كمپاني برادران گراوپ تقديم ميكند گراوپي و پاره سنگ جادو(بر وزن سنگ جادو) ديدن اين فيلم براي كودكان كوچكتر از 99 سال توصيه نميشود!بازيگران:گراوپي,دامبلدور,هري,رون,هرميون,هگريد
و با حضور پر شور دكتر حسن مصطفي
همه كاره:گراوپ كوچولو
دوربين با زاويه سيصد و شصت درجه ديوارهاي يك غار رو نشون ميده كه با پوسترهاي متاليكا پوشونده شده و همينطور ميچرخه تا روي يه غول خوشتيپ متوقف ميشه!
غول در حال خوندن ترانه اي از متاليكا كه ناگهان تلفن زنگ ميزنه
تلفن:الو منزل آقاي گراوپي؟
.گراوپ:بله,من هستم گراوپ
تلفن:سلام عرض ميكنم,من آلبوس دامبلدورم يادت مياد؟
گراوپ:نه به جا نميارم.
آلبوس:يادت نمياد بچه بودي,من بهت حال ميدادم؟
گراوپ:آهان تو هستي آلبوس من تو رو شناخت,همون كه هستي ايكبيري.
آلبوس:آره,الان زنگ زدم يه چيز مهم بگم,ببين تا الان همه بهت دروغ گفتن مادر پدر تو توي تصادف نمردن,لرد ولدمورت اونا رو كشته.
گراوپ:جدي؟ولي من كه مادرم و پدرم زندن!!!
آلبوس:راست ميگي,پس كه اين هري سيفيد ميفيده واسه ما حواس نزاشته,ولي خودمونيم گراوپ تو هم خوب تيكه اي هستيا.
گراوپ:حالا بسه تيريپ لاو از خودت در نكن بگو حرفت چيه؟
آلبوس:هيچي زنگ زدم بگم كه تو جادوگري و همين الان سريع پاشو بيا هاگوارتز من از اين سوسول بازياي رولينگ خوشم نمياد كه هي واست نامه بفرستم.
دوربين گراوپ رو نشون ميده كه گوشي رو ميزاره و از خوشحالي ميپره هوا...
دوربين با سرعت به شهر بم در كرمان ميره و اثر پرش گراوپ رو نشون ميده!?!
______________________________________________
دمه در قطار
دوربين هرميون و هري و رون رو نشون ميده و بعد گراوپ رو كه به سمت هرميون ميره نشون ميده..
گراوپ:سلام هري,رون و هرمي جون.
دكتر حسن مصطفي از جلوي دوربين رد ميشه!
هري موهاشو از رو زخمش كنار ميزنه تا خودنمايي كنه:هي ببينم اسم مارو از كجا بلدي؟
گراوپ:تو هستي ايكبيري,بهتر هست بشي خفه.
و با ضربه اي هري رو به زير قطار ميفرسته.
فيلم فلش فوروارد ميكنه به آينده:تيتر روزنامه هاي فردا_هري پاتر پسري كه زياد زنده نماند_
گراوپ:خب هرمي,من اومدم اينجا تا به تو گفت بيا تيريپ لاو بتركونيم.
هرميون در فكرش:خوبه اين رولينگ كه ميخواد تا جلد چهار ما رو بزاره سره كار.
بعدشم تا مارو نكشه ول كن نيست.
هرميون خودشو به گراوپ نزديك ميكنه:آره عزيزم تو جون بخواه.
دوربين زوم ميكنه رو رگ غيرت رون
رون:ببينم قراره آخره كتاب من با هرميون تيريپ لاو بتركونم اما...
دوربين ناگهان صحنه اي از بهشت نشون ميده كه هري داره حورياي بهشتي رو ديد ميزنه ولي ناگهان رون ميافته رو هري و هردو ميخورن زمين...
دوربين دوباره ميره سراغ گراوپ و هرميون كه دارن تيريپ لاو ميتركونن.
ناگهان هگريد وارد ايستگاه ميشه
گراوپ:هگر هم هست ايكبيري هم هست نامرد,منو تو جنگل كرد زنداني.
و بدون اينكه به هگريد فرصتي بده پاشو ميزاره روي هگريد و از قضا پاره سنگ جادو كه تو جيب هگريده هم خورد و نابود ميشه
دوربين دوباره صحنه اي از بهشت رو نشون ميده,اينبار رون و هري دوتايي دارن حوريهارو ديد ميزن,كه ناگهان هگريد ميافته روي هري و رون و سه تايي دوباره سقط ميشن.
دوربين برميگرده پيش هرميون و گراوپ
گراوپ:بيا بريم غار من هست بهتر از هاگوارتز.
هرميون:پس مقصد بعدي غار تو.
دوربين به سمت بالا حركت ميكنه تا افه بزاره ولي به سقف ميخوره و خورده هاش روي سره دكتر ميريزه