هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰:۰۸ دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
#1
بلاتریکس: واییییییی جیـــــــــغ ... نـــــــــــــــــه اییییییییییی ... هکتـــــــــــــور!
همه مرگخوارا با حالت گرخیدگی به سنگ تیزی نگاه میکنن که در اثر انفجار از بالا توی مغز هکتور فرو رفته و از پایین چونه اش زده بیرون خلاصه اونجا گیر کرده!

هکتور: چیزی نیست .. فقط یه خراشیدگی جزییه!
هکتور اینو میگه و از یک سوراخ بینی اش خون و از سوراخ دیگه بینی اش آب دماغش و از دهنش هم قرمه سبزی ای که صبحونه زده بود بر بدن همه با هم میزنن بیرون و با هم ترکیب و تبدیل به خفن ترین معجون هکتور ساز تاریخ میشن و میپاشن روی ایوان که اونطرف اتاق ایستاده بود!
ایوان: اییییییییی .. چرا من؟ این چه وضع مردنه ! ارباب ارباب هکتور منو کثیف کرد!!
لینی: هاهاها ... حقته تا تو باشی که به من نگی دست توی دماغت میکنی!
مجددا همان محتوایات فوق الذکر از هکتورمیزنه بیرون و اینبار میپاشه روی لینی ...
لینی: اییییییییییی!!!!
بلاتریکس: هاهاها ... شما دو تا حقتونه ... کروشیو ارباب بر شما باد....
هکتور: بووووووووووااااااغ
بلاتریکس: اییییییییییییییییی!!!
و این اتفاق بارها و بارها رخ میدهد...

هکتور: هاهاها ... نگران نباشید فقط 50% مغزم نابود شده! از اونجایی که من هزار برابر از آدمهای عادی باهوش تر و تیز گوش تر بودم !دو تقسیم بر هزار هنوزم 6000 برابر از همتون باهوش تر هستم! هوووهاهاهاها ....بووووووااااغ!


کارگردان: آقا کات کات کات! این چه وضع رولپلینگه! هکتور مگه قرار نبود به دست آشیل کشته شه؟ اصلا وقتی این سنگ از مغزش رفته تو، از چونه اش زده بیرون، این چطوری میتونه حرف بزنه؟؟؟؟؟
هکتور روی کارگردان: بووووووووااااااغغغغ


ناگهان در گوشه دیگری از نیروگاه انفجار بزرگتری رخ میدهد و بلیز زابینی عریان از اونجا میپره بیرون!
بلاتریکس: اوه این کیه؟
لینی: این چرا لباس نداره!
هکتور: بوووواااااااغغغغ
کارگردان: آقا تو رو خدا برای این پیچش های داستانی با من هم هماهنگ کنید!

بلیز: بووووهاهاها! من همان نتیجه نهایی تمام آزمایشاتی هستم که در طول این سالها انجام دادید! من همان سلاحی هستم که از بمب آناناسی به وجود آمده است! زین پس من بلیز آناناسی هستم! بوووهاهاهاها!!!

بدین ترتیب مرگخوارها، هیجان زده از اختراع خود، با عزت و احترام جامه ای تمیز بر تن بلیز زابینی میپوشانن و او را بر روی دوش خود میگذارند و به عنوان نتیجه نهایی سالها آزمایشات خود و به عنوان سلاح جدید و کشنده مرگخوارا که میتواند یکبار برای همیشه نتیجه جنگ بین سیاهی و سفیدی را تعیین کند نزد ارباب خود لرد ولدمورت کبیر، مُدظله العالی میبرند ......
هکتور: ای بابا .. کسی نمیخواد این سنگو از کله من بیرون بکشه؟ بووواااااغغغغ


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ ۱۶:۰۱:۱۷
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ ۱۶:۰۴:۰۸



پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۰:۱۶ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#2
بدین ترتیب لردسیاه تمام نقشه کره زمین را در حلق تک تک اعضای محترم ویزنگاموت فرو کرد اما نقشه بمب اتم را به آنها نداد و در یک حرکت ناگهانی در دو خط زد کل سوژه تاپیک رو به فنا داد.

