هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: ولدمورت چطور آن همه وسایل درون اتاق نیازمندی را توجیه میکند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
#1
اولین چیزی که باید در نظر گرفته شه نوع درخواسته . جایی برای قایم کردن . خوب چه جایی برای قایم کردن جای خوبیه ؟
یک اتاق خالی یا یک سالن بزرگ پر از انواع وسایل .
( همون ضرب المثل سوزن تو انبار کاه )
ولدمورت هم که اونقدر مغرور بوده که فکر کرده اون همه وسیله قصمتی از جادوی اتاقه که برای اون درست شده .
اون که فکر می کرد خودش تنها کسیه که اون اتاقو پیدا کرده هیچ وقت حتی به ذهنش هم خطور نمی کنه که ممکنه اون وسایل مال کسایی باشه که قبل از اون اتاق رو پیدا کردن .
اگه به فکرش می رسید که : اون همه آدم قبل از من این اتاق رو پیدا کردن پس ممکنه خیلی های دیگه هم اون جا رو پیدا کنند .پس ....
این مسأله از دوجنبه قابل بررسیه : اول اینکه اون اتاق با اون همه کاشف دیگه یک جای خاص و مرموز و مهم نبوده بلکه درست مثل یک انباری عمومی میمونه و جای مناسبی برای پنهان کردن یه تیکه از روح با ارزشش نبوده .
دوم از نظر امنیت ( البته ما باید از زاویه یک وسیله برای چسبیدن به زندگی به مسأله نگاه کنیم نه فقط یک چیزی برای قایم کردن ) اگه اون همه آدم اون اتاقو پیدا کردن پس ممکنه خیلی های دیگه هم اون جا رو پیدا کنن از جمله کسایی که دیهیم رو می شناختن پس احتمال پیدا شدنش هست . که البته پیدا هم شد
نکته : تو کتاب وقتی هری وارد ذهن ولمورت میشه یه جا ولدمورت نگران پیدا شدن دیهیمه ولی نگرانیش بلافاصله از بین میره چون فکر میکرده تنها کسیه که از جای اتاق خبر داره پس جای دیهیم امنه و احتمال پیدا شدنش صفره
نتیجه گیری : به نظر من اینجا رولینگ یکی از زیباترین بازی با کلماتشو بکار برده . به طوری که یکی از مهمترین دلایل سقوط ولدمورت رو برای ما آشکار میکنه .* غرور *
این قسمت داستان نشون دهنده اوج غرور و بی خردی ولدمورته .
بزرگترین دلیل سقوط ولدمورت فقط بی ارزش دونستن عشق نبوده بلکه نادیده گرفتن توانایی های دیگران هم بود که ناشی از غرور بی حدش بوده .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: تاثیرگذارترین قسمت کتاب...
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
#2
سلام
تاثيرگذارترين قسمت كتاب آه................ به نظر من مرگ سيريوس بود . اون لحظه دردناك كه به نظر ميومد نزديكه كه هري از شدت ناراحتي خفه بشه . واقعاً غير قابل باور بود .
و همين طور لحظه اي كه هري بعد از مرگ سيريوس به كنار درياچه ميره و ياد خاطراتش با سيريوس ميوفته . اون صحنه به نوعي اوج تنهايي هري رو نشون ميداد ، البته از لحاظ يك تكيه گاه محبت خوانوادگي .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: نظر سنجي براي انتخاب بهترين كتاب هري پاتر (همراه با جايزه)
پیام زده شده در: ۱۲:۳۷ دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۵
#3
سلام
به نظر من كتاب 6 جالب بود
دلايل : تو اين كتاب بسياري از مسائل مجهول داستان مشخص شد هر چند خيلي هاش معلوم بود ولي ما رو از شك در آورد
چيزي كه خيلي منو جذب كرد اين بود كه رولينگ با بيان داستان زندگي ولدي ميخواست نشون بده كه چگونگي تولد و زات پدر و مادر چقدر در مورد بچه تأثير گذاره . اينجور مسائل ژنتيكي رو خيلي دوست دارم .
در ضمن اينكه ( احتمالاً ) اسنيپ خيانت كار از آب در آمد هم خيلي مهم بود .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
#4
با سلام و تبريك سال جديد خدمت همه مديران سايت .
من واقعاً نميدونم اين انتقادم رو چطور بيان كنم پس اگه احساس كرديد كه به كسي توهين شده بريد يقه مقصر رو بگيريد .
من از اين سايت انتظارات ديگه اي داشتم فكر ميكردم وقتي وارد اين سايت ميشم اوقات خوشي رو ميگذرونم ولي نميدونم چرا اينجا هي چشمم به نوشته هايي مي افته كه واقعاً نميدونم چه اسمي رو بايد روش بزارم . با اينكه تازه عضو شدم ولي نزديك دوساله كه از طرفداراي اين سايت هستم .
بگذريم .
نزديك نميدونم يك سال پيش بود شايد كمتر يا بيشتر كه به عنوان اين مقاله بر خوردم ( مقايسه امام زمان با لرد سياه ) واي نزديك بود از ناراحتي ديونه بشم . اصلاً مطالب اون مقاله ..... رو نخوندم . اين مطلبو گفتم كه به خاطر اين موضوع چند ماه ديگه حتي اسم اين سايت رو نيوردم . اون موقع عضو نبودم . نميدنمم نويسنده اون مقاله ..... كي بود . يا چي نوشته بود ولي اميدوارم تو اون مقاله به هركي بي احترامي كرده همونم حالشو بگيره .{ اصلاً مهم نيست كه تو اون مقاله .... چي نوشته بود خود عنوانش براي نابود كردن تمام علاقه من به اين سايت كافي بود كه هنوزم اون علاقه اوليه من به سايت برنگشته .}
و دوباره اون بي احترامي چرا بايد تكرار بشه .
من تو امضام يك بيت از اشرار معروفي رو كه در وصف امام علي (ع) است رو نوشتم . اينو هم بايد بگم كه من معمولاً امضاهاي بقيه بچه هارو نميخونم ولي اين يكي چون من اين شعر * هماي رحمت * رو حفظم وقتي ديدم سريع متوجه شدم و واقعاً براي نويسنده اين پيام متأسف شدم
نقل قول:

