هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با ناظر انجمن شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
#1
به الکتو !

الکتوی عزیز ، توضیحاتت کم بود . خونه ی گیلید رو چه طور می خوای به لندن ربطش بدی و چه طوری هر کسی میره توی حالا خونه ی گیلیدی که تازه بخواد بره توی اون اتاق ؟

در کل ، توضیحات کمی واسه ی یک تاپیکه ، اصلا راه و روش اون رو مشخص نکردی .

یک تصور کلی از یک اتاقه ، که حالا می تونه در هر فرومی باشه . می تونه حتی بره تو هاگزمید .

چرا لندن ؟ به نظر من که این درخواست ، اگر همین طور بمونه ، جوابی نخواهد داشت .

در کل ، اگر واقعا به موضوعت علاقه مندی ، بازم بیا توضیح بده ، ولی این بار با توضیحات درست و حسابی بیا .

یادمه یک جای دیگه هم این درخواست رو ازت دیده بودم .
چرا همون جا ادامه ندادی ؟

ناظر انجمن - ماروولو گانت


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: دفتر نظارت انجمن
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
#2
استفعاء ؟

خب خب خب !!!

از اونجایی که هر کسی یک روزی میاد و یک روزی میره (!) و از اونجایی که به دلایلی امنیتی - ارزشی یا دلایلی ارزشی ، کسی از اعضای این تیم پوپیتر نیومد و واسه مسابقه شرکت نکرد ، در حالی که من و مونتاگ کارهای زیادی واسه شون کردیم .
به هر حال ، میدونم نصفشون از کارهایی که براشون انجام دادم ، و به عبارتی دادیم ، خبر ندارن .
و هنوز هم در این مدت به خودشون مطمئن نشدن .
مشکلی نیست !!
کاپیتانی که فکر می کرد می تونه کارشو بین بچه ها تقسیم کنه و فکر می کرد لا اقل یک کار می تونن درست انجام بدن ، یعنی من ، باید بگم که کاملا" اشتباه می کرد !

به دلایل بازم امنیتی - ارزشی من یک سری کارهای تداخل یافته داشتم که بماند !
ولی هیچ وقت از کارهای به اصطلاح کاپیتانیم غافل نشدم ، حالا که بچه ها خودشون راه نمیان ، مسئله ای نیست .

در همین مکان و در همین پست ، استفعاء میدم و از این به بعد کاپیتان تیم پوپیتر ، آناکین مونتاگ ، کابر شماره 1415 می باشد !!

شاید آناکین ، بهتر از من بتونه به وضع تیمش برسه . که حتما این طوره .

شاید یه روز دوباره آزاد شدم و اومدم کاپیتانش شدمکککک !

تا اون موقع بذار خوش باشن ملت !

-----------------------------------------------------------
نتیجه ی اخلاقی پست : آقا کاپیتان از این به بعد آناکین ، من میرم کنار !


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۸۵
#3
روزی از روزها ، همچون بقیه ی روزها ، اعضای تیم پوپیتر ، در باشگاه ارزشی – ورزشی پوپیتر نشسته بودند و به در و دیوار نگاه می کردند . بیکاری در چهره شان موج می زد .
هر کس چیزی می گفت . الکتو از تالار می گفت ، مونتاگ از نظارت زیر سایه می گفت ، و خلاصه هر کس واسه خودش حرف می زد.
تنها شخص ساکت ، ماروولو بود . اون خیلی جدی به دیوار رو به روش خیره شده بود و کاملا در افکارش غرق شده بود .
به این فکر می کرد که آخه چرا بلرویچ گذاشت رفت سیفید شده ؟؟
بعد از ساعاتی تفکر که از هزاران سال اطاعت از ارباب(!) بهتر است ، به این نتیجه رسید که بلرویچ یک خائنه و باید اون رو کلا گذاشت کنار ....
ولی براش سخت بود . براش سخت بود کسی رو کنار بذاره که دوستش بود ، با هم جوات بازی در می آوردن و حال می کردن .... وقتی به بلر فکر می کرد ، بی اختیار فکرش رفت طرف کوییدیچ ...
لبخندی روی لباش بود و به کوییدیچ فکر می کرد . ولی ... چیزی بود که ذهنش رو مشغول کرده بود .
اصلا یادش نمیومد که تاریخ برگذاری مسابقه ی اونا با تیم اسمارت کی بود ؟!! بلر فقط تیم ها رو مشخص کرده بود و عکس رو داده بود به تیم ها !
از بخت بد ماری ، بعد از دو ساعت هم به نتیجه ای نرسید .... باید از کسی می پرسید .

