هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: INTRODICTION، بلایی خانمان سوز
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۸۵
#1
صبح ساعت 7:15
مامان:بابا يه روز خونه ايم ها بزار بخوابيم!
من:اي بابا اين كتاب من كجاست؟؟؟
ساعت 4 خسته كوفته مي رسم خونه............هيشكس خونه نيست.......................ميشينم جلو مانيتور ........................................زشب ساعت10:30
مامان:تلفن خرابه؟
من:نه بابا داشتم درس مي خوندم........جواب ندادم.............بايد بازم بخونم.........
شب ساعت 2
فنل فتالين در مجاورت بازها مي شود
در مدرسه:
_جووون من .....12.....شدي؟؟؟؟نه...14
و اين است روزهاي بي مزه



Re: گفتگو با ناظر انجمن شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
#2
سلام
من به مجوز برا یه پارک تو لندن میخوام این شهر گل و سنبل نداره .......تازه جایی هم برا تاب بازی نداره!!!!
مجوز بده یا بدین


درد .....مرض.....زهرمار...و انواع دیگر این ها


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
#3
وای که چقدر دوست دارم
اصلا تو نباشی منم نیستم
دلم میخواد همیشه کنارم باشی
شبا وقتی با تو می خوابم احساس می کنم گرم گرمم
وقتی تو رو لمس میکنم بهترین حس رو دارم
اما تو وقتی میبینی من خوابم یواشکی از تخت جیم میشی!
نیمه شب که پا می شم میبینم نیستس خیلی ناراحت میشم و دنبالت میکردم تا بازم منو تو اغوش بگیری یو گرمم کنی
الان که رفتی خشک شویی خیلی دلم برات تنگ شده
(لازم به ذکره که من از اون معجونایی خوردم که اول هر چی رو میبینی عاشقش میشی)


درد .....مرض.....زهرمار...و انواع دیگر این ها


Re: هفت سين جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۸ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
#4
سبد(سنبل جمع کردن)
سوسک سوسمار یا سگ(پیشرفت در گاز زدن)
سمند(سنبل خریدن ماشین پرنده)
سبزی(سبز بودن)
سوپ(تناول)
سندلی(سنبل نشستن و راحت بودن)
سوزن(سنبل گیر کردن در یک کلمه)


درد .....مرض.....زهرمار...و انواع دیگر این ها


Re: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۹:۱۴ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
#5
مک خودشو میندازه وسط:من لواشک می خوام!
جرج:چی کار کنم؟
مک:بخر!
جرج:نداره!
آرشام:بربرک می خوای؟(بربری یه کوچک)
مک مثل بچه های 6 یا 7 ساله پاشو می کوبه به زمین و می گه اگه تا یه ربع دیگه لواشک نداشته باشین......
جرج:چی کار کنیم ارشام؟این یه چیزی بگه حتما می کنه!
ارشام:بیا بریم پشت مغازه من یه فکری دارم!
مک کینن:
جرج به همراه ارشام میرن پشت مغازه که یه حیاط خلوتی داشت و پر از آتشغال بود.
جرج:می خوای چی کار کنی؟؟؟؟
آرشام:لواشک مگه نمی خواست ....می خوام درست کنم!!!
جرج:با اینا؟
ارشام:اره!
یه ساعت میگذره و کلی کار می کنن و عرق میریزن که لواشک با ارم استاندارد بین المللی جادوگران درست میشه......کاملا بهداشتی با مواد تازه و خوشمزه.
جرج:خدایا به امید تو!
ارشام:ترسو کاری نمی تونه بکنه!
میان طرف در اصلی یه مغازه.درو باز میکنن میبینن مک کینن یه دستشو بالش سرش کرده خوابیده و داره از دهنش اب میچکه!
_ارشام:سرفه!
مک کینن یه متر میپره هوا ...
مک کینن: لواشکم کو؟
ارشام:بیا!
مک:از کجا خریدیش؟
ارشام:سر قبر من می فرختن!
مک:
ارشام:بخور دیگه!
مک کینن:میل ندارم
ارشام از درون:ای کته کله بخور!
اوضاع و احوال اون جا تو جرج اثر کرده بود و قاط زده بود:من.....تو....او....ما....شما....ایشان!
مک کینن:مرسی که اینو برام خریدی
ارشام:باشه!
مک:ولی من چون خیلی دوست دارم می دمش به تو
ارشاماز درون:
مک کینن اینو گفت ولواشک و گرفت طرف ارشام:بیا بخور
_من؟
_اره
_میل ندارم بعدا می خورم!
_الان بخور!
_نه
_چی ی ی ی ی !وقتی گفتم بخور باید بخوری!
_گفتم نمی خورم مثلا میخوای چی کار کنی؟
_می خورونم!
جرج اونجا ولو شد..............بعد هز تلاش های مکرر مک ارشام اون لواشک و خوردوالانم تو پیش مادام پامفری یه......در اخر باید از این داشتان نتیجه گرفت که هرکی لواشک درست کنه برا مردم خودش میخوره



