲۳

تصویر کوچک شده


Re: جدی ترین رقیب هری پاتر چیه؟گرگ و میش یا دارن شان یا...؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹
#93
منم مشکل سیریوس را دارم. :دی
ولی به نظر من اگه بخوایم با تخفیف حساب کنیم هری پاتر میتونه جدی ترین رقیب درن شان باشه.


تصویر کوچک شده


Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۷:۲۵ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹
#94
سوژه: کريسمس در هاگوارتز
- ولم کن. بذار ميخوام بزنم دهنشو آسفالت کنم. دِ ميگم ولم کن ديگه مگه با تو نيستم؟

لودو در حالي که همچنان ارني رو چسبيده بود گفت: بابا تو هاگوارتز که نميشه اونا زيادن ميزنن لهت ميکنن.
ارني در حالي که همچنان تلاش ميکرد گفت: بابا من از دست اين سيريش خسته شدم ميرم بزنم لهش کنم.ما هم زیادیم. ولم کن تا تو رو هم له نکردم.

لودو در حالی که باز هم ارني را رها نکرده بود گفت: آخه چرا؟ حالا به مدل موهات خنديده کاري نکرده که. بيخيالش شو.
فرياد ارني در سالن عمومي هافل پيچيد:کاري نکرده؟ تو که ميدوني من رو مدل موهام حساسم. بزنم شپلخت کنم؟

لودو با حالت ولش کرد و ارني از ميان جمعيتي که وسط سالن اجتماعات هافلپاف تجمع کرده بودند رد شد تا به سمت سالن عمومي گريفيندور برود و کار سيريوس بلک را بسازد.

جريان از اين قرار بود که صبح روز کريسمس سر ميز صبحانه ارني که تازه براي درست کردن موهاش دوازده گاليون و بيست و دو سيکل و شش نات پرداخته بود وارد سرسرا شد سيريوس از سر ميز گريفيندور تيکه اي آبدار بهش انداخته بود و همه به ارني خنديده بودند. بعد از صبحانه ديگه ارني جوش آورده بود ولي بروبچز مرگخوار هافلپاف با توجه به اين که هاگوارتز پر از محفليون بود مانع از حمله ي ارني به سيريوس شده بودند. ولي حالا ديگه ارني قاطي کرده بود و داشت ميرفت که بزنه سيريوس را له کنه.

وقتي نزديک سالن اجتماعات گريفيندور رسيد به تقليد از فيلم تروي بارها و بارها فرياد زد:سيريش
اما افسوس که هر چه فرياد زد هيچ کس محلش نگذاشت.

ديگه وقتي کم کم داشت نااميد ميشد يه پيرزن با کلاه و ريش بابانوئل در رو باز کرد.
ارني گفت: ببخشيد مادر ميشه به اون سيريوس نامرد بگين بياد دم در؟
-
ارني با صدايي بلند تر گفت: ببخشيد مادر ميشه به سيريوس بگين بياد دم در؟
-
ارني اين بار فرياد زد:ببخشيد مادر ميشه به سيريوس بگين بياد دم در؟
پيرزن سمعکش رو از جيب دامن راه راهي که پوشيده بود در آورد و پس از تميز کردن آن به وسيله ي چند تا تف سمعک را در گوشش چپاند:
- چي ميگي پسرم؟
- ببخشيد مادر ميشه به سيريوس بگين بياد دم در؟
- نه ننه.
- چرا؟
- چون از اينجا رفتن.
- ببخشيد آدرس جديدشونو ندارين؟
شارق

(افکت تو گوشي آبداري که در گوش ارني خورد)
- مرتيکه مگه خودت خواهر مادر نداري از من شماره تلفن ميخواي؟ فکر کردي من بهت شماره ميدم؟
ارني که هنوز مبحوت بود گفت: ببخشيد من اصلاً چنين چيزي نگفتم.
- تو غلط کردي که نگفتي. جوون هم جوون هاي قديم. بيا اينو بگير.

پيرزن نود و هشت ساله کاغذي را در دست ارني چپاند که رويش شماره تلفن و... نوشته بود.
ارني:
پيرزن:

ناگهان از گوشه ي کادر شخصي رد شد.
ارني سريع به سمت او رفت. چند قدمي که نزديک شد فهميد که اون کسي نيست جز سيريوس.
دوباره فرياد زد:سيريش
سيريوس برگشت و مثل ماست او رو نگاه کرد.
ارني گفت: يا همين الان با من دوئل ميکني يا... يا ...
-يا چي؟
- يا خيلي بدي.
سيريوس کمي فکر کرد و بعد گفت: باشه. ولي این وسط که نمیشه. بيا بريم اتاق دوئل.

