هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۷:۰۷ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰
#91
1. مزایا و معایب این طلسم رو نام ببرید؛هر چه قدر خلاقانه تر بهتر.(چهار نمره)

مزایا:
۱. در صورت احتیاج به جیغ های وحشتناک میشه ازش استفاده کرد.
۲. طرف مورد نظر کشته نمیشه.
۳. برای شکنجه دادن احتیاجی به طلسم های نابخشودنی و در نتیجه تشریف بردن به آزکابان نداریم.
۴. باعث افزایش توانایی های عملی میشه چون باید پرتاب چاقو رو تمرین کنیم.
۵. باعث بهبود و تقویت هدف گیری میشه.
۶. از اونجایی که طلسم فقط درد رو شبیه سازی میکنه و خون طرف بیرون نمیاد کثافت کاری نداره.
۷. ممکنه دسته چاقو به گردن حریف بخوره و حریف چاقو رو برداشته و بر علیه ما ازش استفاده کنه.
۸. میشه به کمکش با میرتل نالان مسابقه جیغ گذاشت.

معایب:
۱. ایجاد آلودگی صوتی به مدت سی و هشت ساعت.
۲. ممکنه در صورت احتیاج به کشتن فردی به اشتباه از اینا بهش بزنی.
۳. ممکنه بعد از مدتی استفاده از طرف وزارت سحر و جادو جزو طلسم های نابخشودنی محاسبه بشه.
۴. تمرکز کردن و روش گرفتن و پرتاب کردن چاقو سخته و به همین دلیل باید کلاس های چاقو پرت کنی در جامعه راه اندازی بشه که برای کودکان یه مقداری بد آموزی داره.
۵.هدف گیری کردن سخته و ممکنه آدم یه بدبخت دیگه رو از لذتش مستفیض کنه.
۶. اگر افرادی مثل فنریر گری بک متمدن شده و بخوان ابتدا با چاقو اجزای بدن قربانی رو باز کنن با این چاقو ها نهایتا میتونن قربانی رو به جیغ وادار کنن.
۷. اگر مادران باهاش آشنا شن احتیاجی به سلاح های سرد از جمله دمپایی ابری خیس و ماهیتابه و... ندارند.


۲. یه خاطره کوتاه از اینکه خودتون از طلسم استفاده کردین رو شرح بدین.تاکیید می کنم که شرح بدین!(چهار نمره)

من بعد از خروج از کلاس شما در حالی که روی یک چاقو طلسمی که گفتید رو اجرا کرده بودم به دنبال لینی وارنر گشتم( که روز قبل قوزک پامو نیش زد و باعث شد تعادلمو از دست بدم و بعد از اینکه من از طبقه سوم به طبقه همکف پرت شدم بهم خندیده بود) که طلسمو روش اجرا کنم.
ولی وقتی به لینی رسیدم یادم اومد لینی کلا دو میلیمتر گردن داره.
بنابراین در نهایت ناامیدی چاقو رو به سمت یه کسی که کنارش وایستاده پرت کردم و بعد هم به علت خسته شدن از جیغاش با اردنگی به انبار جادو ها تبعیدش کردم و رفتم سراغ کار و زندگی خودم.


۳. چه بر سر جادو آموز پررو اومد؟ سی هشت ساعت عذاب جادو آموز رو به صورت گزارش، شرح بدین. تاکید می کنم به صورت گزارش نه رول!(دو نمره)
پس از اینکه جادو آموز مذکور ۵ ساعت تمام در تمامی کلاس ها به جیغ زدن ادامه داد.
پرفسور اسنیپ که حوصله‌اش سر رفته بود وی را از کلاس تبعید نموده و به دستشویی میرتل نالان منتقل نمود تا با هم تمام شب را جیغ بکشند.
فقط متاسفانه میرتل نالان هم اعصابش از دست جادو آموز مذکور به تنگ آمد و وی را در دستشویی قرار داده و سیفون کشید تا با ماهی های مرکب دریاچه آشنا گردد.
متاسفانه خبر تازه‌ای حاکی از وضعیت کنونی جادو آموز مذکور در دسترس نیست.




پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۷:۰۷ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰
#92
1. مزایا و معایب این طلسم رو نام ببرید؛هر چه قدر خلاقانه تر بهتر.(چهار نمره)

مزایا:
۱. در صورت احتیاج به جیغ های وحشتناک میشه ازش استفاده کرد.
۲. طرف مورد نظر کشته نمیشه.
۳. برای شکنجه دادن احتیاجی به طلسم های نابخشودنی و در نتیجه تشریف بردن به آزکابان نداریم.
۴. باعث افزایش توانایی های عملی میشه چون باید پرتاب چاقو رو تمرین کنیم.
۵. باعث بهبود و تقویت هدف گیری میشه.
۶. از اونجایی که طلسم فقط درد رو شبیه سازی میکنه و خون طرف بیرون نمیاد کثافت کاری نداره.
۷. ممکنه دسته چاقو به گردن حریف بخوره و حریف چاقو رو برداشته و بر علیه ما ازش استفاده کنه.
۸. میشه به کمکش با میرتل نالان مسابقه جیغ گذاشت.

معایب:
۱. ایجاد آلودگی صوتی به مدت سی و هشت ساعت.
۲. ممکنه در صورت احتیاج به کشتن فردی به اشتباه از اینا بهش بزنی.
۳. ممکنه بعد از مدتی استفاده از طرف وزارت سحر و جادو جزو طلسم های نابخشودنی محاسبه بشه.
۴. تمرکز کردن و روش گرفتن و پرتاب کردن چاقو سخته و به همین دلیل باید کلاس های چاقو پرت کنی در جامعه راه اندازی بشه که برای کودکان یه مقداری بد آموزی داره.
۵.هدف گیری کردن سخته و ممکنه آدم یه بدبخت دیگه رو از لذتش مستفیض کنه.
۶. اگر افرادی مثل فنریر گری بک متمدن شده و بخوان ابتدا با چاقو اجزای بدن قربانی رو باز کنن با این چاقو ها نهایتا میتونن قربانی رو به جیغ وادار کنن.
۷. اگر مادران باهاش آشنا شن احتیاجی به سلاح های سرد از جمله دمپایی ابری خیس و ماهیتابه و... ندارند.


۲. یه خاطره کوتاه از اینکه خودتون از طلسم استفاده کردین رو شرح بدین.تاکیید می کنم که شرح بدین!(چهار نمره)

من بعد از خروج از کلاس شما در حالی که روی یک چاقو طلسمی که گفتید رو اجرا کرده بودم به دنبال لینی وارنر گشتم( که روز قبل قوزک پامو نیش زد و باعث شد تعادلمو از دست بدم و بعد از اینکه من از طبقه سوم به طبقه همکف پرت شدم بهم خندیده بود) که طلسمو روش اجرا کنم.
ولی وقتی به لینی رسیدم یادم اومد لینی کلا دو میلیمتر گردن داره.
بنابراین در نهایت ناامیدی چاقو رو به سمت یه کسی که کنارش وایستاده پرت کردم و بعد هم به علت خسته شدن از جیغاش با اردنگی به انبار جادو ها تبعیدش کردم و رفتم سراغ کار و زندگی خودم.


۳. چه بر سر جادو آموز پررو اومد؟ سی هشت ساعت عذاب جادو آموز رو به صورت گزارش، شرح بدین. تاکید می کنم به صورت گزارش نه رول!(دو نمره)
پس از اینکه جادو آموز مذکور ۵ ساعت تمام در تمامی کلاس ها به جیغ زدن ادامه داد.
پرفسور اسنیپ که حوصله‌اش سر رفته بود وی را از کلاس تبعید نموده و به دستشویی میرتل نالان منتقل نمود تا با هم تمام شب را جیغ بکشند.
فقط متاسفانه میرتل نالان هم اعصابش از دست جادو آموز مذکور به تنگ آمد و وی را در دستشویی قرار داده و سیفون کشید تا با ماهی های مرکب دریاچه آشنا گردد.
متاسفانه خبر تازه‌ای حاکی از وضعیت کنونی جادو آموز مذکور در دسترس نیست.




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۷:۲۹ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۰
#93
با کی؟

با دادی نازنازی.




پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
#94
بلا و باقی مرگ خواران آنقدر رودولف را زدند تا اینکه کبود شد. سپس بلا دستور توقف حمله را صادر کرد.
- خب دیگه بسشه.
مرگ خواران دست از زدن رودولف برداشتند.