مرگخوارا که میخواستن اعتراض کنند با دیدن جسد اسنیپ در حالی که آب دماغش از از بینیش آویزون شده بود و در خودش خرابکاری کرده بود ترجیح دادن سکوت اختیار کنند.

اعضای ویزنگاموت در حالی که مونده بودن به این موضوع فکر کنن که چطور میشه نقشه کره زمین را در حلقشون فرو کرد یا اینکه اصلا چطور همچین چیزی ممکنه یا اینکه چرا آخه؟! یک تاکسی دربست گرفتند و سالن مذاکرات رو ترک کردند و بعدها نیز سازمان حمایت از انرژی های بادی و خورشیدی را تاسیس کردند.

اما در خانه ریدل ... قطعی آب و برق آنقدر ادامه پیدا کرد تا تک تک مرگخوارا تلف شدن و فقط گراوپی بود که بخاطر چربی های ذخیره شده اش توانست تا سالیان سال دوام بیاورد و این حماسه را برای دیگران تعریف کند

لرد سیاه نیز بعدها نقشه ها را به قیمت ناچیز به ماندانگاس فلچر فروخت و با پولش توانست واپسین سالهای زندگی اش رو، دو کوچه بالاتر از خونه هری اینا در یک خونه کوچک سپری کند.

و نیروگاه اتمی سیاهان نیز تبدیل به اتاق فکر و مرکز تحقیقات استاتژیک سیاهان گردید و اتاق مذاکره نیز تبدیل به محل نگهداری کودکان سیاهان گردید و اینگونه شد سرانجام سیاهان هم سفید شدن و خلاصه همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد.




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
#3
سلام خسته نباشید.

یک انتقاد بسیار جدی ای دارم.
این آیکون پایین عکسا هست که مربوط به محل یا شهر زندگی و ایناست؟ اینو نمیخواید حذفش کنید؟ خدایی یه نفر توی این سایت پیدا میشه که واقعا محل یا شهر زندگیشو در این بخش وارد کرده باشه؟




پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵
#4
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

117 ماه


شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

سوابق اجرایی خدماتی که نه. صرفا بحثهای مدیریتی و نظارتی و تعیین سیاست های کلی و اینا بوده .. برای کارهای اجرایی خدماتی بیشتر از نورممد و کورممد و جاسم استفاده میکردیم

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

تحت پوشش اسامی وبمسترهای سایت، مدیر کل انجمن های ایفای نقش و انجمن های وابسته تا کسی شک نکنه


شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:



من در درجه ی دوم نمی‌خوام که وزارت این‌طور باشه که فقط دو سری افراد محدود بیرون کابینه نخوان ایده هاشون رو عملی نکنن. من دنبال این نیستم که وزارت و در جز سایت رو با خلاقیت و ایده های قدیم نبرم عقب، چیز هایی که از ذهن کابینه و اعضا نمیاد شامل مسابقات غیر متنوع، اِونت های غیر متنوع برای زمان های یکسان، تاپیک های قدیم در درجه یک نمی‌خوام سعی نکنم به انجمن های یکسان ویژگی های عام ندم. مثل آزکابان که علاوه بر حالت ایفای نقشش حالت تفریح افراد غیر خاطی رو هم به خودش نگرفت. من در نظر ندارم که اگه اجازه نداده باشه برای مثال کوچه ی دیاگون رو اصلا مثل خود اون کوچه تو کتاب محلی برای خرید و فروش نکنمو یه مقدار سیستم اقتصادی راه نندازم برای سایت که به نظرم بدترین حالت براش خرید و فروش سنگ پا کوییدیچه که امتیاز افراد رو نتونه تو مسابقات کوییدیچ کاهش نده( بعدا اعلام آمادگی برای کوییدیچ هم نکردم ).