- آنی مونی ، اگر از فکر نظارت اومدی بیرون ، یک کم هم به این فکر کن که تاریخ مسابقه کی بوده .
آنی مونی ، در حالی که سعی داره یک ای-میل 100 مگابایتی از هری پاتر زورگیری کنه ، به سمت ماری بر می گرده و میگه :
- چی میگی تو ؟ برو باب ! من معاون لردم !
- چی میگی ؟ من میگم تاریخ مسابقه کی بود ؟ مسابقه داشتیم ما مثلا با تیم اسمارت !
- مسابقه ؟ .... بی خیال ، فقط کار مهم !!

ناامیدی در صورت ماری دیده میشد . رو شو به مورفین بر می گردونه و میگه :
- پسرم ، گلم ! خوشگلم ! باب تاریخ مسابقه رو یادته ؟ یک حسی به من میگه مسابقه نزدیکه !
- آره بابایی ! یادمه . اگر اشتباه نکنم و محاسباتم درست باشه ، امروز ما مسابقه داریم !

الکتو که داشت واسه خودش بوق می زد ، یهویی ساکت میشه . ماری به بچه ها نگاه می کنه !
بارتی که اصلا نیستش ، کاملا مشخصه که نمی دونه مسابقه چی هستش !
الکتو و مونتاگ هم دست از ارزشی بازی ور داشتن و دارن به کاپیتان بدبخت(!) تیمشون نگاه می کنن . فلاکت تا چه قدر ؟

ماری به حرف میاد :
- خب ، با توجه به این که ما وقت زیادی نداریم من پیشنهاد می کنم که خودمون رو سریعا به زمین برسونیم که یک وقت فکر نکنن ما مرگ خوارا بد قولیم !!
سرعتی که در اجرای این دستور داشتند ، در اجرای دستورات ارباب ولدمورت نداشتند (!!) به قدری سریع همه اماده شدند که ماری باورش نمی شد . ولی مجبور بود باور کند که باید با این افراد بازی کند !
همگی به سمت ورزشگاه می رفتند و صدای تلق و تولوق دندان هایشان ، اعصاب واسه ماری نذاشته بود . از ترس بود یا وحشت(!!) نمی دانست ، فقط به فکر خفه کردن این صدا بود .
با رسیدن به ورزشگاه و بیشتر شدن صدای مردم تماشاچی ، این صدا هم به خوبی و خوشی تموم شد !
باید خودشان را به رختکن می رساندند ، آماده می شدند و تازه وارد زمین می شدند . صدای مردم نشان می داد که انگار کمی برای این کار دیر شده است .
فحش ها بود که به تیم پوپیتر بد بخت نثار می کردند ....
- بوقی بوقی های بوقی !
- بوق بوق بوقتون !
- بوق تو بوقا ! آخه بوقیا !
بسه دیگه !
این صدای کوییرل بود که همه را از جا پراند . بر خلاف انتظار همگان ، کوییرل گزارشگر مسابقه بود (!) و شدیدا هم اعصابش از این بی ناموسی ها خرد شده بود .
یک سری رو از همون بالا بلاک کرد و گفت :
- بله ، این افراد برای یک الی دو روز بلاک شدند تا همه بفهمند ما با بی ناموسی مقابله می کنیم . و در آخر باید بگم که .... پوپیتر قهرمان میشه !
- بووووووووووووووووووق !

ماری و بچه های تیمش به رختکن قدم گذاشته بودند ....

------------- آغاز مسابقه !


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
#4
مدیران محترم !

