گزارشگر رو به دوربین ، در حالی که لبخندی به لب داره و پشت سرش یک سری بچه دارن امتحان میدن ، شروع به صحبت می کنه !
گزارشگر : سلام خدمت بینندگان عزیز جادوگر تی وی ! امروز اومدیم در مورد چیزی با بچه ها صحبت کنیم که خیلی ها در این ایام امتحانات ، به اون فکر می کنند ! بله ، تقلب ! خواهش می کنم با ادامه ی گزارش با ما باشید !
دوربین همراه گزارشگر راه میفته و میره بالای سر یک دختری که کاملا روی برگه ی امتحانیش خم شده و خیلی جدی به نظر می رسه !
دوربین از بالا اسم اون دانش آموز رو نشون میده : سارا اوانز !
دوربین میره روی سوالات امتحانی و سعی می کنه توی تصویر جواب های سارا هم باشه !
«« قسمت سوالات تخصصی سارا اوانز ! »»
1 - قدرت چیست ؟ چه کسانی از آن بهره مند هستند ؟
ج ) قدرت چیزی است که ناظران جادوگران ، فکر می کنن همه شون دارن ، در حالی که نمی دونن همه ی قدرت ها به من ختم میشه . در حال حاضر فقط من و بعد از من مدیران از قدرت برخوردار هستند !
2 - آیا باید در مقابل قدرت ها ، حتی اگر زور باشند ، ساکت بود ؟
ج ) خیر ، من خودم در تمام عمرم به این افتخار کردم که زیر بار حرف زور هیچ ناظری نرفتم ، همیشه اونا از من می ترسیدن . من همیشه خفن بودم !
3 - آیا کمک به سفید ها در برابر سیاه ها را وظیفه ی خودتون می دونید ؟
ج ) بله ، من در یکی از سخت ترین جنگ هایی که سیاه ها راه انداخته بودن ، تنهایی اومدم سوژه رو خراب کردم و آنیتا رو نجات دادم . نمی دونی من چه قدر خفنم ، من با 3 تا ناظر درافتادم !
دوربین در این جا با قیافه ی خشمناک یگانه منجی عالم خفنیت مواجه میشه ، یعنی سارا و دیگه به برگه ی امتحانی نگاه نمی کنه !
بعد از جلسه ی امتحان !
گ : خب ، میشه خودتون رو معرفی کنید ؟
؟ : بله ! سارا اوانز ملقب به سارا خفنز !
گ : ( با خنده ) آیا شما تا حالا تقلب کردین ؟
سارا : نه ! من هیچ وقت تقلب نمی کنم . من افتخارم اینه که یک بار یه ناظر می خواست از روی من تقلب کنه ، من به مراقبمون گفتم !
گ : عجب ! پس شما میگین که تا حالا این کار رو نکردین ؟
سارا : بله !
گ : خب ، یک صحنه ای دوستان آماده ی پخش کردن ، با همدیگه میبینیم .
دوربین باز هم توی سالن امتحانات رو نشون میده . ولی این بار روی یک نفر زوم کرده . اون نفر ، سارا اوانز بود .
اول کمی به مراقب ها نگاه کرد و بعد برگشت و برگه ی امتحانی یک نفر رو از زیر دستش کشید (!!) اون نفر مقابل ، ماروولو گانت بود !
دوربین ماروولو نشون میده که هیچ کاری نمی تونه بکنه و منتظر میمونه تا کار سارا تموم بشه ! سارا بعد از اتمام تقلب ، برگه رو براش می اندازه و به یکی از مدیران که مراقبشون بود ، میگه :
- آره خانوووم ! اون می خواست از روی من تقلب کنه . من نذاشتم !
چند دقیقه ی بعد ف ماروولو گانت به علت تقلب در جلسه ، از سر جلسه به بیرون پرتاب میشه !
گ : خب ؟ در مورد این چی میگین ؟
سارا :
فقط می تونم بگم من خیلی خفنم که کسی به من شک نکرد .
گ : خب ، فکر نمی کنین این خفنی شما ، یک روزی به اتمام می رسه ؟
سارا : من اصلا همچین فکری نمی کنم ، من می خوام با همین خفنی خودم ، در آینده مدیر بشم !!!
گ : مدیر ؟ فکر نمی کنی برای این کار حد اقل 10 سال زمان لازمه ؟ آخه می دونی ، برای مدیریت ، محدودیت سنی گذاشتن !
سارا : نه من با این خفنی خودم و با قدرتی که به همه ی اعضا نشون دادم و فکر می کنم همه ی سفید ها پشت سر من هستن (!) از این مانع هم رد خواهم شد !
گ :
من واقعا جلوی شما کم آوردم . شما خیلی خفنی ! باب ، دست ما رو هم بگیرین ، ما اصلا خفن نیستیم ! همیشه این ناظرا به ما زور میگن !
سارا : عزیزم ، اول بگو کدوم ناظره ، تا ببینم در محدوده ی تخصصی من هست یا نه ! من فقط روی ماروولو گانت تخصص دارم !
تصویر ، کم کم سیاه میشه و روی صفحه می نویسه :
« سارا اوانز ، خفن قرن . دیدار با سارا اوانز ، همین هفته ، جمعه ، ساعت 10 »