محافظت از اتاق ضروریات
شب هالووین اتاق ضروریات:
هرمیون:پرفسور اسپراوت به نظر شما امشب می تونه جالب باشه؟
اسپراوت:بله چرا که نه!در این شب گیاه هایی با نام shref باز می شند که قطره های خونشون بسیار شفا بخشه.حتی برای زنده کردن مرده که کم تر از یک روز از مردنش گذشته موثره!الان تو سنت مانگو هزاران هزار از این گیاه در حال باز شدن هستند عزیزم.
اسپراوت همیشه این جوری بود وقتی در مورد چیزی با او حرف می زدی در مورد گیاهان سر صحبت باز می کرد و تا فردا صبح برایت تعریف می کرد.
سدریک:خب بهتره که بحث جدی رو شروع کنیم.در تاریخچه ی بین الملل جادویی حک شده که در روز هالووین بسیاری از حملات لرد سیاه مشاهده شده.امروز بهتره نیروی محافظ خودمون رو زیاد کنیم.
همه حدود 30 دقیقه ی بعد روانه ی تالار های خودشان شدند.چند لحظه بعد:
سارا اونز:یکی از بچه های راونکلا خشک شده!دهنش یه جوریه!
هری:اولین کاری که باید بکنیم اینه که بریم سردر هاگوراتز رو ببینیم.
هرمیون:میشه بگی برای چی هری؟
هری:این اولین باره که جواب چیزی رو نمی دونی!خب ولدمورت اگه حمله کنه علامت خودش رو رو سردر حک می کنه!
اما پس از چند دقیقه دیدند که روی سردر هیچ علامتی نیست.نیمه شب بود که گلوری با تمام زیرکی کاغذ رمز عبور جدید را از کیف هرمیون به آرامی در آورد و به سمت اتاق ضروریات رفت.
تمرکز کرد و به رمز فکر کرد.آن گاه بود که دری چوبی و کهنه نمایان شد.همه جا بهم ریخته بود انگار کسی گرد باد جادویی بازی کرده بود.پس از چند ثانیه اتاق سرد شده بود و گلوری می توانست بی حسی بدنش را احساس کند.کسی به او ارام نزدیک شد و آن گاه بود که گلوری او را تشخیص داد:
مالفوی بود.
گلوری:اون مشتی که هرمیون تو صورتت زد بست نیست؟
دراکو:بهتره از این جا بری!
گلوری:من برای این که دوباره عضو شم هر کاری می کنم تا جلسات بدون واهمه و ترس از افراد لرد سیاه برگزار شه.مالفوی!
در آن لحظه بود که مالفوی با ورد آلوپیا گلوری را نقش بر زمین کرد.
فردا:
سدریک:گلوری رو نمی بینم.نمی دونید کجاست؟تو کلاس ها که نبود.
هرمیون:هری واقعا هیچ کسی نمی دونه کجاست!
گلوری که نقش بر زمین بود بدنش سر تر میشد.معلوم بود با وردی بسیار قوی شکنجه داده شده.
گلوری با صدای خفه ای گفت:حالم خوبه!و بلند شد.
سدریک:چه اتفاقی افتاد؟
گلوری تمام ماجرا را تعریف کرد.
سدریک:خب باید رو عضویتت فکر کنم.........
گلوی جان اصلا پستی نبود که ازت انتظار داشتم قبلاً خیلی خوب پست میزدی
تقریبا هیچ نوآوری تو پست نداشتی و میشه گفت 80 درصدش فقط دیالوگ بود که این اصلا خوب نیست سعی کن کمتر از دیالوگ استفاده کنی چون دیالوگها در بیشتر مواقع به جای زیبا کردن پست باعث خراب شدن پست و سوژه آن میشند
به جای اینکه از دیالوگ استفاده کنی میتوانی از فضاسازی و توصیف حالات و مکانهایی که داستان در آن اتفاق می افتدو پروراندن موضوع
هیچ وقت در شروع داستان و پایان آن از دیالوگ استفاده نکن چون باعث افت شدید داستان میشه سوژه جالب بود اما خوب روش کار نکرده بودی باید بیشتر رو این قسمت هم توجه کنی
فعلاً تائید نشد
باز منتظرم دوباره تلاش کن
سدریک
[size=small][color=FF0000]عضو افتخاری ارتش الف د