هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
#91
سر پل هاستون

مرگخوارها نزدیک انباری که ققنوس در آنجا زندانی شده ایستاده، و منتظر رفتن اولین نفر به داخل انبار بودند.
ایوان با خشم بسته ی حاوی جنس مرغوب را از مورفین گرفت و به سمت انبار حرکت کرد.
- من میرم تو، اما اگه مُردم....اگه مُردم...
بلاتریکس در حالی که قهقهه می زد گفت:
- اگه مردی برات یه زن میگیریم و بهش میگیم خیلی دوسش داشتی!مواظب باش گند نزنی بچه سوسول!
ایوان :
با قدم های لرزان وارد انبار شد. ققنوس درون قفس بزرگ شیشه ای نشسته بود و برای سرنوشت غم انگیزش اشک می ریخت. ایوان چند قدم که جلوتر رفت ناگهان تبری به اندازه ی هیکلش از سمت راست وگرزی دو برابر هیکلش از سمت چپ مقابل او ظاهر شدند.
غول بی شاخ و دمی عربده زد:
- اینجا چی می خوای جوجه؟!
ایوان که هم رنگ یخچال شده بود، بسته ی چیز را با دست لرزانش به غول داد.همین که دستش را دراز کرد آستین ردایش که چند روز پیش فلور آن را در لباسشویی انداخته و آب رفته بود، عقب رفت و لوگوی مرگخواری روی ساعدش نمایان شد!
- چه چیز مرغوب و خوبی! فقط ما موتاد نیستیم مرگخوار زپرتی!
سپس گرز را بالا برد و با ضرب پایین آورد. ایوان دیگر چیزی نفهمید.

چند ساعت بعد، اتوبوس شوالیه

- پسره ی بی دست و پا حتی نتونست از غول ها رد بشه، چه برسه بخواد به طلسم های دزدگیر محفلی ها برسه!
- این محفلی ها از کجا پیداشون شد؟
- ارباب عصبانیه..ما رو به غبار صورتی تبدیل می کنه...
ایوان ناله ای کرد و گت:
- چه خبر شده... ما کجاییم؟
صدای جیغ بلاتریکس به گوش رسید:
- به خاطر شاهکار تو، توی اتوبوس شوالیه ایم!مستقیم میره آزکابان!
در همین لحظه فریاد همه ی مرگخوارها با هم بلند شد و همزمان دست شان را بر روی ساعدشان گذاشتند.
- یا کش تنبون مرلین! ارباب برگشته! فهمیده گند زدیم!
- راننده سریع تر برو به سمت آزکابان! اونجا از دست راباب در امانیم!
صدای فریاد لرد ولدمورت از دوردست ها به گوش می رسید...

پایان سوژه



پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۱۰ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
#92
۱) نظرتان در مورد ازدواج ماگل ها و جادوگر ها چيست؟ توضيح داخل درس را حتما بخوانيد و علاوه بر آن مي توانيد نظر خودتان را هم بگوييد يعني نظر دالاهوف را نقد كنيد يا تاييد كنيد و دليل تاييدتان را بنويسيد و يا تكميل كنيد. (۱۰ نمره)

بستگی داره ماگلش چه جور ماگلی باشه و جادوگرش هم چه جورجادوگری.
اواسط دوره ی رنسانس، خیلی از جادوگرهای سیاه و پلید با خوب نشون دادن خودشون پیش ماگل ها، اون ها رو راضی می کردن تا باهاشون ازدواج کنن. اما بلافاصله بعد از ازدواج، اونا رو به شدت شکنجه می کردن. شایعاتی هست که ریچارد شگفت انگیز روانی به قدری از رو دست زدن به زنان ماگل لذت می برد که با چهره ای مبدل با 46 ماگل ازدواج کرد و اون ها رو به کمک دوستانش شکنجه کرد و به قتل رسوند. مسلما این ازدواج های بین جادوگر و ماگل اصلا توصیه نمیشه! این روزها وزارت سحر و جادو هم در بخش اداره ی "مبارزه با سواستفاده علیه ماگل ها"با این موضوع به شدت مبارزه می کنه(البته این مطلب مربوط به دوره ی قبل از وزارت آقای مورفینه، چون انگار اون اسم این اداره رو به اداره ی "اتفاقا سواستفاده و شکنجه ی ماگل ها" تغییر داده!)
این موضوع یک طرفه نیست و در طول تاریخ ماگل های زیادی هم دیده شدند که بعد از ازدواج با جادوگر، وقتی به راز اون ها پی بردن، بلافاصله با شلیک اسلحه ای ماگلی اون ها رو به قتل رسوندن!
ولی در کل اگه با انسان هایی عادی طرف باشیم، بعله خیلی هم خوبه. چرا که نه! باعث نزدیک تر شدن فرهنگ های این دو قشر می شه و عشق از همه چیز مهم تره!

