نقل قول:

باز خدا رو شکر که یکی به ما جواب داد. من که بی خیال اون داستانه شدم یکی دیگه می فرستم ببینم اونو چی می گین!

سلام. نظرتون راجع به بحث در مورد کتاب هایی به جز هری پاتر چیه؟ من یادمه یه زمانی تایپیک هایی به نام: "دارن شان, بحث در مورد کتاب ها ", و "در جست و جوی دلتورا " وجود داشت ولی الان همونا هم نیستن.
من می خوام یه تایپیک بزنم به این اسم: "قصه های سرزمین اشباح: پایانی خوب یا..."
توی این سایت طرفدارای کتاب های دارن شان اون قدر هستن که این تایپیک بی نظر نمونه!

دوست من شما باید این درخواست رو در تاپیک گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ... بدید.موفق باشی

بابا زبونم مو در اورد از بس که پرسیدم چه بلایی سر مقاله ای که فرستادم اومده! من دوباره اونو می فرستم ولی اگه کسی بهم نگه که که سر مقاله هایی که فرستاده می شه چی می یاد اون وقت من اون قدر مقاله م رو می فرستم که جزء مقاله ای ارسالی فقط مقاله ی من قرار داشته باشه!

به نظرم بهتره یه سری عضوای زیادی رو از سایت پرت کنین بیرون چون بعضیا همین جوری رد شدن گفتن بیان عضو شن. برای همین یه ذره شرایط عضویت رو سخت تر کنین و واسه عضو بودن قوانینی بذارین تا سایت این قدر بی در و پیکر نباشه!

درضمن من صد سال پیش یه مقاله فرستادم ولی هنوز روی سایت نیومده و من اصلا نمی دونم که رسبده یا نه. اگه میشه توی یه جا بزنین که مقاله ای رسیده و روی سایت قرار می گیره یا نه!

به طور کلی از 3 تا فیلم دیگه بهتر بود ولی می تونست خیلی خیلی بهتر هم باشه.
من فکر می کنم این نویسنده هه تا حالا کتاب رو هم نخونده بود چون خیلی چرندیات نوشته بود و خیلی چیزای مهم رو هم نگفته بود.
به طور کلی این فیلم از فضای جادو و جادوگری و کلاس و مدرسه و ... در اومده بود و این خیلی بد بود.
ترتیب حوادث کملا به هم ریخته بود و نصف فیلم هم فقط وقت تلف کردن بود.
به خدا اگه من فیلم نامه ی این فیلم رو نوشته بودم قشنگ تر از آب در می یومد!

بستگی داره منظور از اعتماد چی باشه. ولی حتما داره چون اگه نداشت تا حالا دخلشو اورده بود! (کاش دخلشو می یورد )

من چند وقت پیشا یه داستان واسه بخش داستان های غیر هری پاتری فرستادم ولی تا الان روی سایت نیومده و من نمی دونم که اصلا فرستاده شده یا نه. بهتره حتی اگه نمی خواین یه چیزی رو روی سایت قرار بدین یه جا بنویسین که رسیده یانه تا اون بدبخت تکلیف کار خودشو بدونه!

ببخشید ها ولی فقط کسانی به شکل روح برمی گردن که از مرگ می ترسن. (نیک به هری گفت) فکر نکنم دامبلدور جز این دسته باشه!

شما حالتون خوبه؟
چقدر دلایل چرت و پرت می یارین؟
خب دامبلدور مرده دیگه. هر آدمی بالاخره می میره. دامبلدور هم که تا ابد زنده نمی موند. اون به راحتی مرد چون حتی تصور خیانت اسنیپ رو نمی کرد.
اون نمی دونست که اسنیپ با نارسیسا پیمان ناگسستنی بسته وگرنه حالشو می گرفت.
وظیفه ی دراکو فقط اوردن مرگ خوارا به هاگوارتز نبود بلکه می خواست دامبلدورو هم بکشه. به این دلیل که گری بک می خواست اول دامبلدورو بکشه ولی اون مرگ خواره نذاشت و همه ی مرگ خوارا هم از دراکو می خواستن که کارو تموم کنه اما چون نتونست اسنیپ به خاطر پیمان ناگسستنی که با نارسیسا بسته بود مجبور شد کارشو انجام بده تا نمیره.
اسنیپ نمی تونسته یه ورد دیگه به صورت غیر کلامی بگه و الکی بگه آوراکاداورا چون پرتوی نوری که به دامبلدور خورد سبز بود.
وقتی داشت اسنیپ در می رفت به این دلیل هری رو نکشت که ولدمورت باید بکشتش.
و ...

منظورم این بود که نظر اعضا رو در مورد پایان قصه های سرزمین اشباح بدونیم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش ناظر: نه من منظورم این بود که در مورد کتاب قصه‌های سرزمین اشباح توضیح بدی!
اگه یکی از فن‌فیکشن‌های هری پاتریه که خوب بزن. لامشکل!