سوالی همین الان من رو در بر گرفت و آن این که (!) الان چرا توی منوی کاربر ، سه تا گزینه نیستش ؟

قبلا جستجو ، عوض کردن واژه ی رمز و عوض کردن ایمیل هم داشتیم ، ولی الان نداریم !

در این مورد هم کمی توضیح بدید ، ممنون میشم .



آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۵
#5
پروفسور عزیز !

من نگاهی کردم ، دیدم 4 تا فصل انتخاب نشده !

فصل 34 و 35 و 36 و 37 !

اگر همه ش امکانش هست ، که همه ش رو بر می دارم .

سر موعد هم تحویل داده میشه !

متشکر

ماروولو گانت !!!


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۵
#6
ادعای جدیدی اوانز ؛ درست یا غلط ؟

تیتر میره کنار و پشت اون ، گزارشگر معروف جی تی وی به همراه مجری نشسته ن و دارن می خندن ! اونم از ته دل !
از پشت دوربین صدای سوت میاد و یکی میگه :
- آقا جمعش کن ! ضبطه !

مجری و گزارشگر درست روی صندلیشون میشینن و دوربین نگاه می کنند . آثار خنده ی زیاد ، به صورت اشک روی چشماشون دیده میشه !

مجری : خب ، بینندگان عزیز شبکه ی جادوگر تی وی ، با یکی دیگر از سری گزارشات ارسالی شما در خدمتتان هستیم . این بار سری می زنیم به خفن ترین فرد دوران ، خفنترین ساحره ، سارا اوانز ! ( صدای خنده !! )

تصویر سارا اوانز روی جادوگر تی وی نقش می بنده و با اون نگاه های خفنش ، یک نگاهی تحویل دوربین میده و همون لحظه تصویر قطع میشه !

مجری : خب ، به علت خیلی خفن بودن این ساحره و همچنین خطرناک بودن نگاه ایشون از نشان دادن این نگاه های خفن معذوریم ! خب ، دوستان ، امروز ما با یک تصویر خیلی جالب مواجه شدیم . تصویری که اگر شما هم ببینید و توضیحاتش رو از زبان سارا اوانز ، این خفن ، بشنوید ، خودتون متوجه خواهید شد چرا ما اول برنامه اون طور می خندیدیم !

تصویر کوچک شده


این تصویر ، دیشب در اختیار ما قرار گرفت و ما در این رابطه ، مصاحبه ای رو ترتیب دادیم با سارا اوانز !

گ : سلام ! منظورتون رو از این تصویر برای ما میگید ؟!!!
سارا : خب ، همان طور که میبینید ، من یک عکس حقیقی رو به مردم نشان دادم که در اون ثابت می کنه ، من ولدمورت رو پشت سرم نگه می داشتم ، نه کوییرل !
من از اون جا این فکر به ذهنم رسید که متوجه شدم ، شخصی به نام ماروولو گانت ، به این شخص احترام می ذاره ، یا بهتر بگم ، من فکر می کنم از اون می ترسه !
حالا لازم بود که من این عکس رو در اختیار مردم قرار بدم ، که بار دیگر خفن بودن خود را به مردم و نیز این شخص ارزشی ، ماروولو گانت ، نشان دهم و بگم ، من با کوییرل یک شباهت کوچیک دارم (!!!!) . در آخر دوست دارم یک جمله ی جدید رو که یاد گرفتم بگم و اون اینه که این عکس رو ببینید ، باشد که رستگار شوید !!!
باشد که در تمام دوران ، ماروولو گانت از من بترسه !!

بعد از این بخش از مصاحبه ، سارا اوانز ، به دلیل جعل غیر قانونی و هم چنین استفاده از جمله ی فردی ، کرام نام ، به چند ماه زندان ، البته با شکنجه محکوم شد !

کدام شکنجه بالاتر از هم سلولی شدن با ماروولو گانت !؟



آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۵
#7
سامانتا ولدمورت ؛ مدافع حقوق ساحره ها

سامانتا ولدمورت ، در حالی که در بین ساحره ها ، شایعاتی رو مبنی بر فعال بودن ساحره ها پخش می کرد و در خفا ، از فعالیت های خیلی زیاد (!) خود خوشحال بودند ، به خبرنگار محترم شایعه سازی ، در مورد فعالیت های ساحره ها ، جواب دادند !