۲) دالاهوف با چه اصواتي در كلاس خميازه ميكشيد؟ سه مورد ذكر كنيد. (3 نمره)
دیدین بعضی وقت ها تو کلاس فقط تصویر استاد رو دارین و صداشو نمیشنوین؟ دابی تو اون حالت بود سر کلاس!
فقط تصویر پروفسور دالاهوف رو داشت.

۳) جاهاي خالي را با عبارات مناسب پر كنيد.
_ شماره حساب گرينگوتز پرفسور دالاهوف توسط اداره ی مبارزه با اساتید رشوه گیر، مسدود شده است. (۵ نمره)
_ دانش آموزاني كه با شنيدن عبارت ازدواج ماگل و جادوگر لب هايشان را گاز گرفتند دچار گازگرفتگی هستند. (۵ نمره)
_ دانش آموزاني كه موافق ازدواج ماگل و جادوگر بودند دچار گازگرفتگی نشدند و خیلی هم سالم هستند. (۵ نمره)

۴) اگر عاشق بشويد.. با يك ماگل ازدواج ميكنيد؟ فقط بله يا خير. ( ۲ نمره)
بعلههه.



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲
#93
1. به نظر شما چه بلاهایی طی سالهای دوران دانش آموزی تا ولدمورتی سر تام ریدل اومده که به این روز افتاده؟ کامل توضیح بدین! (10 امتیاز)

گفته شده که وقتی تام ریدل جوان و به مغازه ی بورگین و برکز میره تا برای اونها کار بکنه به مشکلی بزرگ برخورد می کنه که اصلا تصورش رو هم نمی کرده. هپزیبا اسمیت! پیرزنی خپل که برخلاف اسمش اصلا زیبا نیست!شایعاتی هست که این زن دلباخته ی تام ریدل جوان و جذاب میشه، اما می دونه که تام به این خوشتیپی با اون نمی مونه! پس تصمیم به چیز خور کردن تام (اون چیز نه...یه چیزه دیگه!) با معجون های مختلف می گیره. یکی از این معجون ها باعث شد تام کمی از زیباییش کاسته بشه و صورتش کدر بشه.اما تام که انقدر سرگرم جادوی سیاهه و طفلی بچه غرق کارشه، حتی خودشو تو آینه نگاه نمی کنه و متوجه نمیشه. معجون بعدی روزی به تام داده میشه که اون برای تماشای جام هافلپاف به خونه ی هپزیبا اومده.هپزیبا توسط جن خونگی اش و قبل کشته شدنش به دست ولدمورت معجون دیگه ای به اون می ده که بعد از مدتی باعث ریزش دائمی موی ولدمورت بشه. نمی دونم تاحالا دقت کردین یا نه، ولی لرد ولدمورت نه تنها روی سرش مو نداره، بلکه مژه،ابرو، موی گوش و موی بینی هم نداره!ریش هم نداره تازه!(مثل مونالیزا!)
ولدمورت بعد از خونه ی هپزیبا و استعفا از مغازه ی بورگین و برکز، به آلبانی میره و در اون جا با نجینی آشنا میشه.اون ها به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کردند اما یه روز صبح معجون اثر می کنه و نجینی می بینه کنارش یه آدم کچل زشت بدترکیب دراز کشیده! نجینی هم که اونو با یه آدم غریبه اشتباه میگیره، به سمتش حمله می کنه و دماغشو می کنه!
و این بود داستان لردولدمورت!