Re: دفتر ناظر انجمن جادو و جادوگری
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#6
خوب من می خوام یه تایپک باز کنم که همه بلا استثنا توش بنویسن!!!!یه چیز متفاوت ....شاید....باحال...مثلا توش داستانلی خند دار بنویسن!!!اینااا ... مهمان ها هم توش بنویسن!بعد اینکه توش بازی یم داشته باشه یعنی بشه توش بازی گذاشت!!!!
خوب......مجوز میدی؟


خب مک کین جان ...
اینجوری که پیداست ( کاملا تابلوئه ) تو پست اولو نخوندی ... اوکی بیخیال خودم برات توضیح میدم .

فروم جادو و جادوگری دیگه نیازی به مجوز نداره به چند دلیل :
- اولیش اینکه به قول هری مانعی برای انتقال افکار پیش نیاد .
- دوم اینکه اشتیاق طرف واسه باز کردن تاپیک کور میشه .
- سوم اینکه ناظر زیاد پر رو نشه !
- و چهارم اینکه کسی که میخواد تاپیک رو باز کنه لطف کنه و یه مقدار فکر کنه و لقمه رو جویده توی دهنش نذارن .
- و چند تا دیگه که ما میگذریم ...
اول از همه ما میدونیم که اینجا سایت هری پاتریه پس بحث در مورد هر چیز بی معناست : بحث باید فقط در باره هری پاتر باشه و بس . پس مک کین جان اگه بخوایم معقولانه فکر کنیم این تاپیک مباید باز بشه .
و اگرم که بخوایم داستان بنویسیم با توجه به توضیحی که واسه هر انجمن زیر لینکش توی
صفحه اصلی انجمن ها اومده، باز هم جای تاپیک توی این انجمن نیست .
مک کین جان با توجه به اهداف برداشتن مجوز من نباید اینا رو بهت بگم، باید خودت جوانبو بررسی کنی و نتیجه گیری آخرو بکنی .
در هر صورت بهت توصیه میکنم پست اول رو بخونی . خیلی چیزا دست گیرت میشه .


ویرایش شده توسط هرپوی کثیف در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۸:۱۵:۲۳

درد .....مرض.....زهرمار...و انواع دیگر این ها


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#7
آموزش دفاعی
سلام بینندگان عزیز من در خدمت شما هستم با این برنامه ....(موزیک پخش می شه )
اول باید یه چوب جادوگری داشته باشین و یه کیسه بوکس و یه کم جرئت و باید خیلی بی رحمی از خودتون نشون بدین!
ما اینجا جون کیسه بوکس نداشتیم از ققی و دامبل و ....استفاده می کنیم!(لازم به ذکره که ما یه گروه هستیم)
خوب اول باید استینارو بالا بزنین و یه کم برین جلو اگه کیسه تکون خورد مثل الان باید با طلسم سر جاش بشونینش!
و یه طلسم و ققی چسبید به زمین!
خوب اول با چوب دستی آموزش می دم!چوب دستی رو میگیرین طرفش و هر چی ورد بلدین می خونین!و به التماسای کیسه هه توجه نمی کنین!