بلا چهره ترسناکی پیدا کرده بود و بقیه مرگخواران که خوف در بر گرفته بودشان به او زل زدند.
- خب دیگه بسه این مسخره بازی ها بریم سراغ شارژر ارباب.
و بعد از این حرف با یک افسون پرتاب کننده همه مرگخواران را به بیرون از مغازه پرت کرد.
بلا خودش را کمی آرام کرد.
- خب حالا کجا بود این مغازه؟
- فک کنم ته همین کوچه‌اس.
- خب پس بریم.

همه مرگخوارها دنبال بلا راه افتادند.
دیگه داشتند به مغازه میرسیدند که یهو همکار همون جناب دکتر که توسط نجینی بلعیده شده بود سر راهشون ظاهر شد.
- اِاِاِ ... سلام شمایین؟
- بله ماییم فرمایش.
- اِاِاِاِاِاِ ... چیزه شما دکترو ندیدین؟ برادرش که شهرداره اینجاست دو ساعته داره دنبالش میگرده. فک می کنه داداششو دزدیدن. میگه اگه دزدو پیدا کنه بیچارش میکنه. دکتر آخرین بار با شما اومد نمی دونین کجا رفته؟

مرگ خواران هول شده بودند.
- نه ما نمی دونیم.
- نه این اواخر کسیو ندادیم نجینی بخوره اصن.
- اصن دکتر کیه،
- اصن خودت کی هستی؟

همکار دکتر تعجب کرده بود.
- خیله خب بابا. این نجینی چیه دیگه؟ سگی گربه ای چیزیه؟

مرگ خواران عصبانی شدند.
- چی؟ به مار ارباب توهین می کنی.
- بانو نجینی یک مار اصیل هستن نه سگ و گربه.
- باید کشته بشه این مرد مشنگ بی عقل.
- تا مرگتو نبینیم/ آروم نمیگیگیریم.

بلاتریکس برای خفه کردن مرگ خواران طلسم بیهوشی را به همکار دکتر زد و او را نقش بر آسفالت کرد.
- تو رو مرلین خفه شین دیگه. مشکل کم داشتیم یکی دیگه هم بهش اضافه شد،
- نه بابا کدوم مشکل ما که مشکلی نداریم.
فقط باید یه شارژر نوکیا برای ارباب بخریم دیگه. همین! مشکلش کجاست.

بلاتریکس کروشیویی به طرف مرگ خوار مذکور روانه کرد.
- برای مرگخواران احمقی نمی دونن مشکلات ما چیه میگم.
۱- پول نداریم برای خرید شارژر
۲- مامورای امنیتی مشنگا بخاطر دادن پول تقلبی به فروشگاه اول دنبالمونن.
۳- حالام که شهردار شهر دنبال دکتره که تو شکم نجینیه.
هنوزم به نظرتون مشکلی نداریم؟

مرگ خواران که بر اثر برخورد چنین موج بزرگی از مشکلات داشتند چپه میشدند خود را جمع و جور کردند.
رودولف فک خویش را از روی زمین جمع کرد.
- خب حالا نجینی کجاست؟

مرگخوار دیگری گفت:
- آخرین بار تو آشپزخونه خونه ارباب دیدمش.

بلا گفت:
- بدویین بریم تا دکترو هضم نکردن بانو.




پاسخ به: اتوبوس شووالیه
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
#95
لرد به مرگ خوارانی که از ترس خشک شده بودند نگاهی انداخت.
- چرا به ما زل زده‌اید؟ بروید جگر این زاخار را پیتزا کنید دیگر. بروید پیتزا بیاورید.
- خب ارباب کی بره لوازم درست کردن پیتزا رو بیاره؟

لرد دستی به چانه اش کشید و به فکر فرو رفت.
- بله سوال خوبی بود. بلا، تو و رودولف بروید.
- ولی ارباب من تا حالا پیتزا درست نکردم.
- خب بگذارید کمی فکر کنیم.

لرد از روی صندلی بلند شد و در اتوبوس قدم زد و هم زمان دستش را نیز بر چانه خویش میکشید.
- آری همین است . فهمیدیم. بانو مروپ را نیز ببرید.

بانو مروپ با خوشحالی بلند شد.
- ممنون پسر مامان. ولی عزیز مامان باید قول بده میوه بخوره تا وقتی مامان میاد.

لرد جوابی نداد.