علاوه بر این اون‌که وزارت به همه قطبی وابستگی کامل داشته نباشه و مرکزی نباشه برای اداره ی دوئل ها و مسابقات بین گروه های یکسان و همچنین نظارت روی ماموریت های مختلف گروه ها. همچنین قطعا موقعیتی پیش نیاد که وزارت خودش مجبور نشه تبدیل به یک قطب نشه( برای مثال تو دوران کودتای دلورس آمبریج برعلیه مورفین جاکش). (این چرا اینجوری شد؟)

غیر از اون حالتی رو نمی‌خوام به وجود نیارم که هیچ اتفاقی در جلوی پرده و پیام گروهی باشه و اعضا کمتر اطلاع گم نکنن از اتفاقاتی که قرار نیست نیفته و نتونن تاثیر نذارن تو این اتفاقا با نظر ندادن در مورد این اتفاق یا ندادن ایده های قدیم. برای این حرکت هم دشمن ندارم همه از رسانه ها حالت حزبی نداشته نباشن غیر رسانه ی وزارت و حزب ها و افراد با تفکر های یکسان نتونن نظر ندن.

سال دیگه هم که قرار نبود با هماهنگی آرژینوژ وژارت آژشاد اشلامینژده نشه که اون دفعه شون خودش کاندیده به عنوان یک حاژی شریف و وظیفه نشناس در قبال بشر و برای امر به معروف و نهی از منکر ژده نمی‌شه.

این هم چشمه‌ای از برنامه هام!


شعار انتخاباتی:

دوباره، دوباره، یه بار فایده نداره

بلیز عزیز، خوشحالم که به جمع ما پیوستی، من حتما بهت رای میدم. ما به حضور شما واقعا نیازمندیم


ویرایش شده توسط بلاتریکش لسترنج مورخ 95/3/23 ساعت 2:28:33


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۳ ۱۳:۰۱:۱۴
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۳ ۱۳:۰۲:۱۸



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
#5
منم با نظر رون ویزلی موافقم
خیلی ایده وقاحت آمیزیه!




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "تام ریدل"
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲
#6
اولا اینکه تام ریدل خیلی بی ناموسه ... پیشنهاد میکنم صلاحیتشو دوباره مورد بررسی قرار بدید و ترجیحا رد صلاحیتش کنید

دوما ما به طور هدفمند افراد باناموس رو بیناموس میکنیم، مثلا فرض کنید ما لباسای دامبلدور رو درمیاریم و تن شما میکنیم! اینجوری انصافا کسی رغبت میکنه به هیکل پر چین و چروک و چرکین و احتمالا با ده متر پوست اضافی دامبلدور نگاه کنه؟ یا وقتی پروفسور مک گونگال با دندون های کرم خوردش به شما نگاه میکنه لبخند میزنه؟

سوما اینکه همونطور که دلورس جان هم اشاره کردند طرح من از طرح شما خیلی بهتره و اصلا طرح شما کلا غیر عملیه و سعی کنید دنبال طرح های عملی تر باشید




پاسخ به: خدمات رسانه ای ! ( مناظرات انتخاباتی )
پیام زده شده در: ۸:۴۷ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
#7
[b]- از سابقتون بگین تو ایفای نقش... تو این 8-9 سال چی کارا کردین؟:دی

خب اگر بخوام این 8-9 سال رو در چند جمله خلاصه کنم باید بگم که سایت رو روی انگشتام میچرخوندم! با یکم انگشت رول رو، با انگشت دیگه غیر رول رو، دستی در بحث های هری پاتری و دستی در بحث های غیر هری پاتری داشتم، دیگه مدیر تعیین میکردم، وزیر و لرد عوض میکردم، در هاگوارتز شاگرد و استاد نمونه بودم، کوبییدیچ باز قهاری بودم، چشم انداز سالیانه سایت رو تعیین میکردم، سیاست های کلی جادوگران رو تعیین میکردم، اعضای جادوگران رو راهنمایی و هدایت و آرشاد میکردم تا به راه راست هدایت شن و الخ ....

- شما به آزادی اعتقاد دارین؟ اگر وزیر شدین آزادی مردم رو تا چه حد محدود می کنین؟

محدودیت؟ به هیچ وجه محدودیت در وزارت من جای نداره! آزادی در وزارت من در حد مطلقه. اصلا من در این زمینه برنامه دارم برای آزادی هرچه بیشتر کاربران عزیز مهلت حذف و ویرایش رو از 24 ساعت به مدت زمان نامحدود ارتقا بدم تا عزیزان جادوگر و ساحره عزیز هر موقع عشقشون کشید پستهاشونو ویرایش یا حذف کنن و حتی پسهای حذف شده شونو بتونن برگردونن! همچنین جهت جلوگیری از زیاده خواهی ناظرین محترم، دسترسی ناظرین را محدود خواهم کرد و حق ویرایش و حذف پستها رو ازشون خواهم گرفت تا کاربران عزیز کاملا احساس آزادی کنن و هر محتوایی رو که عشقشون میکشه در پستهاشون بگنجونن.