اتاق دوئل جايي به اندازه ي يک استاديوم فوتبال بود که دو دوئل کننده در وسط آن بودند و تماشاگران دورتدور آنان مينشستند. صداي تماشاگران شنيده ميشد:

- ارني چيکارش ميکنه؟.... سوراخ سوراخش ميکنه.
- سيريش بيا اينجا... سيريش بيا اينجا.
ناگهان صدايي همه را ساکت کرد.
موسيقي فیلم خوب بد زشت بود که پخش ميشد.

صداي گزارشگر به گوش ميرسيد:
با سلام خدمت شما بينندگان عزيز و ارجمند. در خدمت شما هستيم با پخش مستقيم دوئل سيريوس بلک و ارني مک ميلان... با اينکه روز کريسمسه ولي با اينحال صد هزار نفر در ورزشگاه حضور يافتند... حالا دو دوئل کننده به هم تعظيم ميکنن... اولين طلسم رو سيريش به طرف حريفش شليک ميکنه... ارني با یک جريوس جوابش رو ميده که سيريوس، جرويوس را با منحرفيوس رد ميکنه. حالا سيريوس دو طلسم پشت سر هم رو ميفرسته... پتريفيکوس توتالوس و سکتوم سمپرا... ارني از سکتوم سمپرا جاخالي ميده و پتريفيکوس توتالوس را منحرف ميکنه.... دوباره سيريوس حمله ميکنه... کاملاً دوئل را تحت کنترل داره... و بله ارني خلع سلاح ميشه... ديگه کارش تمومه... نه صبر کنيد... آگوستوس پاي داخل زمين پريده و داره از ارني حفاظت ميکنه... پشت بند او خانواده ي مالفوي هم ميپرن تو و به کمک ارني ميرن... حالا از اين طرف جيمز و کينگزلي و رفوس داخل زمين ميان... خانواده ي ويزلي هم خودشون رو به زمين ميرسونن... حالا لرد ولدمورت و آلبوس دامبلدور ميان وسط... دیگه تقریباً همه توی زمین دارن با هم میجنگند... صبر کنید حالا آنتونین دالاهوف و ایوان روزیه و پرفسور کوییریل به زمین وارد میشن... خدای من چی میبینم!... عله ی اعظم ظهور کردند... در اینجا من از شما خداحافظی میکنم که خودم هم برم وسط و مشغول شم.

معلم درس خود را با این جمله تمام کرد: و اینگونه جنگ جهانی جادوگران ملقب به جنگ کریسمس شروع شد.


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۹ ۷:۲۹:۵۳
ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۹ ۷:۳۴:۳۴
ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۹ ۷:۳۵:۱۹

تصویر کوچک شده


Re: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ جمعه ۲۸ آبان ۱۳۸۹
#95
اگه مهلت دوئل زیاد باشه من حاضرم با سر کادوگان دوئل کنم.
2 هفته خوبه؟


تصویر کوچک شده


Re: گروه ضربت دیاگون
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۹
#96
-ارنی دوستت داریم....ارنی دوستت داریم....
صدای مردم غیور دیاگون همراه با اعضای گروه ضربت در فضا طنین انداز شد.
ملت جلوی درب خانه ی ارنی مک میلان جمع شده بودند و با فریادهای خود او را صدا میزدند.
چند تن از ساحره های لنگ شوهر آن جلو غش کرده بودند و اورژانس سنت مانگو داشت جمعشان میکرد.
از طرفی دیگر ارنی توی اتاقش مشغول خواندن دیفرانسیل بود که ناگهان صدای مردم را شنید.
از پنجره ی اتاقش نگاه کرد و جمعیتی حدود 2000 نفر را دید که جلوی خانه اش جمع شده بودند.
از اون وسط مسطا کله ی کچل کینگزلی توجه اش را جلب کرد.
کچل مورد نظر در حالی که از وسط ملت در حال عبور به شکل در اومده بود. به سمت خانه رفت و زنگ درب را به صدا در آورد.
در باز شد و به داخل رفت.
پس از چند دقیقه صحبت بین ارنی و کینگزلی و تبادل شدن تعداد زیادی آن دو جلوی درب خانه ظاهر شدند.
23 ساحره ی دیگر غش کردند.
با اعلام برگشت دوباره ی ارنی توسط کینگزلی ملت آن دو را روی دست بلند کردند و تا دفتر مرکزی گروه بردند.
______________________________________________
آمدم و خوش آمدم