جيني اي هماي رحمت تو چه آيتي هري را/كه به هري و رون فكندي همه سايه ي خوشي را

اين امضاي ساسان جيني است
شايد به نظر خيلي از شماها حرفاي من و اين ناراحتي من احمقانه باشه ولي مهم نيست من بايد ميگفتم نميدونم هم كه حرفامو توي تاپيك درستي نوشتم يانه در هر حال اميدوارم كمي هم به فكر اين باشيد كه بعضي از كاربرهاي ....... كيفيت اين سايت رو پايين نيارن.
ببخشيد اگه جمله بندي هام درست نبود از شدت ناراحتي نميدونم چه طور اين حرفام رو بگم .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: مرگ دامبلدور: حقه یا حقیقتی تلخ؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴
#5
نقل قول از خودم :
نقل قول:

دامبلدورم براي هيچي نمرده ، اگه دلايل منو دقيق مي خونديد نوشتم كه براي اينكه ولدمورت به اسنيپ اعتماد كنه ، اونم از نوعي كه تا به حال به هيچ كس نداشته نقشه فداكاري جونش رو ريخته نه اين نظراتي كه من نمي دونم كي مطرح كرده مثل : هري رو تنها بزاره ، خشم مردم رو افزايش بده ( در مورد اين نظريه بايد بگم كه من كه تا به حال جز ترسيدن چيزي در اين جامعه جادوگري نديدم .حالا كدوم خشمو افزايش بده من نمي دونم ) يا عشق هري رو زياد كنه يا ..... اين نظرات واقعاً احمقانه است .


نقل قول از بليز :
نقل قول:

شما میگید که نظرات من که صد البته نظرات خودم نیستن چون من میگم دامبلدور مرده ، احمقانه هست . ولی حالا من میخوام شما یه نگاه به نظر خودتون بندازید و ببینید که چقدر این نظر شما با واقعیت نزدیکه و هم خونی داره .


فكر ميكنم شما اينجا دچار سوء تفاهم شديد ، چون من نگفتم اين نظر شماست . بلكه گفتم : نميدونم نظر كيه . من وقتي داشتم اون قسمت صحبت هاي شما رو مي خوندم اين طور برداشت كردم كه شما اون حرف هارو از جايي نقل قول كرده و براي توضيح بيشتر بازش كرديد . نه اينكه نظر شماست .

نقل قول:

بعدشم یعنی شما میخوای بگی که اعتماد بلاتریکس که فقط یه مرگخوار به قیمت جون دامبلدور می ارزه . اصلا به نظر شما اگر بلاتریکس و دامبلدور رو بزاری توی یه کفه ترازو با هم قابل مقایسن ؟


نه من اينو نگفتم . اگه نظر قبلي منو ميخونديد ميديد نوشتم كه :
نقل قول:

در ضمن من فكر ميكنم كه جلب اطمينان همه ، يعني تمام مرگخواران مهم است . بخصوص بلا كه معلومه منتظره مچ اسنيپ رو بگيره . اسنيپ بايد با خيال ( تقريباً ) راحت كارهاشو انجام بده . بلا جادوگر قوي و فضوليه نبايد اونو دست كم گرفت بايد اونو هم مطمئن كرد . ( البته نه با فداي جون دامبلدور ، ولي با قول ، بله . )