گزارشگر : لطف کنید خودتون رو معرفی کنید !
!! : من سامانتا ولدمورت هستم ، یک ساحره !
گ : ولدمورت ؟ شما با ایشون نسبتی دارید ؟
!! : بله ، من خواهر ایشون هستم !
گ : خب ، در مورد فعالیت ساحره ها حرف بزنید . آیا نسبت شما با ولدمورت ، باعث نشده که توی رابطه تون با ساحره ها به مشکل بر برخورین ؟!
!! : نه ، اونا دقیقا به خاطر اسم من از من خوششون میاد . شاید دلیل دیگه ای که داشته باشه ، اینه که من یک آواتار خیلی خشن هم دارم که با این آواتار هیچ جادوگری ، جرات نداره به ما نزدیک بشه !
گ : خب ، در مورد ماروولو گانت گفته بودید ، میشه کمی توضیح بدید ؟
!! : خب ، همون طور که همه ی شماها می دونین ، من اسم ایشون رو بلد نیستم . من همیشه و همه جا به ایشون میگم : مارولوو گانت ! حالا از بحث اسم ایشون که بگذریم ، این جادوگر ها فکر کردن ما ساحره ها خیلی ضعیفیم . نه ، ما با فعالیت زیاد و پشتکار خود می تونیم اون ها رو شکست بدیم .
گ : خب ، شما به خودتون میگید فعال ؟ ما که جز دو تا پست ، اون هم با غلط املایی چیزی از شما ها ندیدیم ! تازه این دو تا پست هم سوژه ش قدیمی بود ، چرا میگید ما فعال هستیم !
!! : خب ، شما فکر کردین ما فعال نیستیم ؟ نه ، ما فقط به دلیل امتحاناتی که در پیش رو داریم ، چند روزی کم فعالیت کردیم . و گرنه ما جز بهترین و فعال ترین گروه ها هستیم !
گ : در مورد اون حرفی که همه جا اعلام کرده بودید ، در مورد رقابت بلیز و ماروولو . بنده فکر می کنم ، شما معنی تالار خصوصی رو نمی دونین . اگر می دونین ، چرا صحبت های تالار رو به بیرون اوردین ؟ اصلا شما از بحث بین بلیز و ماروولو چیزی فهمیدید ؟
!! : خب ، راستش نه ! من از بحث چیزی نفهمیدم ، ولی فکر می کنم ماروولو به بلیز حسادت می کنه !! در ضمن ، من معنی تالار خصوصی رو می دونم ! ولی فکر کردم حالا که چیزی برای گفتن ندارم ، بهتره که بی ربط یه چیزی بگم !
گ : خب ، در مورد غلط های املایی . قبول کنین که فقط ساحره ها دارن بحث غلط املایی رو ادامه میدن . همون طور که اگر برین و ببینید ، ساحره ی گل ، دیانا مالفوی ، در زیر پستش نوشته که برید و املا یاید بگیرید . در همون پست هم ایشون غلط داشتن ! نظرتون چیه ؟
!! : من همه چی رو تکذیب می کنم ! این جادوگر ها بودن که ما رو به ادامه ی دعوا ترغیب کردن ! در ضمن ، ما از سوژه های قدیمی استفاده نمی کنیم ! همه ی سوژه هامون جدیده !
در همین جا ، جا داره که برای سارا اوانز ، این منبع خفنیت ، در مبارزه با ماروولو گانت ، آرزوی موفقیت بکنم !


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۱ ۱۴:۱۵:۰۳

آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۵
#8
گزارشگر رو به دوربین ، در حالی که لبخندی به لب داره و پشت سرش یک سری بچه دارن امتحان میدن ، شروع به صحبت می کنه !

گزارشگر : سلام خدمت بینندگان عزیز جادوگر تی وی ! امروز اومدیم در مورد چیزی با بچه ها صحبت کنیم که خیلی ها در این ایام امتحانات ، به اون فکر می کنند ! بله ، تقلب ! خواهش می کنم با ادامه ی گزارش با ما باشید !