- جناب راننده سادیسمی اگه باز مرض ترمزت نمیگیره برو کوچه دیاگون.
بلاتریکس بود که با عصبانیت سر راننده فریاد می کشید.

راننده اتوبوس که فرصت تازه ای برای تخلیه سادیسم خویش پیدا کرده بود پایش را روی گاز گذاشت و با سرعت به سمت کوچه دیاگون رفت.
همه کسانی که در اتوبوس بودند از جمله تمام محفلی ها و مرگخوارها بر اثر گاز ناگهانی راننده به ته اتوبوس پرت شدند و همگی با هم کوهی از آدم تشکیل دادند.




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰
#96
سلام
میشه اینو نقد کنین؟؟
پیشاپیش با تشکر فراوان




پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰
#97
سیریوس به سمت اسنیپ برگشت
-نه ولی مثل اینکه تو خیلی خوشحالی.پیش اربابت بودی نه؟
خوش گذشت؟
اربابت خوشحال بود مگه نه؟
بهت ترفیع داد؟


اسنیپ داشت از کوره در می رفت:
-خفه شو بلک.
-من خفه شم ؟چرا خودت نمیشی خیانت کار ؟

اسنیپ چوبدستی اش را بالا آورد و مستقیم رو به سینه سیریوس گرفت.
-چیه می خوای منو بزنی؟خب بزن.مطمئنم اربابت حسابی بهت افتخار میکنه.

دامبلدور داد زد:
سیریوس بسه.

سیریوس ادامه داد:
-دامبلدور اون باعث مرگ لی لی و جیمزه.
من تعجب می کنم که چطور بهش اعتماد داری.
اون یه خیانکاره.
سیریوس هم چوبدستیش را بالا آورد.چشمانش پر از اشک بود.
-اکسپلیار ...
-بسه دیگه.

صدای دامبلدور بود.
چهره دامبلدور در هم رفته بود.هیچکس تا به حال دامبلدور را چنین عصبانی ندیده بود.
-بس كنین باهردوتونم




پاسخ به: دارالمجانین لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰
#98
همون لحظه نقشه ای به ذهن گابریل رسید.
با خودش گفت:
-آره فکر خوبیه اگه من یواشکی همه چیو خراب کنم لرد فکر میکنه مامابن بزرگ پلاکس خرابکاری کرده و میندازه‌اش بیرون.

گابریل یواشکی به طرف قفسه های جدیدی رفت که مامان بزرگ پلاکس آورده بود.چوبدستیش رو به سمت یکی از پایه هاش گرفت و گفت :
-دیفندو

پایه قفسه ترک بزرگی برداشت.
بعد با خنده ای شیطانی ادامه داد:
-حالا خوب شد وقتی مامان بزرگ بخواد چیزی این بالا بذاره این خراب میشه و لرد هم شوتش میکنه.بیرون ایول به مخ گنده خودم.

همون لحظه مامان بزرگ پلاکس گفت:
-گابریل جان بیا این خرت و پرتا رو تمیز کردم بذارشون رو همون قفسه ای که کنارش وایستادی.

گابریل به دردسر افتاده بود.اگر کاری مامان بزرگ گفته بود را انجام می داد حتما قفسه خراب می شد.
-اِاِاِاِاِاِ

لرد که خسته شده بود گفت:
-بدو دیگه گابریل عجله داریم.

گابریل به تته پته افتاده بود:
-اِاِاِ ... چیزه آخه ... ولی ...من
-زود باش دیگر وگرنه میدهیم بانو نجینی بخوردت.
-ولی آخه ... اِاِاِ چشم ارباب

گابریل در حالی که از ترس ویبره می رفت وسایل را برداشت و به سمت قفسه به راه افتاد.
باید فکری میکرد وگرنه باید اشهدش رو می خوند و ریق رحمتو سر میکشید.
-فهمیدم از یه افسون بی وزنی استفاره می کنم.

