هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: کارخانه آفتابه سازي
پیام زده شده در: ۰:۵۱ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵
#1
کالین:اآه ای منشیه من نرگس نه ببخشید ققی بیا رایس بالایی ها ازم خواستن که یه تحقیق در مورده کیفیته افتابه هایی که صادر میشه بکنی

ققی:باشه ولی ولی یه سوال؟
کالین:بگو؟
ققی:افتابه چیه؟
کالین:مرده حسابی سره کارمون گزاشتی ؟
ققی:نمیدونم ولی هر چی باشه من به این کار نیازمندم مادرم داره میمیره باید عمل قلبش کنیم خواهرمم داره ازدواج میکنه جهیزیه میخواد
کالین :خب بابا ولی باید قول بدی یه تحقیق درست حسابی بدی ها
ققی:باشه سعیه خودمو میکنم
و بلند میشه میره بیرون دست میکنه تو جیبش یه عینکه ریبون میزاره رو چشش و موبایلشو در میاره وزنگ میزنه به یه نفر
ققی:الو الو اهوی هوی مورفین یه کاری برات دارم تخصص خودته
مورفین:حمله مواده ؟ خرج مواده؟ گنده مواده؟
ققی :نه بابا تحقیق در مورده افتابن
مورفین :باشه ترتیبشو میدم


همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۵:۲۸ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۵
#2
تو دختر بد جنسی هستی و لیاقت هری پاتر رو نداری مشنگ بر گرد پیشه بقیه ی مشنگ ها

صفحه 626 فصل 28

خوش به حالت اینقدر پول داری که اگه یه کیسه پر گالیون هم گم کنی متوجه نمیشی

رون صفحه 631 فصل 28


رون قبلاهم بهت گفتم اگه می خوای دماقت سالم و خوشگل بمونه تو کاره کسی دخالت نکن

فرد صفحه 656 فصل 29

خیلی شبیه برادره عزیزمون شدی رون اگه همینجوری پیش بری ارشد میشی

جرج صفحه ی 657 فصل 29

تو یکی از همون کسایی هستی که میتونی کاراگاه بشی کلت خوب کار میکنه گرنجر

مودی " صفحه ی 661 فصله 29

بیرون اومدن اسمه تو از جام اتفاقی نبود اگه کسی می خواد به تو حمله کنه این اخرین فرصتشه

سریوس فصله 29 صفحه ی 662

تو دیگه پسره من نیستی من دیگه پسری ندارم ببرینش بزارید اینقدر اونجا بمونه تا بپوسه

کراوچ 29 689


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۸ ۱۵:۳۱:۴۴

همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: اسم گذاری برای کتاب های هری پاتر !
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۸۵
#3
هری پاتر و اولین شادی
هری پاتر و اولین بد بختی
هری پاتر و یه ادمه بدبخت
هری پتر و بازگشته قدرتمند
هری پاترو بدبختی در مدرسه
هری پاتر و راب
هری پاتر و اونی که نباید اسمشو برد


همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۸۵
#4
منم خوش حال میشم اگه مونده (فصلی ) کمکتون کنم


همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۸۵
#5
بلیز :حالا از کدوم ور بریم

دیانا:چه میدونم سامانتا گفته

ایدی:از این طرف چون همیشه تریلاوانی از این طرف میره دستشویی

مورفین:دوستان من یه دستگاه ردیاب دارم می تونیم به کمک اون پیداش کنیم
ملت اسلی:

بعد مورفین دست میکنه تو جیبش و ردیابو در میاره که میبینه همه ی اسلی ها ریختن رو سرش و همینطوری جلو میان

دراکو :هان خودشه همینه برو برو
ملت بدون اینکه به جایی نگاه کنن بدونه اینکه سرشونو از رویه ردیاب بر دارن حرکت میکنن

نیم ساعت بعد

مورفین :هانه رسیدیم

مونتاگ:من نمیدونم چرا سردمه و سرشو بلند میکنه میبینه وسطه بیابونن

بلیز:مورفین من تورو میکشم من ارزو داشتم

سامانتا :به داداشم میگم بکشتت

ایدی:من خودم میکشمت
ملت اسلی:
مورفین:نگران نشید دوستان نه اصلا خودتونو ناراحت نکنید من برتون میگردونم

رودولف:وای چه غلطی کردیما

لارا:بعد از مورفین نوبته توئه

مورفین: خب دوستان یه خبر خوش
دراکو رویه زمین انگشتشم تویه دهانش میگه :چیه خبری

مورفین :باتریمونم تموم شده


همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵
#6
دراکو :عزیزم بیا پشم تو ماله منی بیا من 2 تا بلیت سانفرانسیسکو دارم با هم بریم
مورفین :بچه ها جونه مادرتون منو از این دور کنین هر کاری بگین میکنم
ملت اسلی:
دراکو :اه ای بیبببببیبببب بیا بریم(.....)