- به نظر شما جامعه جادوگری امروز، بیشتر از همه به چه چیزی نیاز داره؟

به دسترسی آسان و رایگان به خدمات درمانی. به نظر من هزینه های درمانی بسیار سرسام آور شده اند، ما تمام جامعه جادوگری رو تحت پوشش بیمه قرار خواهیم داد، بیمه ها را موظف خواهیم کرد که 90 درصد هزینه درمانی را بپذرند، بیمارستان را از انحصار سنت مانگو در خواهیم آورد. در وزارت من حداقل 5 بیمارستان دیگر افتتاح میشود. با پزشک های متخلف برخورد ضربتی خواهم نمود. بهداشت و درمان ارزان حق مسلم ماست.

- به نظر شما تغییر در سایت باید در زمینه ی ایفای نقش انجام بگیره یا اعضا باید یکم خودشونو تغییر بدن؟
[/b]
هیچکدام! تغییر باید در زمینه مدیران صورت بگیره، در وزارت من حباب پوشالی مدیران را خواهم شکست و آنها را پایین خواهم کشید، با فساد و رانت خواری مدیران مبارزه خواهم کرد و در این زمینه از تمام نیروهای ارزشی و فرا ارزشی استفاده خواهم نمود، مشکلات اخلاقی مدیران را افشا خواهیم کرد تا رسوا شوند و با بی ناموسی مدیران مبارزه خواهم کرد، حق داشتن سیم سرور را آزاد خواهم کرد، برای انتخاب مدیران انتخابات آزاد برگزار خواهم نمود و در نهایت مدیران متخلف را به زندان مخوف و گولاخ آزکابان منتقل خواهم کرد.

- برنامه مدون شما در چه موردیه؟ میشه بخشی از اونو ذکر کنین؟

در مورد کلیه بخش های ایفای نقش و غیر ایفای نقش است، خیر نمیشود بخشی از اونو ذکر کنم

- چطوری قراره باناموسی بوجود بیارین؟

- یارانه افراد بی ناموس را قطع خواهم کرد
- گشت های آرشاد رو دوباره راه خواهم انداخت تا افراد بی ناموس رو طوری کتک بزنن که دست از بی ناموسی بردارند.
- لغت بی ناموس رو در سایت خواهم کرد.
- از تجربه افراد متخصص همچون گلیدی و برادر حمید استفاده خواهم کرد.

- سایر رقبا رو چطور ارزیابی می کنین؟

ریز میبینمشون

- اگه فردا اسمتونو تو لیست تایید صلاحیت شده ها نبینین، چی کار می کنین؟

هرگز تمکین نخواهم کرد و حتما هوادارانم رو دعوت به شورش میکنم و به امید مرلین حقمونو در کف خیابون ها از حلقوم مدیران بیرون خواهیم کشید.




پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
#8
دیــــــــــــــــن دون دیـــــــــــــــــــــن!

- درود بر شنوندگان رادیو وزارت! گوش های خودتونو تیز کنید و به سمت ما بچرخونید! این شما و این هم مهمون گرانقدر برنامه جناب بلیز زابینی!
- (گیییش! صدای بزن بزن)
- مرتیکه جاپونی بی ناموس .... این چه وضعشه! بی عرضه .... بوق بوق ... اوه داره ضبط میشه؟
- با عرض پوزش از شنوندگان عزیز، برنامه به هر حال پخش زندست گاهی اوقات از این مسائل پیش میاد!

قــــــرررررررر (قطع برنامه ... صدای جیک جیک)

چند لحظه بعد ...