دوربین همراه گزارشگر راه میفته و میره بالای سر یک دختری که کاملا روی برگه ی امتحانیش خم شده و خیلی جدی به نظر می رسه !

دوربین از بالا اسم اون دانش آموز رو نشون میده : سارا اوانز !

دوربین میره روی سوالات امتحانی و سعی می کنه توی تصویر جواب های سارا هم باشه !

«« قسمت سوالات تخصصی سارا اوانز ! »»

1 - قدرت چیست ؟ چه کسانی از آن بهره مند هستند ؟
ج ) قدرت چیزی است که ناظران جادوگران ، فکر می کنن همه شون دارن ، در حالی که نمی دونن همه ی قدرت ها به من ختم میشه . در حال حاضر فقط من و بعد از من مدیران از قدرت برخوردار هستند !

2 - آیا باید در مقابل قدرت ها ، حتی اگر زور باشند ، ساکت بود ؟
ج ) خیر ، من خودم در تمام عمرم به این افتخار کردم که زیر بار حرف زور هیچ ناظری نرفتم ، همیشه اونا از من می ترسیدن . من همیشه خفن بودم !

3 - آیا کمک به سفید ها در برابر سیاه ها را وظیفه ی خودتون می دونید ؟
ج ) بله ، من در یکی از سخت ترین جنگ هایی که سیاه ها راه انداخته بودن ، تنهایی اومدم سوژه رو خراب کردم و آنیتا رو نجات دادم . نمی دونی من چه قدر خفنم ، من با 3 تا ناظر درافتادم !

دوربین در این جا با قیافه ی خشمناک یگانه منجی عالم خفنیت مواجه میشه ، یعنی سارا و دیگه به برگه ی امتحانی نگاه نمی کنه !

بعد از جلسه ی امتحان !

گ : خب ، میشه خودتون رو معرفی کنید ؟
؟ : بله ! سارا اوانز ملقب به سارا خفنز !
گ : ( با خنده ) آیا شما تا حالا تقلب کردین ؟
سارا : نه ! من هیچ وقت تقلب نمی کنم . من افتخارم اینه که یک بار یه ناظر می خواست از روی من تقلب کنه ، من به مراقبمون گفتم !
گ : عجب ! پس شما میگین که تا حالا این کار رو نکردین ؟
سارا : بله !
گ : خب ، یک صحنه ای دوستان آماده ی پخش کردن ، با همدیگه میبینیم .

دوربین باز هم توی سالن امتحانات رو نشون میده . ولی این بار روی یک نفر زوم کرده . اون نفر ، سارا اوانز بود .
اول کمی به مراقب ها نگاه کرد و بعد برگشت و برگه ی امتحانی یک نفر رو از زیر دستش کشید (!!) اون نفر مقابل ، ماروولو گانت بود !
دوربین ماروولو نشون میده که هیچ کاری نمی تونه بکنه و منتظر میمونه تا کار سارا تموم بشه ! سارا بعد از اتمام تقلب ، برگه رو براش می اندازه و به یکی از مدیران که مراقبشون بود ، میگه :
- آره خانوووم ! اون می خواست از روی من تقلب کنه . من نذاشتم !

چند دقیقه ی بعد ف ماروولو گانت به علت تقلب در جلسه ، از سر جلسه به بیرون پرتاب میشه !

گ : خب ؟ در مورد این چی میگین ؟
سارا : فقط می تونم بگم من خیلی خفنم که کسی به من شک نکرد .
گ : خب ، فکر نمی کنین این خفنی شما ، یک روزی به اتمام می رسه ؟
سارا : من اصلا همچین فکری نمی کنم ، من می خوام با همین خفنی خودم ، در آینده مدیر بشم !!!
گ : مدیر ؟ فکر نمی کنی برای این کار حد اقل 10 سال زمان لازمه ؟ آخه می دونی ، برای مدیریت ، محدودیت سنی گذاشتن !
سارا : نه من با این خفنی خودم و با قدرتی که به همه ی اعضا نشون دادم و فکر می کنم همه ی سفید ها پشت سر من هستن (!) از این مانع هم رد خواهم شد !
گ : من واقعا جلوی شما کم آوردم . شما خیلی خفنی ! باب ، دست ما رو هم بگیرین ، ما اصلا خفن نیستیم ! همیشه این ناظرا به ما زور میگن !
سارا : عزیزم ، اول بگو کدوم ناظره ، تا ببینم در محدوده ی تخصصی من هست یا نه ! من فقط روی ماروولو گانت تخصص دارم !

