هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (گراوپ كوچولو)



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#1
همرو تاييد كردن به غير از من آخه چرا؟

فقط شخصیتهای لیست تایید میشن


ویرایش شده توسط ریموس لوپین در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱۳:۵۰:۵۴


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#2
چرا كسي منو تاييد نميكنه؟



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#3
.نام کامل:مايك شينودا

گروه:هافلپاف

معرفی کوتاه( شامل علاقه ها و توانمندیها و عادات و کارهایی که این شخصیت تو کتاب کرده و کلا هر چیزی در مورد این شخصیت به ذهنتون میرسه)
بعد از يه دعواي جانانه كه با چستر داشتم زدم به خيابون همينجوري داشتم ميرفتم كه يهو به يه آگهي رو ديوار برخورد كردم,روش نوشته بود كه گروه خواهران عجيب به يه خواننده نياز دارن,خلاصه شماررو گرفتم ديدم يه خواهر برداشت كه خيلي عجيب بود خلاصه بعد از توافق سره اينكه من خواهر عجيب نيستم و برادره عجيبم قرار شد برم به جايي به نام رستوران سه دسته جارو,بعد از هزاران مصيبت پيدا كردم و رفتم تو و يه قراراداد با اين خواهر عجيب كه خيلي عجيبيتش منو گرفته بود بستيم و اون توضيح داد كه دنياي جادويي هست و اين حرفا .
بعد با اين خواهره عجيب رفتيم پيشه بقيه خواهران عجيب و كلي از عجيبيت اونها فيض برديم و براي كنسرتهاي آيندمون آماده شديم.
قصه ي ما تموم شد مايك از چستر جدا شد.



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#4
من شكايت دارم چرا شخصيته منو به يكي ديگه هم داديد مگه من بد فعاليت ميكردم؟الان بعد از سالي اومدم تو سايت اونوقت ميبينم يه گراپ ديگه هم هست اينجوري كه نميشه.

اگه در ایفای نقش به مدت یک ماه هیچ پستی نزنید شخصیت شما به شخص دیگری داده خواهد شد.آخرین پست شما در خانه های هاگزمید در تاریخ 4 اسفند هستش.لطف کنید از لیست شخصیتها یه شخصیت دیگرو انتخاب کنید.موفق باشید


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۱۶ ۱۷:۱۸:۲۸


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
#5
من خودم يكي از طرفداران پروپاقرص گروهتونم آقاي سرژ ولي خب هنوزم نفهميدم شما چكش رو درست ميكنيد يا سره كاري بود؟



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
#6
درسته بليز جان ولي من توقع همچين جوابيرو نداشتم به هر قبول دارم كمي نامعقول بود ولي خب آدم بهش برميخوره شما هم باشي بهت برميخوره كه بين اعضاي قديمي و جديد تبعيض قايل ميشن.



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۲۷ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
#7
ويرايش سرژ:برو گمشو گراوپ عمرا اگه واست چكش درست كنيم

ببخشيد اين چه سايتيه كه افراد با رده هاي بالاتر ما عضوهاي تازه وارد رو مسخره ميكنن من يه پست به شوخي زدم و اين آقاي سرژ اومده اين حرف رو زده به هيچ وجه از اين حركت خوشم نيومد.



Re: زز ... با زار
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#8
**به نام آنكه ساحره را محض خنده آفريد**

گوم گوم گوم گوم
اين بار بر خلاف هميشه اين صداي ضبط خانه ي گراوپ بود كه سر به فلك ميكشيد.
وقتي نيستي كنارم غمگين و بي قرارم مثل يه ابر تيره غمگين و بي قرارم...