2. جیمز چرا دیر رسید سر کلاسش؟ (5 امتیاز)

مامانه آقای بلوپ! مادرن دیگه. نگران اند همیشه.:pretty: مامان آقای بلوپ داشت به جیمز سفارش بچه اش رو می کرد.
- مواظب پسرم باش!شب زود برش گردون خونه. مراقب باش قرصا شو سر وقت بخوره. بهش هله هوله نده بچه ام از غذا میفته.حواست باشه از بچه های مدرسه سرماخوردگی نگیره که زیاد شایع شده. تازه تو پیام امروز نوشته شپش تو هاگوارتز افتاده! بچه ام شپش بگیره یه لقمه چپت می کنم!
- بلوپه خانوم، این بچه که مو نداره شپش بگیره...
- حرفمو قطع نکن جیمز پاتر! حالا که موافقت کردم این جگرگوشه مو بهت بسپرم و تو ازش پرستاری کنی باید حسابی حواست باشه! استاد مهمانی،باش! تو قرار بوده فقط پرستاری بچه ی منو بکنی!
- بلوپه خانوم هیییس!! اینجا هیچکس نمی دونه من دو تا شغل دارم!
- می خواستی قبول نکنی! داشتم می گفتم، تخته ها گچی نباشن. فقط وایت برد! بچه ام به گچ آلرژی داره....
- بلوپه خانوم کلاسم دیر شد.
- اون یویوی کثیفتم نده دست بچه ام آلوده است! پوشکش هم هر دو ساعت یه بار عوض کن، وگرنه می دونی چه اتفاقی میفته...

3. حضور آقای بلوپ در کلاس چه فایده ای داشت؟ (5 امتیاز)

دانش آموزان تونستن با جوجه نهنگ های دورگه آشنا بشن که مامان نهنگ و بابای خروس دارن( اگه به نظرتون مسخره است، به این فکر کنین مثل مامان بابای هاگریده که مامانش غوله باباش جادوگر!بعله!)

4. یه نقاشی از مورفین گانت قبل از اعتیاد و بعد از اون برام بکشین. نقاشیتون هر چقد کثیف تر و شلخته تر امتیازتون بالاتر، هر چقد تمیزتر و سوسول تر و با استفاده از نقاله و گونیاتر (!) امتیازتون کمتر! (10 امتیاز)
تصویر کوچک شده



پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲
#94
انجمن قلعه ی هاگوارتز
نقد الف دال تا پست 77

سوروس اسنیپ( فلیت ویک فعلی): 14 نقد گروهی(پست 2)
همین فلیت ویک فعلی با یه شناسه ی دیگه!:
2 نقد گروهی (پست 10) 5 نقد گروهی( پست 9)، 1 نقد(پست 11)
محاسبات!: 14+2+5=21 تقسیم بر 3 + 1=7+1=8 نقد
سارا اوانز: 9 نقد گروهی(پست 3)، 8 نقد گروهی (پست 4)، 6 نقد گروهی(پست 6)
محاسبات: 9+8+6= 23 ، گرد به بالا 24، تقسیم بر 3 = 8 نقد
آلبوس سوروس پاتر: 10 نقد گروهی (پست 5)، 4 نقد گروهی (پست 7)
محاسبات: 10+4=14، گرد به بالا 15، تقسیم بر 3= 5 نقد
پروفسور گرابلی پلنگ:9 نقد (در پست های 13،15،23،24،25،28،30،33،34)
جیمز سیریوس پاتر: 1 نقد (پست 17)
گودریک سابق، سالازار فعلی: 2 نقد( در پست های 38،41)
رون ویزلی اولد!: 9 نقد (در پست 46،53،54،57،58،60،62،63،64)
جیمز پاتر: 1 نقد (در پست 72)


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۲ ۲۱:۰۷:۳۳
دلیل ویرایش: به روز رسانی تا مرداد 95


پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۹:۵۸ جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۲
#95
انجمن قلعه ی هاگوارتز

تاپیک دخمه ی فلیچ نقد و بررسی

ریموس لوپین: 1 نقد (پست شماره ی 3)
مورگانا لی فای : 1نقد (پست شماره ی 4)
پروفسور گرابلی پلنک: 1 نقد ( پست شماره 6)
کینگزگلی شکلبوت : 2 نقد (پست های 11،13)

اطلاعیه های جوخه بازرسی
بارتی کراوچ پست شماره ی 14 ( بررسی شود که چند تا نقد حسابه!)

