هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (آیلین.پرینس)



پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹
#91
شیلا باهوش بود. تخته ای برداشت و با چسب مایع و تکه ای چوب قایقی ساخت و به سوی دریا روانه شد. کمی که گذشت دید چیز سفیدی توی آب است.

-این سفید و سیاهه که تو آبه دیگه چیه...عه! این آیلینه که!

شیلا بال آیلین را گرفت و او را به داخل قایق کشاند ولی قایق تحمل وزن آن دو را نداشت و هر دو در آب فرو رفتند.

ایستگاه کینگز کراس

-کسی شیلا رو ندیده؟
- نه ندیدیمش.
-آیلین چی؟
-اونم ندیدیم.
-نکنه غرق شدن؟
-لابد آره دیگه!
-من با جاروی پرندم پیداشون می کنم.

ریونی ها به گریفندوری مذکور که هری پاتر بود نگاهی انداختند و قبول کردند. هری پاتر با جارویش پرواز کرد و سر راه آیلین و شیلا را شناور در آب دید. آنها را بر جارویش سوار کرد و تا ایستگاه کینگز کراس برد.
ریونی های کنجکاو پرسیدند:

-دیدیشون؟ کجا بودن چیکار می کردن؟
-آروم باشین! ماره چیزیش نیست ولی این یکی نمی دونم چشه.


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹
#92
-نمی رم
- اگه هیزل رو به صورت گروگان بهت بدم تا هر کاری می خوای باهاش بکنی می ری؟
- باشه.

فلش بک

آیلین و هیزل داشتند دعوا می کردند.

- نه. من قوی ترینم.

-نخیر قوی ترین ساحره ی جهان منم.

شیلا وارد شد.

- بی خودی دعوا نکنین. قوی ترین ساحره ی جهان منم

پایان فلش بک

آیلین بلند شد و بال زنان از کلاس خارج شد. بالای دریاها پرواز می کرد و زیرش را نگاه می کرد. دو کیلو متری بیشتر نرفته بود که گرسنه اش شد و تصمیم گرفت یک ماهی بگیرد. ارتفاعش را کم کرد و آماده ی شکار شد. ولی او عقاب ماهیگیر نبود. بال هایش خیس شد و در آب فرو رفت.


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۲:۴۹ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹
#93
سلام منم اگه جای خالی باشه میخوام جزو تیم بشم.
الویت:
۱-مهاجم
۲-جست و جو گر
۳-مدافع


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۱:۳۵ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹
#94
سلام بلا چطوری بلا؟ اومدم دوباره درخواست بدم. جواب سوالات در درخواست قبلیم هست.

سلام آیلین، ممنون آیلین!

درخواستتون قبول نمیشه به چند دلیل که در ادامه به مشروح آن‌ها می‌پردازیم!

اولین و مهم‌ترین دلیل اینه که هنوز سوژه رو کامل نمی‌شناسین.
دومیش اینکه هنوز بیرون تالار ریونکلاو آیلین شخصیتش رو پرورش نداده.
و در آخر اینکه از درخواست قبلی تا الان، هیچ تغییر خاصی حاصل نشده.
ولی خیلی خوبه که از فعالیت کردن نمی‌ترسید و دارین تلاشتون رو می‌کنین. همینجوری ادامه بدین لطفا، سعی کنین تغییرات مثبت کنین.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۵ ۱۵:۴۷:۱۲

............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹
#95
سلام این پست رو برام نقد کنید!


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آزمایشگاه سرّی ریونکلا
پیام زده شده در: ۹:۴۹ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹
#96
آیلین بلافاصله پرواز کرد و از سالن دور شد.

-آفرین بچه ها! خوب گیرش انداختید ولی الان دو تا مشکل داریم! اولا این سم فقط رو آدما اثر می کنه! دوما اون پسره، جاگسن هم از ماجرا باخبر شده!

این صدای سازنده ی سم بود. خدمتکاران نا امید آرام آرام می رفتند تا بروند تام جاگسن را هم مسموم کنند. همگی می دانستند او کجاست. کتابخانه را پیدا کردند. طبق روال همیشگی کتاب به دست روی صندلی نشسته بود. او سرش را چرخاند و سرنگ را در دست ربکا تشخیص داد. سعی کرد بفهمد سم چیست.