اينجا من دقيقاً اشاره كردم كه جلب اطمينان بلا با قول شرف ارزششو داره نه با فداي جون دامبلدور .
يك نكته ديگه اي رو كه بايد در مورد نقشه فداكاري دامبلدور اينجا تذكر بدم اينه كه اين فرضيه رو كه اسنيپ و دامبلدور قبل از دادن قول با هم تباني كرده اند ( منظورم نقشه فداي جونه دامبلدوره يك وقت اشتباه نكنيد كه منظورم قضيه قوله ) رو نه ميشه تأييد كرد ونه رد . و من هم فكر ميكنم نظرم رو بصورت يك فرضيه غير قابل اثبات يا رد داده ام .
كه اگر اين فرضه رد بشه حرف شما رو مبني بر اينكه اسنيپ طرف ولدمورت هست روتأييد ميكنه . و اگر اثبات بشه حرف من رو مبني بر وفاداري اسنيپ به دامبلدور تأييد ميكنه .
با توجه به جمله :
اون به دستور تو عمل نمیکرد به مادرم قول داده بود -
البته این حرفیه که به تو زده دراکو ولی-
كه من از هر طرف بررسي اش مي كنم ميبينم اين حرف مي تواند مبني بر بي اطلاعي دامبلدور از قضيه قول باشد پس احتمال بي گناهي اسنيپ به 10 در صد مي رسد ولي باز هم 100 درصد من رو قانع نمي كند .

در آخر ، يك نكته در مورد اين جملات ذكر كنم :

اسنيپ گفت :
من اطلاعاتمو مستقيماً به خود لرد سياه مي رسونم . اگر اون نخواسته تو رو در اونا شريك كنه _
بلاتريكس بلافاصله از كوره در رفت و گفت :
اون همه چي رو با من در ميون مي گذاره . اون مي گه من صادق ترين و وفادارترينم _
_ راستي ؟
اسنیپ با تغییر سنجیده ای در لحن صدایش ناباوری خود را به نمایش گذاشت و ادامه داد :
- هنوز چنین فکری میکنه ؟ بعد از اون شکست مفتضحانه در وزارت خونه ؟
بلاتریکس سرخ شد و گفت :
- اون تقصیر من نبود ! لرد سیاه در گذشته چیزی رو به من سپرد که ارزشمندترین - اگه پای لوسیوس درمیون نبود-

كه براي دقت بيشتر چند خط قبلش رو ذكر كردم .
شما گفتيد كه :
نقل قول:

خب اینطور که من فهمیدم اسنیپ و بلا داشتند راجع به ماجرای وزارت خونه و بر باد رفتن پیشگویی صحبت میکردند که لوسیوس همه چیز رو خراب کرد نه چیز دیگه ای . و همونطور هم که قبلا گفتم بلاتریکس هیچ ربطی به دفترچه خاطرات نداشته . امیدوارم قانع شده باشی .