انجمن ویزنگاموت

گابریل دلاکور: 2 نقد( پست های 5،9)
آنیتا دامبلدور: 4 نقد(پست های 11،55،57،61)
آلبوس سوروس پاتر: 2 نقد(پست های 16،30)
بلیز زابینی: 3 نقد ( پست های 18،20،25)
جیمز سیریوس پاتر: 3 نقد( پست های 27،32،35)
ایوان روزیه: 3 نقد (پست 38(2 تا نقده؟) و 54)
مونتگومری: 3 نقد ( پست های 40،44،47،50 (حسابه؟))
لیلی لونا پاتر: 1 نقد(پست 45)
پرسی ویزلی: 1 نقد(پست 49 نیمچه نقده!)
اینیگو ایماگو (دلورس آمبریج) : 1 نقد(پست 52)
روونا ریونکلا : 2 نقد(پست 67 دو تا حسابه فکر کنم.)
پرنس: 3 نقد( پست های 71،73،76)

********
توضیحات:
تاپیک نقد و بررسی پست های جوخه بازرسی به دفتر فلیچ تغییر نام داده. یه زمانی هم اسمش اتاق اساتید بوده!
کشف دیگه این که بیشتر پست های الف دال توی تاپیک نقد محفل نقد شدن.
طبق پست 8 تاپیک دخمه فلیچ، روزگاری یه تاپیک نقد الف دال وجود داشته. ولی حالا یا منحل شده یا ادغام یا اسمش عوض شده. حتی با جست و جوی پیشرفته هم پیدا نشد! با این لینک.



پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۲
#96
1.توضیح دهید با چه انرژی ای می توان سیاه چاله ها را بزرگ تر کرد؟!(10)
با انرژی ای که تو هیچ رستورانی نیست و اسمش عشقه! ( کپی رایت بای هیچکس!)
بعله!
تنها عشق وجود داره و سیاهای مثل استاد که از درکش عاجزند!
تحقیقات من نشون داده سیاه چاله ها تا حد زیادی تحت تاثیر عواطف جادوگرا هستن. یعنی عشق و ترس و ناراحتی و خوشحالی. اگه به اونا عشق بورزی اون ها این انرژی رو میگیرن و بزرگ و بزرگ تر می شن. اما اگه دعواشون کنی، اونا رو بترسونی یا وقتی کنارشونی نارحت بشی انرژی منفی منتقل میشه و اون ها کوچیک می شن.

2.سیاه چاله ی شما چه طور رشد کرد؟!(8)
دابی تمام مدت نازش کرد. لوسش کرد. باهاش صحبت کرد و بهش عشق ورزید! اون هم بزرگ و بزرگ تر شد! به قدری که دابی مجبور شد اونو از توی شیشه ی مربا در بیاره و تو تنگ ماهی بذاره!
دابی یکی از کلاه های خودشو داد و اون روبالشی قدیمیه هم تن سیاه چاله کرد. جوراب سبز و صورتی هم پاش کرد.سیاه چاله دیگه یه پارچه آقا شده بود! چون هنوز دندون نداشت دابی شروع کرد به اون غذا هایی داد که احتیاج به دندون نداشت. سوپ و پودینگ و اینا. اولین قاشق که رفت تو دهنش سیاهچاله انقدر تپلی شد که روبالش تو تنش پاره شد و جوراباش از پاهاش شلیک شدن!
دابی فهمید علاوه بر عشق، غذا هم خیلی مهمه!