ایدی :بچه پر رو نیگاه چشم و گوشش باز شده
دیانا :داداشی قربونت برم عزیزه من این بابا مورفینه مگه نمیبینی بو تریاک میده

رودولف:(یواشکی)خب مورفین جون این دستگاهت چنده
لارا:

رودولف:

دراکو :هانه اینجا چه خبر است من کجام شما کی هستین اینو کی راه داده (مورفین) وای چه بویه خوبی میده

مورفین :ای تورو خدا اینو از من دوزر کنین این منو تا صبح می کشه

ملت:

دیانا : من اینو خوب میکنم با من دراکو عزیزم داداشی پاشو

دراکو :نه من خانمه با شخصیترو می خوام
دیانا:دراکو مامان داره میاد اوناش پشت سرته

دراکو ؟کو کجاست نه تورو خدا کمک

ایدی :خب حالا مورفین
دراکو بعد از نیم ساعت توضیح و این چیزا :مورفین تو باید بری بچه ی اسنیپو بدزدی بیاری اینجا اونم در 60 ثانیه می فهمی..!!؟

مورفین :ما رو دسته کم گرفتینا میارمش براتون


همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۷:۵۹ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۵
#7
یهوی در باز میشه و یه نفر پاشو بعده خانمه میزاره تو

ملت: اوکی تو اومدی اینجا چی کار بابات هست خودت جمع کن برو برو

دراکو که غرق صحبت با خانمه اسنیپه:کی بود ؟

ملت :این دستو پا چلفتیه اسپیرین نمیدونم اموکسیسیلین ...مورفین گانته

دراکو بندازینش بیرون این همه جا مزاحمه
مورفین:نه به خدا من خیلی ماهرم تازه دانشمند شدم اینا و دست میکنه یه قوطی در میاره و میگه : باب نیگاه این میتونه شما رو از حمله ی ناگهانی یه نفر مطلع کنه ناگهان رودولف میاد جلو و میگه میگم بزارید بیاد تو گناه داره ها؟

دراکو :خب باشه بیاد تو

رودولف میگیره مورفینو میکشه کنار و بهش میگه خب این دستگاهت چه کارست چند گالیونه ؟

لارا: به توچه اصلا ببینم مگه تو پول داری ؟
رودولف :اره عزیزم میخواستم برات هدیه بخرم

لارا :شما غلط کردی و تمامه پولاشو میگیره
مورفین: باب شما مشتری نیستید من برم اونور

مورفین: که راه میره متوجه ی یک چیزه بزرگ متوجه میشه

اون زنی که با دراکو حرف میزنه خودشه

ملت : حالا کیه ؟

مورفین :باب شما چه جوری ذهنه منو خوندید

ملت:یه دستگاه تو جیبت بود اون به ما گفت
مورفین: ای وای کفش رفتن
بعد میاد جلویه زنه و میگه ای پست فطرت چه طوری جرئت کردی بیای اینجا ها؟
زن :ای وای نه یعنی به توچه من به دعوته وزیر اومدم

دراکو : اره بچه برای من اومده
مورفین:باب این برده داره من 7 ساله ازگار زیره دسته این کار میکردم از ابو غریب خونشون بد تره ساعت 9 شب خاموشی بود تو انبار می خوابیدم پر موش کسی دیگه ای هم افتاده زیره دستش اما من فرار کردم و اونو ندیدم شما میدونید کیه اخه احمق جون میگفت من عاشقشم

ملت:باب دروغ نگو این خانم ازارش به یه مورچه هم نمیرسه خجالت بکش بندازیمش تویه سیاه چال
دراکو :اره بعد از مدتها یه خانمی اومده تالار تازه بعدشم نوبته بقیس
و این بود عاقبته یک راستگو
ادامش بدید


ویرایش شده توسط آسپیرین مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۲ ۱۸:۰۸:۲۶

همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵
#8
ساخته ماشینه زمان بدسته اناکین مونتاگ
بله طی اخباره تازه بدست رسیده اناکین با ساخت ماشینه زمان به اینده مسافرت کرده و حتی برای مدرک عکسی هم اورده و در امضایش گذاشته انم عکسه پیری هایه هدوییگ...!


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۵ ۱۵:۲۰:۲۲

همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: ژاندارمری هاگزمید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۵
#9
سدریک:هی بچه بدو بیا بسه میخوایم بریم یه جایی نیرو کم داریم...