بله تا اون جمله :
- اون تقصیر من نبود !
حرف شما درست . اسنيپ داره ميگه كه ولدمورت ديگه به تو اعتماد نداره .
ولي در ادامه جمله (- اون تقصیر من نبود !) اين حرف رو ميزنه
( لرد سیاه در گذشته چیزی رو به من سپرد که ارزشمندترین -) بلا اين حرف رو ميزنه تا بگه ولدمورت در گذشته آنقدر به من اعتماد داشته كه آن چيز بارزش رو به من ميسپاره كه آن چيز مي تونه دفترچه باشه چون از لفظ چيز استفاده ميكنه كه نشانه شيء است نه كار ، پس منظورش سپردن دفتر چه است نه اتفاقاتي كه در وزارت خونه افتاد .
و جمله بعدي ( اگه پای لوسیوس درمیون نبود- )
مي تونه دو معني بده :
1- لوسيوس رو براي نگهداري دفتر چه بهتر ديده .
2- لوسيوس وقتي كه بلا در زندان بوده دفترچه اي رو كه به امانت پيش او بوده رو بدون اجازه بلا برداشته و خرابكاري كرده .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: مرگ دامبلدور: حقه یا حقیقتی تلخ؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴
#6
در مورد اسنيپ همونطور كه گفتم مهم اينه كه وظايفش رو انجام بده ، نه اينكه ثابت كنه بيگناهه يا بيگناه نيست .
وقتي هم كه فليت ويك آمد دنبالش اسنيپ فهميده كه چه اتفاقي افتاده ، پس مسلماً بايد نقشه اي رو كه با دامبلدور كشيده و ديگه فرصتي براي انجام دادنش نبوده رو اجرا كنه نه اينكه به اعضاي محفل كمك كنه . اون بايد اول به وظيفه اي كه دامبلدور بر عهده اش گذاشته عمل كنه .
دامبلدورم براي هيچي نمرده ، اگه دلايل منو دقيق مي خونديد نوشتم كه براي اينكه ولدمورت به اسنيپ اعتماد كنه ، اونم از نوعي كه تا به حال به هيچ كس نداشته نقشه فداكاري جونش رو ريخته نه اين نظراتي كه من نمي دونم كي مطرح كرده مثل : هري رو تنها بزاره ، خشم مردم رو افزايش بده ( در مورد اين نظريه بايد بگم كه من كه تا به حال جز ترسيدن چيزي در اين جامعه جادوگري نديدم .حالا كدوم خشمو افزايش بده من نمي دونم ) يا عشق هري رو زياد كنه يا ..... اين نظرات واقعاً احمقانه است .
ولي ، ولي ، اطمينان ، اطميناني كه منجر به پيدا شدن و نابودي جاودانه ساز ها بشه . اين اطمينان ارزش فداكاري دامبلدور رو داشت .
پس در نتيجه اسنيپ به هيچ وجه در صحنه در گيري هاگوارتز نبايد دخالت مي كرد ، اون وظايفي مهم تر داشت كه من گفتم .
در مورد قول شرف هم قبول دارم كه ممكنه دور از ديد ولدي باشه ، ولي من كه دليل آوردم ، قانع كردن بلا ارزش شو داشت كه اسنيپ قول بده در صورتي كه امكانش هست نقشه فداكاري قبل از اون ريخته شده باشه .
در مورد اينكه اسنيپ و مرگخواران قضيه جاودانه سازهارو مي دونستن طبق پيشنهاد شما اون قسمت رو مي خونم اگه دليلي پيدا كردم در تأييد نظرتم حتماً مي گم .
در ضمن خيلي اتفاقي به اون جمله رسيدم چون مي خواستم يك بار ديگه فصل گفتگو اسنيپ ، بلا و نارسيا رو بخونم به اون جمله رسيدم بعد ياد اتفاقات گذشته افتادم و شك كردم .
در هر حال الآن وقتم آزاده و ديگه ميرم كل كتاب 6 رو دقيق مي خونم و بررسي مي كنم .

آخ يك چيزي همين الآن به ذهنم رسيد :
اول اينكه پس معني حرف بلا از چيز باارزشي كه ولدي به بلا سپرده و لوسيوس خرابش كرده چي بود
دوم ولدي چه دليلي براي خشمش بعد از دونستن نابودي دفترچه آورده . اون كه نمي تونه يكهو عصباني به شه بعد بگه مهم نيست بلآخره بقيه خنگ كه نيسن مشكوك ميشن .