تصویر ، کم کم سیاه میشه و روی صفحه می نویسه :
« سارا اوانز ، خفن قرن . دیدار با سارا اوانز ، همین هفته ، جمعه ، ساعت 10 »


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۵
#9


با سلام خدمت ناظر محترم !!!

خب ، راستش نمی دونم چی بگم ! فقط می خواستم یک عدد نکته رو اعلام کنم !
از اون جا که همین بحث و کل کل ساحره های تیم فمن ، با آجاسی ها شروع شد و همه دیدیم که فقط به کوییدیچ منتهی نشد ، به نحوه ی برخورد کشید این کار آجاس و غیره ، در حالی که این تاپیک ، به کلی تعطیل شد توسط من ، نمی دونم چرا هنوز این ساحره ها دنبال آجاس هستن !

اون موقع که بود ، همه می گفتن چرا هستش ، حالا که نیست هنوز هم دارن از اون استفاده می کنن ‍!

این نکته رو گفتم که این دیانا عزیز و هم چنین مورگانا ، شاید یک کمی این پست های جذاب (!) خودشون رو تغییر بدن و سوژه ی جدیدی برای پست هاشون در نظر بگیرن !

چون ، فکر کنم ماندن روی سوژه های گذشته و قدیمی ، تنها کار گروهی باشه که فکر می کنن پست هاشون خوبه ! و در این جا همین طوره !

در ضمن ، ناظر محترم ف فکر کنم بحث توهین به ساحره ها و جادوگر ها تموم شد !

این دیانا نمی دونم چرا دوست داره هم چنان ادامه بده !

در ضمن ، کسی که میاد و از غلط املایی ایراد میگیره ، خواهشا خودش غلط ننویسه !

نقل قول:
مهدکدوک

نقل قول:
اصلا مهم نیست مه چه بر سر اوتو اومد


* * * * * * * * * * *
هدف از زدن این پست ، نه شروع دعوا بود و نه تحقیر ساحره ها !
بلکه فقط این بود که شاید این ساحره های عزیز ، کمی به پست هاشون دقت کنن !
موفق باشین ، ساحره های گل !!!
ماروولو گانت

=================================
راستی ، پروفسور کوییرل !
می دونم شما از این بحث ها خوشت نمیاد . منم خوشم نمیاد ! و نمی خوام ادامه پیدا کنه !
این پست رو فقط برای تغییر حال و هوا زدم !


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: عضویت در لیگ کوئیدیچ
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۵
#10
ناظر کوییدیچ ، بلرویچ !

این مورفین گانت را به عضویت تیم ما در بیاور !

خیلی با این بچه کار هست، پسر خودمه دیگه چی کارش کنم !!

خوب تونست اون چیزی که ازش می خواستم رو بر آورده بکنه !

نام : پوپیتر

بازیکنان واقعی : ماروولو گانت ( جستجوگر ) - مایکل ( مهاجم ) - الکتو ( مهاجم ) - تیکا ( مهاجم ) - مونتاگ ( مدافع ) - بارتیموس ( مدافع )

بازیکن مجازی : زوپیس قهرمان ( دروازبان )

توضیحات : این تیم مطعلق به اسلیترینی های اصیل زاده است .

کاپیتان : ماروولو گانت .


اولا ، یه غلط املایی داری ، میشی 19 ! متعلق !!!

به این تیم ، مورفین گانت رو هم اضافه کن !


ماروولو عزیز تر از جانم . نگفتی به کجای تیم اضافه کنم ؟!! یعنی جای کی بیارمش تو تیم .


ویرایش شده توسط لرد بلرویچ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۲۰:۳۳:۴۴

آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.