یهوی در باز میشه و یه نفر پاشو بعده خانمه میزاره تو
ملت: اوکی تو اومدی اینجا چی کار بابات هست خودت جمع کن برو برو
دراکو که غرق صحبت با خانمه اسنیپه:کی بود ؟
ملت :این دستو پا چلفتیه اسپیرین نمیدونم اموکسیسیلین ...مورفین گانته
دراکو بندازینش بیرون این همه جا مزاحمه
مورفین:نه به خدا من خیلی ماهرم تازه دانشمند شدم اینا و دست میکنه یه قوطی در میاره و میگه : باب نیگاه این میتونه شما رو از حمله ی ناگهانی یه نفر مطلع کنه ناگهان رودولف میاد جلو و میگه میگم بزارید بیاد تو گناه داره ها؟
دراکو :خب باشه بیاد تو
رودولف میگیره مورفینو میکشه کنار و بهش میگه خب این دستگاهت چه کارست چند گالیونه ؟
لارا: به توچه اصلا ببینم مگه تو پول داری ؟
رودولف :اره عزیزم میخواستم برات هدیه بخرم
لارا :شما غلط کردی و تمامه پولاشو میگیره
مورفین: باب شما مشتری نیستید من برم اونور
مورفین: که راه میره متوجه ی یک چیزه بزرگ متوجه میشه
اون زنی که با دراکو حرف میزنه خودشه
ملت : حالا کیه ؟
مورفین :باب شما چه جوری ذهنه منو خوندید
ملت:یه دستگاه تو جیبت بود اون به ما گفت
مورفین: ای وای کفش رفتن
بعد میاد جلویه زنه و میگه ای پست فطرت چه طوری جرئت کردی بیای اینجا ها؟
زن :ای وای نه یعنی به توچه من به دعوته وزیر اومدم
دراکو : اره بچه برای من اومده
مورفین:باب این برده داره من 7 ساله ازگار زیره دسته این کار میکردم از ابو غریب خونشون بد تره ساعت 9 شب خاموشی بود تو انبار می خوابیدم پر موش کسی دیگه ای هم افتاده زیره دستش اما من فرار کردم و اونو ندیدم شما میدونید کیه اخه احمق جون میگفت من عاشقشم
ملت:باب دروغ نگو این خانم ازارش به یه مورچه هم نمیرسه خجالت بکش بندازیمش تویه سیاه چال
دراکو :اره بعد از مدتها یه خانمی اومده تالار تازه بعدشم نوبته بقیس
و این بود عاقبته یک راستگو
ادامش بدید
ویرایش شده توسط آسپیرین مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۱۸:۰۸:۲۶