و در این بخش اگه خسته شدین بشینین روی میزو از کار خودتون لذت ببرین!!!!!!
تا برنامه ی بعد خدا نگهدار!!!



Re: "موزه جادو و تاریخ جادوگری"
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#8
یادش اومد باید داد بزنه:بابا اینقدر گل دختر گل دختر نکنین!!!!
ملتهمه یک صدا :چشم!
مهتاب:چه ابهتی!
_اینهههههه!
_مایک:اینا دارن چی میگن به هم؟
_ققی:فکر می کنم دارن در مورد تو حرف می زنن!
سرخید.......
مهتاب:هستی سرکار بزاریم؟
_کی رو؟؟؟؟؟آخه جوشم مناسب نیست!
_خودم درستش می کنم!
_باشه!
مک کینن اینو گفت و یه نگاه به ملت!
ملت سرشون گرم بود داشتن اطراف و نگاه می کردن.....بی خبر از چیزی که در انتظارشونه!.........................
***********************************
مک کینن:خوبین شما؟
سر:ممنون واقعا چه خون گرم شدین شما!
سدی:مشکوک می زنی یا؟
مک کینن:کی من؟
سدی:نه عمه م!
مک کینن:من عمه تو نمی دونم ولی من مشکوک نمی زنم!
مایک:ما هم خریم دیگه نه؟
مک کینن:آره!
مایک:
مک کینن از درون:این طوری نمیشه!!!!می فهمن!باید یه کار دیگه کنم!
مک کینن داشت با خودش حرف میزد که دید مهتاب همین جوری صاف رفت زد به گلدون جادوگران اولیه افتاد زمین شکست......
ملت:
ققی:خانم خوبی الان شون میاد حال تو میگیره!
مهتاب:من نه کردم که شما کردین!
مایک:چی؟؟؟دروغ تو روز روشن؟
مهتاب:اگه اومد می گم شما کردین!

سدی:شیطونه می گه یکی بزنم تو دهنش!!!
_شیطونه غلط میکنه!!!!!
همه بر میگردن طرف صدا........
ادامه بده!!!!


ویرایش شده توسط مک کینن در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۸ ۸:۴۹:۵۶


Re: دفتر ناظر انجمن جادو و جادوگری
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
#9
من می خوام یه تایپیک باز کنم که اعضا هر چی تو فکرشون میگذره توش پیاده کنن!!!!!


و قال هرپو :
اول از همه سلام ،
مک کین جان برو صفحه اول همین تاپیک پست اولو بخون اگر نتیجه ای نگرفتی بیا کارتو حل کنم .
در ضمن جادو و جادوگری انجمن تاپیکای اضافی نیست !


ویرایش شده توسط هرپوی کثیف در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۲:۵۷:۵۰

درد .....مرض.....زهرمار...و انواع دیگر این ها


Re: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
#10
همه با هم می رن که بشینن روی صندلی همین که می خوان بشینن پایه ی صندلی یا میشکنه و با کله می رن رو زمین!......کافه از خنده منفجر می شه!.......در بین ملت مک کینن که عامل اصلی یه این مصیبت بزرگ(از زبون پرسی گفتم)بقود بلندتر از همه هر هر میکرد!
پرسی از رو زمین بلند می شه و می یاد طرف میزی که من نشستم.....
_مرض داری؟
_اره!
_کیلو چند؟
_نمی فروشم!راستی پرسی آقای کراواچ یه نامه داد که بدم به تو!
_خر خودتی
_باشه!
تو فاصله ای که من پرسی رو به حرف کشوندم باربارا(دوستم)چوب دستیشو از توی جیبش ور داشت و بجاش یه چوب دستی قلابی گذاشت(از همونایی که جرج و فرد می سازن)
پرسی برگشت که بره پی کارش...چوب دستی رو تکون دادم بلافاصله جلوی صورت پرسی یه دست ظاهر شد.......شکل مشت به خودش گرفت و قبل از اینکه پرسی بخواد کاری کنه زد تو صورتش........پرسی برای بار دوم بر زمین نقش بست!
**********************************
الان تو بگو!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.