3.درمورد ظاهر سیاه چالتان توضیح دهید!(8)
همون طور که گفتم سیاهچاله ی دابی خیلی شیکه و خوش لباسه! اون که تقریبا هم قد دابی شده یه بلوز آلبالویی تنشه که روی اون هم یه کروات با طرح سیاهچاله زده. دابی هر روز سرشو شونه می کنی ولی چون مو نداره دردش میاد و یه ذره به خاطر این انرژی منفی کوچیک میشه!
یه روز اتفاق بدی افتاد! دابی وقتی داشت خودشو تنبیه می کرد و گوششو لای در گذاشت و در رو محکم بست، یهو سیاه چاله ناراحت شد و انقدر کوچیک شد که دابی دوباه مجبور شد اونو بذاره تو تنگ!
تصویر سیاه چاله ی دابی: :hungry1:

4.روشی برای ساکت کردن دانش آموزان ارائه کنید!(4)
یه سیاه چاله می ذارین تو کلاس و انقدر بهش محبت می کنید و عشق می ورزید و غذا می دید تا سیاهچاله به قدری بزرگشه که کل اتاق رو بگیره. یه ذره دیگه که عشق بورزید سیاه چاله فقط چند سانتیمتر با دیوار فاصله داره و کل فضای اتاق رو اشغال کرده! و بهتر از اون این که دانش آموزان رو در این فضای چند سانتیمتری گیر انداخته و به دیوار فشار میده.
دانش آموزان بعد از پایان کلاس به صورت لواشک از زیر هیکل سیاه چاله در میان!:zogh:

سوال امتیازی *:استدلال پروفسور مک براید را زیر ذره بین ببرید!(یا ثابتش کنید،با نقضش کنید!)
خیلی درسته. بهترین استلال رو داره پروفسور مک براید!
دیوانه ساز از ترس تغذیه می کنه. سیاه چاله ی دابی هم از عشق. پس دیوانه ساز در واقع ژن جهش یافته ی سیاه چاله است.



پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۲
#97
سلام!
دابی همه ی حقوقش رو ریخت به حساب پروفسور درس ماگل شناسی. حالا دابی حتی یه نات نداره با ناله سودا کنه!
دابی به عنوان مورخ افتخاری اعلام آمادگی میکنه.
رزومه هاش هم تو اون گونی پاره هست... بله قربان همون! میزان حقوق درخواستی هم همون جاست!
ممنون!





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
#98
آل ها بیشتر در کدام کشور ها زندگی می کند؟ (5 نمره)
آل ها، این موجودات مرموز بیشتر در کشورهای مستعمره ی سابق پرتغال سکونت دارند. یعنی صبر می کنند ببینند پرتغال کدام کشور ها را مورد استعمار قرار می دهد تا بروند و در آن جا زندگی کنند!از جمله ی این کشور ها می توان به گینه بیسائو، برزیل، موزامبیک و بخش هایی از هند اشاره کرد! البته گزارش هایی هم مبنی بر دیده شدن آن ها در جنگل های سیاه آلمان شنیده شده اما وزیر سحر و جادوی پرتغال در سخنرانی اش مورد استعمار قرار دادن آلمان را تکذیب کرده!
آل ها انواع گوناگونی دارند. از جمله ی آن ها می توان به آلِ پاچینو، آلِ کاپون، آلِ ن دلون، آلِ زایمرو آلِ رژی اشاره کرد.

آل ها چگونه کودکان را به خود جذب می کند؟به طور خلاصه توضیح دهید؟ (15 نمره)
اگر بخواهیم بدانیم این موجودات چگونه کودکان را به خود جذب میکنند باید بدانیم با کدام یک از انواع آن ها طرف هستیم.
برای مثال حضور یک آلِ پاچینو ی خندان و یا آلِ ن دلون با لبخند، در منطقه کافی است تا نه تنها کودکان بلکه تمام ساحره های دنیا هم از اکثر نقاط جهان سرازیر شده و جذب آن ها شوند!
آلِ رژی عموما کودکان مستعد بیماری ها فصلی را به خود جذب می کند. وی به منظور این امر با صدای بلند می خندد و از توی سبدی که در دست دارد گرده ای را پخش کرده که باعث بروز بیماری های فصلی و سپس مرگ جادوگران و ساحره ها می شود.
آلِ زایمر هم در چشمان کودک خیره می شود و پس از چند ثانیه کودک فراموش می کند که از کجا آمده و آمدنش بهر چه بوده! پس از آن آل کودک را می بلعد.