تصویر کوچک شده


Re: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۲۰:۵۸ یکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۹
#97
- آخه بابا چرا میشینی این فیلمای پلیسی رو میبینی؟ بیا برگردیم. دیگه فکر کنم مومیاییه همه ی باند هاشو باز کرده
ارنی جواب داد: بدبخت بی شعور اگه الان برگردیم که ما را هم مومیایی میکنن. تازه مگه اون یارو بی نام و نشانه رفیقت نبود؟ الان مومیاییش میکنن.
ماندی گفت: جهنم... چیکار کنیم دیگه... واسه رفاقت جون میدیم.
- پس زود باش.
وقتی وارد سالن اصلی موزه شدند ناگهان از سمت راستشانسوسکی پرواز کنان عبور کرد.
ارنی با صدایی آرام گفت: زود باش بی سر و صدا دنبالم بیا. یادت باشه مومیایی ها توی موزه اند. اگه صدات در بیاد تموم میشیم.
از راهروی کوتاهی عبور کردند و به بخش مصر باستان رسیدند. از سمت راستشان سوسکی از پشت یکی از اهرام ثلاثه بیرون آمد و مثل بز سرشو زیر انداخت و رفت.
ارنی و ماندی خیلی آرام به تابوت جهانبخش سلطانـ . . . ببخشید، آمنحوتب دوم نزدیک شدند.
وقتی به تابوت رسیدند دیدند که دوباره اون سوسک بی شعور روی تابوت نشسته.
ارنی که دیگه اعصابش خرد شده بود با یه حرکت پا سوسک را له کرد و صدای بلندی در سالن پیچید.
- کیــــــــــــــــــــــــــه؟کیـــــــــــــــــــــــه؟
این صدای ماندی بود که خیلی بلند تر از صدای له شدن سوسک در موزه طنین انداز شد.
در همان لحظه نیروهای S.W.A.T مومیایی ها با باندهایی مشکی از در و دیوار مثل مور و ملخ پایین ریختند و با چک و لغت(منظور همان لگده) به جان آن دو افتادند.
.:دقایقی بعد در کلانتری مصر باستان:.
یک مومیایی با باند های سبز زیتونی مشغول استنطاق متهمین بود:
پدر سوخته ها از موزه ی ما دزدی میکنید؟ میخواهید در چنین شب مهمی در موزه اخلال ایجاد کنید که ما را بی کفایت جلوه بدهید؟ بدهم پدر پدر پدر پدرسوختیتان را در بیاورم؟ پدر سوخته ها!
ارنی که ترس بَرَش موستولی شده بود گفت: نـ..نـ..نه والا. مـ...مـ...من خودم نگهبان موزه بودم.
-پدر سوخته به مجری قانون دروغ میگویی؟ بدهم پدر پدر پدر پدرسوخته ات را در بیاورند؟
در این لحظه ماندانگوس با لبخندی بر لب کارتی را با زاویه ی 37 درجه طی یک پرتابه ی مایل با سرعت اولیـ ...(آخ ببخشید، امروز صبح تا حالا داشتم فیزیک میخوندم قاطی کردم) کارتی را روی میز مومیایی انداخت.
مومیای نگاهش بر روی کارت لغزید و پس از لحظاتی صورتش ابتدا به رنگ سفید بعد قرمز و در آخر نیز سبز در آمد تا پرچم مقدس ایران تشکیل شود.
-قربان.... چرا زودتر نفرمودید... خیلی عذر میخوام... همه ش تقصیر این سوات های پدرسوخته ست. الان میدهم پدر پدر پدر پدر سوخته ی همشان را در بیاورند.
ارنی با تعجب رو به ماندی کرد. او هم خم شد و در گوشش چیزی زمزمه کرد که به گوش ما فقط چند حرف "ا"،"ط"،"ل"،"ا" رسید و ما هیچ چیز، تاکید میکنم، هیچ چیزی متوجه نشدیم...
-ماندی رو به مومیایی کرد و گفت: زود باش بگو ببینم امشب اینجا چه خبره؟



ارنی عزیز متاسفانه بنظر می رسه که شما سوژه را کمی! منحرف کردید. بنابراین با عرض پوزش این پست در نظر گرفته نمی شود.