در هر صورت خودم به شخصه اين بار بايد كتاب رو زير و رو كنم و نظرياتم رو ، هم براي خودم هم براي بقيه بي عيب و نقص كنم .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: مرگ دامبلدور: حقه یا حقیقتی تلخ؟
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴
#7
نقل قول از بليز :
.....میتونی به من بگی که بعدا اسنیپ باید چطوری بی گناهیش رو ثابت کنه ؟ میتونی به من بگی که اعضای محفل از کجا باید بفهمن که اسنیپ طرف دامبلدوره ؟ میتونی به من بگی که در اون صورت اسنیپ باید جاسوسیه کی رو بکنه ؟ ......
-----------------
ميشه شما به من بگي اصلاً چرا بايد به يك نفر بگه كه بي گناهه دانستن حقيقت از طرف حتي يك نفر هم مي تونه خطر ناك باشه ، اونا بايد احتياط كنن .
وقتي اسنيپ به هري كمك كنه ، يعني يا مار ولدي رو بكشه يا هر كار ديگه اي بكنه خود به خود بي گناهيش ثابت ميشه . ولي فوقش هم بي گناهيش ثابت نشه با كارهايي كه در آينده مي خواهد انجام بده هيچ تضميني وجود نداره كه ولدي نكشتش . مثلاً اگه جلوي چشم ولدي مارشو بكشه چطور مي خواهد كارش رو توجيح كنه . بگه اي واي حواسم نبود پام رفت روش .
در هر صورت اونم دست از جونش شسته و مي دونه كه زنده نمي مونه براي همين اهميتي نداره كه كسي بدونه اون بي گناهه .
___________________________________
نقل قول از بليز :
عزیزم شما باید این نکته رو در نظر بگیرید که اگر هاگوارتز و محفل باقی نمیموندن دیگه هری هم باقی نمیموند که اسنیپ بخواد بهش کمک کنه !
------------------
چرا هري زنده نمونه ؟
هري كه ديگه به هاگوارتز بر نمي گرده . حالا مثلاً فقط وجود اسنيپ باعث پايداي محفل شده ، اين همه آدم از محفل محافظت مي كنند . اگه اسنيپ نباشه چي ميشه ؟
___________________________________
نقل قول از بليز :
مثل اینکه شما اصلا شرایط رو در نظر نمیگیرید ؟
با توجه به کتاب هر لحظه امکان داشت که مرگخواران بر محفلیا یپروز شن . اونوقت اسنیپ باز هم باید نقش بازی کنه ؟ بابا یکذره خودتونو بزاریین جای آدمایی که توی قصرن ! اسنیپ این وسط چی کارست دیگه ؟
------------------
من دقيقاً شرايط رو در نظر گرفتم . وقتي كه اسنيپ به بالاي برج رسيد كه هيچ نشانه اي از شكست محفلي ها نبود ، بعدش هم كه براي اجراي نقشه اش دامبلدور رو كشت . بعد موقع فرار بياد بخاطر اينكه چهار نفر دارن مي جنگن و يك نفر هم زخمي شده ، جو گير بشه ، اون وسط داد بزنه من ديگه نقش بازي نمي كنم و به شماها كمك مي كنم . ( كشتن دامبلدور براي هيچي )
__________________________________________
نقل قول از بليز :
خب درسته اما شما باید این مسئله رو در نظر بگیرید که در اینجور مواقع تر و خشک با هم میسوزند . چه کسی میتونه ضمانت کنه که در این حمله فقط دامبلدور کشته میشه ؟ مگه لوپین نمیجنگید ؟ مگه مک گونگال مبارزه نمیکرد ؟ مگه گری بک به هری حمله نکرد ؟ مگه اون مرگخواره جینی رو شکنجه نمیداد ؟ مگه نویل اون وسط سعی نکرد که از برج بالا بره ؟ مگه هاگرید جونش در خطر نبود ؟ مگه صورت بیل پاره پاره نشده بود ؟ همه اینها ممکن بود بمیرند .
-----------------
اينكه جونه اون همه آدم به خطر افتاد كه به خواست دامبلدور و اسنيپ نبود كه ، اونا تلاششونو براي بي خطر كردن كارهاي مافوي كردن . از قضيه اون شب هم خبر نداشتن چون از قضيه كمد و كارهاي مالفوي خبر نداشتن وگرنه نمي ذاشتن اون طوري جونه اون همه آدم به خطر بيفته . اونا در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودن و براي اجراي نقششون فرصتي بهتر از اون موقع نداشتن . ( يعني ديگه وقتي نمونده بود . )
در ضمن مگه دامبلدور عمداً اجازه داده بود كه اونا وارد قلعه بشن . تازه بيچاره حسابي مواظب راه هاي ورود و خروج بود .

خوبه كه يك نكته اي رو هم در مورد دامبلدور به شما ياد آوري كنم : وقتي دامبلدور نقشه اي مي كشه براي اينكه كسي آسيب نبينه ، كمي هم به شانس و تقدير متكي ميشه . اون نمي تونه بي خطر بودن نقشه هاشو تضمين كنه يا شايد هم فكر ميكنه بي خطره ولي بلاخره ، اتفاقه ديگه ، مي افته . { مثل قضيه مخفي نگه داشتن راز براي يك نظريه احمقانه كه هري طاقت شنيدنشو نداره . همين كارش باعث اون همه دردسر و خطر براي بچه ها و اعضاي محفل شد و در آخر باعث مرگ سيريوس . ولي از طرفي باعث بر ملا شدن حضور ولدي كه خود اين مسئله براي جامعه جادوگري بسيار باارزش بود .
دامبلدور هيچ وقت نتونسته نقشه هاشو در يك محيط كنترل شده نگه داره . اون فقط نقشه كشيده بود كه قضيه راز و وزارت خونه رو از هري مخفي نگه داره ولي اون همه اتفاق افتاد .
اين بار هم فقط نقشه كشيده بود كه جونش رو فدا كنه ، ولي باز كلي اتفاق افتاد . ولي بازم ميگم اون سعي شو براي اينكه كسي صدمه نبينه كرد ولي موفق نشد .
____________________________________
نقل قول از بليز :
نه اسنیپ هیچ اجباری نداشت . مقام بلاتریکس که از اسنیپ بالاتر نیست . اگر بخواد عمل میکنه اگرم نخواد عمل نمیکنه هیچ اجباری وجود نداره . مثلا عمل نکنه ی میشه ؟ بلاتریکس میره میگه ارباب به حرف من گوش نکرد ! خب اینجا چی ثابت شده ؟ یک مرگخوار به یه مرگخوار دیگه یه حرفی زده اونم قبول نکرده . ........چیزی که مشخص بود این بود که نارسیسا میخواست بره از اسنیپ کمک بگیره و بلاتریکس هم با تمام وجود سعی میکرد که مانعش بشه چیزی غیر از این بود ؟
پس مسلما این موضوع نقشه نبوده . شما داری اشتباه میکنی .
-------------------
بله شايد نقشه اي در كار نبوده ، شايد هم بوده ، اصلاً معلوم نيست .
در گفتگويي كه بين بلا و نارسيا مي شه ، بلا به نارسيا ميگه كه : ولدي به اسنيپ اطمينان داره ولي من ندارم . معني اين حرف اين نيست كه حالا ولدي به اسنيپ مثل يك پيشي بيگناه اطمينان داره .
دامبلدور هميشه مي گفت كه ولدي به هيچ كس اطمينان نداره ، جز خودش . و اصولاً اين نقشه براي اين بود كه اسنيپ با انجام دادن اين كار بزرگ به ولدي نزديك بشه و اطمينان بيشتر ولدي رو جلب كنه ، اطميناني رو كه تا به حال به هيچ كس نداشته .