- معجون حقیقت با مقدار کمی ...

ربکا سریع سرنگ را بیرون آورد ولی تام جاخالی داد و از آنجا فرار کرد.

-تنها جایی که معجون حقیقت توش پیدا میشه آزمایشگاه ریونکاوه. باید به بقیه هم بگم.

-منم دیدمشون.

-تو؟

-آره من.

آیلین هم کنار او در حال پرواز بود. حالا آن دو جای مرد مرموز را می دانستند.


ویرایش شده توسط آیلین پرینس در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۱ ۱۴:۲۸:۰۷

............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آزمایشگاه سرّی ریونکلا
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹
#97
آنها به طرف سالن ریونکلاو رفتند.
آیلین گفت:

-شومینه، ما می خوایم دوئل کنیم. تو بشو داور.

شومینه به حرف آمد.

-در عوض یک شکلات.

-بیا!

آیلین یک شکلات را به طرف آتش پرت کرد و عقب رفت. آنها خم شدند و چوبدستی هایشان را برای دوئل آماده کردند ولی آیلین خبر نداشت که سرنگ در چوبدستی هیزل پنهان شده است.
اول آیلین جلو آمد.

-کروشیو!

هیزل روی زمین افتاد. در حالی که از درد به خود می پیچید جلوی برخورد چوبدستی با زمین را می گرفت.

-خب! اگه راست میگی بیا جلو!

هیزل بلند شد و نوک سرنگ را برای حمله آماده کرد.

-اه خفه شدم! شما دیگه چه آدمایی هستین! چند روزه هی منو تو رگ اینو اون فرو می کنن و اصلا به فکر این نیستن که منم وجود دارم! الانم که منو تو یه تیکه چوب خشک قایم کرده بودن!

سرنگ چوبدستی را شکسته، بیرون آمده بود و حالا داشت بلند بلند حرف میزد! هیزل نمی دانست چکار کند.


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آزمایشگاه سرّی ریونکلا
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹
#98
حالا نوبت جیسون بود.
او باید حداقل پنج نفر را جمع می کرد. اولین نفری که دید آیلین بود. سرنگ را به دست او نزدیک کرد اما تا خواست آن را در دستش فرو ببرد آیلین در هوا به پرواز در آمده بود و با نگاه معنا داری نگاهش می کرد.

آیلین گفت:

-آها. پس دلیل اینکه همه سرنگ به دست میان طرفم اینه!

جیسون شکست خورده بود. او نتوانسته بود اربابش را خوشحال کند بلکه او را لو داده، و ناراحت کرده بود. حالا هم نمی دانست چطوری شکستش را جبران کند. تازه آیلین هم به زودی موضوع را به بقیه می گفت و لحظه به لحظه اوضاعش بد تر می شد. اگر اربابش می فهمید با او چه می کرد؟ او را آتش می زد یا به او فرصت دوباره می داد؟ او در وضعیت خیلی خیلی بدی قرار گرفته بود و کاری هم از دستش بر نمی آمد تا درستش کند.

-اون فهمیده! همه تا چیزی به کسی نگفته مسمومش کنید!

این صدا، در گوش همشان پیچیده بود.


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۹
#99
-تو دیگه کی هستی؟
- مامور برق.

نارسیسا زیر لب گفت:

-مامور برق دیگه چی چیه؟

-خودمم نمی دونم

-حالا چطوری از دستش راحت شیم؟

-کروشیو! خب حالا بهتر شد

-آن مرد که بود لوسیوس؟

-کس مهمی نبود. مشنگ بود.

-پدر لوسیوس مشنگ است؟

-خیر ارباب.

-ما حوصله ی بحث کردن نداریم. فعلا از اینجا می رویم و فردا از شما در باره ی کار های عجیبتان باز جویی میکنیم. بعد از بازجویی در صورت لزوم به شما کروشیو زده و در دریاچه ی کنار خانمان غرقتان می کنیم!

لوسیوس و نارسیسا نمی دانستند چکار کنند اما فهمیده بودند که در همچین مواقعی نباید کاری بکنند.


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۰:۳۷ شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹
کجا؟
ناکجا آباد!


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.