هردو سرباز با خيالي راحت از اينكه ماموريت بعديشان كار بسيار آسانيست به سمت مرلين رفتند.مرلين بر روي يك صندلي راحت نشسته بود و پاهايش را بر روي ميز روي هم گذاشته بود و با سيگار بزرگي كه چهار سانتيمتر قطر داشت حال مي كرد.
در همين ادوارد جك كه با يك دستش آفتابه اي به دست دشات وارد اتاق ميشه:
-يا ريش سوخته ي مرلين.تو كه سيگاري نبودي.مرلين از دست رفت.مرلين معتاد شد.
مرلين كه حوصله ي جر و بحث با آن جن خونگي نداشت با يه آودا اونو پودر مي كنه و به بيرون اتاق مي فرسته.
پودر ادوارد:خيلي نامردي.
سربازا:
مرلين:
خب مي رسيم به ماموريت بعديتون.و با دست به جنگنده اي اشاره مي كنه كه بيرون پارك شده بود.جگنده ي اف 16.
10 دقيقه بعد.در كابين خلباني جنگنده.
مرلين به همراه دوتا سرباز بر رو ي سه تا صندلي اونجا مي شينه.(اونجا رو با جادو بزرگ كرده بود).
مرلين كه مثل نديد بديد ها شده بود و در حالي كه آب دهانش از گوشه ي لبش پايين مي اومد گفت:
خب بريم هوا.
سرباز:صبر كن.بايد اول وضعيت بررسي بشه.وضعيت سوخت؟
مرلين:سوخت كيلو چنده باب برو هوا.و دستش رو روي دكمه ي power مي ذاره و هواپيما رو روشن مي كنه و هواپيما به هوا ميره.
مرلين:باب اين چقد باحاله.
جو:
صبر كن احمق بايد اول چيزها بررسي بشه بعد روشن كنيم.
مرلين:به من مي گي احمق.آوداكداورا. و سرباز در يك چشم به هم زدن خورد و خمير ميشه.رفيقش جاناتان كه اين صحنه رو مي بينه از پنجره يه حركت انتحاري انجام مي ده و خودشو پرت مي كنه.
مرلين به سرباز:
مرلين يه دكمه ي ديگه رو فشار مي ده و صداي هواپيما بلند ميشه.و حركت مي كنه.
مرلين:واي مامان جون چه كيفي ميده.
در ارتفاع 220 پا و
مرلين چند ساعتي بود در هوا داشت واسه خودش چرخ مي زد.
مرلين:
دنيا ديگه مثل تو نداره........................نداره نه نه مي تونه بياره
دلا همه بي قراره هواپيما ................ اما من واسه هواپيما بي قرارم.
مرلين كه سفر دور دنياشو در چند ساعت انجام داده بود با خيال راحت داشت به سمت فرودگاه برمي گشت.در طول عمرش اين اولين بار بود كه چيزي را خودش ياد مي گرفت.يدونه از تخم مرغ ها تو تو كه جزو خوراكي هاي محبوبش بود رو بيرون آورد و مشغول ساختن اسباب بازي داخل اون شد.
ووووووووووووووووووو
وضعيت خطر.
هواپيما با سرعتي سرسام آور به طرف فرودگاه در حال سقوط بود و مرلين مشغول ساختن اسباب بازي.
...........................................
ویرایش شده توسط دارن الیور فلامل در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۲۰ ۱۶:۲۸:۳۶
[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