در ضمن من فكر ميكنم كه جلب اطمينان همه ، يعني تمام مرگخواران مهم است . بخصوص بلا كه معلومه منتظره مچ اسنيپ رو بگيره . اسنيپ بايد با خيال ( تقريباً ) راحت كارهاشو انجام بده . بلا جادوگر قوي و فضوليه نبايد اونو دست كم گرفت بايد اونو هم مطمئن كرد . ( البته نه با فداي جون دامبلدور ، ولي با قول ، بله . )
______________________________________
خيلي خب قبل از اينكه دليل براي بقيه حرف هام بيارم ميخوام با توجه به متن كتاب به شما ثابت كنم كه اسنيپ ، بلا ، مالفوي و حتي خيلي هاي ديگه از قضيه جاودانه ساز هاي ولدمورت خبر داشتن : ( آخر صفحه 30 و اول صفحه 31 * ترجمه گروهي جادوگان )
بلاتريكس ناگهاني گفت:
اون تقصير من نبود . لرد سياه ، در گذشته ، عزيزترين چيزش رو به امانت نزد من گذاشته بود اگه لوسيوس اونو ...
نارسيسا به خواهرش نگاه كرد و با صداي گرفته و ضعيف گفت :
چطور جرأت مي كني .... چطور جرأت مي كني شوهر منو سرزنش كني
اسنيپ به آرامي گفت :
دليلي نداره همديگه رو سرزنش كنيم . كاريه كه شده .
_-_-_-_-_
جملات بالا دقيقاً به دفتر چه خاطرات ريدل اشاره داره .
به صفتي كه بلا براي دفترچه بكار ميبره توجه كنيد ** عزيزترين چيزش ** شما كه فكر نمي كنيد ولدي فقط به اين دليل كه اون دفترچه خاطرات 16 سالگي اش است مثل يك بچه كه عاشق دفترچه خاطراتش است اونو به بلا داده تا براش نگه داره ، نه ، بلا مي دونسته كه درون اون دفترچه يك تيكه از روح ولدي است . و در ضمن در سخنراني كه ولدي در قبرستان در مقابل هري براي مرگخواران كرد ، گفت كه شما از اقداماتي كه من براي رسيدن به جاودانگي كردم خبر داشتيد.... پس در نتيجه اونا از قضيه جاودانه سازها خبر داشتن ، پس اسنيپ هم ميدونه ، پس مي تونه براي كمك به هري نجني رو بكشه يا جاي هوركراس ها رو پيدا كنه ( البته با توجه به اطمينان جديدي كه ولدي نسبت به اسنيپ پيدا كرده )
نارسيا از بياد آوردن اون اتفاق ناراحت شد . مسلماً ناراحتيش براي مرگ باسلسيك نيست ، ( چون حتي خود ريدل هم درون حفره ناراحت نشد ) بلكه بخاطر نابودي دفترچه ( يك تيكه از روح ) است .
بازم تأكييد ميكنم كه اونا مي دونستن اون دفتر چه چقدر باارزشه . توجه شما رو به خشم بي اندازه مالفوي ( سال دوم ) در موقعي كه دفترچه سوراخ شده رو دست هري ديد جلب ميكنم .
واقعاً ميخواهيد بگوييد مالفوي چون خدمتكارش رو از دست داده اونقدر عصباني شد كه قصد آسيب رسوندن به هري رو كرد اونم درست يك طبقه پايين تر از جايي كه دامبلدور نشسته . نه ، ناراحتي اون به خاطر نابودي يك تيكه از روح ولدي بود كه درون دفترچه بود . اون خشم و ناراحتي اونقدر زياد بود كه بي اختيار به هري حمله كرد .
------
خب ديگه خسته شدم فكر ميكنم به اندازه كافي دليل از كتاب آوردم كه شما قانع بشي و در مورد بقبه دلايل شما هم قبلاً حرفامو زدم . مثل گيري كه به اقدامات امنيتي يا اينكه چرا در اون موقعيت در مدرسه نموند رو دادم .