- خب آقای زابینی! یکی از برنامه های شما ترویج باناموسیه! میشه در این مورد راهکارهاتونو ارائه بدید؟
- اوه بله ... باناموسی مسئله بسیار مهم و حائز اهمیتیه! و ما در این زمینه برنامه مدونی داریم!
-ممکنه مصداق بیارید؟
- بله! مثلا اینکه لباس افراد باناموس رو از تنشون درمیاریم و تن افراد بی ناموس میکنیم و اینجوری افراد بی ناموس رو باناموس میکنیم!
- اونوقت اینجوری افراد باناموس بی ناموس نمیشن؟
- اونش دیگه به شما ربطی نداره ... ضمنا ما در این زمینه حتما از تجربه افراد متخصص همچون گیلدی و برادر حمید هم استفاده خواهیم کرد. همچنین ما گشت های آرشاد رو راه خواهیم انداخت که مسئولیت کتک زدن و اعمال قانون افراد بی ناموس رو برعهده خواهند داشت!
- آقای زابینی آیا شما به راهکارهای فرهنگی هم اعتقاد دارید؟
-خیر! اعتقاد ندارم!

- ممنون از اینکه وقتتونو در اختیار ما گذاشتیم ... ایشالله در بخش های بعدی بیشتر مزاحمتون خواهیم شد ... اینک شوندگان عزیز ... این شما و این هم سروده تحسین شده "اسب من" از آنتونین دالاهوف ...

- ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ویتیکو ..........




پاسخ به: اداره مبارزه با سوءاستفاده از اشیای مشنگی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
#9
آنتونین: کو کو بلیز؟ آها کله کچلتو دیدم! پشتتو کردی نشناسمت؟
آنتونین فریاد مبارزه سر میده و میدوئه جلو با قنداق تفنگ یکی از پشت محکم میزنه توی کله فرد شنل پوش و میندازتش زمین و میپره روش میشینه و انقدر با قنداق تفنگ میزنه توی سرش که صورت فرد شنل پوش توی کلش فرو میره و انقدر خون به سر و روی آنتونین میپاشه تا دیگه جایی رو نمیبینه!

آنتونین: آآآآآآآآآآهاهاهاها! بالاخره کشتمــــــــــت بلیــــــــــــــــــــز زابـــیـــــــــــــــــنــی!
- اوه آنتونین چه بلایی سر لرد بیچاره آوردی؟

آنتونین به سمت صدا میچرخه و بلیزو در آستانه در میبینه و سپس با تعجب به پیکر خونی خیره میشه! پیکر خونی لرد سیاه ...

آنتونین: اوه اوه ... ارباب ببخشید! تو اینجا چی کار میکردی؟ (موزیک فوق العاده احساسی متن اوج میگیره)
همون لحظه از سوراخ بینی چپ لرد خون فواره میزنه توی چشم راست آنتونین! (پایان موزیک فوق العاده احساسی متن)
بلیز: لرد اومده بود بگه که جبهه سیاه تمام قد از من حمایت میکنه و میخواستیم چند تفاهم نامه همکاری امضا کنیم ... تو همین الان یکی از حامیان قدرتمندمو به خاک و خون کشیدی! حالا باید به فکر یک لرد جدید باشیم! اصلا ببینم چرا گراوپی جلوی تو رو نگرفت؟

گراوپی از پشت در: آنتونین پشمالو و بوگندو! گراوپی فقط آماندا رو اعمال قانون کرد! گراوپی آماندا رو از هرمی اون هم بیشتر دوست داشت
آماندا: کمـــــــــــــــــــــــــــــــک! جیــــــــــــغ!

آنتونین: نـــــــــه ... من با خودم چی کار کردم! اوه .... بلیز همش تقصیر توئه ... چرا علیه من نشر اکاذیب میکنی؟ نشسته بودم توی خونه داشتم با اینترنت 300KBps کار میکردم!
بلیز: اشکال نداره ... ما اینجا اینترنت 300GBps به طور مجانی ارائه میدیم ... بیا گریه نکن ... بشین با اینترنت بازی کن منم به لرد میگم یکی از حامیان افراطی جناح رقیب بهش حمله کرده!

آنتونین: اوه خیلی ممنون بلیز.... هیچ وقت این لطفتو فراموش نمیکنم! حتما بهت رای میدم!
بلیز: قربون دستت ... پس کارت با اینترنت تموم شد یه دستی هم به در و دیوار اینجا بکش!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۲ ۱۷:۱۳:۴۸



Re: اداره سوء استفاده از اشیاء مشنگی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
#10
ناگهان در باز میشه و بلیز میاد تو و با یک حرکت تمام ملت حاضر در اداره رو پرت میکنه بیرون و در رو میبنده!

