پیتر : نه نه نه عزیزم من برات توضیح میدم فقط تو بیا بریم یه گوشه من کارت دارم
هیزیبا : ا ا ا ..... عجب رویی داری
همه :
رز زلر که خیلی خوشحال بود داشت به اونا نگاه می کرد به هلن گفت: نمی دونستم انقدر اثر کنه
هلن هم که خیلی خجالت کشیده بود هی لبش رو گاز می گرفت
در همین هنگام دامبل وارد می شه و می گه : این مسخره بازی هاچیه پیتر ادم باش
پیتر : چیزی گفتی عزیزم
دامبل : ها ؟
هلگا گفت : از شاهکارای رز زلر
دامبل چوبدستی رو بر میداره و میگه : انسانیوس پیتریوس
پیتر : عزیزم چی میگی ؟
دامبل : مای گاد
رز زلر: بابا خوبه دیگه ا
هلن : خوبه؟ خوبه ؟
رز : چرا گریه میکنی
هلن: همینجوری
هلگا : اقا ول کنین دیگه بزارین ببینیم چی میشه
هیزیبا : بزاریم ببینیم چی میشه هلگا ؟ و یه دونه می زنه تو گوش هلگا
هلگا که شوکه شده بود می پره روی هیزیبا و می زنش
رز زلر : اخ جون دعوا و می پره
هلن : هی منم اومدم دامبل بپر
دامبل : استغفر الله
پیتر :عزیزان من دعوا کار خیلی بدیه ها!
...............................................................
نمی دونم من کجا بودم اما این اخرن نماینامه ی من با رز بود من الان هلیا هستم
ويرايش:
خب رزي جان نمايشنامت بد نبود!...ولي حتي يك ذره هم فضاسازي نداشت!...متاسفم كه من اينقدر براي فضاسازي به شماها گير ميدم ولي خب شماها هم هيچ تلاشي نميكنين كه از توصيه من استفاده بكنين و فضاسازيتون رو قوي كنيد!...اگه همين نمايشنامه فقط يه خورده فضاسازي داشت خودت ميديد كه صد برابر جالب تر و قوي تر ميشد!...خب يه بار امتحان كن!...
ديالوگهاتم خوب بودن و جاي بهتر شدن هم خيلي داشتن!...
اميدوارم كه هم ديالوگهات و هم فضاسازيت بهتر بشه!...فضاسازي به معني جدي نوشتن نيست رز...تو معنيش رو اشتباه فهميدي چون آدم ميتونه در عين طنزنويسي بهترين فضاسازي ها هم بكنه!...
هلگا!
[b][size=medium][color=0000FF]تÙÛ Ø¢Ø³Ù
Ù٠دÙÛاÙر Ú©Ø³Û Ø³ØªØ§Ø±Ù Ø¯Ø§Ø±Ù .Ú