آخرین حمله توسط آل ها در کجا و به چه کسی گزارش شد و آیا این آل در حمله ی خود موفق بود؟ (10 نمره)
آخرین حمله ی گزارش شده در یکی از پارک های سبز و باتلاقی کشور گینه و بیسائو بوده. آل مذکور از رده ی آل های کاپون بوده که به عنوان مخوف ترین آل ها شناخته می شوند.
متن زیر روایتی است از یکی از شاهدان عینی:
من توی پارک بودم و داشتم پسرم رو با چوبدستی تاب میدادم که یهو صدای خنده شنیدم. یه موجود کوچیک کنار الاکلنگ وایساده بود. کر کر می خندید و وقتی دهنشو باز کرد دیدم دندون های تیزی داره. آلِ کاپون بود. خود خودش بود. سرمو برگردوندم تا پسرمو از اونجا دور کنم اما پسرم دیگه روی تاب نبود! بلکه کنار این موجود کوچیک ایستاده بود و آل هم که آب از لب و لچه اش آویزون شده بود مدام دور لبشو لیس می زد و کر کر می خندید. دست پسر منو گرفت تا انگشت ها شو گاز بزنه و بکنه اما یه استیوپفای به سمتش حواله کردم و بیهوش شد.
این آل، آخرین حمله ی گزارش شده بوده و همان طور که گفته شد حمله اش موفقیت آمیز نبود.
این آلِ کاپون به عنوان آخرین آل دیده شده، مومیایی شده و در موزه ی حیات وحش وزارت سحر و جادوی گینه و بیسائو نگهداری میشود و هر سال در یک کشور در معرض دید عموم قرار می گیرد!

سوال امتیازی:وزارت سحر و جادو چگونه بر مشکلات جانوران نظارت دارند؟ (10 نمره)
وزارت؟! نظارت؟!
طبق آخرین گزارش های رسیده وزیر برای کنترل کردن موجودات جادویی اقدام به پخش مواد و چیز در بین آن ها کرده و کل موجودات جادوگری انگلستان در حال حاضر در گیجی ویجی و عوارض این مواد به سر می برند!



پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
#99
در هاگوارتز این روزها چه می گذرد؟


این روز ها بحث امتیازدهی در هاگوارتز به مسئله ی بحث برانگیزی بدل شده است. درحال حاضر ساعت شنی های غول پیکر امتیازات، پلمپ شده تا این مسئله حل شود و تصمیم جدیدی اتخاذ گردد.

کیفیت یا کمیت؟ مسئله این است!
خبرنگار اعزامی پیام امروز به مدرسه جادوگری هاگوارتز گزارش داده:
- وقتی به سمت اتاق مدیریت هاگوارتز رفتم صف طویلی از دانش آموزان معترض را دیدم که پشت درهای بسته اتاق مدیر ایستاده بودند و پلاکارد های بزرگی را بالا گرفته و شعار می دادند.
روی پلاکارد ها شعار هایی از قبیل: "امتیاز دهی سابق حق مسلم ماست!"، "مدیر بر باید گردد!" ،"مدیر شبا کجایی؟" به چشم می خورد.
نفرات جلوی صف با مشت بر در اتاق مدیر می کوبیدند اما از مدیر خبری نبود. شایعه شده فوکس، ققنوسی که در دفتر مدیریت ساکن بوده از شدت گرسنگی از دست رفته زیرا کسی به او غذا نمی دهد!
در غیاب مدیر یکی از افراد دلسوز این مدرسه، پروفسور آمبریج استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه بعضی وظایف را به عهده گرفته است. در گزارش های بعدی تلاش می کنیم تا با پرفسور آمبریج مصاحبه ای ترتیب دهیم. تا ببینیم شایعه ی مرگ فوکس را تایید می کند یا خیر.
در میان تظاهرکنندگان پای صحبت دانش آموزی از یکی از گروه های چهارگانه نشستم که از این وضع ناراضی بود و گفت:
- من اعتقاد دارم گروه ما داره از گردونه ی رقابت ها خارج میشه. اعضای گروه ما زیاد نیست و شانس قهرمان شدنمون با توجه به این وضع امتیازدهی خیلی پایینه. من پیشنهاد جدیدی رو می خوام به مدیریت ارائه بدم.
به نظر من بهتره امتیاز گروه گریفندور پر شور و پرتعدادن تقسیم بر 10 بشه که خدایی نکرده قهرمان نشن ، گروه دیگه ای هست که اکثر اعضاشون پیر و پاتال اند و پا به سن گذاشتن. کیفیت پست هاشون هم بالائه. به نظرم بهتره به ما جوون ها میدون بدن و امتیازاشون تقسیم بر 7 شه. یه گروه دیگه هست که خیلی تیزهوشن و اگه امتیازشون رو تقسیم بر 3 نکنیم احتمال قهرمان شدنشون هست. و در آخر پیشنهاد دارم امتیاز ها گروه ما تقسیم بر نیم بشه!
یکی دیگر از دانش آموزان که از صبح به در دفتر مدیر تکیه داده و خسته و بی رمغ شده بود، در جواب صحبت های دانش آموز قبلی گفت:
- به نظرم امتیازای گریفو تقسیم بر ده نکنیم. اگه بکنیم حتما اعتراض می کنن. خیلی بوقی اند!