چوبدستی اش رو به سمت وسایل گرفت و افسون رو اجرا کرد و همه وسایل به طرز عجیبی سبک شدند.
البته هنوز ویبره رفتنش تموم نشده بود.
خیلی آروم به طرف قفسه رفت و به آروم ترین حالت ممکن اونارو گذاشت رو قفسه.
قفسه یه تکون تهدید آمیز کرد و باعث شد شدت ویبره های گابریل ۲ برابر ‌بشه و همین کافی بود تا سه بسته صابون از تو جیبش بیفتن زمین.
ولی خوشبختانه قفسه دیگه تکون نخورد گابریل هم نفس راحتی کشید.
-گابریل چرا اسلوموشن می روی؟حوصلمان سر رفت.
صدای لرد بود و همین کافی بود تا گابریل هول شه و پاش روی صابون ها بره.
صدای جیغ گابریل تو صدای برخوردش با قفسه و نابود شدن اون گم شد




پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۲۱ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰
#99
اگلانتاین که چیزی نمونده بود همون چند تا سلول عصبی باقی مونده هم از مخچه‌ش بپرن و خودکشی کنن داد زد:
-نفر بعدی.

رون ویزلی وارد اتاق شد.
اگلانتاین خودشو آروم کرد تا بتونه حسابی ازش پول بسلفه ولی نمی دونست داره به کاهدون میزنه.
-خب اول از همه این همه جوش روی صورتت از کجا اومده؟
-اینا کک و مکه بابا
-هیس رو حرف دکتر حرف نزن
-خب آخه اینا کک و ...
-گفتم ساکت.خب اینا اِاِاِاِاِاِ چیزن ... آها چیزه آبله مرغون جادویی فیل هندی‌ان.
رون که حالا کمی نگران به نظر میرسید گفت:
-خب اینی که گفتی چی هست اصن.
-چیزه ... یه نوع بیماریه دیگه.
-خب درمانش چیه؟
-اِاِاِاِاِاِ ... باید دو ساعت توی ... یه بشکه پر از عنکبوت زنده بشینی و با روده وزغ روپایی بزنی.

رون جیغ کشید:
-نههههههه عنکبوت نهههههههههههههه.

اگلانتاین خوشحال بود که نقطه ضعف رون را پیدا کرده بود.
-خب یه راه دیگه هم داره باید با لیزر جادویی برشون داری که یکم قیمتش بالا تره
-هر چی می خواد باشه فقط عنکبوت نه
-خب ... هزینه درمانت با لیزر میشه ۱۰۰۰ گالیون و ۴ سیکل و ۳ نات
-ولی من کلا ۳ گایلون و ۵ نات دارم
-چی منو خر گیر آوردی؟خب از اول همینو می گفتی دیگه
-نمیشه مجانیش کنی؟
-یا خود مرلین.

بعدی




پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۰:۰۸ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰
خلاصه

لرد بعد از نجینی یک حیوون خونگی می خواد و مرگ خوار ها هم به ایوا میگن شبیه خروس بشه.
همه چی داشت خوب پیش میرفت که یهو خروس به لرد گره خورد.
بعدش مایکل رابینسون اومد و خروس [ایوا] و لرد رو از هم جدا کرد ولی بعد یهو راه افتاد دنبال ایوا که شکارش کنه.

•~•~•~•~•~•~•~•

مایکل داشت به سرعت به دنبال خروس می دوید تا شکارش کند و اوضاع عجیبی را به وجود آورد.
مایکل به دنبال خروس می دوید تا شکارش کند و بقیه مرگ خواران هم دنبال مایکل می دویدند تا جلوی مایکل را بگیرند و ایوا نجات پیدا کند.
ایوا هم در حالی که با صدایی که اصلا شبیه صدای خروس نبود جیغ میکشید و فرار می کرد.
لرد که تازه از شر خروس نجات پیدا کرده بود هم در گوشه‌ای ایستاده بود و با تعجب به آن وضعیت نگاه میکرد.

در یک لحظه حساس مایکل با یک پرش بلند به سمت خروس پرید.

ایوا برگشت تا به مایکل نگاه کند که همچون یوزپلنگ دنبالش بود.
ایوا هم از ترس راهش را کج کرد تا مایکل نتواند او را بگیرد و مستقیم به لرد برخورد کرد و هر دو با هم چپه شدند.
لرد که از این وضع خسته شده بود داد زد:
-این خروس است یا فیل چرا انقدر سنگین است؟مایکل به تو دستور می دهیم این خروس را بخوری تا از شرش خلاص شویم.
مایکل با خوشحالی رو خروس پرید و با یک حرکت آن را بلعید.
مرگخواران با چهره‌ای ترسیده به هم نگاه می‌کردند.
حالا مشکل دیگری به وجود آمده بود.
مایکل ایوا را خورده بود.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.