در پس اين صدا

هرميون در حاليكه يك لنگه كفش كه به يه كوه شباهت داره در دستشه دنبال گراوپ تو اتاق ميدوه:مرده شور قيافه ايكبيريتو ببرن,حالا چشم منو دور ميبيني ماده غول مياري تو خونه؟
گراوپ در حاليكه پشت ميز پناه گرفته:به جان خودت؟اون عمه سكينه ام بود تازه از خارج اومده بود.
هرميون:جفتتون بريد زير گل,مگه فقط همين يكيه؟اونروز تو سينما رو چي ميگي رفتي صاف نشستي رو اون زنه.
گراوپ:بابا نديدمش خب.اون بدبخت كه زير من له شد.
هرميون:نه تو دروغ ميگي اونروز تو خيابون چي داشتي به يه خانمه شماره تلفن ميدادي.
گراوپ:بابا اون زنه اسمش جي كي رولينگه,از من دعوت كرد تو كتابش يه نقشي به عهده بگيرم.
هرميون:يعني باور كنم؟آخه اين لنگه دمپايي تو دستم سنگيني ميكنه.
ناگهان تلفن زنگ ميزنه
هرميون ميپره تلفن رو بر ميداره
_الو,سلام شما؟

_من جي افه گراوپم.گوشي رو بده بهش.

هرميون در يك حركت كاملا استثنايي دمپايي رو به سمت گراوپ پرتاب ميكنه كه گراوپ و دمپايي از پنجره شوت ميشن بيرون.

صداي خنده ي مهيبي از تلفن بلند ميشه و سپس صداي كرام به گوش ميرسه:ايد است عاقبت زز بازيه زياد.



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ دوشنبه ۵ دی ۱۳۸۴
#9
كمپاني برادران گراوپ تقديم ميكند

گراوپي و پاره سنگ جادو(بر وزن سنگ جادو)

ديدن اين فيلم براي كودكان كوچكتر از 99 سال توصيه نميشود!


بازيگران:گراوپي,دامبلدور,هري,رون,هرميون,هگريد
و با حضور پر شور دكتر حسن مصطفي
همه كاره:گراوپ كوچولو


دوربين با زاويه سيصد و شصت درجه ديوارهاي يك غار رو نشون ميده كه با پوسترهاي متاليكا پوشونده شده و همينطور ميچرخه تا روي يه غول خوشتيپ متوقف ميشه!
غول در حال خوندن ترانه اي از متاليكا كه ناگهان تلفن زنگ ميزنه
تلفن:الو منزل آقاي گراوپي؟
.گراوپ:بله,من هستم گراوپ
تلفن:سلام عرض ميكنم,من آلبوس دامبلدورم يادت مياد؟
گراوپ:نه به جا نميارم.
آلبوس:يادت نمياد بچه بودي,من بهت حال ميدادم؟
گراوپ:آهان تو هستي آلبوس من تو رو شناخت,همون كه هستي ايكبيري.
آلبوس:آره,الان زنگ زدم يه چيز مهم بگم,ببين تا الان همه بهت دروغ گفتن مادر پدر تو توي تصادف نمردن,لرد ولدمورت اونا رو كشته.
گراوپ:جدي؟ولي من كه مادرم و پدرم زندن!!!
آلبوس:راست ميگي,پس كه اين هري سيفيد ميفيده واسه ما حواس نزاشته,ولي خودمونيم گراوپ تو هم خوب تيكه اي هستيا.
گراوپ:حالا بسه تيريپ لاو از خودت در نكن بگو حرفت چيه؟
آلبوس:هيچي زنگ زدم بگم كه تو جادوگري و همين الان سريع پاشو بيا هاگوارتز من از اين سوسول بازياي رولينگ خوشم نمياد كه هي واست نامه بفرستم.
دوربين گراوپ رو نشون ميده كه گوشي رو ميزاره و از خوشحالي ميپره هوا...
دوربين با سرعت به شهر بم در كرمان ميره و اثر پرش گراوپ رو نشون ميده!?!