از این صحبت ها که بگذریم روش سابق امتیاز دهی (سه به بالا تقسیم بر تعداد سه به پایین تقسیم بر 3) همچنان طرفداران خودش را دارد و عده ی زیادی از آن حمایت می کنند.

آیا مدیر همچنان خود را به نشنیدن زده؟
بنا به گزارشات و جغد های ارسالی که از طرف والدین دانش آموزان رسیده، مدتی است مدیر مدرسه در دفترش رویت نشده و تنها هنگام تدریسش در کلاس طلسمات جادویی حاضر و بلافاصله پس از تدریس به سرعت از مدرسه خارج شده. بعد از خروج وی، دانش آموزان متوجه اعلامیه ی جدیدی شدند که بر روی تابلوی اعلانات نصب شده بود... ( ادامه ی مقاله در صفحه ی یازده)

جام رب گوجه ی جاسم ( خلیج جادوگران)
اطلاعیه نصب شده بر روی تابلوی اعلانات راجع به مسابقات جام آتش بود. گویا از این به بعد احتیاجی به ثبت نام نبوده و شرکت همه ی دانش آموزان در این مسابقات مجاز است.
یکی از اساتید که نخواست نامش فاش شود با عصبانیت گفت:
- چرا اسم این مسابقه جام آتشه؟! چون جام بهترین ها رو گزینش می کنه! حالا که گزینشی در کار نیست، پس وجود جام آتش هم لازم نیست. بهتره جام و به صندوقش برگردونیم و اسم مسابقات رو به جام رب گوجه ی جاسم ( خلیج جادوگران) تغییر بدیم!
ضمنا فرد کچلی هم که نخواسته نامش فاش بشه از اظهار نظر خودداری کرد.

هرچه هست زیر سر وزرات سحر و جادو است
فرد دیگری که بعضی انگشت ها به عنوان مسبب این اوضاع به او اشاره می کنند وزیر سحر و جادو است.
یکی از دانش آموزان که پلاکاردی با شعار "باشد تا وزارت نباشد!" در یک دست و یویوی صورت در دست دیگرش داشت مدام جیغ میکشید. وقتی پیش او رفتم و علت جیغ زدنش را پرسیدم با خشم گفت:
- نمره و مدیر بهانه است! همه ی اینا زیر سر اون وزیر موتاده! من میدونم. بنویس تا مردم بفهمن. بنویس تا مردم آگاه شن. بیدار شید، چشم هاتون رو باز کنید!
گفتنی این دانش آموز که همچنان جیغ می کشد دست به تظاهرات جیغ زده تا به اعتراضش رسیدگی شود.
تلاش های خبرنگار برای این که از چیستی اعتراض این دانش آموز پرده بردارد به نتیجه نرسید!




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۸:۱۰ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
پيشنهاد براي دوستان:
اگه زد ارسال نامعتبر پستتون رو از طريق پاسخ سريع بفرستين.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.