اوه راستي : دامبلدور راه حل اجراي نقشه هاشو در مرگ خودش ديد .
اين قضيه درست مثل حركت مهره اسب رون در صفحه شطرنج سال اول است كه رون با فداكاري به هري در شكست شاه و باز كردن راه رسيدن به سنگ جادو كمك كرد .
روحش شاد باد :-?


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: مرگ دامبلدور: حقه یا حقیقتی تلخ؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۴
#8
نقل قول از بليز :
اول اینکه در اون شرایط حمله به پروفسور فلیت ویک هیچ ضرورتی نداشته چرا که هیچ کدوم از مرگخواران اونجا نبودن . پس در نتیجه لازم نبودش که اسنیپ هم نقش بازی کنه .
( البته چند نكته ديگه هم ذكر كرده كه در كل همين مفهوم بالا رو ميده . )
---------------
من تمامي اين دلايل رو با يك دليل نقض مي كنم :
درسته كه در اون لحظه هيچ مرگخواري نبوده ولي توجه كنيد كه اسنيپ نه تنها براي مرگ خوارها بلكه براي محفلي ها و غير محفلي ها هم بايد نقش بازي كنه .
اسنيپ نمي تونه فقط ولدي و مرگ خوارها رو مجاب كنه و بگه من با شماهام . ولي بقيه از پشت يواشكي به ولدي بخندن كه آره ما مي دونيم كه ولدي گول خورده .
اينجاست كه نكته استراتژكي كار مشخص مي شه ، نه تنها دشمن بلكه دوستان رو هم بايد از اصل قضيه منحرف كرد تا دشمن بيشتر به صحت رفتار اسنيپ اطمينان كنه ، بخصوص كه با دشمني مثل ولدي روبرو باشي .
------------------
نقل قول از بليز :
نکته بعدی که در این مورد باید بگم اینه که اصولا همیشه جاسوسی کردن تا یک جایی معنی داره ....... ولی اگر دقت کنید میبینید که توی اون شرایط هر لحظه امکان داشت که محفل سقوط کنه و مرگخوار ها پیروز بشن ........ جون یک عالمه دانش آموز به خطر بیفته ؟ ....... نه اینکه دامبلدور رو میکشت و با مرگخوار ها فرارم میکرد بعدشم ادعا هم بکنه که جاسوسه !
-----------------
بازم شما يك نكته مهم رو در نظر نگرفتيد . اونم اينه كه اصولاً نقشه اسنيپ يا جاسوسي كردناش ( يعني بيشتر جاسوسي هاش ) براي استحكام محفل نيست ، بلكه بخاطر هري است ، براي زنده نگه داشتن هري و براي كمك به هري .
اينجا يك نقشه اصولي ريخته شده بود كه از فرصت پيش آمده استفاده شد و اجرا شد { منظورم نقشه دامبلدور براي فداي جونشه }
نقشه اصلي مرگ خوارها براي آمدن به هاگوارتز ، آماده كردن زمينه كشتن دامبلدور به دست مالفوي بود نه كشتن همه بچه هاي مدرسه .
بعد از مرگ دامبلدور مرگ خوارها شروع به فرار كردن ، كردن .
خودتون هم كه گفتيد محفلي ها در حال سقوط بودن . پس اين فرار چه دليلي داشته ؟
در كل من مي خوام اين مسئله رو تذكر بدم كه اسنيپ مي دونسته كه قصد مرگ خوارها فقط كشن دامبلدور بوده نه نابود كردن كل موجودات مدرسه .
پس با اطمينان كامل از اينكه كسي آسيب نمي بينه نقشه اش رو عملي كرده است .
( توجه كنيد كه بقيه درگيري ها به خاطر مقابله محفلي ها بوده )
-------------
نقل قول از بليز : [ دلايلي كه در مورد قول شرف اسنيپ گفتيد ...]
------------
البته كه كسي مجبورش نكرده بود اسنيپ در اون لحظه بايد اون قول رو مي داد تا اطمينان بلا رو جلب كنه . و مطمئن باشيد بلا قضيه اين قول رو به ولدي مي گه و اطمينان ولدي بيشتر مي شه . اسنيپ براي اجراي نقشه هاي آينده اش احتياج به يك اطمينان زياد دارد اطميناني كه ولدي تا به حال به هيچ كس نداشته . ( حالا نقشه اسنيپ مي تونه پيدا كردن جاي جاودانه ساز ها يا نجات زندگي هري در لحظات حساس و يا حتي كشتن نجني باشد كه اين خود به تنهايي دليل خوبي براي اين همه دردسر است )
-----------
نقل قول از بليز : [ در مورد اون صحبت بين دامبلدور و اسنيپ .. ]
-----------