بلیز: هووووم ... چه ارزشی! این جاپونی ها کی بودن دیگه! صدبار به این کورممد گفتم شب میخوای بری ... در رو قفل کن!
بلیز گوشیشو میکشه بیرون زنگ میزنه به عله! اما بعد یادش می افته که به تازگی با عله قهر کرده و دیگه نمیخواد قیافش رو ببینه و اشک در چشمانش حلقه میزنه و گوشیشو قطع میکنه.

همون لحظه در باز میشه و سیل هواداران بلیز میریزن تو و به صورت کاملا خودجوش و یهویی شروع به شعار دادن میکنن!
- بلیز چی کارش کرده! سوراخ سوراخش کرده!
- بلیز مدیر له کن! عله رو لهش کن!
- بلیز باناموس، ریشه بی ناموسی رو بخشکون!

در این هنگام نورممد با یک کارتون پر از ساندیس و کیک وارد میشه و جمعیت خودجوش به وجد میان و در حمایت از نورمممد شعار میدن ....

نورممد: قربان ... همه مقدمات ستاد فراهم شده ... من مسئول پذیرایی از طرفدرانتون هستم ... کورممد مدیر تبلیغاته ... آنتونین هم با افتخار قبول کرده که مسئولیت خطیر نظافت و آب جارو کردن ستادتونو برعهده بگیره!

بلیز: امنیت ستاد چی؟
نورممد: قربان ... گراوپی دم دره که هر کس ستادتونو با اداره سوء استفاده اشتباه گرفت، تفهیم و اعمال قانون کنه!
گراوپی از پشت در: گراوپی خواست هرمی اون! گراوپی عاشق هرمی اون! رون آدم بد! گراوپی رون ویزلی را از وسط جر!
بلیز: نگران نباش گراوپی! اگر من وزیر بشم ... هرمیون رو از رون میگیرم میدم به تو! اصلا رولینگ رو مجبور میکنم اون قسمت کتاب رو دوباره بنویسه!
گراوپی

نورممد: اما ... قربان ... هوکی ....
بلیز: هوکی چی ... د.... حرف بزن ... مرتیکه جاپونی! هوکی چی شده؟
بلیز چوبدستیشو میکشه بیرون میکنه توی دماغ نورممد و نورممد دوباره به حرف میاد!
نورممد: قربان! وینکی به هوکی خیانت کرده و با کریچر شبانه فرار کردن! هوکی الان اصلا اوضاع روحی خوبی نداره!

بلیز لبخندی میزنه و دستی به سر نورانی نورممد میکشه ...
- نگران نباش نورممد .... آمدن من آغازی بر پایان تمام بی ناموسی هاست!

ناگهان کله نورممد داغ میشه و نورش تمام اتاق رو فرا میگیره و همه جمعیت حاضر جلوی چشمشونو میگیرن .... اما حواس نورممد جای دیگریست .. نورممد خودشو برفراز آسمان ها دست در دست کورممد و جاسم میبینه که در حال پرواز کردنن ... جامعه ای رو میبینه که بلیز وزیرش شده ... باناموسی برهمه جا گسترده شده و حکومت آستکباری عله سقوط کرده و آب و برق و سیم سرور مجانی شده .... دنیایی رو میبینه که در آن وینکی و کریچر دستگیر شدن و به سزای اعمالشون رسیدن و گراوپی رو میبینه که رون رو از وسط جر داده و با هرمیون ازدواج کرده ... در این هنگام جاسم و کورممد و نورممد دست همدیگر رو میفشارند و اوج میگیرند!


ستاد خودجوش و مردمی بلیز زابینی

این ستاد توسط نیروهای خودجوش و مردمی شکل گرفته شده ....
هرگونه ... سوال، پیشنهاد و انتقادی رو میتونید اینجا مطرح کنید و در فعال شدن هرچه بیشتر این ستاد خودجوش همکاری و همیاری فرمایید...











هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.