______________________________________________


دمه در قطار
دوربين هرميون و هري و رون رو نشون ميده و بعد گراوپ رو كه به سمت هرميون ميره نشون ميده..
گراوپ:سلام هري,رون و هرمي جون.
دكتر حسن مصطفي از جلوي دوربين رد ميشه!
هري موهاشو از رو زخمش كنار ميزنه تا خودنمايي كنه:هي ببينم اسم مارو از كجا بلدي؟
گراوپ:تو هستي ايكبيري,بهتر هست بشي خفه.
و با ضربه اي هري رو به زير قطار ميفرسته.
فيلم فلش فوروارد ميكنه به آينده:تيتر روزنامه هاي فردا_هري پاتر پسري كه زياد زنده نماند_
گراوپ:خب هرمي,من اومدم اينجا تا به تو گفت بيا تيريپ لاو بتركونيم.
هرميون در فكرش:خوبه اين رولينگ كه ميخواد تا جلد چهار ما رو بزاره سره كار.
بعدشم تا مارو نكشه ول كن نيست.
هرميون خودشو به گراوپ نزديك ميكنه:آره عزيزم تو جون بخواه.
دوربين زوم ميكنه رو رگ غيرت رون
رون:ببينم قراره آخره كتاب من با هرميون تيريپ لاو بتركونم اما...

دوربين ناگهان صحنه اي از بهشت نشون ميده كه هري داره حورياي بهشتي رو ديد ميزنه ولي ناگهان رون ميافته رو هري و هردو ميخورن زمين...
دوربين دوباره ميره سراغ گراوپ و هرميون كه دارن تيريپ لاو ميتركونن.
ناگهان هگريد وارد ايستگاه ميشه
گراوپ:هگر هم هست ايكبيري هم هست نامرد,منو تو جنگل كرد زنداني.
و بدون اينكه به هگريد فرصتي بده پاشو ميزاره روي هگريد و از قضا پاره سنگ جادو كه تو جيب هگريده هم خورد و نابود ميشه

دوربين دوباره صحنه اي از بهشت رو نشون ميده,اينبار رون و هري دوتايي دارن حوريهارو ديد ميزن,كه ناگهان هگريد ميافته روي هري و رون و سه تايي دوباره سقط ميشن.
دوربين برميگرده پيش هرميون و گراوپ
گراوپ:بيا بريم غار من هست بهتر از هاگوارتز.
هرميون:پس مقصد بعدي غار تو.
دوربين به سمت بالا حركت ميكنه تا افه بزاره ولي به سقف ميخوره و خورده هاش روي سره دكتر ميريزه



Re: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ یکشنبه ۴ دی ۱۳۸۴
#10
گوم گوم گوم گوم

لارا:اين صداي چيه?پناه ميبرم به ريش مرلين.
پنه لوپه:حتما بهمن اومده.
دكي:نترسيد اين گراوپ كوچولويه منه.من ميشناسم به گروه اسليترين خيلي خدمت كرده.
گراوپ در رو ميشكونه و سينه خيز مياد تو:سلام.دكي هست خوب.ولي هست ايكبيري.فقط هرمي هست خوشگل.
لارا و پني با تعجب به گراوپ نگاه ميكنن:بببييينننممم حالا مگه هرميون اينجاست.
گراوپ:هرمي از من خواست كرد كار خوب.منم شنيدم اينجا داشت درز.اومدم تا بگيرم درز.
دكي:احسنت به اين دوست نيكوكار.
گراوپ:مرسي دكي ولي پاچه خواري نكن.هنوز هستي ايكبيري.حالا بهتره شروع كرد كار.
گراوپ با يه دست مهمانخانه رو بلند ميكنه.
گراوپ:پس چرا سوراخ نيست.سوراخ هميشه بوذ زير.
لارا:بابا يكي جلوي اينو بگيره داره همه جارو نابود ميكنه.
دكي:صبر كنيد يك آمپول دارم راس كار خودشه.
و آمپول رو در ماتحت گراوپ فرو يبره.
گراوپ سرخ ميشه:گراوپ خواست هرمي.گراوپ خواست محبت.گراوپ داشت كمبود عاطفه.
پنه لوپه تحت تاثير قرار ميگيره:بيا يغل من.
گراوپ پنه رو بغل ميكنه و صداي شكستن استخونهاي پنه به گوش ميرسه.
دكي:فكر كنم تاريخ انقضاش گذشته بود







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.