البته تمام دلايل شما مي تواند درست باشد ولي ، از اون جمله { البته اين حرفيه كه به تو زده دراكو ولي _ } اينطور هم مي شود برداشت كرد كه : اين حرف رو به دراكو زده تا پيشنهاد هاي كمكش رو پشت اين قول پنهان كنه تا دراكو رو مجاب كنه كه كمكش روقبول كنه و اطلاعات كارش رو به او بگويد .
و دانستن اين اطلاعات چند دليل ميتواند داشته باشد :
1- اين روش احتمالاً آسيبي به مالفوي نزند ( از لحاظ قول شرف )
2- دامبلدور از صدمات احتمالي كه مي توانست به بعضي از افراد مدرسه بخورد جلوگيري كند .
3- دامبلدور با اطمينان كامل از جزئيات كارهاي مالفوي نقشه اش رو اجرا مي كرد { كه باز ندانستن اين موضوع كمكي به هدف اصلي كار يعني اطمينان ولدي به اسنيپ بود ، چون كل كار زيادي براي دوستان هري خطر ناك بود }
شايد اين نظريه فداي جون براي ايجاد اطمينان ، احمقانه يا حتي بي مورد باشه ولي احتمالاً دامبلدور راه حل بهتري براي جلب اطمينان ولدي پيدا نمي كرده و واقعاً آنقدر جو گير مسئله شده كه جونشو فدا كرده . { اين قضيه احمقانه بودن هم يك جورايي به دامبلدور مي خوره آخه از اول سال تا حالا همه دارن به هري مي گن كه دامبلدور عجيب غريب و يكم خله }
-----------
نقل قول از بليز :
اولا اینکه دامبلدور و اسنیپ از این قضیه خبر نداشتند . پس نمیتونستند از قبل نقشه کشیده باشند .
-----------
اونا نقشه نكشيدن كه دقيقاً اون اتفاقات بيفته ، اونا نقشه كشيدن كه اسنيپ دامبلدور رو بكشه . حالا هر موقع كه بشه .
---------
نقل قول از بليز :
دوم اینکه دامبلدور هیچ وقت برای اجرای یک نقشه جون این همه آدم رو یک جا به خطر نمیندازه ! اونم کجا توی مدرسه هاگوارتز یکی از معدود مدارس جادوگری !
-----------
اول صحبت هام گفتم بازم ميگم : قصد مرگ خوارها فقط و فقط كشتن دامبلدور بوده { البته دامبلدور سعي داشته از آسيب ديدن افراد جلوگيري كنه ولي درست و حسابي موفق نشده }
----------
نقل قول از بليز :
سوم اینکه به نظر شما امکان داره دامبلدوری که حتی ولدمورت هم ازش میترسه و کسی که بیشترین فعالیت رو بر علیه مرگخوارها انجام میده بیاد در چنین روزی مدرسه رو ترک کنه ؟ و بزاره که مرگخواران وارد بشن ؟ اونم وقتی که خودش میدونه این موضوع یک نقشه بوده ؟ حالا امروز نشد فردا میره سراغ جاودانه سازها . جاودانه ساز ها این همه سال پنهان بودن حال ایک روز هم روش .
--------------
من دقيقاً متوجه منظور شما نشدم ،
جواب چيزي كه متوجه شدم : دامبلدور سعي خودشو براي پيدا كردن و نابودي جاودانه سازها كرده ولي بيچاره آخه چقدر بگرده ، ديگه آخر جادو و جادوگري كه نبوده بلآخره يك جا كم آورده و راه حلشو توي مرگ خودش ديده .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: بهترين عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴
#9
خب اينجا هم نظر ميدم . البته با اجازه بزرگان .
انتخاب من باز هم بليز زابيني است .
دلايل بسياري دارم كه يكي : سر و سامان دادن به بحث هايي كه از مسير اصليش خارج شده .
دوم : نظراتش هميشه همراه با استدلال هاي قويي است كه در بيشتر موارد همراه با بيان يك نكته از كتاب است .


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را


Re: بهترين نويسنده در بحث هاي هري پاتري(غير رول پلينگ)
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴
#10
خوب فكر كنم اينجا بتونم رأي بدم ، چون مطالبش رو بيشتر از جاهاي ديگه خوندم .
انتخاب من بليز زابيني است .
دليل : بسيار منطقي و عالي دليل هاش رو ميگه . حتي در مورد پست هايي كه از اساس بي معني هستند ، و تمام سعي اش را براي مجاب كردن طرف بكار ميبره .( البته اين حساسيت رو نسبت به همه تاپيك ها داره . )


برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.