مورفین :اهوی بچه خودتی یه باره دیگه بگی میرم به ولدی میگما پسر بدبدبد

پیتر بیا دیگه ناز نکن کار داریم
مورفین:باشه

سدریک:خوب اینم دره محفل حالا کی اول میره تو ؟
پیتر :مورفین تو از همه شجاع تری تو خیلی خوبی

سدریک: اره بیا اینم (هندونه)بزار زیره بقلت اها حالا برو تو

مورفین(حالت خر شده)باشه میرم یااااااااا
1 دقیقه بعد

داخله محفل یه دختره نشسته پشته کامپیوتر بعد با دیدنه افراد فوری دو سه تا لینک رو میبنده
سارا :ها شما کیین؟ الان محفلی یا میان

مورفین:دروغ نگو دروغ گو اونم به دایی ولدی مو هاهاها هیچ کس نیست الانه
پیتر:اقا یه لحظه از کی تا حالا ذهن خون شدی تو مورفین

مورفین:این رو نوشتم کیفیت و فضا سازی کنم

پیتر :سارا این به اینترنت وصله ایول بده من چند تا کار تو جادو گران دارم
مورفین:عزیزم جیگرکم ما الان تو ماموریتیم خیره سرمون

سدریک:سارا چرا با ما بدی ها؟

سارا :خب مسلمه چون من محفلیم

مورفین میره تو فکر

پیتر :سدریک الان فهمیدیم بریم خونه ها؟

سدریک :نه من باید این پی سی رو چک کنم

مورفین:ریپک دی سی وسارا نقش زمین میشه
پی سی:رینگ پی ام (محض درک بهتر زدم)

سدریک میره و می خوندش:سلام سمیرا خوبی بی معرفت چرا زنگ نزدی ها؟

سدریک:
پیتر:

مورفین:

گیلدی:

تسليم آقا تسليم من كم آوردم ديگه به شخصه هيچ وقت پسته ارزشي نميزنم تركوندي.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۴ ۲۰:۲۸:۰۹
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۴ ۲۰:۳۰:۱۴

همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده


Re: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#10
ارباب :نمی خواد بسه مورفین و سدریک با هم می خوان مبارزه کنن نوبته اونان


مورفین که قد کوتاهی داشت با قدم های کوتاه تر وارد رینگ شد سدریک هم با قدم های بلند وارده رینگ شد

مارولو از انسویه زمین فریاد می کشید :همون ورد ها باشه؟

مورفین سری تکان میده و میگه باشه
سدریک داره می خنده و به حریفه کوچک اندامش مینگره

ارباب لرد ولدمورته کبیر:شروع کنین و علامته سیاه رو می فرسته بالا

چوبدستی سدریک فورا شروع به پرتاب انوار های رنگی و طلسم ها میکنه اما او مورفین را گم کرده بود ناگگهان صدایی از پشته سرش میاد که میگه:وای کوچولویه بابایی اومده که مبارزه کنه
و یک طلسم دردناک میزنه به کمرش از ظاهره سدریک معلوم میشه که خیلی دردش نیومده و ارباب فورا منظوره مورفین رو میفهمه اون می خواد زجر کشش کنه

دوباره سدریک شروع میکنه به طلسم پرانی و دوباره صدایه ورفین میاد :اووووو گوگولی نمیگی ایگه صورتت زخمی شه انیتا دیگه نگات نمی کنه
با این حرف سدریک دو چندان عصبانی میشه و تند تند طلسم می فرسته اما اون داشت مورفین رو به هدف می رسوند

ارباب در گوشه پیتر:میبینی داره در جهت عقربهی ساعت می چرخه و غیب میشه

مورفین:او بیا اینم برای اینکه بچه ها حال کنن .مورفین زیره لب یه چیزی زمزمه میکنه و یه پرتوهه ابی رنگ میره به طرفه سدریک و روی صورتش زخم عمیقی ایجاد میکنه و با این کار خنده ای بر رویه لبانه مارولو میشیند و مسلمن این همان ورد است که اول بازی او به مورفین گفته بود
سدریک رویه زمین می افتد و چوبدستیش را به طرفه صورتش میگرد تا ان را ترمیم کند اما هر وذدی می خواند خونریزی بیشتر میشود

مورفین :من دیگه از ان به بعد طلسمی نمی فرستم باشه کوچولو
سدریک :می کشمت مطمئن باش

سدریک بلند میشه ولی تلو تلو می خوره و یه طلسم می فرسته و درست می خوره به سینه ی مورفین و مورفین هم 6 متر پرت میشه اونور تر مورفین بلند میشه و به طرفه سدریک که به خاطره خونه زیادی که ازش رفته رویه زمینه و میگه:گثافته پست فطرت بگیر و شروع میکنه به لگد کردن دست سدریک و بقیه ی بدنش

ارباب :بسه بیا اینور تو ماموریتتو خوب انجام دادی بسه ...!


همیشه وقتی از فردی نتیجه میگیرید که او را به نتیجه ی اخرش یعنی مرگ برسانید
نیکولو ماکیاولی
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.