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۲۸ ۱۹:۴۱:۴۰

تصویر کوچک شده


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
#98
-شب که میشه به عشق تو غزل غزل صدا میشم ...
- چه خوبه همیشه ما با هم باشیم... منو تو ...
-هیشکی نگفت یه دختر تنها تو این شهر شلوغ ...
-زهر مار
این آخریه صدای ارنی بود که وارد کلاس شده بود.
ملت:
ارنی فریاد میزد: من به نظم خیلی اهمیت میدم. اصلاً بی نظمی رو تحمل نمیکنم. این یعنی چه؟ من اومدم توی کلاس بعد میبینم هر کی داره برای خودش یه چیزی میخونه. حالا نظم رو بهتون یاد میدم.
در حالی که آستین هاشو بالا میزد ادامه داد: من تکخوانی میکنم و شما هم گروه کٌر.
ملت:
حاج درک از آخر کلاس بلند شد و گفت: استاد، این کارها چیه، حالا اینا بچن نمیدونن. شما که میدونید موسیقی در آسلام نفی شده.
ملت:
ارنی گفت: مادر این بچه کیه؟ بیاد این کوچولو رو جمعش کنه.
و ادامه داد: 3...2...1 شروع میکنیم. گل من ای نازنینم.
-تو عزیز دلمی... تو عزیز دلمی... تو عزیز دلمی...
- تو چشات نشینه شبنم
-تو عزیز دلمی... تو عزیز دلمی... تو عزیز دلمی...
پس از دقایقی که ملت اوده بودن وسط و دیگه کار داشت به جاهای باریک میکشید ارنی فریادی مبنی بر "بتمرگید میخوام درس بدم" زد.
- خب حالا که یکم حال کردین درسو شروع میکنیم.
همینطور که به سمت تخته میرفت گفت: امروز میخوام یه طلسم رو براتون بگم. یکی از کثیف ترین طلسم هایی که تا به حال اختراع شده. ما این طلسمو نمیخونیم برای اینکه ازش استفاده کنیم. چون استفاده از این طلسم جرم محسوب میشه و مجازاتش هم 3 ماه حبس در آزکابانه. ما اینجا فقط ضد طلسمشو میگیم. قبل از اینکه بیشتر توضیح بدم بگم که از امروز شروع میکنم نکات مهمی که در دوئل باید بهش توجه کنید را براتون بگم.
سپس درشت روی تخته نوشت:
کروسیاتوس
نحوه ی عملکرد: باعث میشه که حریف از کمر به پایین فلج بشه.
ضد طلسم:آنته سیا(antesia)
- خب یه توضیحاتی میدم.اول اینکه برای استفاده از این ضد طلسم باید حداقل 3 متر با حریف فاصله داشته باشید. نحوه ی تکون دادن چوبدستی هم یه حرکت سریع از بالا به پایین دقیقاً مثل اینکه میخواید یه چیزی رو پرتاب کنید.
-حالا چند نکته برای دوئل میگم.
1. هیچ وقت به حریفتون نزدیک نشید و حد اقل فاصله ی 5 متر رو حفظ کنید که فرصت دفع طلسم رو داشته باشید.
2. تا حد امکان سعی کنید از ورد های غیر کلامی استفاده کنید.
3. مهارت چفت شدگی به شما خیلی کمک خواهد کرد. حتماً از آن برای بستن ذهن خود و خواندن ذهن حریف استفاده کنید.
دوباره گچ سفید رو برداشت و روی تخته نوشت:
تکالیف این هفته:
1. 3 مورد دیگر به نکات دوئل اضافه کنید. (تکراری نباشه) هر مورد 5 امتیاز
2. خودتون را تصور کنید که در حال دیدن یک دوئل هستید. هر چه مشاهده میکنید را در قالب یک رول بنویسید. 15 امتیاز


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۸ ۱۹:۰۴:۱۶

تصویر کوچک شده


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۸:۲۰ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
#99
امتیازات جلسه ی اول آموزش دوئل
گریفیندور:29
بیل ویزلی:25
دابی:30
فرانک لانگ باتم:30
روبیوس هاگرید:30
آقای الیواندر:30
راونکلاو:23
لودو بگمن:30
ارگ کثیف:30
بادراد ریشو:30
اسلیترین:23
مليندا بوبين:30
نارسیسا مالفوی:30
آگوستوس پای:30
هافلپاف:0
بوق


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۸ ۱۰:۲۸:۳۸

تصویر کوچک شده


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۸:۱۹ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
گریفیندور:29
بیل ویزلی:25
دابی:30
فرانک لانگ باتم:30
روبیوس هاگرید:30
آقای الیواندر:30
راونکلاو:23
لودو بگمن:30
ارگ کثیف:30
بادراد ریشو:30
اسلیترین:23
مليندا بوبين:30
نارسیسا مالفوی:30
آگوستوس پای:30
هافلپاف:0
بوق


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.